چرا من هرگز کارم را برای مسافرت رفتن رها نمیکنم؟
برای این که بتوانید هم شغل ثابت داشته باشید و هم به مسافرت بروید به شما پیشنهاد میکنیم نوشتهی شارمیستا ساهوو را در مورد روش خودش برای گشتن دور دنیا بدون رها کردن شغل ثابتش بخوانید.
امروز میخواهیم در مورد مطلبی که چند وقتی است ذهنم را درگیر کرده صحبت کنیم. پستهای بسیار زیادی با مضمون اینکه چگونه کارمان را رها کنیم و به مسافرت برویم، دیدهام که جای تعجب دارد. تنها کافی است این کلمات را در گوگل سرچ کنید تا ببینید که پستهای بسیاری وجود دارد که هر کدام توضیح دادهاند چگونه کارتان را رها کنید و این تجربهی شیرین را بدست آورید.
اخبار بسیار ناراحتکنندهای است که هر روز شخص دیگری کارش را رها میکند که البته انتخاب خودشان است و من در جایگاهی نیستم که قضاوت کنم. منظور من را بد متوجه نشوید. من به آدمهایی که شغلشان را رها میکنند و همه چیزشان را میفروشند، وسایلشان را جمع میکندد و یک بلیط یکطرفه میگیرند، احترام میگذارم. این واقعیت را هم انکار نمیکنم این عشایر مدرن و دیجیتالی از تمام لحظات عمرشان استفاده میکنند. حرف من این است که یک نفر میتواند هم شغلش را داشته باشد و هم مسافرت کند.
چه چیزی باعث ناراحتی من شده است؟
اینکه این پستها تأثیرات جانبی بدِ چنین تصمیمی را (یعنی بدست آوردن این تجربیات شگفتآور) به خوبی به تصویر نمیکشند. همچنین خوانندهها (مثل خود من) با خواندن این پستها چنین برداشت میکنند که وقتی راه دیگری برای مسافرت نیست، استفعا دادن تنها راهی است که میتوانیم انتخاب کنیم تا دور دنیا را بگردیم. ولی این ها درست نیست شما اگر دربارهی من در وبلاگم بخوانید خواهید دید که هم شغل تماموقت (۹ ساعت کار، ۵ روز در هفته) دارم و هم جاهای بسیار زیادی را دیدهام.
همانقدر که من مسافرت را دوست دارم، دلیلهایی دارم که هرگز کارم را رها نکنم.
۱. دچار فرسودگی شغلی نمیشوید
اگر در مورد کسانی که زمانهای زیادی مسافرت میکنند، یعنی کسانی که شغلشان را رها کردهاند تا تماموقت مسافرت کنند، بخوانید، خواهید دید که اکثر آنها دچار فرسودگی شغلی در مسافرت کردن میشوند، یعنی از مسافرت کردن خسته میشوند. وقتی که به اندازهی کافی مسافرت کردند دیگر خواهان استراحت کردن و در یک جای ثابت ماندن هستند، به این خاطر است که آنها با این فکر که از زندگی روتین بدشان میآید دست به این کار میزنند، ولی در نهایت مسافرت کردن هم یک فعالیت روتین میشود و از آن هم خسته میشوند. هر کاری را بیش از حد انجام دهید از آن خسته میشوید. یکی جذابیتهایی که مسافرت کردن برای من دارد، هیجان قبل و بعد از مسافرت است. من تمام مراحل مسافرت را دوست دارم، یعنی کارهای قبل مسافرتی مثل لیست کردن وسایل مورد نیاز، تحقیق در مورد جایی که میروم و خرید بلیط و هتل و همچنین کارهای بعد مسافرتی مثل تعریف کردن داستانهای مسافرتم برای دوستانم، سوغاتی دادن و بررسی چیزهایی که از مسافرتم یاد گرفتم. من هرگز نمیخواهم از چنین چیزی خسته شوم.
۲. پول! پول بیشتری برای خرج کردن در مسافرت دارید
من چیزهای ظریف و راحتتر را بیشتر دوست دارم و دوست دارم در طول مسافرتم از آنها لذت ببرم. این را هم قبول کنید که مسافرت کردن، پول نیاز دارد. چه کسی هست که بگوید مسافرت پول نمیخواهد، از همان اول کوهی از مخارج روی سرتان خراب میشود، بلیط هواپیما بگیرید، هتل رزرو کنید، از وسایل نقلیه استفاده کنید، تمام اینها با پول در دسترس است. همانقدر که غذای محلی را دوست دارم، میخواهم در بهترین رستورانها غذا بخورم، در واقع من بسیاری از جاهایی که رفتم را با غذای خوبی که آنجا خوردم به یاد دارم. برای من پول داشتن برای اینکه مرفه و شیک سفر کنم باعث میشود که خاطرات بهتری برایم رقم بخورد و نمیخواهم آن را با هیچ چیز عوض کنم.
۳. ثبات داشتن اولین فاکتور من برای آرامش است
یک شغل ثابت داشته باشید یعنی درآمد ثابت دارید. بعضیها میگویند با اینکه کارشان را رها کردهاند، ولی در عوض کار مستقل انجام میدهند. من به آنها احترام میگذارم، ولی من فردی نیستم که بتوانم دائما در حال پس دادن قرض و وام باشم. من باید مقدار ثابتی پول در حسابم باشد. من کاملا به اینکه باید با پولتان هر کاری که دوست دارید را انجام دهید اعتقاد دارم، ولی به این نیز اعتقاد دارم که برای آینده باید پسانداز کرد. نمیتوانم خودم را در آینده بدون پسانداز تصور کنم.
۴. من برای کارهایم برنامهریزی دارم
من تیپ شخصیتیام اِی (E) است. باید بدانم که روز من چطور سپری خواهد شد. خیلی در برنامهریزی افراط به خرج نمیدهم ولی با برنامگی را دوست دارم. برنامهریزی قبلی یکی از کارهای مورد علاقهی من است، مثل اینکه آب و هوا را چک کنم، لباس مناسب برای سفر در نظر بگیرم و جاهایی را که حتما باید ببینم مشخص کنم. بعضی اوقات که بین مسافرتهایم فاصلهی چند هفتهای یا چند ماهه میافتد برای کل مسیر سفرم برنامهریزی میکنم (حتی اینکه چه جایی در چه ساعتی از روز بهتر است). اگر بتوانم تمام جاهایی را که لیست کردهام بروم، حس بسیار خوبی به من دست میدهد. من آدمی نیستم که بتوانم از جایی به جای دیگر بروم و خوش بگذرانم. استراحت کردن بین مسافرتها و جمعآوری اطلاعات در مورد جایی که میخواهید بروید موجب میشود که بیشتر قدر لحظات مسافرتتان را بدانید.
۵. خوابیدن روی تخت خودم بعد از مسافرت
هیچچیز و هیچجایی به راحتی تخت خود شما نمیشود. مطمئن هستم که با این موافق هستید. اولین شبی که از مسافرتهایم برمیگردم تنها کاری که نیاز دارم این است که روی تخت خودم بخزم و استراحت کنم و خانه بودن را حس کنم. فکر میکنم به این خاطر است که چون خانه برای من است، آن را دوست دارم و احساس راحتی میکنم.
۶. سوغاتیها
همانقدر که خاطرات دیجیتالی (عکس و فیلم) را دوست دارم، به همان اندازه هم چیزهایی که از مسافرتهایم با خودم میآورم، دوست دارم. تقریبا در تمام نوشتههایم قابل مشاهده است که من عاشق سوغاتی هستم. سوغاتی میتواند بعضی اوقات اشیای دکوری یا وسایل آهنربایی یا وسایل مجلل و بعضی اوقات هم غذا باشد. حتما باید آنها را در خانهام نگه دارم. همچنین من برای انتخاب سوغاتی هرگز به سایز چمدانم توجهی نمیکنم.
۷. خب، پس تکلیف چه میشود؟
مسلما من هم بعضی اوقات در رویاپردازیهایم به این فکر میکنم که کار ثابتم را ترک کنم و تماموقت به مسافرت برم. سؤالهایی از این قبیل که چه میشد اگر تماموقت خوش میگذراندم یا اینکه چه میشد اگر خانه بدوش بودم؟ ولی همانطور که از قدیم گفنهاند همیشه مرغ همسایه غاز است. این خیلی مهم است که قبل از شیرجه به درون این تغییر شرایط هر دو طرف را سبک و سنگین کنید. هر آدمی ویژگیهای خاص خود را دارد. هر کس باید خودش به این نتیجه برسد که چه کاری برایش بهتر است. من تصمیمم را گرفتهام، بهترین راه برای من این است که کار ثابتم را داشته باشم و میانش به مسافرت بروم.
شما چطور؟ چه روشی را ترجیح میدهید؟ کار ثابت داشته باشید و به مسافرت بروید یا دائما در حال مسافرت باشید؟ دلایلتان را بررسی کنید و تصمیم خود را بگیرید.
دیدگاه