مقاصد گردشگری ادبی؛ قوی ترین صحنه های داستان (قسمت اول)
گاهی نویسندگان صحنههای داستان را چنان قوی و پرحس به تصویر میکشند که خود به شخصیتی مجزا از دیگر کاراکترهای کتاب تبدیل میشوند. همراه ما باشید و با مقاصد گردشگری ادبی؛ قویترین صحنههای داستان آشنا شوید.
یودورا ولتی، نویسنده معاصر آمریکایی باور دارد که وجود احساسی شدید پشت هر مکان، برای یک نوشته خوب و صادقانه همانقدر اهمیت دارد که تفکر معقول و منطقی. او اضافه میکند که هنر بهترین وسیله برای دستیابی به درکی بالغانه از جهان است. به همین دلیل نیز برای نویسندگان، تسخیر یک شهر یا کشور با روایت خلاقانه داستان، مسئولیتی بزرگ و پراهمیت به شمار میرود.
کالیفرنیای اشتاینبک، آمریکای جنوبی فاکنر و نیویورک سلینجر؛ هر کدام از صحنههای داستان با مجموعه وضعیتهایی که در طول روایت در آنها صورت میگیرند، یکی میشوند و شخصیت جداگانه خود را تشکیل میدهند. هر چند خواندن درباره صحنههای داستان شما را به سفری کوتاه در دل وقایع میبرد؛ اما فراموش نکنید که دیدن این مقاصد ارزشمند گردشگری ادبی از نزدیک، احساسات و تخیلاتی شگفتآورتر را به همراه خواهد داشت. همراه ما باشید با معرفی مقاصد گردشگری ادبی؛ قویترین صحنههای داستان.
کواویلا، مکزیک
همه اسبهای زیبا اثر کورمک مککارتی
صحنه داستان اولین کتاب مککارتی با نام «نیمروز خونین» که در تعدادی از شهرهای پیرامون مرز ایالت تگزاس و مکزیک شکل گرفت، موجب برانگیختگی گرایشهای خلاقانهاش او شد. «همه اسبهای زیبا» داستان دو پسر جوان را روایت میکند که به سمت جنوب سفر میکنند تا در مزرعهای در کواویلای مکزیک مشغول به کار شوند.
برشی از کتاب
آن شب او رویایی از اسبها را بر پهنه دشتها در سر میپروراند؛ دشتهایی که باران بهاره، علفزارها و گلهای وحشی را از زمین آن بیرون کشیده بود و گلهای آبی و زرد تا آنجا که چشم کار میکرد، پراکنده شده بودند. و در رویا، او در میان اسبها میدوید...
استانبول، ترکیه
موزه معصومیت اثر اورهان پاموک
پاموک معتبرترین زیستنامه نویس استانبول به شمار میرود و با فصاحت و زیبایی تمام درباره شهری مینویسد که غرب و شرق در آن باهم تلاقی میکنند. شاید در پوسته ظاهری شهر که با سرعتی روزافزون در حال تغییر است، نتوان استانبول توصیفی پاموک را دید؛ اما بازماندههای آن مانند آنها که او در موزه معصومیت جاودانه کرده است، در هر گوشه و کنار شهر رویت میشوند.
برشی از کتاب
عشق نامی است برای احساس پیوستگی که کمال در کنار فسون لمس میکند: هر گاه که همراه با یکدیگر در بزرگراهها یا پیادهروها سفر میکنند، هر گاه به خانهها، باغها یا اتاقها سر میزنند، یا هر زمان که او، فسون را نشسته در باغهای چای، رستورانها و پشت میزهای شام تماشا میکند.
بیگ سور، کالیفرنیا
بیگ سور اثر جک کرواک
این رمان صریحا تجربه شخصی جک کرواک را از اقامت در بیگ سور به تصویر میکشد؛ جایی که او برای فرار از زندگی پرشتاب شهری به آن پناه میبرد. قهرمان داستان، جک دولوز خسته و بیزار از قرار داشتن در مرکز توجه، آرامش و صلح را، هر چند موقت، در این منطقه کوهستانی و ساحلی مییابد.
برشی از کتاب
در شبهای لطیف بهار، زیر ستارهها در حیاط خواهم ایستاد و دیر یا زود چیزی از میان تمام چیزها بیرون خواهد آمد؛ چیزی طلایی رنگ و جاودانه... به همین سادگی.
جزیره اسکای، اسکاتلند
بهسوی فانوس دریایی اثر ویرجینیا وولف
رمان مدرن ویرجینیا وولف در در مجمعالجزایری روایت میشود که خانواده رمزی هر تابستان در آن جمع میشوند. هر چند بخش زیادی از کتاب به گفتگوهای درونی خانم و آقای رمزی اختصاص یافته است؛ اما صحنه داستان همچنان نقش مهمی را ایفا میکند، بهخصوص امواجی که میان جزیره اسکای و فانوس دریایی در حال خروش هستند.
برشی از کتاب
صبح بسیارعالی بود؛ مگر باریکهای از باد که اینجا و آنجا میوزید و آسمان و دریا که بافتهای یکپارچه به نظر میرسید؛ گویی که بادبانها در بلندای آسمان گیر افتادهاند یا ابرها درون دریا چکیدهاند.
یورکشایر مورس، انگلستان
بلندیهای بادگیر اثر امیلی برونته
رمان «بلندیهای بادگیر» امیلی برونته در خانهای خیالی رخ میدهد که در یورکشایر مورس قرار دارد. بخشی از مناطق پوشیده در علف و صخرههای یورکشایر مورس، با عنوان پارک ملی محافظت میشوند. امیلی برونته و خانوادهاش نیز در هاورث، از شهرهای یورکشایر ساکن بودند.
برشی از کتاب
عشق من به لینتون مانند شاخهای در بیشهزار است: زمان آن را دگرگون خواهد کرد، همانگونه که زمستان درختان را. اما عشق من به هیث کلیف به صخرههای جاودانی میمانند که در زیر بیشهزار خوابیده است: منبعی از شادیهای کوچک و آشکار؛ اما لازم و حیاتی.
لاس وگاس، نوادا
سهره طلایی اثر دونا تارت
هر چند بخش زیادی از کتاب دونا تارت در نیویورک صورت میگیرد؛ اما به احتمال زیاد توصیف غنی تارت از لاس وگاس بسیار بیشتر از اکتشافات او در منهتن تاثیربرانگیز به نظر میرسد. او به جای تمرکز روی نماهای گردشگری و صحنههای شرطبندی، به حومههای بیابانی لاس وگاس پرداخته است.
برشی از کتاب
هر چند زمان زیادی بود که به پیش میراندیم؛ اما هیچ نشانهای دیده نمیشد و معلوم نبود به کجا میرویم یا به کدام طرف در حرکت هستیم. چشمانداز افق یکنواخت و پرملال به نظر میرسید و من میترسیدم که با عبور از میان خانههای رنگانگ، به زبالهزار آشغالهای قلیایی پشت آن و پارک آفتابخورده تریلرهایی که در فیلمها نشان میدهند، برسیم.
اونتاریو، کانادا
سرنوشت دختران و زنان اثر آلیس مونرو
مونرو که در سالهای اخیر موفق به دریافت جایزه نوبل ادبی شد، گزینهای شگفتانگیز و جالب برای کمیته داوری به شمار میرفت؛ کمیتهای که بهطور معمول از نویسندگان آرامتر با داستانهای بومی و خانگی دوری میکند. مونرو در وینگهام، واقع در اونتاریو متولد شد و کالج خود را در همان نزدیکی گذارند. بیشتر داستانها او در شهرستان هیورن صورت گرفتهاند و «سرنوشت دختران و زنان» نیز از این قاعده مستثنی نیست.
برشی از کتاب
زندگی مردم در یوبیل مانند بقیه جاهای دیگر بود، ملالآور، ساده، سرگرمکننده و ژرف --- غارهایی عمیق که با کفپوشهای آشپزخانه فرش شدهاند.
دیدگاه