گردشگری وحشت: قتل وحشیانه خانواده مور (قسمت دوم)
داستان یک قتل حل نشده بعد از گذشت یک صد سال، به پیدایش یک جاذبهی گردشگری متفاوت کمک کرده است. خانهای که روزی شاهد کشتاری بیرحمانه بود، اکنون به عنوان مقصد گردشگری وحشت مورد توجه قرار گرفته است. در مرور ادامهی این داستان عجیب، با کجارو همراه باشید.
مقاله مرتبط:
در بخش نخست این مطلب، ماجرای قتل اسرار آمیز خانوادهی مور را با شما عزیزان در میان گذاشتیم. قتلی عجیب که تا به امروز به صورت لاینحل باقی مانده است. اما این جنایت هولناک این روزها باعث جلب توجه گردشگران به خانهای شده که محل وقوع این قتلعام بوده است.
جالب اینکه امروزه این خانه همچنان فعال است و پذیرای گردشگرانی مشتاق از گوشه و کنار جهان است. در واقع داستان این جنایت گردشگرانی با ذائقهی خاص را به سمت خود جذب میکند. این خانه هم اکنون هم یک موزه است و هم برای اقامت شبانه اجاره داده میشود.
اما بد نیست داستان تسخیر شدگی این خانه را نیز مورد بررسی قرار دهیم. البته پیش از آن، بد نیست نگاهی به حقایق عجیب این پرونده داشته باشیم که بر پیچیدگی ماجرا افزودهاند. براساس تحقیقات اولیه پلیس، حقایقی چند از صحنه جنایت به دست آمد که در ادامه به مرور شماری از آنها خواهیم پرداخت:
هشت مقتول این حادثه با ضربات تبر به قتل رسیده بودند و آلت قتل نیز در صحنهی جرم پیدا شد. پزشکان تخمین زدند که مرگ مدت کوتاهی بعد از نیمه شب رخ داده و ظاهرا همگی در خواب مورد حمله قرار گرفتند.
تمام پردههای خانه کشیده شده بود، به جز دو پنجره که فاقد پرده بوده و با البسه متعلق به خانوادهی مور پوشانده شده بودند. صورت همه قربانیان نیز با ملافه پوشیده شده بود. ظاهرا قاتل یا قاتلان، این کار را بعد از کشتن قربانیان انجام داده بود.
بقایای شکسته لامپ یک چراغ نفتی در پایین تخت جوشیا و سارا مور پیدا شد. خود چراغ از زیر کمد کشف شد در حالی که فتلیلهی آن پایین کشیده شده بود. عین همین وضعیت در اتاق دختران استیلینگر نیز مشاهده شد.
آلت قتاله نیز در اتاق این دو دختر کشف شد. ظاهرا قاتل سعی کرده بود آثار خون را از روی تبر پاک کند، ولی این تلاش چندان موفق نبود. بعدا مشخص شد که تبر متعلق به جوشیا بوده است.
اجساد دو دختر استیلینگر در اتاق خواب طبقه پایین پیدا شدند. «اینا» نزدیک به دیوار و خواهرش «لنا» نیز درست در کنار او قرار گرفته و صورتش با یک کت خاکستری رنگ پوشانده شده بود. به گفته پزشک قانونی دکتر ویلیام، ظاهرا دخترک به کسی لگد زده بود و همان گونه که دکتر مشکوک بود، مشخص شد که روی بازوی دخترک زخمهای دفاعی قابل مشاهده است.
از طرف دیگر پزشکی قانونی در گزارش خود از پیدا شدن یک تکهی بزرگ بیکن خبر داد که در اتاق خواب طبقه پایین و درست در نزدیکی تبر روی زمین افتاده بود. تکه بیکن دیگری در همین اندازه در یخدان منزل پیدا شد!
یک لنگه کفش سارا که در قسمتی که جسد جوشیا قرار داشت پیدا شد که هم داخل و هم زیر آن غرق خون بود. با توجه به این مسئله، پزشک قانونی نتیجه گرفت که ابتدا جوشیا کشته شده و بعدا خون او به داخل کفش سر ریز شده است. دکتر معتقد بود وقتی قاتل برای زدن ضربات بیشتر به سمت تخت آمده، کفش را به صورت غیر عمدی به سمت دیگر هل داده است.
و مهمتر از همه آنکه همهی درهای خانه قفل بودند!
بنابر عقیده بسیاری اگر این جنایت امروز اتفاق افتاده بود، مأموران قانون میتوانستند با استفاده از تست تشخیص DNA و فناوریهای دیگر، به سهولت پرونده را حل کرده و قاتل را به پیشگاه عدالت بیاورند. اما اکنون و با گذشت یکصد سال از این واقعهی خونبار، داستان این قتل همچنان در هالهی ابهام است. احتمالا مدتها از مرگ قاتل یا قاتلان نیز گذشته و اسرارشان با آنها در اعماق خاک دفن شده است.
بیشتر بخوانید: خانه تسخیر شده لیزی بوردن (قاتل تبر به دست)
اما بروز جنایتی با چنین حدی از خشونت و قساوتی که حتی کودکان را نیز بینصیب نگذاشته، کافی است تا داستانهای بسیاری را بر سر زبانها بیندازد. اما شماری از فعالان دنیای پدیدههای ماورایی عقیده دارند که این خانه نه اکنون، که در واقع هیچگاه تسخیر شده نبوده است.
در واقع براساس مشاهدات یک گروه محقق که اتفاقات رخ داده در منزل را هم صبح و هم شب هنگام ثبت و ضبط کردهاند، هیچ تجربه ماورایی و غیر قابل توضیحی گزارش نشده است. به علاوه محققان با تمامی ساکنان پیشین این خانه که در فاصله سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۹۳ در این منزل سکونت داشتند، مصاحبه و از آنها در مورد احتمال تسخیر شدگی منزل سؤال کردند، اغلب آنها پاسخ دادند که چنین تجربیاتی نداشتد. به نظر آنها اگرچه زندگی کردن در جایی که روزی شاهد چنین جنایت خونینی بوده است، حس و حال خوبی ندارد، اما از طرف دیگر این مسئله آنها را سرگرم کرده و برایشان هیجان انگیز بوده است.
البته داستان این خانه نخستین بار در سال ۱۹۹۹ و بعد از صحبتهای یک گروه شکارچی ارواح از نبراسکا که این خانه را به عنوان مکانی تسخیر شده معرفی کردند بال و پر گرفت و دنیای پر زرق و برق سینما و رسانه نیز از محبوبیت آن چشم پوشی نکرد.
موج توجه رسانهها به این خانه بعد از اعلام خبر تسخیر شدگی آن شدت گرفت و در بسیاری از مواقع مسائلی عنوان میشد که هیچ مرجع یا اسناد تاریخی، درستی آن را تأیید نمیکرد.
اما صرفنظر از این معجون حقیقت و دروغ، این خانه ترسناک است، نه برای حضور ارواح، نه برای رخدادهای غیر طبیعی، نه برای ترس و وحشتی که زندگی را برای ساکنانش تلخ و دلهره آور میکند؛ بلکه به خاطر این حقیقت که امنیت این خانه یک بار به شکلی عجیب زیر سؤال رفته است.
تصور کنید وارد خانهتان میشوید، جایی که قرار است حس آرامش و امنیت را به شما هدیه دهد. اماکسی مخفیانه وارد خانه شده و تمام اعضای خانه را به شکلی فجیع به قتل میرساند، آن هم زمانی که همه در خواب هستند، یعنی در بیدفاعترین حالت ممکن؛ و بدتر آنکه قاتل به سادگی صحنه جرم را ترک کرده و با خیال راحت به سراغ زندگیش میرود. در واقع عامل ترس این خانه، ماجرای این قتل حل نشده است نه هیچ چیز دیگری.
امیدوارم از مطالعه این مطلب و همراهی با ما لذت برده باشید.
دیدگاه