کتاب‌های «بوستان سعدی» فروشی نیست

نادر نینوایی
نادر نینوایی دوشنبه، ۲۹ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۰۵
کتاب‌های «بوستان سعدی» فروشی نیست

«کتابفروشی بوستان سعدی» در قلب تجاری بندر انزلی جایی است که می‌توانید بدون دغدغه و بدون هزینه، کتاب دلخواهتان را به امانت بگیرید.

اگر گذرتان به خیابان مطهری در بندر انزلی افتاده باشد، احتمالا مغازه‌ای را دیده‌اید که یک دوچرخه کنارش پارک شده و ویترین آن پر از کتاب‌های قدیمی است.

روی تخته سیاه کوچکی که کنار ورودی مغازه نصب شده، نوشته شده است:

در اینجا کتاب‌ها فروشی نیست؛ بخوانید و برگردانید. تنها همین!

داخل مغازه، کتاب‌ها در دو سو، در قفسه‌ها و روی میز بزرگ وسط مغازه روی هم تلنبار شده‌اند؛ اکثرشان قدیمی هستند و مشخص است که چندین بار دست به دست شده‌اند. در عین ظاهر بی‌نظم چینش کتاب‌ها، انگار نوعی نظم درونی در تنها کتابفروشی رایگان بندر انزلی برقرار است.

کتاب‌های زبان در یک قفسه و بدون نظمی خاص، برخی به‌صورت عمودی و برخی افقی، کنار هم قرار گرفته‌اند. کتاب‌های فلسفی روی میز وسط، در بخش انتهایی میز قرار گرفته‌اند و کتاب‌های رمان به‌صورت پراکنده روی میز و در درون قفسه‌ها کنار هم نشسته‌اند.

کاغذی روی ویترین مغازه نصب شده که روی آن نوشته شده به بزرگسالان فقط کتاب‌های علمی، عرفان، زبان انگلیسی و فلسفی ارائه می‌شود.

پشت میز انتهای مغازه مردی لاغر اندام و حدودا ۶۰ ساله‌ نشسته است. رو به رویش دو جلد کتاب روی استندهایی قرار دارد. یکی از کتاب‌ها قرآنی است با نوشته‌های درشت و البته با ترجمه انگلیسی.

دوست ندارد خودش را معرفی کند؛ اما پس از اصرار من، فقط فامیلی‌اش را می‌گوید:

خداپرست.

آقای خداپرست در کتابفروشی بوستان سعدی

واقعا عجیب است که در منطقه مرکزی انزلی که بازار فروش هر چیزی داغ است، کسی حاضر می‌شود مغازه‌ای برای ارائه امانی و آن هم رایگان کتاب ایجاد کند. از بیشتر کسانی که برای گرفتن کتاب می‌آیند، کارت شناسایی یا چیز دیگری هم گرو گرفته نمی‌شود؛ مگر کتابی خیلی خاص یا مرجع باشد.

از او می‌پرسم که اهل کجا است؟ می‌گوید:

همه‌جا.

آن‌طور که از صحبت‌هایش برمی‌آید، دوست ندارد خودش را به‌جای خاصی محدود کند و تمام دنیا را سرای خود و سایر آدمیان می‌داند. می‌گوید:

مرزها را خدا نکشیده است. مردم کشیده‌اند برای جنگ.

دو سالی است که این مغازه را دارد. می‌گوید کمی جلوتر هم یک مغازه دیگر تازه راه افتاده و کتاب ارائه می‌دهد. می‌پرسم آیا آنجا هم به شما تعلق دارد؟ سریع پاسخ می‌دهد:

من هیچ چیز ندارم؛ همه‌اش مال خداست.

آن‌طور که خداپرست می‌گوید، کارش غواصی بوده و سال‌ها در شمال و جنوب کشور کار کرده است. سفرهای زیادی به کشورهای مختلف دنیا نیز داشته است. معتقد است که جای خالی کتاب‌خوانی در کشورمان وجود دارد و چه بسا افراد تحصیل‌کرده‌ای هستند که مطالعه ندارند و این مسئله برایش خیلی ناراحت کننده است.

خداپرست اصرار می‌کند که قهوه‌ای دم کند تا با هم بنوشیم. در همین فرصت نگاهی به کتاب‌ها می‌اندازم؛ می‌توان در آن‌ها آثار سنگین و فلسفی نظیر ترجمه‌های «پیام یزدانجو» از نوشته «بودریار» را پیدا کرد و البته رمان‌های خارجی و داخلی؛ از «آنتوان چخوف» تا «فهیمه رحیمی». بخش کتاب‌های انگلیسی هم پربار است و حتی می‌توان رمان‌های فاخر به زبان انگلیسی را در بینشان پیدا کرد.

قهوه معطری را که با چند گیاه مختلف ترکیب شده و بو و طعم خاصی گرفته است، روی میز می‌گذارد و می‌نشیند؛ انگار دارد با دوستی قدیمی معاشرت می‌کند که سال‌ها او را می‌شناخته است.

صحبت‌هایش گاهی کمی درهم‌برهم به نظر می‌رسند؛ اما از لابه‌لای حرف‌هایش می‌توان متوجه شد که تشویق مردم به مطالعه را برای خود یک تکلیف می‌داند. می‌گوید:

ایرانی‌ها به مطالعه عادت نکرده‌اند. علت هم آن است که عادت به مطالعه از مدارس شروع نشده است. در تمام دنیا از کلاس اول، زنگ مطالعه دارند. متاسفانه خود معلمانمان هم گاه مطالعه ندارند. اینجا معلم، دکتر و از قشرهای دیگر می‌آیند و فکر می‌کنند چون به مدارجی رسیده‌اند، نباید مطالعه کنند؛ اما به آن‌ها می‌گویم که فعالیت‌های تخصصی‌شان مربوط به بیزینسشان است و نباید مطالعه را فراموش کنند. آدم باید مطالعه کند تا مسئولیتش را بشناسد.

از او می‌پرسم خودش بیشتر چه کتابی می‌خواند:

می‌گوید ادبیات و قرآن.

حافظ و سعدی زیاد می‌خواند. علاقه زیادی به سعدی دارد و به همین علت اسم مغازه‌اش را هم «بوستان سعدی» گذاشته است.

در لا‌به‌لای صحبت‌هایمان خانم میانسالی به مغازه می‌آید، کتابی به امانت می‌گیرد و می‌رود.

دم رفتن، با اصرار خداپرست کتابی هم به یادگار هدیه می‌گیرم. از او می‌خواهم که صفحه اولش را امضا کند. ساده و خلاصه می‌نویسد:

تقدیم به یک دوست

آقا نادر

خداپرست

کتاب اهدایی کتابفروشی بوستان سعدی

در گوشه دنج بندر انزلی و در کتابفروشی «بوستان سعدی» انگار زمان متوقف شده است. اینجا جایی است برای نشستن، مطالعه کردن و نوشیدن قهوه معطر.

شاید تنها جایی که بابت خدماتی که دریافت می‌کنید، لازم نیست هزینه‌ای بپردازید. جایی که آدمی فرصتی می‌یابد برای جست‌و‌جوی بدون دغدغه در میان انبوه کتاب‌ها و کسب معرفت.

مطالب مرتبط:

دیدگاه