گردشگری وحشت: جادوگر بل، نماد تسخیر شدگی در آمریکا (قسمت دوم)
موفقیت گردشگری وحشت در گرو داستانهایی است که ترس و ابهام را در هم آمیخته و بازدید کننده را به قلب ماجراهای عجیب و ماورایی میبرند، ماجرای جادوگر بل یکی از این داستانهاست. در ادامهی ماجرای این جادوگر معروف، با کجارو همراه باشید.
در بخش نخست این مطلب با آغاز مجرای خانواده بل که گرفتاری نفرینی شوم شده بودند آشنا شدیم. در ادامه ماجراهای ترسناک این خانواده را دنبال میکنیم.
صدای موجود ناپیدا با گذشت زمان قوی و قویتر شده بود و اکنون میشد تمامی کلمات را درک کرد. او گاهی شعر میخواند و یک بار حتی شروع به بیان یک نقل قول کرد که واقعا جالب توجه بود، چون این بار به جز خانوادهی بل، فردی کیلومترها دورتر هم آن را شنید. این فرد ژنرال اندرو جکسون بود.
«جان بل جونیور»، «دروری» و «جسی» پسران ارشد آقای بل، هر سه در جنگ نیو اورلئان تحت فرماندهی ژنرال جکسون جنگیده بودند. در سال ۱۸۱۹ جکسون تصمیم گرفت تا به مزرعه بل رفته و ببیند که ماجرا از چه قرار است. به همراه جکسون به جز چندین مرد، یک واگن بود که توسط اسب کشیده میشد. اما به محض رسیدن به مزرعه ناگهان واگن متوقف شد، گویی اسبها توان کشیدن آن را نداشتند.
بعد از چندین تلاش ناموفق و سعی برای تشویق اسبها به کشیدن گالری، سرانجام جکسون رو به هم قطارانش کرد و گفت که به نظرش این مسئله باید زیر سر جادوگر بل باشد. در همان زمان صدایی زنانه نجوا کنان به جسکون گفت که آنها باید به حرکت خود ادامه دهند و او دوباره آنها را بعداز ظهر همان روز ملاقات خواهد کرد. جکسون و افراداش به حرکتشان ادامه داده و به منزل بل رسیدند. همان روز جکسون و جان بل به تفصیل در مورد سرخپوستان و دیگر موارد بحث و گفتگو کردند در حالی که جکسون چشم انتظار بود ببیند جادوگر بل قرار است چگونه خود را نشان دهد.
بعد از گذشت چند ساعت، یکی از افراد جکسون ادعا کرد که یک رام کنندهی جادوگر است و حتی اسلحهای درخشان را به بقیه نشان داد و ادعا کرد که با گلولهی نقره این سلاح میتوان هر موجود شیطانی را کشت. او در ادامه افزود علت تأخیر جادوگر در نشان دادن خود، وجود همین گلوله ساخته شده از نقره است، چرا که جادوگر هم ترسیده و حساب کار خود را کرده است.
درست بعد از گفتن این سخنان بود که مرد ناگهان شروع به نعره کشیدن و تکان دادن بدن خود کرد و ادعا نمود کسی مرتبا در حال گاز گرفتن و فرو کردن سوزن در بدون او است و بعد ناگهان گویی کسی به مرد لگد زده و او را از خانه به بیرون پرتاب کرد و صدای خشمگینی به گوش رسید و اعلام کرد که آیا شیاد دیگری در گروه جکسون است؟
اکنون همه وحشتزده شده بودند و به آقای جکسون التماس میکردند که به سرعت مزرعه بل را ترک کند. اما جکسون همچنان بر ماندن اصرار داشت و سرانجام همه در چادرهایی در خارج از خانه خوابیدند. حوادث بعدی چندان مشخص نیست اما روز بعد جکسون و گروهش در مسیر رفتن به نشویل بودند! اما این پایان ماجرا نیست، جکسون بعدا به دنبال جادوگر وارد جنگلهای آن اطراف شد و هرگز باز نگشت.
از سوی دیگر بتسی رفته رفته به مردی جوان به نام جاشوا گاردنر علاقهمند شده بود که در همان حوالی زندگی میکرد و آن دو قصد ازدواج داشتند. همه از این امر خوشحال بودند، البته ظاهرا کسی هم در این میان چندان از این واقعه خشنود نبود، چرا که جادوگر بل به دلایلی نامعلوم از این امر ناراضی بود و مرتب به بتسی میگفت که نباید با جاشوا ازدواج کند. در نهایت هم پیش بینی جادوگر درست از آب درآمد و این رابطه پایان یافت.
غار جادوگر بل
جان بل اما بزرگترین هدف جادوگر بود و میل داشت به هر شکل ممکن او را از سر راه خود بردارد. جان مرتب با حوادث عجیب درگیر بود و روی صورتش اثر زخم قابل مشاهده بود و از سویی برای نزدیک به یک سال به سختی قادر به بلعیدن غذا بود، بیماری که هر روز بدتر و بدتر میشد. وقتی جان قصد پیاده روی داشت، جادوگر کفشهای او را برمیداشت و به صورتش سیلی میزد و صدای تند و تیزش در تمام مزرعه میپیچید که فریاد زنان میگفت:
جان بل پیر
سرانجام در تاریخ ۲۰ دسامبر سال ۱۸۲۰ آقای بل نفسهای آخر را کشیده و جان سپرد. پس از مرگش، خانواده بطری کوچکی که حاوی ماده نامعلومی بود را در قفسه پیدا کردند. جان جونیور کمی از آن را به گربه داد و حیوان به سرعت جان داد. در اینجا صدای جادوگر به گوش رسید که خندهکنان میگفت این ماده را شب قبل به آقای بل خورانده و باعث مرگ او شده است، جان به سرعت بطری را داخل شومینه انداخت. اما مایع شعلهور شده و باعث تخریب دودکش ساختمان شد.
مراسم تدفین جان هم صحنهی خودنمایی جادوگر بود. همه صدای آواز خواندن شاد او را میشنیدند و او اعلام کرد تا زمانی که آخرین نفر گورستان را ترک نکند، دست از آواز خواندن برنخواهد داشت. در ماه آوریل سال ۱۸۲۱ جادوگر به ملاقات «لوسی» بیوهی جان رفت و به او گفت که هفت سال بعد دوباره به ملاقات او خواهد آمد.
در سال ۱۸۲۸ جادوگر بل به وعدهاش عمل کرد و این بار ظاهرا عاشق بحث و جدل با جان بل جونیور بودند. گفته میشود او در مورد همه چیز از سیاست و مذهب گرفته تا وضعیت مسیحیت و تمدن با جان صحبت کرده و حتی جنگ داخلی آمریکا را نیز پیش بینی کرده است. جادوگر بعد از سه هفته حضور قول داد که ۱۰۷ سال بعد به بازدید نوادهی جان بیاید و در سال ۱۹۵۳ او با دکتر «چارلز بِیلی بل» ملاقات کرد.
به هر روی در طول دویست سال گذشته مردم محلی جادوگر بل را مسئول اصلی تمامی اتفاقاتی میدانند که در آن حوالی رخ میدهد. در آن حوالی هنوز هم گاه گداری صداهای عجیب شنیده میشود، دیدن نور شمع امری است عادی و عکس گرفتن از آن منطقه اغلب کاری است بسی مشکل به طوری که گاهی در تصاویر شبح انسانی مشاهده میشود که اصلا در آن زمان در آنجا حضور نداشته است.
در طول سالهای بعد، مردم بسیاری برای بازدید از خانهی بل رهسپار این نقطه شدند، اما در نهایت در اواخر ۱۸۰۰، این خانهی فرسوده به دلیل مسائل ایمنی تخریب شد. اما غار تاریخی بل دیگر نماد معروف این داستان است که ظاهرا تعدادی از وسایل قدیمی همچون دودکش سنگی و نیز یک کتری آهنی موجود در آن همچنان حفظ شده است.
غار بل، Bell Cave
مزرعه بل منطقهای منزوی و دورافتاده در شهر آدامز است که با چشماندازی زیبا و دلفریب از تپههای سرسبز، نمادی مناسب برای ایالت تنسی است. در نهایت بازدیدکنندگان مشتاق فعالیتهای ماورایی، عاشقان تاریخ و در نهایت دوستداران داستان جادوگر بل، با سفر به این نقطه بیشک به خواست خود خواهند رسید و سفری لذت بخش را تجربه خواهند کرد.
بنای یادبود جان بل
امروزه تورهای گردشگری ترسناک متعددی در این ناحیه برگزار میشوند که نگاهشان به ویژه معطوف مزرعه قدیمی بل است. بازدید از غار تاریخی و کانو سواری در رودخانهی سرخ از دیگر فعالیتهای آنها است.
دیدگاه