روزشمار گردشگری وحشت در کجارو
گردشگری وحشت چیست؟ اگر در مرور مطالب پیشین همراه ما بوده باشید، اکنون دیگر پاسخ این پرسش را میدانید. گردشگری وحشت با دنیای پدیدههای ماورایی و غیر قابل توضیح سروکار دارد. دنیایی ناشناخته یا دستکم کمتر شناخته شده که بازدیدکننده را به دل وحشت و جنون راهنمایی میکند. همراه کجارو باشید.
مجموعه مقالات گردشگری وحشت به معرفی بهترینهای دنیای ترس و هیجان پرداخته و بدون هیچگونه پیشداوری، تنها به بیان مدارک و مستندات موجود در رابطه با این مکانها میپردازد. ما صحت و سقم این داستانها را تأیید نکرده و تنها در مقام معرفی، داستان هرکدام را برای شما بازگو میکنیم. قضاوت با شما است که این داستانها را بپذیرید یا خیر.
مقاله مرتبط:
پس از یک ماه پر تب و تاب، دیشب بالاخره مراسم هالووین به پایان رسید. در ماه اکتبر بسیاری از کشورها برنامههای متنوعی ترتیب داده بودند و درمجموع دنیای گردشگری وحشت اوقات خوشی را میگذراند. تورهای متعددی با موضوعاتی همچون پیادهروی با ارواح و بازدید از مکانهای تسخیر شده برگزار شده و داستان قاتلان افسانهای و حتی واقعی دیگر بار بر سر زبانها افتاد. ترسها زنده شد و اشتیاقها اوج گرفت و عاشقان دنیای ترس و وحشت را با خود به سرزمینهایی مملو از هراس و دلواپسی برد. اگرچه این بخش از صنعت توریسم و گردشگری همیشه مشتری ثابت خود را دارد، اما در اوقاتی از سال جذابیتش بیش از هر زمان دیگری است.
در طول هفتههای اخیر و به مناسبت هالووین، گوشهای از برنامههای این ایام را به شما عزیزان معرفی کردیم. اما بی مناسبت ندیدیم که در بزرگداشت این ایام، مروری داشته باشیم بر تمامی مطالبی که کجارو در قالب معرفی شاخهی گردشگری وحشت، با شما عزیزان در میان گذاشت.
گشت و گذار خود را دنیای تسخیر شدگان معروف جهان آغاز کردیم. تسخیر شدگان معروفی که ظاهرا منبع الهامی شایسته برای نویسندگان فیلمنامههای ترسناک هالیوود بوده و هستند. از جمله داستان عروسک «آنابل» و جعبهی تسخیر شده «دیبوک» که دو فیلم آنابل و «تسخیر» با الهام از داستان آنها ساخته شد. داستان این تسخیر شدگان بهاندازه کافی مجذوبکننده بود که نظر یک زوج محقق در زمینهی عالم ارواح را به سوی خود جلب کند. زوج معروف «وارن» که ردّ پایشان در بسیاری از داستانهایی که به آنها پرداختیم، مشاهده میشد. این اشیای تسخیر شده به صور مختلف روی زندگی افرادی که بهصورت مستقیم یا غیر مستقیم با آنها درگیر بودند، تأثیر گذاشته و منشأ شکلگیری داستانهایی ترسناک شدهاند و به همین مناسبت، از اقبال خوبی در دنیای گردشگری وحشت نیز بهرهمند شده و مورد توجه گردشگران این حوزه قرار گرفتند.
پس از مرور داستان این اشیا، کجارو با مرور پروندههای ترسناک، به دنیای تجلی خیال و واقعیت پا نهاد. داستانهایی برگرفته از واقعیت که از قضا هم از دید بسیاری حقیقتی در پس آنها نهفته بود و هم از زاویه نگاه گروهی دیگر، تنها برای جلب توجه عمومی عنوان شده بودند. نخستین پروندهی بررسی شده در این بخش، داستان «وحشت در امیتی ویل» (Amityville) بود. داستانی که با قتل ۶ نفر از اعضای یک خانواده به دست یکی از نزدیکان خود آغاز شده و با وحشت حاکم بر زندگی خانوادهای دیگر ادامه مییافت. اینجا باز هم شاهد حضور «اد و لورن وارن» (Ed & Laurine Warren) بودیم که به درخواست یکی از شبکههای تلویزیونی آمریکا، برای بررسی و تحقیق پیرامون این ماجرا وارد عمل شده و در نهایت هم نتیجهگیری خود را با تکیه بر این فرض مطرح کردند که خانهی مسکونی که شاهد این میزان قتل و شکنجه و ترس بوده، همچون آهنربایی قدرتمند نیروهای منفی و شیطانی را به خود جذب کرده و سبب ساز بروز این وقایع شده است. این داستان این خانه را در مرکز توجه گردشگری وحشت قرار داده و از سوی دیگر مالکان فعلی یا آیندهی این منزل را نیز درگیر خود کرده است.
اما این خانه تنها خانهی تسخیر شده فهرست ما نبود. پروندهی بعدی که به مرور آن پرداختیم، داستان «ملک تسخیر شده خانواده پرون» بود. عاشقان دنیای فیلمهای ترسناک، قطعا با نام فیلم «کانجورینگ» (Conjuring) یا «احضار» آشنایی دارند. فیلمی مطرح و البته محبوب به کارگردانی جان وو که دیگر بار ترس واقعی را به یاد بینندگان اینگونه فیلمها آورد. این فیلم با الهام از سرنوشت این خانواده و باز هم بر مبنای واقعیت ساخته شده است. در این مطلب به زندگی خانواده پرون پرداختیم، والدین و پنج دخترشان که برای زندگی به خانهای جدید نقل مکان میکنند، اما مشکل اینجا است که این خانه بار نفرین شوم زنی به نام «بتشیبا» را به دوش میکشد. در ادامه آنها ناگزیر از تحمل تجربیاتی ماورایی و ترسناک شده که بهویژه مادر خانواده را تا مرز جنون پیش میبرند. باز هم به درخواست این خانواده، زوج وارن درگیر این ماجرا میشوند، ماجرایی که حتی به عملیات جن گیری مادر خانواده ختم میشود. در نهایت اما این داستان پایان دلچسبی ندارد، چراکه بتشیبا و دیگر ارواح ساکن این عمارت میدان را خالی نکرده و حتی برای ساکنان بعدی نیز مشکل آفرین میشوند.
داستان بعدی ما در دل جنگلی بدنام در کشور ژاپن نهفته بود. جنگل معروف «آئوکیگاهارا» (Aokigahara) که به نام «جنگل خودکشی» نیز شناخته شده و جایگاه دوم معروفترین مکانهای خودکشی جهان را پس از پل «گلدن گیت» از آن خود کرده است. بسیاری از مردم برای فرار از مشکلات زندگی، راهی نمییابند جز پایان بخشیدن به زندگی خود و ظاهرا این جنگل به طرق مختلف به این امر کمک میکند. از دید ژاپنیها اشباحی به نام «یوری» ساکن این جنگل هستند و حتی بازدیدکنندههای معمولی نیز در صورت عدم توجه به پارهای قوانین، ممکن است هرگز زنده از این جنگل خارج نشوند. از سوی دیگر این جنگل درست در نزدیکی قله «فوجی» قرار گرفته و بهنوعی جاذبه گردشگری معمولی نیز هست که در صورت بدشانسی، به جاذبه گردشگری وحشت مبدل میشود. مردم محلی از این موضوع ناراحت هستد و مقامات به اشکال مختلف سعی میکنند مردم را از خودکشی در این محل بازدارند. اجساد گروهی پیدا میشوند و اجساد زیاد دیگری در اعماق این جنگل میپوسند و هرگز کشف نمیشوند و اینجا است که داستان ارواح سرگردان این جنگل زرقوبرق دیگری پیدا میکند.
در ادامه این ماجراجویی دلهره آفرین، به سراغ ترسناکترین مناطق جهان رفتیم. از گورستانهای قدیمی گرفته تا تابوتهای آویخته، قلعههای قدیمی و حتی پلی که جان حیوانات خانگی را تهدید میکند، همه چیزی در این فهرست مشاهده میشد. بعضی از آنها محصول دست بشر بودند و بعضی دیگر را طبیعت شکل داده بود. به هر حال این فهرست نسبتا بلند، بهترینهای این حوزه را بهصورت مختصر و مفیدبه علاقهمندان معرفی کرده و آنها را برای گردش در این مکانها وسوسه میکرد.
اما نوبتی که هم باشد، نوبت جادوگران است. شاید شما هم از داستان جادوگر سوزانهای معروف اروپا آگاهی داشته باشید. زمانی بود که هر کسی بهسادگی در معرض اتهام قرار میگرفت، پیش پا افتادهترین رفتارهای هر شخص ممکن بود تعبیری اشتباه پیدا کرده و او را به میان تلی از هیزمهای سوزان هدایت کند. اما کشور تازه تأسیس آمریکا نیز از این قاعده مستثنی نبود. داستان «جادوگران شهر سیلم» (Salem) که با یک تراژدی تلخ به پایان رسید، اما ماجرا واقعا چه بود؟ همراهان ما که قطعا این داستان را به خاطر دارند و دوستان جدید نیز میتوانند به سراغ این مطلب رفته، و خود از کم و کیف ماجرا آگاه شوند.
بازی محبوب این روزها، بازی «پوکمون گو» نیز جایی را در فهرست ترس و جنون ما به خود اختصاص داده است. بازیکنان این دنیای خیالانگیز، حین گشت و گذار و جستجوی خود چیزهایی کشف کردند یا دیدند که هم ترسناک بود و هم غیر منتظره. اجسادی پیدا شد، چندین تصادف رخ داد و البته گروهی نیز ادعا کردند که با ارواحی عصبانی و پرخاشگر مواجه شدهاند. داستانی که نه میتوان به قطعیت آن را رد کرده و نه صد در صد آنها را پذیرفت.
گروهی از خوانندگان عزیز ما دوست داشتند بیشتر از کم و کیف دنیای گردشگری وحشت آگاهی پیدا کرده و شک و تردید ذهنی خود را برطرف کنند. به همین خاطر و در راستای احترام به نظر مخاطبان، ما در مطلبی به معرفی حوزهی گردشگری وحشت پرداخته و از سود سرشار آن در صنعت توریسم و گردشگری سخن گفتیم. به هرحال در پشت این وحشت آفرینی، منافع قابل توجهی پنهان شده که شاید در نگاه اول خیلی در مرکز توجه قرار نگیرند، اما در آمد خوبی را نصیب کشورهای میزبان میکنند و البته نمیتوان این حقیقت را انکار کرد که دستهای از مردم دوست دارند بترسند، حال چه بهدلایل واقعی و چه با الهامات و داستانهای تخیلی.
پروندهی ترسناک بعدی به «خانه معروف وینچستر» (Winchester) میپرداخت. عمارتی که هنوز هم مشخص نیست بر اساس جنون یک زن ساخته شده یا با مشاورهی ارواح پایهریزی شده است. خانواده وینچستر که جزو پیشگامان تولید سلاح گرم بودند، ظاهرا دچار نفرینی مرگ آفرین شدند. در نهایت بیوهی ویچستر یعنی خانم «سارا وینچستر» برای رسیدن به اندکی آرامش و آسودگی خیال، خانهای ساخت که همه چیزش عجیب و غیر عادی است. از درهایی که به هیچ کجا باز میشوند گرفته تا راه پلههایی که به سقف ختم شده و پنجرههایی که در کف ساختمان ساخته شدهاند.
در گام بعدی سری به یک موزه زدیم، موزهای که از بسیاری جهات با موزههای دیگر متفاوت است، موزهای که حتی شاید بد نباشد بسیاری از بازدید آن منصرف شوند. این موزه که شاید بهنوعی بتوان آن را یک موزهی پزشکی نام نهاد، به ارائهی مجموعهای جالب توجه از اندامهای انسانی، نمایش ناهنجاریهای ژنتیکی و مسائل مرتبط با آناتومی بدن انسان پرداخته است. بخش قابل توجهی از این کلکسیون توسط پزشکی به نام «توماس دنت ماتر» (Thomas Dent Mutter) اهدا شده و به همین مناسبت این موزه به نام «موزهی ماتر» شناخته میشود.
مطلب بعدی ما به مسیرهای راهپیمایی تسخیر شده اختصاص داشت. این مسیرها عمدتا دارای تاریخی ناخوشایند بودند که بهنوعی با مرگ کسی مرتبط بود. به همین دلیل ارواح و اشباح برای راهپیمایان دردسرهایی به وجود آورده و از این نظر به شهرت رسیده بودند.
و اما یوفوها هم ظاهرا فرودی در کجارو داشتند، چراکه در مرحله بعد به سراغ منطقهی معروف، ناشناخته و البته سری ۵۱ رفتیم که داستانهای زیادی در مورد مشاهده یوفوها یا سفینههای فضایی در آنجا بر سر زبان است. ظاهرا دولت ایالات متحده در این محل در حال کار روی نقشههای سری متعددی است که بهنوعی با تکنولوژیهای منتسب به بیگانگان فضایی مرتبط هستند. میزان این مخفی کاری بهاندازهای است که بهجز مقامات بالا و افرادی با اجازه نامههای مخصوص، کسی قادر به ورود به این منطقه نیست.
«ترسا فیدالگو» (Teresa Fidalgo) هم یک روح است، اما او روح ساکن دنیای مجازی است و جالب است که علیرغم این موضوع، در برههای از زمان، نام و حضور او باعث ایجاد موجی از ترس و نگرانی شده بود. اما واقعا داستان ترسا چه بود؟ چرا تا این اندازه در مرکز توجه قرار گرفت؟ مطالعه این مطلب را از دست ندهید تا داستان وهم آلود این دختر را بهتر درک کنید.
یک زندان مخوف و وحشتی که در پشت دیوارهای آن سنگر گرفته است، موضوع بعدی حوزه گردشگری وحشت بود که به آن پرداختیم. زندان ایالتی «ایسترن استیت» (Eastern State) از دید بسیاری از مردم بهعنوان مکانی جنزده و تسخیر شده شناخته میشود، بهطوری که حتی پای برنامههای تلویزیونی معروف و محبوبی همچون «شکارچیان روح» (GhostHunters ) نیز به این زندان باز شده است.
اما مدتی بود که حضور وارنها در دنیای گردشگری وحشت کمرنگتر از قبل شده بود، پس وقت آن است که شاهد بازگشت مقتدرانه آنها باشیم. این حضور با اکران بخش دوم فیلم کانجورینگ همراه است که به نام «پروندهی انفیلد» (Enfield) معرف شد. این بار وارنها باید از اقیانوس عبور کرده و به لندن سفر کنند، جایی که قرار است به کمک خانوادهای وحشتزده بروند که باز هم درگیر داستان تسخیر شدگی شدهاند. این فیلم نیز برمبنای پروندهای واقعی ساخته شد و ما نیز در کجارو به این داستان پرداختیم.
در این مورد نوراهای ضبط شده و مدارک و مستندات بیشتری وجود دارند که فرضیه تسخیر شدن دختر این خانواده را قوت بیشتری بخشیدهاند. ماجرای تسخر «جانت هاگسن» و دیگر ادلهی این پرونده حتی در برنامهای مستند از «شبکه بیبیسی» نیز پخش شده است. البته باز هم اینجا پای شک و تردید در میان است اما جانت که اکنون خود زنی پا به سن گذاشته است، هنوز هم با قدرت از داستان خود دفاع میکند، ماجرایی که او واقعا پشت سر گذشته است. اما ظاهرا گروه فیلمبردار هم بهنوعی تحت تأثیر این ماجرا قرار گرفتند بهطوری که حتی از یک کشیش دعوت شد تا برای گروه و عوامل کار دعای خیر کند.
ظاهرا ماجرای خانههای تسخیر شده تمامی ندارد، چراکه باز هم داستان دو خانه تسخیر شده در کشورهای چین و برزیل، موضوع بعدی گردشگری وحشت بود. از قضا هر دو خانه شاهد قتل نفس بوده و هر دو نیز هماکنون خالی از سکنه هستند.
در خلال مرور جاذبههای گردشگری وحشت، گاه گداری هم به اشتراکاتی میرسیم که این حوزه با حوزهی گردشگری سیاه دارد. گردشگری سیاه بیشتر بر واژههایی همچون مرگ، درد و ویرانی متمرکز است که از قضا گاهی به وحشت نیز ختم شدهاند. ماجرای قاتل و آدمخوار معروفی که به نام «قصاب میلواکی» شناخته میشود، ظاهرا نقطه اتصالی مناسب برای پیوند این دو حوزه است. «جفری دامر» (Jeffrey Lionel Dahmer) قاتل زنجیرهای و معروف آمریکایی است که قربانیان خود را بعد از کشتن مثله کرده و حتی گوشت آنها را میخورد. منزل او جاذبهای است ترسناک که علاقهمندان هر دو حوزه را مجذوب خود کرده است.
و اما به نظر میرسد که اکنون پای قاتلان زنجیرهای به دنیای گردشگری وحشت باز شده است. بعد از جفری دامر، نوبت «لیزی بوردن» (Lizzie Borden) است. دختری جوان که متهم بود پدر و نامادری خود را بهوسیله اسکنه و تبر به قتل رسانده است. اتهامی که اگرچه از سوی دادستان به لیزی نسبت داده شد، اما در نهایت با تبرئه او به پایان رسید. خانه لیزی بوردن اکنون به یک موزه تبدیل شده است، موزهای که به بازدیدکنندگان اجازه میدهد آخرین روز زندگی مقتولان را از نزدیک حس کرده و حتی شب را در اتاقهای آنها و همچنین قاتل فرضیشان یعنی لیزی به صبح برسانند. عدهای خبر از ماجراهایی عجیب و حضور ارواح میدهند، داستانی که نمیتوان با قاطعیت آن را تصدیق کرد.
بعد از این همه ترس و وحشت، شاید وقت آن بود که دورهمی دوستانه با ارواحی خونگرم و خوش مشرب را تجربه کنیم. این بهترین فرصت برای خوانندگان عزیز کجارو بود که شنوندهی داستانی متفاوت باشند. ارواح ساکن «موزه هرمن- گریما» (Hermann- Grima) با دیگر ارواحی که تابهحال با آنها آشنا شدیم، فرقی عمده دارند. آنها مهربان هستند، مهمانان و بازدیدکنندگان موزه را دوست داشته و حتی برای راحتی و آرامش آنها دست به کارهایی هم میزنند. در طول ماه اکتبر و البته به مناسبت فرا رسیدن ایام هالووین این موزه برنامههای جالبی برای بازدیدکنندگان خود تدارک دیده است و تورهای گردشگری در این ایام رونق بیشتری دارند.
در کش و قوس روزهای منتهی به هالووین، کجارو هم دست به کار شده و با معرفی منتخبی از معروفترین تورهای گردشگری ارواح در اقصی نقاط جهان، مهمان شما خوانندگان عزیز بود. در قالب این مطلب سری به لندن، پاریس و شهرهای دیگر زده و دیدیم که بهترین تورهای گردشگری این ایام در چه زمانی برگزار شده و چه برنامههایی برای مهمانان خود تهیه و تدارک دیدهاند.
با بالا رفتن هیجان و نزدیک شدن به روز هالووین، این بار به سیاتل آمریکا سفر کردیم. شهری که امسال با برگزاری و تدارک چیزی نزدیک به دویست برنامه و فعالیت گردشی و تفریحی، دورنمایی عالی را پیش چشمان گردشگران و بهویژه مسافران هالووینی گسترده بود. از تورهای گردشی در گورستانها گرفته تا برگزاری سمینارهای علمی و البته گذراندن شبی با زامبیها، همه چیزی در این فهرست یافت میشد.
اسم گورستان آمد، مطلب بعدی ما در مورد ده گورستان تاریخی و البته تسخیر شدهی جهان بود. گورستانهایی که به کرات گزارشهای عجیبی در مورد آنها ارئه شده بود. ارواحی که در رفت و آمد هستند، کودکانی که بازی کرده و حتی بازدیدکنندگان را با سنگ مورد حمله قرار میدادند و البته شبح یک خون آشام که شب هنگام در گورستان «هایگیت» (HighGate) لندن پرسه میزند.
و در نهایت به سراغ صحنههای نبرد رفتیم. میادینی که شاهد کشت و کشتار، خونریزی و درد و رنج افراد مجروح بودند. همه اینها دست به دست هم داده و این میادین را در میان هالهای از رمز و راز و البته تجسم و مواجههای عجیب و ماورایی پنهان کرده است. در این میان گورستان «گتیسبورگ» (Gettysburg) از شهرت عجیبی در این زمینه برخوردار است، بهطوری که تورهای گردشگری متعددی در این ناحیه برگزار میشوند.
با معرفی این میادین، به پایان مجموعه مطالب گردشگری وحشتی رسیدیم که تاکنون برای شما عزیزان تهیه و آماده شدهاند. گردشگری وحشت همچنان ادامه دارد، ما با فهرستهای دیگری همراه شما عزیزان خواهیم بود، داستانهای ترسناک بسیاری باقی ماندهاند که هنوز گفته نشده و رمز و رازهایی در پس آنها نهفته است.
راستی شما از مکانهای ترسناک ایران چه میدانید؟ به نظر شما آیا آیندهای هم برای گردشگری وحشت در کشورمان وجود دارد؟ آیا ما نیز پتانسیل برگزاری تورهای اینچنینی را داریم؟ خوشحال خواهیم شد شنوندهی نظرات، انتقادات و پیشنهادها سازندهی شما عزیزان باشیم. ما را از این همراهی محروم نکنید.
دیدگاه