آشنایی با برترین تورهای گردشگری ارواح (بخش دوم)
مجموعه مقالات گردشگری وحشت به معرفی بهترینهای دنیای ترس و هیجان پرداخته و بدون هیچگونه پیشداوری، تنها به بیان مدارک و مستندات موجود در رابطه با این مکانها میپردازد. ما صحت و سقم این داستانها را تأیید نکرده و تنها در مقام معرفی، داستان هرکدام را برای شما بازگو میکنیم. قضاوت با شما است که این داستانها را بپذیرید یا خیر.
تصور اغلب ما از یک تور تفریحی و گردشگری، یک سفر مفرح، شاد و خاطرهانگیز بوده که با درخشش نور خورشید، نسیم ملایم و بازدید از جاذبههای معماری یا فرهنگی همراه شده است. یک رویداد دوست داشتنی که شاید تا سالها بعد همچنان در یاد و خاطرمان پرفروغ و درخشان باقی بماند. اما دنیای گردشگری وحشت و بهویژه گردشگری ارواح از قانونی کاملا متفاوت تبعیت میکند. البته اینجا هم یک فاکتور مهم همچنان پابرجاست و آن هم جلب توجه و نظر بازدیدکنندگان است.
در واقع شاید این امر برای بسیاری از ما قابل درک و هضم نیست که چگونه یک عده با دنبال کردن عامل ترس و وحشت، غرق شادی و لذت میشوند؟! ارواح و اشباحی که شاید حضورشان کابوس بسیاری از ما باشد، برای گروهی دیگر تبدیل به منبع درآمدی سرشار شده و چه بسی بسیار محبوب و معروف هم شدهاند. این مسئله بهویژه با نزدیک شدن ایام هالووین رنگ و بویی دیگر به خود میگیرد، چراکه ظاهرا در این روز مرزهای بین دنیای زندگان و مردگان بهاندازهای محو و ناپایدار میشود که ارواح بهراحتی در میان ما رفت و آمد میکنند و دست بر قضا یکی از بهترین اوقات برای ثبت نام در تورهای اینچنینی نیز همین زمان از سال است. پس ای ماجراجویان و تشنگان دنیای ترس و وحشت، بشتابید که قصد داریم بهترینهای این حوزه را به شما معرفی کنیم. تورها و مقاصد گردشگری محبوبی که در دنیای ارواح و پدیدههای ماورایی و غیر قابل توضیح، اسم و رسمی به هم زده و از شهرت مطلوبی برخوردارند.
اگر به خاطر داشته باشید، در بخش نخست این مطلب به شهرهای پاریس، لندن و نیز ایالات متحده سفر کردیم و با مقاصد گردشگری معروف در این زمینه و نیز تورهای محبوب آنها آشنا شدیم. اینک و در ادامهی مسیر خود به سراغ شهرهای دیگر رفته و دنیای ارواح و اشباح آنها را نیز مورد بررسی قرار خواهیم داد. در ادامه این سفر با کجارو همراه باشید.
چارلستون(Charleston) ، کارولینای جنوبی
شهرهای کمی در ایالات متحده چه از جنبهی تاریخی و چه از منظر زیبایی شناختی به پای شهر پرجنب و جوش و رنگارنگ «چارلستون» میرسند. در حقیقت این شهر چه از بعد معماری و چه از نظر حال و هوای حاکم، در طول سالیان متوالی تغییر و تحول چندانی به خود ندیده است. شهر چارلستون در سال ۱۶۷۰ تأسیس شد و از سر خوش شانسی در قرن هجدهم بهعنوان یکی از مراکز فرهنگی و اجتماعی جنوب آمریکا شناخته شده و مورد احترام بود. از طرف دیگر اگرچه چارلستون دارای اجتماعی مرفه و ممتاز بود که بخش قابل توجهی از آن در شکلگیری تصمیمات سیاسی ایالتهای جنوبی آمریکا تأثیر گذار بودند، اما نمیتوان این حقیقت را نیز انکار کرد که تجارت برده نقشی مهم در رونق آن روزهای این شهر داشت. بهطوری که ظاهرا نزدیک به ۴۰ درصد بردگان از طریق بنادر جزیرهی سالیوان (Sullivan Island) که در همان نزدیکی واقع شده است، وارد خاک آمریکا میشدند. گفته میشود نزدیک به نیمی از اجداد آمریکایی- آفریقایی تبارهای امروزی، روزی از این بندر وارد آمریکا شدهاند. از سوی دیگر دزدان دریایی نیز در این منطقه از خود ردی باقی گذاشتهاند، چراکه معمولا آنها را در چارلستون به دار میآویختند.
البته این شهر جالب و تماشایی که نامش را وامدار انبوه برجهای کلیساهایی است که خط افق آن را شکل و جلایی دیگر دادهاند، دارای رویی تهدید آمیز و مرموز نیز هست.
تور گردشگری «بولداگ» (Bull Dog)، تنها شرکت برگزار کنندهی تورهای قدم زنی با ارواح در ناحیه چارلستون است که حق انحصاری برگزاری تورهای اینچنینی را از آن خود کرده است. این تورها که معمولا شب هنگام برگزار میشوند، گردشگران را به تماشای شماری از مکانهای معروف و تسخیر شده این شهر میبرند که از آن جمله میتوان به زندان قدیمی، سیاهچال و قدیمیترین گورستان شهر چارلستون اشاره کرد.
«گورستان کلیسای توحیدی» یکی از قدیمیترین گورستانهای این شهر است. راهنمای ارشد تور «استفن بیرد» (Stephen Beard) که مدتهاست در این زمینه فعالیت میکند از خاطرات گردش خود در این قبرستان میگوید. داستان ترسناک گردشی شبانه، زمانی که او راهنمایی ۲۰ گردشگر را بر عهده داشت. بعد از بازدید و قبل از ترک گورستان، او یکبار دیگر گروه را گرد هم جمع کرده و شروع به شمار افراد میکند تا احیانا کسی عقب نمانده و از گروه جدا نشده باشد. در این هنگام یکی از زنان حاضر از «بیرد» خواهش میکند که اگر امکان دارد در انتظار زنی دیگری که در گورستان دیده است بمانند تا او نیز به آنها ملحق شود. استفن میداند که شمارشش درست بوده و تمام گردشگران هماکنون در محل حاضرند، پس آن زن دیگر کیست؟ استفن به عقب مینگرد و زنی با لباس سفید را مشاهده میکند که در میان گورستان قدم میزند. اما ظاهرا مشکلی وجود دارد، چون استفن قادر است از پس لباس شفاف او درختان پشت سرش را مشاهده کند. گروه یک لحظه درنگ کرده و به این شبح سرگردان نگاه میکند و بعد ناگهان همه پا به فرار میگذارند.
سیاه چال شهربانی در خیابان «ایست بی» (East Bay) مقصد نهایی بسیاری از دزدان دریایی آن روزگار بوده است که در قرن هجدهم به قاچاق و دزدی کالا مشغول بودند. بهعنوان مثال دزد دریایی معروف به «ریش سیاه» (Black Beard) قبل از آنکه به خاطر اعمال مجرمانه خود به دار مجازات آویخته شود، مدتی را در میان دیوارهای این بنا در زندان سپری کرد. بسیاری از دزدان دریایی معروف در این مکان از طناب دار آویزان شدند. بهعلاوه زمانی در بخش شمالی این بنا، بازار فروش برده نیز دایر بوده است.
بازدیدکنندگان این مکان معمولا خبر از اتفاقات و فعالیتهای ناخوشایند بسیاری میدهند. از ارواح عصبانی صحبت میکنند که صداهای عجیبی از خود درآورده یا بهآرامی نجوا میکنند، بعضی از اشباح خشمگین حتی اشیا را پرت کرده و کسانی را که بی اجازه وارد قلمروی ابدی آنها شدهاند، مورد آزار و اذیت قرار میدهند. بهعلاوه گردشگران و راهنمایان تور گاه گداری ادعا کردهاند که ارواح قصد خفه کردن آنها را داشتهاند. گردشگران گاهی از هوش رفته یا احساس کردند دمای هوا ناگهان دستخوش تغییراتی فاحش شده یا حتی گاهی توسط دستانی نامرئی لمس شدهاند. حتی یکی از راهنمایان تور گفته که در یکی از تازهترین تورهای برگزار شده، روحی به یکی از بازدیدکنندگان حمله کرده است. بهطوری که جای ناخنهای او در پشت این فرد کاملا واضح، روشن و به رنگ سرخ بوده، در حالی که لباس او هیچ آسیبی ندیده و پارگی نداشته است.
زندان قدیمی شهر بهعنوان زندان شهر چارلستون در فاصله سالهای ۱۸۰۲ تا ۱۹۳۹ مشغول به فعالیت بوده است. محوطهای که این زندان در آن قرار گرفته در سال ۱۶۸۰ برای مصارف عمومی در نظر گرفته شده بود و درمجموع شامل بهعنوان بیمارستان، آسایشگاه افراد نیازمند و نیز یک اردوی کار برای بردگان فراری مورد استفاده قرار داشت. اردوگاه شاید نام غلطاندازی برای این مکان باشد، چراکه بردگان بیچاره به تاوان جرم فرار کردن، وادار به انجام کارهایی سخت شده و در نهایت اغلب آنها جان میباختند. شکنجه و اعدام اغلب در این مکان اتفاق میافتاد، گاهی افراد را آتش میزدند، گاهی آنها را داغ کرده و بعضی اوقات نیز آنها را به وحشیانهترین شکل ممکن میکشتند. زندان گاهی اوقات بسیار شلوغ و پرجمعیت بود، بهطوری که حتی تا سه برابر ظرفیت خود نیز زندانی داشت. درمجموع طبق تخمینهای موجود، به نظر میرسد ده هزار نفر جان خود را در این زندان از دست دادهاند.
یکی از بدنامترین زندانیان این زندان «لاوینیا فیشر» (Lavinia Fisher) نام داشت، اولین قاتل سریالی زن در آمریکا، تعدادی دزد دریایی نیز در این مکان به دار آویخته شدهاند. در طول جنگ داخلی آمریکا، این زندان بهعنوان سرپناه مورد استفادهی بازماندگان قرار داشت.
گتیسبورگ (Gettysburg)
در طول جنگ داخلی آمریکا، شهر آرام «گتیسبورگ» در ناحیهی «پن» (Penn) شاهد ویرانی و مرگ و میر بسیاری بود. به نظر میرسد در خلال این واقعهی خونبار و تنها در عرض سه روز، ۵۱ هزار نفر زخمی یا کشته شدهاند، جمعیتی قابلتوجه که یک استادیوم فوتبال را پر میکند. بعضی از قربانیان مورد اصابت گلوله توپ قرار گرفته و در دم جان باخته بودند، اما شماری دیگر با جراحتهای عمیق، دستکم مدتی را دوام میآوردند. در طول این دوران، این سربازان زخمی ناگزیر از تحمل درد و رنج ناشی از جراحی با کمترین امکانات اولیه بوده و از سوی دیگر از نظر روانی نیز دستخوش غم و اندوه فراوانی میشدند، چراکه بهخوبی از این نکته آگاه بودند که دیر یا زود رخت از این دنیا بسته و عزیزان خود را ترک خواهند کرد. امری که فشار روحی شدیدی به آنها وارد میکرد. این مکان با انبوهی از انرژیهای منفی و خاطرات تلخ آن زمان احاطه شده و جای هیچ تعجبی نیست که در ادامه، این تلخی منجر به وقوع حوادثی عجیب و غیر قابل توضیح شود، آن هم به دست سربازانی که شاید هنوز مرگ خود را باور نکرده و دل از این دنیا نکندهاند.
در کنار این حجم بالا از غم و اندوه و رنج، کارشناسان ادعا میکنند دلیل دیگری نیز پیدا کردهاند که این مسائل را تا حدی توجیه میکند. ظاهرا مقدار زیادی سنگ کوارتز با رگههایی از گرانیت در این منطقه وجود دارد، این در حالی است که برخی از مردم باور دارند کوارتز انرژی افراد در حال مرگ را جذب میکند و گاهی بهصورت اتفاقی این انرژیهای جذب شده را آزاد میکند که در ادامه باعث بروز پدیدههای ماورالطبیعه میشود.
ممکن است تورهای گردشگری ارواح در گتیسیبورگ که در میدان نبرد معروف و خود شهر برگزار میشوند، تنها توری باشد که درون مایهاش باعث خلق مجموعه کتاب شش جلدی معروف به نام «ارواح گتیسبرگ» (The Ghosts of Gettysburg) نوشتهی مارک نسبیت (Mark Nesbitt) باشد که یک رنجر خدمات پارک ملی و البته راهنمای کارآزموده میادین نبرد است. او این مجموعه را بهدنبال تحقیق و بررسی هزاران داستان مرتبط با تسخیر شدگی شهر گتیسبورگ به رشته تحریر درآورد. در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ این تور از سوی «انجمن تورهای تسخیرشدگی آمریکا» (Haunted America Tours)، بهعنوان بهترین تور این کشور انتخاب شد.
در این تور، بازدیدکنندگان همه نوع چیزی را تجربه میکنند، از لمس شدن گرفته تا استشمام رایحههای عجیب، شنیدن صداها یا حتی مشاهدهی اشکالی محو و غیر معمول در این گوشه و آن گوشه. نسبیت گرازش میدهد که یک بار یکی از گروهها شاهد یک نور ستون مانند بزرگ و آبی رنگ بوده است که از آسمان پایین آمده است. بهعلاوه دو گروه دیگر در طول ۴۵ دقیقه شاهد رفت و آمد اشکال مبهمی بودند که ظاهرا ملبس به یونیفورمهای مربوط به جنگ داخلی بوده و در اطراف میدان نبرد رفت و آمد میکردند.
دیگر پدیدهای که گردشگارن به کرات آن را تجربه کردند مربوط به چیزی بدنام و ناخوشایند به نام «گردان شبح (Phantom Battalion) » است که نسبت وقوع آن را در قالب ۶ سند ارائه کرده است. یک دسته سرباز در برابر مردم ظاهر شده، رژه میروند و بعد یکباره ناپدید میشوند. زن سفید پوشی که ظاهرا روح یک راهبه است هم از دیگر موارد ذکر شده در این اسناد است که در منطقه «اسپنگلر اسپرینگ» (Spangler Spring) رفت و آمد دارد. گردشگران ادعا کردند در مناطق اطراف دانشگاه گتیسبورگ سربازان تنهایی را مشاهده کردهاند که گاهی همراه با بانوان قدمی میزدند و گاهی و در میان شعلهای آبی رنگ جابهجا میشدند. آنها گفتند که حتی گاهی صدای نجوای آنها و سروصدا و همهمه و گاهی شیههی اسبها نیز به گوش رسیده است. مردم گزارش میدهند که شاهد صحنههای ناخوشایندی نیز بودهاند، تصاویری از سربازان زخمی که از جراحات جنگ و حتی معلولیت رنج میبرند.
هر ساله دهها هزار گردشگر در این تورهای گردشگری ترسناک حضور پیدا میکنند. راهنمایان معمولا لباسهای محلی به تن کرده و فانوس حمل میکنند. در این منطقه ۴ تور با مقاصد مختلف برگزار میشود و حتی یک تور اتوبوسی هم وجود دارد که به قسمتهای دورتر شهر رفت و آمد دارد. بهعلاوه در همکاری با راهآهن گتیسبوررگ و نواحی شمالی، تور ارواحی نیز برگزار میشود که گردشگران را به یک موتورخانهی تسخیر شده میبرد تا به صداهای ضبط شده عجیبی گوش دهند که ظاهرا متعلق به ارواح درگذشتگان است. صداهایی که در طول تحقیقات انجام شده در این موتورخانه ثبت و ضبط شدهاند.
پراگ، جمهوری چک
نویسنده «آنجلو ریپلینو» (Angelo Ripellino) چنین گفته است:
" وقتی بهدنبال لغتی معادل مفاهیمی همچون رمز و راز میگردم، تنها واژهای که به ذهنم خطور میکند، نام پراگ است."
«پراگ» پایتخت جمهوری چک در واقع پایتخت باستانی منطقهی «بوهمیا» است. شهری که علاوه بر تاریخچهای غنی و مثال زدنی با هالهی از رمز و راز و جادو نیز احاطه شده است و بهدلیل همین خصوصیات نیز بهویژه برای داستانهای مرتبط با عالم ارواح، مقصدی مناسب و رویایی به نظر میرسد. تاریکی حاکم بر آن، کوچه و گذرگاههای باریکش، بافت شهری در هم پیچیده و البته پلهای باستانی آن، همگی دست به دست هم داده و این شهر را تبدیل به منزلگاهی شایسته برای شماری زیادی از ارواح و اشباح قارهی اروپا کردهاند.
تورهای توریستی پراگ شامل تورهای ارواح پراگ و توری موسوم به «پیاده روی قرونوسطایی مرموز» است. این تورها گردشگران را به شماری از سازههای باستانی و کهن این شهر میبرند که از نظر فعالیتهای ماورایی مورد توجه بوده و هستند.
یکی از معروفترین مقاصد گردشگری این شهر «پل چارلز» (Charles Bridge) است. تاریخ احداث این پل که برفراز رودخانهی «لتاوا»(Vltava River) ساخته شده است، به قرن چهاردهم بازمیگردد. این پل نهتنها دو نیمهی شهر را به هم پیوند داده، بلکه منزل شماری از ارواح و اشباح معروف نیز هست. پل چارلز با مجسمهی قدیسینی آذین بسته شده است که گفته میشود برای کسانی که روی این پل رفت و آمد میکنند، خوش یمنی بههمراه دارند. هرچند بر اساس افسانهها همهی این قدیسین هماکنون به سلامت در دنیای دیگر مشغول استراحت نیستند. «سنت جان» (St. John of Nepomuk) قدیسی بوده که شنوندهی اعترافات ملکه «یوهانا» (Johanna) همسر شاه «وینسیلاس پانزدهم» (Wenceslas) بوده است. وقتی سنت جان از بازگو کردن اسرار ملکه در نزد پادشاه امتناع میکند،شاه فرمان شکنجه او را صادر کرده و در نهایت پیکر او را از پل به پایین انداخته و او را میکشند. بر طبق افسانهها برای نزدیک به سیصد سال پس از این رویداد، روح سنت جان در این منطقه و مناطق اطراف پل سرگردان بوده و پرسه میزده است تا زمانی که روح او سرانجام در قرن هفدهم در مجسمهاش به دام افتاده و اندکی آرام میگیرد. ظاهرا اگر کسی مجسمه سنت جان را لمس کند، اسرارش برای همیشه مخفی باقی میماند.
علاوه بر روح سرگردان این قدیس، ۱۰ لرد و نجیب زداده دیگر نیز در طول قرون وسطی در این منطقه اعدام شدهاند که آنها نیز ظاهرا در تسیخیر این پل با یکدیگر همدستند. سرهای این نجبا برفراز نیزههای روی این پل قرار داده شده بود و ظاهرا نیمه شبها بهترین زمانی است که آنها دستهجمعی برای این ماجرا و درد و رنج خود سوگواری کرده و آوازهای غم انگیز میخواند، به همین خاطر کمتر کسی شجاعت کافی دارد تا نیمه شبها از روی این پل عبور کند.
بعد از عبور از روی پل به شهر قدیمی میرسیم، و تور بهسمت لییتل کوارتر (Little Quarter) حرکت میکند. یک سوئدی که سر خود را در خلال جنگ سی ساله از دست داده است معمولا سوار بر اسب و حیت عبور از این منطقه دیده میشود که البته ظاهرا سرش را درون یک کیسه پارچهای با خود حمل میکند. پس از آن تور به جستجو در ناحیه ژوزسفوف (Josefov) میرود، یک محله کلیمی نشین که افسانه و داستانهای خاص خود را دارد.
ماجرایی که به نام رابی لوئه (Rabbi Loew) و یک گالم باز میگردد. رابی با استفاده از گل رودخانه یک مجسمه از گالم میسازد تا به او و کلیمیها کمک کند. او به این مجسمه زندگی بخشیده و آن را در شهر آزاد میکند. گالم بزرگ و بزرگتر میشود و در نهایت امپراتو به سراغ رابی آمده و از او درخواست کمک میکند. بعد از آنکه کلیمیها از حملات انتقام جویانهی مسیحیان جان سالم به در میبرند رابی گالم را در داخل اطاق کوچک زیر شیروانی در یک کنیسه محبوس میکند، جایی که گفته میشود بدنش تا به امروز در همان جا باقی مانده است. رابی دستور میدهد که هیچ کس اجازه ورود به این اتاق را ندارد، جالب است بدانید حتی سربازان نازی هم موفق به نفوذ به داخل این اتاق در کنیسهی (Old- New Synagogue) نشدند.
گورستان قدیمی یهودیان که اجساد بیش از صد هزار یهودی در آن به خاک سپرده شده است نیز در شمار مقاصد گردشگری محبوب عالم ارواح است. این گورستان یکی از کهنترین گورستانهای یهودیان در خاک اروپا است در فاصله سالهای ۱۴۳۹ تا ۱۷۸۷ مشغول به فعالیت بوده است. اگرچه نازیها تلاش کردند تا این گورستان را از بین ببرند، هیتلر دستور داد این گورستان از هر آسیب و گزندی محفوظ باقی بماند، چراکه او نقشههای دیگری در سر داشت. او میخواست بعد از کشتن تمامی یهودیان اروپا، یک موزه با همین درون مایه در شهر پراگ بنا کند.
یکی از معروفترین تورهای پیادهی شهر، تور ارواحی است که بهویژه در طول فصول پررونق گردشگری، تعداد زیادی توریست و بازدیدکننده را جذب خود کرده است. ظاهرا این تور در نحوهی اجرا و برگزاری خود بسیار موفق بوده است، چراکه بسیاری از گردشگران بعد از شرکت در آن و شنیدن داستانهای مرموز و ترسناک از پیشینهی تاریخی این شهر باستانی، از قدم زدن در خیابانهای این شهر آن هم بهتنهایی، واهمه دارند.
به هر حال دنیای گردشگری وحشت و این زیر مجموعه از آن در جای خود مجذوب کننده و جالب توجه است. به پایان بخشی دیگر از معرفی بهترینهای تورهای گردشگری ارواح در گوشه و کنار جهان رسیدیم. اما البته این فهرست همچنان ادامه دارد که در فرصتی دیگر به معرفی گزینههای دیگر آن خواهیم پرداخت.
این بار سفر ما را چگونه ارزیابی کردید؟ آیا این سه مقصد گردشگری شما را نیز مجذوب خود کردند؟