مکانهای تاریخی که دیگر وجود خارجی ندارند (قسمت ششم)
مطالب مرتبط
مکانهای تاریخی که دیگر وجود خارجی ندارند (قسمت اول)
مکانهای تاریخی که دیگر وجود خارجی ندارند (قسمت دوم)
مکانهای تاریخی که دیگر وجود خارجی ندارند (قسمت سوم)
مکانهای تاریخی که دیگر وجود خارجی ندارند (قسمت چهارم)
مکانهای تاریخی که دیگر وجود خارجی ندارند (قسمت پنجم)
بازداشتگاه زنان
درسال ۱۹۲۷، در نیویورک، خیابان گرینویچ (Greenwich )، کوچهی دهم، زندان Jefferson Market از بین رفت. و در سال ۱۹۳۲، در محل آن یک زندان دیگر ساخته شد. این زندان ۱۲ طبقهی مخصوص بانوان، به دنبال این بود که امکانات بیشتری را برای زندانیان فراهم آورد. روزنامهی نیویورک تایمز در مقالهای در همان زمان در مورد این زندان نوشت:" این موسسه هیچ نشانی از یک زندان را ندارد ". راهروهای زندان با نقاشیهای دیواری تزیین شده بودند، زندانیان در سلولهایی بودند که پنجرههای آنها هیچ میلهای نداشتند و دارای آب گرم و سرد برای استفاده زندانیان بودند. همچنین به پشتبامی دسترسی داشتند که وعدهی باغبانی و ورزش در آنجا را به آنها داده بودند.
این زندان جالب محل نگهداری محکومینی چون Ethel Rosenberg ( یک جاسوس بود ) و والری سولاناس کسی که به اندی وارهول شلیک کرد( تا زمانی که به کالیفرنیا منتقل شود در این زندان به سرمیبرد) بود. ساکنان دهکدهی غربی هرگز به درون این زندان نرفتند، سالهای زیادی تظاهرات در خارج از زندان برگزار میشد و هر روز و شب صدای مکالمات (با صدای بلند) زندانیان و دوستانشان در خیابان به گوش میرسید. افزایش جمعیت در زندان منجر به سوءاستفاده و بدرفتاری زندانیان شد و تقاضاها برای بهینهسازی وضعیت، سرانجام منجر به تعطیلی زندان در سال ۱۹۷۱ شد. زنان این زندان نیز به یک زندان که موسسه اصلاحات شهر نیویورک در Riker Island ساخته بود، انتقال داده شدند. در سال ۱۹۷۳، Mayer John Lindsay به صورت نمادین با پتکی اقدام به تخریب این زندان که به نظرش یک سیاهچال قدیمی بدبخت بود، کرد. امروزه در محلی که آن زندان سابقا در آنجا قرار داشت، یک باغ وجود دارد.
فیروز کوه
در سال ۱۱۹۲، امپراتور غوریان، سلطان غیاثالدین یک پیروزی بزرگ درجنگ بزرگ دهلی به دست آورد و برای بزرگداشت آن، یک برج ساخت. او این برج را بهگونهای ساخت که انگار پایتخت تابستانی امپراتوری آن نیز به شمار میرفت. فیروزکوه، خانهی افغانیهای سلسلهی غوریان شد. فیروزکوه در قلب یک پادشاهی اسلامی قرار داشت که از عراق امروزی تا هند ادامه داشت. جوزجانی، یکی از اهالی فیروزکوه، آن را یک شهر مجلل و وحشتناک توصیف میکرد، شهری که مملو از غنایم جنگی بود و با آجرهایی که از خاک و خون رقیبانشان بودند، ساخته شده بود. اما شکوه و جلال این شهر خیلی دوام نیاورد. به دنبال مرگ علمالدین( ud- dins) در سال ۱۲۰۲، امپراتوری نیز به مرز نابودی رسید. فیروزکوه تقریبا بوسیلهی مغولهاییکه در سال ۱۲۲۲ شهر را فتح و با خاک یکسان کردند، محو شد و برج ud- dins ، یکی از آخرین چیزهایی بود که ایستادگی کرد. در سال ۲۰۰۱ که آمریکا به افغانستان حمله کرد، بسیاری از عتیقههای باقی ماندهی غوریان در اطراف برج کشف شدند و به دلالان فروخته شدند. برج نیز در سال ۲۰۰۲ یکی از میراث یونسکو شناخته شد، اما در آن زمان بسیاری از داستانهای غوریان به طور کامل از بین رفته بود.
گفته میشود این برج ممکن است زیاد دوام نیاورد، زیرا پایهی آن فرسوده شده است و برج در حال کج شدن است و اگر سریعا به وضعیت آن رسیدگی نشود، بزودی سقوط خواهد کرد.
راهآهن دوچرخه اسمیتویل (Smithville)
در سال ۱۸۶۵، یک مرد کابینتساز و عضو آیندهی کنگره، به نام hezekiah smith به نیوجرسی آمد. اسمیت (Smith) زمینی را در اطراف یک آسیاب آبی که به نام شروپورت در شهرستان برلینگتون شناخته میشد، فراهم کرد و نام آن را به اسمیتویل (Smithville ) تغییر داد. او کارخانهی ماشین H.B.Smith را راهاندازی کرد که تقریبا یک چهارم تجهیزات نجاری شهر را فراهم میکرد. او برای اینکه کارگرانش را راضی نگهدارد، یک شهرک ساخت که انواع امکانات و جاذبهها را از جمله سالن بولینگ، اتاقهای مطالعه، گلخانههای فوقالعاده و حتی یک دسته نوازندگان در آن قرار داده بود. بعلاوه اسمیت به خاطر کار با یک گوزن شمالی تعلیم دادهشده در شهر نیز شهرت داشت.
گذشته از این خرق عادتها، Smith از زمان خود فراتر حرکت میکرد، او یک سه چرخهی بخار ساخته بود و کارخانهی او یکی از اولین کارخانههای ساخت دوچرخه در آمریکا بود که کارش را درسال ۱۸۸۱ شروع کرد. وی بخشی از زمان خود را به خدمت در کنگره و بخشی را به مجلس سنا در نیوجرسی اختصاص میداد. زمانی که در او در سال ۱۸۸۷ درگذشت، در حالی که در یک تابوت مهر و موم شدهی آهنی قرار داده شده بود، به خاک سپرده شد. کمی پس از درگذشت اسمیت (Smith)، از یکی از بهترین جاذبههای اسمیتویل(Smithville) یعنی دوچرخه مونوریل Hotchkiss رونمایی شد. arthur Hotchkiss ایدهی خود را به اسمیتویل ( Smithville) آورد، و پس از آن به خاطر کارخانهی دوچرخهاش مورد توجه قرار گرفت.
در سال ۱۸۹۳ در نمایشگاه جهانی کلمبیا در شیکاگو، به عنوان یک راهآهن جالب برای رفت و آمد برگزیده شد. دوچرخهسواران این اختراع جدید را در مسیری آهنی به طول ۱.۸ مایل (۳ کیلومتر) و ۴ فوت ارتفاع (۱.۲ متر) بین اسمیتویل(Smithville) و شهر Mt.holly میراندند. دوچرخهسواران میتوانستند با خریداری یک بلیط ۱۰ سنتی (۳۶۰ تومان) یک دور تفریحی با این وسیلهی جدید بزنند با سرعتی در حدود ۱۸ مایل بر ساعت (۲۸ کیلومتر) تا ۱۱ شب دوچرخهسواری کنند. سواران این منو ریل با خطرات زیادی در طول این مسیر مواجه میشدند، سوارانی که از جهت مخالف میآمدند، گاوها، خطر افتادن وسیله در آب رودخانه یا روی زمین، در زمانی که کشاورزان حواسپرت دروازههای عبور وسیله را باز میگذاشتند. زمانی که طراحی دوچرخه پیشرفت کرد، دوچرخه سواری در یک جادهی پرپیچ وخم هم بدون نگرانی از خطر سقوط ممکن شد و این امر کل ساختار منو ریل را بلااستفاده کرد. در سال ۱۸۹۸ Hotchkiss به سراغ پروژههای دیگر رفت و پروژه منو ریل را به حال خود رها کرد.
بخشهایی از کمپانی اسمیت ( Smith) حفظ شدند و به عنوان قسمتی از پارک Smithville برلینگتون هنوز هم وجود دارند، اما منو ریل Hotchkiss به طور کلی از بین رفت.
آکواپولیس(Aquapolis)
آغاز پروژه Expo`75 (نمایشگاه 75) در جزیرهی اوکیناوا در ژاپن به سال ۱۹۷۵ برمیگردد، که تنها در مورد اثبات امکانات اقیانوس و با این شعار بود: " دریایی که ما دوست داریم ببینیم". رویای آیندهی پرآب تمام نمایشگاه را پر کرده بود: یک ساحل ساختهی دست بشر در نمایشگاه، بازار ساحلی، پارک تفریحی اکسپو( Expo)، زندگی دریایی و عمارتهایی مملو از آخرین دستآوردها در تکنولوژی اکتشافات اقیانوس.
و نکتهی برجستهی این نمایش، Aquapolis (شهرآبی) بود. یک شهر شناور ۱۰۰۰۰۰ فوتی که توسط معمار ژاپنی Kikutake Kiyonori طراحی شده بود. او وظیفهاش ساخت فضاهای شهری روی دریاهای بزرگ بود. مکانیکهای محبوب خاطرنشان میکردند که آکوآپولیس (Aquapolis) بزرگترین خانهی تک اتاقی است که تاکنون روی دریا وجود داشته است. این مکان نمای خوبی از امکانات آینده، نمایشگاهها و سرزندگی را به نمایش میگذاشت.
اهداف Kiyonori درمورد زندگی شهری روی اقیانوس به سرانجام نرسید و Aquapolis به دلایلی از جمله : عدم توجه توقیف شد و به طور کامل به شانگهای منتقل گشت و در سال ۲۰۰۰ به عنوان آهن قراضه به فروش رسید.
Webb's city
در سنپترزبورگ فلوریدا در نزدیکی واگنهای قطار، Doc Webb یک سرزمین جدید ساخت. James Earl Doc Webb در سال ۱۹۲۵ زمانی که زمین رونق فراوانی داشت، به فلوریدا رفت و یک داروخانه تاسیس کرد. زمانی که این کسب و کار از رونق افتاد، Webb تصمیم گرفت که کالاهای خود را به حراج بگذارد و داروخانهی خود را به یک Webb's city تغییر دهد و با شعار "فروش بیشتر، قیمت ارزان تر" کار خود را پیش ببرد. این مکان از عجیبترین داروخانههای جهان بود. پیشنهادات و کالاهای او بسیار جالبتوجه بودند. چند نمونه از ارائه محصولاتش به شرح زیر است:
در " روز دلار" ، او ۲۰۰۰ یک دلاری را به قیمت ۹۵ سنت به فروش رساند. روز جالب دیگری روز فروش اجناس درهم برهم بود، که محل قرار گرفتن اجناس با هم عوض میشد. (درواقع نام محصول با خودش همخوانی نداشت). از دیگر منابع کسب درآمدش یک مرغ رقصنده بود، یک ماشین که با سکه کار میکرد و مانند مرغهای زنده عمل میکرد.( یک سکه در آن میانداختند و به تماشای حرکات جالب این مرغ ماشینی مینشستند). و یک نوآوری جدید توسط برادران Zucchini - مخترعان توپ پرتابکنندهی انسان - که Webb را از درون یک توپ به خارج پرتاب میکرد. و اما بزرگترین و ماندگارترین نوآوری او، خطوط چک کردن و محاسبه قیمت کالاها در هنگام خروج از فروشکاه بود. در زمان اوج کار Webb در سال ۱۹۷۰، این فروشگاه دارای ۷۰ قسمت در ۷ طبقه بود و هزاران نفر نیز در آن مشغول به کار بودند.
با گذشت زمان، همه چیز تغییر کرد. با افزایش شمار فروشگاهها، کسب و کار Webb از رونق افتاد واو در سال ۱۹۷۴ Webb's city خود را فروخت. فروشگاه در سال ۱۹۷۹ تعطیل شد. Webb در سال ۱۹۸۳ درگذشت و یکسال پس از مرگ او نیز فروشگاه از بین رفت. منبع: