گردشگری سیاه: آدمخواری به نام جفری دامر
کجارودر قالب مجموعه مطالب جدید «گردشگری سیاه»، شما را به بازدیدی متفاوت دعوت میکند؛ بازدید از دنیایی تیره و تار و آمیخته با بوی مرگ و میر. در این گشت و گذار، هدف آن است که با بزرگنمایی فصول سیاه تاریخ بشر و نمایش تلخ درد و رنج همنوع، به انسان گوشزد شود که باید به هر شکل ممکن از تکرار حوادثی از این دست جلوگیری کند.
داستان قتل و خشونت از جمله داستانهایی است که خواه ناخواه گوشها را تیز و حواسها را جمع میکند. ما دوست داریم از ماجراهای اینچنینی که ردی از خون و خونریزی دارند، باخبر شویم و شاید همین علاقه است که باعث محبوبیت صفحهی حوادث روزنامهها در نزد عامهی مردم شده است. درست است که این میان کسانی زجر کشیدهاند، خانوادههایی داغدار عزیزانشان شدهاند و دست کسی به خون دیگری آلوده شده است، اما در نهایت این نوع ماجراها در مرکز توجه قرار گرفته و میگیرند. در این میان گاهی اوقات حتی یک ماجرای جنایی گامی جلوتر نهاده و در قلمروی دیگری نیز به جلوهگری میپردازد. بله، صنعت توریسم و گردشگری نیز پایش به این قبیل داستانها باز شده و حتی میتوان گفت که رونق هم گرفته است. البته اینجا باز هم قلمروی گردشگری سیاه، همان جایی است که بهترینهای این دنیا را پیشکش بازدیدکنندگان میکند. اما مطلب امروز ما به یکی از معروفترین قاتلان سریالی آمریکا میپردازد که در زمان خود هم داستانش در مرکز توجه جامعه قرار گرفت و هم به شکلی با گردشگری سیاه رابطه برقرار کرده و مورد توجه این حوزه واقع شد. از این قاتل با نام «قصاب میلواکی» یاد میشود، مردی که از گوشت قربانیان خود تغذیه میکرد. پیشاپیش اعلام میکنیم که ممکن است برخی از تصاویر گردآوری شده حاوی صحنهها یا نکات ناخوشایند باشند.
اما پیش از اینکه به داستان زندگی این قاتل و وجه گردشگری مرتبط با آن بپردازیم، بد نیست اندکی بیشتر با علل مقبولیت این مسئله در دنیای گردشگری آشنا شویم. بیشک در اکثر موارد به قتلهای سریالی بهعنوان یک مسئله و مشکل ملی نگریسته میشود و البته در همان نگاه نخست هم این قبیل جنایتها ناخواسته تأثیرات مستقیم یا غیرمستقیمی بر صنعت توریسم و گردشگری داشته یا خواهند داشت. در حالت کلی، این نوع از قتل به واسطهی مجموعهای از شرایط از نظر صنعت توریسم نیز مورد توجه قرار میگیرند. مطالعات اخیر، رابطهی بین قتلهای سریالی و میزان مسافرت و توجه صنعت گردشگری به اینگونه فعالیتهای جنایتکارانه را مورد بررسی قرار داده و به دقت آنالیز کرده است.
در طول این مطالعات مشخص شد که این قبیل از جنایتها از بُعد کمی دارای یک مفهوم معنادار هستند و همین مفهوم بهصورت الگوهایی مشخص در حوزهی گردشگری نیز قابلمشاهده است. بهعنوان مثال این مفاهیم را به اشکال مختلفی میتوان در پاسخ جامعه به فاکتور ترس برآمده از این قبیل جنایات مشاهد کرد، رفتارهایی همچون کاهش خرید کردن، رفت و آمد و البته میزان گردشگر. هر چند از طرف دیپر، قتلهای سریال به شکلی در جلب توجه عموم به یک منطقه نیز نقشی بسزا داشته و در واقع در حکم یک انگیزه کرد پیدا میکنند. آنها باعث تحریک علاقهی عمومی بهویژه به مکانهایی میشوند که شاهد این قبیل جنایات بودهاند. در موارد متعددی دیده شده که مردم عامدانه به محلی که قتلهای سریالی در آنها انجام شده است مسافرت میکنند و بهنوعی میتوان گفت که شاهد رونق گردشگری در اینگونه مکانها هستیم.
این، دستکم آن چیزی است که از مدارک و مستندات گردآوری شده در طول این تحقیق به دست آمده است. فعالیتهای توریسمی مرتبط با این نوع از جنایت شامل سفر به این نقاط، بازدید از محل جنایت یا محل زندگی قاتل و برگزاری تورهای گردشگری است. در بعضی موارد حتی برخی تورها فرصت اقامتی کوتاه در این مکانها را نیز برای گردشگران مهیا میکنند. مردم علاوه بر عکسبرداری از محل جنایت، حتی برای دوستان و آشنایان نیز سوغاتیهای مرتبط با این موضوع را به یادگار میآورند. در نهایت محبوبیت این بخش از دنیای گردشگری را میتوان در قلمروی گستردهتری نیز مشاهده کرد، قلمرویی که با نام گردشگری سیاه شناخته میشود و ما پیشتر در مورد آن با شما عزیزان صحبت کردهایم.
و اما داستان قاتل ما چیست؟
«جفری لایونل دامر» «Jeffrey Lionel Dahmer» قاتل سریالی مشهور آمریکایی است که با نام قصاب یا «آدمخوار میلواکی» نیز شناخته میشود. اگرچه او اکثر قتلهای خود را در ویسکانسین مرتکب شد، ولی خانهی دوران کودکیاش نخستین مکانی است که راز جنایت او را در سینه دارد. دامر و خانوادهاش در سال ۱۹۶۸ به این خانه نقل مکان کردند؛ زمانی که او تنها هشت سال داشت. درست ده سال بعد، این خانه شاهد اولین جنایت او بود. خانهای که اگر از بیرون به آن بنگریم، شاید حتی تصور چنین موضوعی نیز برایمان دشوار و غیرقابل هضم باشد.
اما این قتل چگونه اتفاق افتاد؟
والدین دامر زمانی که او هجده ساله شد، از یکدیگر جدا شدند. جفری جوانی منزوی و بهنوعی سرخورده بود و شاید این مسائل دست به دست هم داده و زمنیهساز نخستین جنایت او شد. روزی او یک جوان ۱۸ ساله به نام «استیون هیکس» (Steven Hicks) را سوار کرده و با خود به منزل آورد. ظاهرا زمانی که استیون قصد ترک منزل را داشت، دامر در صدد مقابله با او برآمده و او را با ضربهای به سرش به قتل رساند. او سپس جسد استیون را تکه تکه کرده و هر تکه را داخل یک کیسهی پلاستیکی قرار داده و آن را در جنگلی در همان حوالی به خاک سپرد. اما این نخستین قتل او بود و افکار دست از سر او برنمیداشتند. به همین دلیل دامر مجددا باقی مانده جسد را از زیر خاک خارج کرد و آنها را با استفاده از چکش کوبیده و سپس تکههای متلاشی شده را دوباره در جنگل پشت خانه پراکنده کرد.
۹ سال بعد، دامر دومین قربانی خود را پیدا کرد؛ جوانی به نام استیون تامی (Steven Toumi). او پس از کشتن، سر تامی را در فریزر منزل خود نگهداری کرد. بهدنبال این دو قتل، دامر ۱۵ نفر دیگر را نیز به مجموع قربانیان خود اضافه کرد. قصاب میلواکی درمجموع بهدلیل قتل و مثله کردن ۱۷ مرد و پسر جوان مجرم شناخته شد، البته این قاتل بیرحم طی یک دورهی چهارده ساله، گاهی حتی از گوشت قربانیان خود نیز تغذیه کرده بود.
دامر وقتی که در سال ۱۹۹۱ توسط پلیس بازداشت شد و بهدنبال آن به قتل ۱۷ مرد جوان اعتراف کرد، بهعنوان یک کارگر کارخانه مشغول به کار بود. در واقع آخرین قربانی او بهقدری خوششانس بود که موفق به فرار شده و ماجرای آپارتمان مخوف و قتلگاه این جنایتکار را به مأموران پلیس گزارش داد. آنها در بدو امر چیزی پیدا نکردند، ولی اندکی جست و جو کافی بود تا پرده از اسرار سیاه این قاتل زنجیرهای برداشته شود. تکههای بدن قربانیان در فریزر منزل او پیدا شد؛ و البته محفظههایی از اسید که باقیمانده بدن قربانیان را در آنها نگهداری میکرد. بهعلاوه او جمجمهی برخی از قربانیان را برای خود به یادگار برداشته و تصاویری نیز از صحنههای جنایت گرفته بود.
بسیاری از قربانیان او با خشونت به قتل رسیده و حتی بعد از مرگ خورده شده بودند. دامر در نهایت مجرم شناخته شد، ولی عاقبت دیگری در انتظار بود. در سال ۱۹۹۴ یکی از زندانیان و هم بندان او در زندانی در «مینه سوتا»، جفری دامر را به قتل رساند.
در آن زمان و با سرو صدایی که پیرامون این ماجرا ایجاد شده بود، این منطقه مورد توجه بازدیدکنندگان قرار گرفت. در آن دوران با پرداخت ۳۰ دلار، بازدیدکنندگان میتوانستند از گشتی یک ساعت و نیمه در نزدیکی محل زندگی این قاتل زنجیرهای معروف بهرهمند شوند، جایی که او بسیاری از اولین قربانیان خود را در آن جا ملاقات کرده بود. راهنمایان این قبیل از تورها در خلال این گشت و گذار، راوی فعالیتهای هیولاگونهی جفری دامر میشدند و همچنین از تحقیقات انجام شده پیرامون این جنایت و البته مدارک و ادلهی جمعآوری شده صحبت میکردند.
اگرچه این نوع تورها در جلب توجه گردشگران موفق عمل میکنند، اما در این مورد خاص، موجب خشم اهالی محلی، همسایگان و البته خانوادههای داغدار قربانیان شدند. در آن زمان آنها معتقد بودند که برگزاری چنین تورهایی آن هم با چنین فاصلهی زمانی اندکی بعد از وقوع جنایات، کار چندان درست و اخلاقی نیست. این خشم در نهایت باعث شد تا این آپارتمان مخوف به کل خراب شده و اثری از آن باقی نماند.
همین داستان در مورد خانهی دوران کودکی او هم صدق میکرد و شاید بهدلیل همین ملاحظات بود که این ملک برای مدتها بعد از این داستان خالی ماند، جایی که اولین قطرات خون انسانی بیگناه در آنجا بر زمین ریخته بود.
اما در اتفاقی متفاوت، در تابستان سال جاری خانهی دوران کودکی قاتل سریالی جفری دامر برای اجاره در دسترس قرار گرفته بود. مجری این طرح «مجمع ملی» بود که در قالب این طرح فرصتی فراهم کرد تا علاقهمندان، این خانه را برای یک هفته به مبلغ ۸ هزار دلار اجاره کنند. این خانه دارای سه اتاق خواب است و در زمینی به وسعت ۱/۵ جریب ساخته و در ۲۶ مایلی جنوب کلیولند و در ایالت اهایو واقع شده است.
این خانه از طرف دیگر به «پارک ملی دره کایاهوگا» (Cuyahoga Valley National Park) نیز نزدیک است و از دسترسی خوبی برخوردار است. برای کسانی که مایل به اقامت تابستانه در این ملک بودند امکاناتی از جمله اجازه نگهداری حیوانات خانگی مهیا شده بود.
البته مالک فعلی، «کریس باتلر» (Chris Butler) مایل به فروش این مکان است. او قیمت ۲۳۴ هزار و ۹۰۰ دلار را کاملا منصفانه میداند و معتقد است برای آن دسته که مایلند برای همیشه در این خانه اقامت کنند، این رقم مناسبی است. در همین راستا، دلال معاملات ملکی «ریچ لابینسکی» (Rich Lubinsk) به «یو اس ای تودی» گفته است که اگرچه این خانه دارای یک پیشینهی ناخوشایند است که همچون یک داغ ننگ بر پیشانی آن میدرخشد، اما فروش این خانه با توجه به همین تاریخچه چندان هم دور از ذهن و غیرممکن نیست.
دستکم او معتقد است که این ملک علیرغم سایهی ترس و وحشت حاکم، تسخیر شده نیست و تابهحال گزارش از آزار و اذیت یا کشته شدن کسی در این خانه ارائه نشده است. در راستای این معامله قرار است فعلا این خانه در زمینهی تورهای گردشگری فعالیتی نداشته باشد و در عوض به خریداران جدی و مصمم نشان داده شود که ذائقهای عجیب برای خرید خانه دارند.
البته باید دید که آیا کسی مایل به خرید این خانه است و اصولا کسی نقشهای برای اقامت ماندگار در این ملک را در سر میپروراند یا خیر؟ به هر حال نمیتوان بیتفاوت از کنار این واقعیت گذشت که این خانه هم شاهد بزرگ شدن یکی از قسیالقلبترین قاتلان زنجیرهای جهان بوده و هم اینکه خون انسانی بیگناه در آن ریخته شده است. حقیقتی که بی تردید به مذاق بسیاری خوش نیامده و نخواهد آمد.
نظر شما در مورد این نوع از مقاصد گردشگری چیست؟ آیا خود شما مایل به بازدید از چنین صحنههای جنایی هستید؟ خوشحال خواهیم شد شنوندهی نظرات شما عزیزان باشیم.