آرمان شهرهایی که آرمان شهر نشدند؛ نیولنارک


دهکده نیولنارک در اسکاتلند در سال ۱۸۰۰ با شرایطی عالی و با هدف تبدیل شدن به آرمان شهر، در راستای اصلاحات اجتماعی تاسیس شد؛ اما متاسفانه سرنوشت خوبی نداشت.
مقاله مرتبط:
دهکده نیولنارک (New Lanark) که امروزه جزو میراث جهانی یونسکو بوده و گردشگران زیادی از آن بازدید میکنند، در اسکاتلند واقع شده است. این شهر در زمان تاسیس خود شرایط بسیار خوبی داشت و از استانداردهای روز آن زمان برخوردار بود. این شهر بهخوبی میتوانست یک آرمان شهر حقیقی شود؛ اما بهنوعی قربانی نگرشهای غلط زمان خود شد.
موسس نیولنارک فردی به نام رابرت اُون (Robert Owen) بود که تلاش زیادی برای به ثمر رسیدن برخی از اصلاحات اجتماعی مانند ارتقای استانداردهای مربوط به شرایط کار انجام داد، اما متاسفانه در زمان خود نتوانست به اهدافش برسد. وی علاوه بر نیولنارک که آن را برای رفاه حال کارمندان کارخانه خودش تاسیس کرده بود، ۱۶ شهر دیگر نیز با شرایط مشابه تاسیس کرد که همه آنها پایان تلخی داشتند.
تصویری از شهر در حال حاضر
در ادامه شما را با رابرت اون و برخی از فعالیتهایش آشنا میکنیم و داستان نیولنارک را نیز برای شهر بیان میکنیم. رابرت اون در زمینه تولید پارچه و انجام اصلاحات بشردوستانه فعالیت داشت. وی در قرن نوزدهم یکی از پیشتازان ایجاد جوامع تجربی بود و متناسب با نگرش و عقاید خود دست به تغییرات بزرگی زد. در زمانی که میزان ساعات اداری مشخص نبود و معضل کودک کار هم دامنگیر جامعه بود، وی معتقد بود که ساعات کاری اداری باید ۸ ساعت باشد و از ۱۶ ساعت باقیمانده روز، ۸ ساعت باید به تفریح و انجام کارهای مشابه و ۸ ساعت هم باید به خواب و استراحت اختصاص داده شود.
رابرت اون
وی در راستای بهبود شرایط و استانداردهای کاری جامعه زمان خود، برای کارکنان کارخانه ریسندگی خود یعنی کارخانه ریسندگی نیولنارک، دهکدهای تمیز و متناسب با استانداردهای روز آن زمان ساخت و ۲۵۰۰ نفر را در آن اسکان دارد. همچنین مدرسهای برای کودکان کارمندان خود تاسیس کرد که نخستین مدرسه بریتانیا بود و در آن از شیوههای آموزشی کاملا جدید استفاده میکرد.
برنامههای شاد، موسیقی و بازی بخشی از برنامههای مدرسه رابرت بود و او معتقد بود که میتوان با استفاده از نقشه، عکس و نمودار، فرایند آموزش را لذتبخش کرد و بچهها با این روشها بیشتر به یادگیری تشویق میشوند. نیولنارک اصلا بچهها و کارمندان کارخانه خود را تنبیه نمیکرد.
چند سال پس از ابن اتفاق بزرگ، رابرت مجبور شد کارخانه خود را به سرمایهگذاران دیگری واگذار شد. این افراد هم شدیدا در مقابل نگرش رابرت که هیچ منافاتی هم با منافع آنها نداشت، جبهه گرفتند که باعث عصبانیت رابرت شد و وی کارخانه و دهکده خود را ترک کرد.
اما این اتفاق باعث نشد که رابرت تسلیم شود و از عقاید خود پا پس بکشد، بلکه با جدیت تصمیم گرفت اهداف والای خود را در سراسر آمریکا اجرا کند و این کشور را به کشوری ایدئال برای همه تبدیل کند. در همین راستا ۱۶ جامعه مدنی دیگر با هدف تبدیل شدن به آرمانشهر ایجاد کردهاند که همه آنها سرنوشت تلخ مشابهی داشتند.
وی در راستای مقابله با کار کردن کودکان و حمایت از قانون کودکان کار و همچنین برای بهبود استانداردهای کاری تلاش زیادی کرد، اما جامعه آن زمان بریتانیا توانایی پذیرش این نگرش را نداشت. تلاشهای او یکی پس از دیگری شکست خورد و سر انجام در شهر نیوتن ولش در فقر و بدبختی مطلق چشم از جهان فرو بست.
پس از مرگ رابرت، کارخانه نیولنارک هم در سال ۱۹۲۶ برای همیشه تعطیل شد و دهکده کنار آن به مکانی مخروبه و متروک تبدیل شد؛ اما پس از جلوگیری از تخریب کامل آن، در سال ۲۰۰۱ دوباره ترمیم و بازسازی شد و در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید و در حالحاضر سالانه ۴۰۰ هزار نفر بازدیدکننده دارد.
درسی که از داستان غمانگیز رابرت اون میگیریم این است که به ثمر رسیدن اصلاحات اجتماعی به زمانی بیش از زمان مورد انتظار ما نیاز دارد.
دیدگاه