کارت پستال ها همیشه هم راست نمی گویند
پشت صحنهی کارتپستالها گاهی از حقایقی عجیب و غیر منتظره حکایت دارند.
مقالههای مرتبط:
تصوری که از کارتپستالها وجود دارد، آن است که تصاویری زیبا با پیامی مثبت را مخابره میکنند. اما گاهی پیامها عجیب و آنچه پشت تصویر با ظاهر زیبا قرار دارد، عجیبتر هستند. تام جکسن (Tom Jackson)، صاحب اکانت توئیتری معروف PostcardFromThePast، شش تا از کارت پستالهای مورد علاقهاش و همچنین پیامهای غیر معمولشان را از کتاب جدیدش انتخاب کرده است.
باورت میشود؟ وقتی ما وارد اتاق نهارخوری شدیم همان زوج گریمسبی (Grimsby) را که در ایرلند بودند، دیدیم
مارک هدن (Mark Haddon) در مقدمهاش برای کتاب، کارتها و پیامهایشان را «داستانهایی خیلی کوتاه و مرموز» نامیده است. در پس کارت چندعکسهی تورکی (Torquay) رازی مخوف پنهان است. آن لحظهی ناراحتکننده هنگام خوردن سوسیس و نان سوخاری ممکن است تحت تأثیر اتفاقات هیجانانگیز داستان جنایی پیتر چینی (Peter Cheyney) بوده باشد؛ یا چیزی وهمانگیزتر، مثل داستانی از جیمز (M R James) یا رابرت ایکمن (Robert Aickman) است. تصور کنید از مهمانخانهای به مهمانخانه دیگر بروید، اما هر روز صبح با همان زوج شاد گریمسبی مواجه شوید ... .
ماشین از پرتگاه سقوط کرد
منظرهای زیبا و حماسی. دو نفر بر قلهای سنگی در کومبریا (Cumbria) ایستادهاند و به آبهای وست (Wast)، عمیقترین دریاچهی انگلستان، نگاه میکنند. چشماندازهای بریتانیا به ندرت چنین پهناور و رمانتیک هستند. اما پیامی که همراه این کارت است، حاوی داستانی دیگر است: در دههی ۱۹۶۰ خرابی اتومبیل امری رایج بود. در اینجا کسپر دیوید فردریچ (Caspar David Friedrich) و کنت چارلز ویلیامس (Kenneth Charles Williams) نظارهگر رد مارپیچ ماشینی هستند که به داخل دره سقوط کرده، اما حداقل در کارت پستال، این مسائل مسکوت مانده و داد و فریادها و تهمت زدنها ثبت نشده است.
خب، به نظر در این مصیبت گیر کردهام
عکس حاضر نمونهای باشکوه از آرامش انگلیسی است: سکوتی رویایی و زیبا از ظهر تابستانی در دهکدهی کنت (Kent) نیو رامنی (New Romeny). ماشین فُرد فیروزهای کارائیبی در چهارراه خلوتی ایستاده است. اما برخلاف آنچه در کارت پستال دیده میشود، به نظر میرسد طرف با درماندگی برای همیشه در آنجا مانده است. او در آنجا طلسم شده و منتظر اتفاقی است تا از آن وضعیت رها شود.
من به صندلی چسبیدهام!
در پسزمینهی این کارت پستال زیبا از تفرجگاه ایستبورن (Eastbourne) لکهای قهوهای دیده میشود. ممکن است خون باشد، اما به نظر شیرین میآید و احتمالاْ لکهی چای شیرین است؛ البته من آن را مزه نکردهام. کارت پستالهای اینچنینی حاوی مطالبی نظیر: «امروز به ساحل رفتم»، «امیدوارم فردا به ساحل بروم»، «کاش هوا بهتر بود و میتوانستیم به ساحل برویم» هستند، اما این یکی انگار حسابی خوراکی به خوردش داده و خرابش کرده است.
خبری از مهندسان تلفن نیست!
از این فاصله شاید نتوان ارتباطی میان تصویر و پیام (ارتباط بنای ۵۵۰۰ سالهی پنتر ایفن (Pentre Ifan) در پمبرکشایر (Pembrokeshire) و مهندسان دههی شصتم میلادی که نتوانستهاند حضور یابند) پیدا کرد. پیام کارت پستال ترکیبی از کلیشه به علاوهی جزئیات قابل توجه و شگفتانگیز است. نکتهی اصلی شباهت سازهی سنگی به گوشی تلفنی عظیم است.
زندگی اینجا سرشار از فرداها است
ممکن است درخشندگی ترکیه یا زیبایی و شگفتانگیزی طبقه سنگهای تراورتن در پاموکاله (Pamukkale) موجب شده تا نویسنده چنین الهامی از منظره بگیرد. اما مناظر بیربط پشت طبقه سنگها ذهن را متفرق میکند؛ درست مثل بعضی پیامها که حالت شعرگونه دارند و مخاطب را میگیرند، اما بعضی دیگر بیشتر غلطهای دستوریشان به چشم میآید. حداقل گچبریهای دور بخاری خانگی بیشتر با این پیام همخوانی دارد تا این تصویر: این کلمات همانقدر والا و تأثیرگذار هستند که خرزهرهای صورتی زیر آفتاب!
دیدگاه