صحنه هایی از ایتالیا که دیگر وجود ندارند (قسمت دوم)
زیبایی محسورکنندهی ایتالیا، در سال ۱۹۶۴ هپ هرمان وارمفلد را به عکاسی واداشت. صحنهها و رویدادهایی که دیگر هرگز آنها را نخواهیم دید و در عکسهای به جا مانده از او جاودان شدهاند.
مقالههای مرتبط:
هپ هرمان وارمفلد که شیفته و عاشق نقاشی و تاریخ هنر بود، با سفرش در سال ۱۹۶۴ به ایتالیا مجذوب زیبایی و جذابیتهای منحصر بفرد آنجا شد. بنابراین تصمیم گرفت تا با عکاسی از آن منطقه تمام آن رویدادها را ثبت کند. تصاویری که در ایتالیای امروزی دیگر شاهد آنها نخواهیم دید.
دو دختر در منطقهای از قشر کارگر پالرمو به زیر چتری پناه بردند، در حالی که یک پسر بچه بدون چتر پشت سر آنها راه میرود.
در ناکجا آباد
او همچنان عکسهای پر جنب و جوش ماشین زمان خود را دارد.
در یکی از تصاویرش در گوشهای از رم، پسرها با شادی تمام مشغول تاب بازی بر یک تاب متصل به بیلبوردی بزرگ هستند. در پشت صحنهی آن یک منظرهی متروک وجود دارد. وارمفلد اینگونه میگوید:
به نظر میرسد این خانهها در ناکجا آبادی همچون سوریه قرار دارند.
به گفتهی وارمفلد این بخش «پورتا پورتز» (Porta Portese) در رم، مرکز بازارهای محلی بود که حداقل در سال ۱۹۶۴ از اعتبار چندان خوبی برخوردار نبود. اینطور گفته میشد که در صورت گم کردن کیف پولتان در این منطقه، احتمالا آن را در یکی از حراجیهای همان بازار پیدا خواهید کرد. این تصویر دو پسر بچه را نشان میدهد که در جایی دورافتاده در منطقهای که شاید دیگر حتی کسی از آن عبور نکند، در حال تاب بازی هستند.
او از مناطق مختلف ونیز عکاسی کرد. زنها لباسهای سنتی بزرگ مشکی با دوردوزیهای سفید دور صورتشان، بر تن داشتند. وارمفلد که اخیرا به ایتالیا بازگشته است میگوید:
آنها دیگر این لباسها را نمیپوشند، مگر در مراسمهای خاص.
همچنین یکی از برجستهترین کارهای او عکسی است که از پنجرهی بالای میدان سن مارکو گرفته است. آن عکس مردم و کبوترهایی که به سمت و سویی متفاوت در فضای بزرگ میدان میروند را نشان میدهد. زنها دامن میپوشیدند و اغلب مردها کت و شلوار و کروات بر تن داشتند. او میگوید:
امروزه همیشه مردم لباس رسمی نمیپوشند.
مردم در میدان سان مارکو در بین کبوترهای زیادی قدم میزدند. احتمالا او این عکس را از پنجرهی اتاق هتلش گرفته است. او بعدتر فهمید که «هنری کارتیه برسون» (Henri Cartier-Bresson) دقیقا از همین زاویه دید برای عکاسی استفاده کرده است. البته هنگام گرفتن این عکس، این موضوع را نمیدانست، چرا که تازه شروع به عکاسی کرده بود. او این سوژهی عکاسی را به مدت دو دهه در بخش هنری کالج هانتر تدریس میکرد.
وارمفلد میگوید که بسیاری از افرادی که از آنها عکس گرفته است، از حضورش اطلاعی نداشتند و بعضی که از حضور وی مطلع میشدند، به دوربین نگاه میکردند، اما ژست نمیگرفتند. او همچنین میگوید:
سعی کردم تا از معمولیترین و روزمرهترین کارهای مردم عکس بگیرم و میخواستم آنها هم در لباس همیشگی و مشغول فعالیت روزمرهشان باشند، نمیخواستم که مردم به خانههایشان بروند و بهترین لباسهای خود را بپوشند.
زنها معمولا در خانه و مردها بیرون از خانه بودند.
یکی از تصاویر او در پالرمو در سیسیل دو زن را نشان میدهد. در حالی که لباسهایشان در بیرون آویزان شده است، از در خانه بیرون را مینگرند. شاید به وارمفلد مینگرند اما اگر اینطور باشد کنجکاوی معمولی دارند.
زنها زمان زیادی از وقت خود را در داخل خانه سپری میکردند و مشغول نگهداری از فرزندان یا رسیدگی به کارهای خانه و تمیزکاری بودند.
وارمفلد از یک لنز زاویه باز (واید) برای گرفتن این عکس در یک منطقهی فقیرنشین پالرمو استفاده کرد که در آن دو زن در حالیکه لباسهای شستهشان از طناب آویزان شدهاند، به خیابان و احتمالا عکاس مینگرند. وارمفلد اینطور میگوید:
زنان اوقات زیادی را در خانه میگذراندند و مشغول مراقبت از فرزندان و انجام کارهای خانه بودند.
در مقابل، مردان بیشتر وقت خود را در بیرون سپری میکردند. همانطور که در عکسی که از «ترستور» (Trastevere) میبینیم، گروهی از مردان بر صندلیهایی دور یک میز جمع شدهاند. ترستو منطقهی رومی قرون وسطی است که وارمفلد و همسرش در آنجا ساکن بودند. سپس منطقهای که قشر کارگر در آن ساکن بودند، نشان داده شده است. این روزها این منطقه بیشتر توجه توریستها و ساکنان طبقات بالاتر و مرفهتر را به خود جلب کرده است.
مردان در گوشهای در خیابان در شهر ترستور جمع میشدند. وارمفلد میگوید:
به نظر میرسید که آنها سرگرم گفتگوی جذابی هستند، البته احتمال این که بازی میکردند نیز وجود دارد.
این منطقه اکنون بسیار مدرن و به روز شده است.
یکی دیگر از تصاویر او که خودش نیز آن را بسیار دوست دارد، عکسی است که پنج مرد را در عرشه ی یک کشتی روشن نشان میدهد. این عکس پنجرههای سیاه و دو مرد دیگر با لباس تیره که بیرون از کشتی هستند را نیز نشان میدهد، همچنین یک طناب ضخیم هم در تصویر مشخص است. این تصویر یک ترکیب دقیق و موضوعی جذاب دارد.
البته در تصویر مشخص نیست که وارمفلد و همسرش با ماشینشان در لنج نپال سوار بر این کشتی شدهاند.
وارمفلد و همسرش با این کشتی که در خلیج نپال لنگر انداخت، سفر کردند. ماشینشان را نیز با این کشتی بردند. او نظم و ترتیبی که در این عکس به نمایش گذاشته شده است را دوست دارد. چرا که در این عکس، مردان و پنجرههای کشتی در شبه صفهایی متفاوت در سطوح مختلفی ایستادهاند. او همچنین به این میاندیشد که شاید این سوال به ذهن بینندگان این عکس برسد که «این افراد که هستند؟ چه کار میکنند؟ و این طناب برای چیست؟»
دو دهه پس از اقامت موقت او در ایتالیا، ارتباط شخصی وارمفلد با ایتالیا به طرز غیر قابل پیشبینی گسترش یافت. او زمانی که در «ماونت ورنون» (Mount Vernon، شهر کوچکی که در شمال نیویورک است) بزرگ میشد، میدانست که به فرزندخواندگی گرفته شده است. او خانوادهای دوستداشتنی داشت، اما از سال ۱۹۸۰ شروع به تحقیق دربارهی خانوادهی بیولوژیکی خود در کتابخانهی عمومی نیویورک کرد.
اینطور میگوید:
فکر نمیکردم ایتالیایی باشم، اما بعد از کمی تحقیق متوجه شدم که پدرم از جنوب ایتالیا آمده است.
وارمفلد به منطقهی «آپولیا» (Apulia ) جایی که پدرش از آن آمده بود، رفت و با تطبیق دادن عکسهای خانوادگی قدیمی دریافت که خانوادهی بیولوژیکیاش در یک شهر کوچک به نام «سن نیکاندرو گارگانیکو» (San Nicandro Garganico) زندگی میکردند.
اطلاعاتی که او دربارهی خانوادهاش فهمید، به روح بخشیدن و بهتر کردن عکسهایی که در ۱۹۶۴ گرفت، نیز کمک کرد.
نمیدانم، اما شاهد زیبایی عجیبی در ایتالیا بودهام.
دیدگاه