مقاله مرتبط:
کجارو در قالب مجموعه مطالب جدید «گردشگری سیاه»، شما را به بازدیدی متفاوت دعوت میکند؛ بازدید از دنیایی تیره و تار و آمیخته با بوی مرگ و میر. در این گشت و گذار، هدف آن است که با بزرگنمایی فصول سیاه تاریخ بشر و نمایش تلخ درد و رنج همنوع، به انسان گوشزد شود که میبایست به هر شکل ممکن از تکرار حوادثی از این دست جلوگیری کند.
در مطالب اخیر این بخش، به مرور مقاصدی پرداختیم که تاریخچهشان با قساوت و خودخواهی انسان آمیخته شده و ماجرای دردناکشان، مایهای برای تأثر و تأسف بازدیدکنندگان بود. یکی با انفجار بمبی مرگ آفرین، شاهد کشتاری بیرحمانه بود و دیگری با غمهای بزرگ و شادیهای کوچک یک خانوادهی محبوس، رنگ خاطره گرفته بود.
اما از هر نظر که بنگریم یک قبرستان شاید بهترین مثال برای گردشگری سیاه باشد، جایی که تصویر مرگ و اصل فانی بودن انسان را به وضوح به نمایش گذارده و به لطف افسانههای آمیخته با خرافات، به دنیایی ترسناک اما مسحورکننده مبدل شده است. صحنهی آخرین نقش آفرینی مردگان در دنیای زندگان، که هم به واسطهی یاد و خاطرهی درگذشتگانشان با آن در ارتباط هستند و هم مایلند تا حد ممکن از آن فاصله بگیرند.
از سوی دیگر اینجا همان جایی است که قلمروی گردشگری وحشت و گردشگری سیاه باریکترین مرز ممکن را دارند. چرا که یک گورستان همان قدر ترسناک است که لازمهی محبوبیت در دنیای گردشگری وحشت است و از سوی دیگر به واسطهی حضور مرگ، از همان حال و هوایی بهره برده که دنیای گردشگری سیاه طالب آن است.
به همین مناسبت این بار و در ادامهی مسیر پر نشیب و فراز خود، به سرزمین مردگان قدم خواهیم گذارد. گورستانی بزرگ و زیرزمینی که در شمار مقاصد گردشگری محبوبی جای گرفته که هر ساله میزبان بیش از یک میلیون گردشگر است. پادشاهی باشکوه هزاران استخوان که درست در زیر یکی از معروفترین شهرها و پایتختهای دنیا حکمفرمایی میکنند. دنیایی سرشار از سکوت، اما لبریز از حرفهای ناگفتهی میلیونها جسد که به جای آرامش، نصیبی دیگر داشتند.
پاریس، پایتخت فرانسه را اغلب «La Ville Lumirer» مینامند که به معنای «شهر نور و روشنایی» است. این نامگذاری چندان دور از واقعیت نیست، چرا که پاریس زیبا، با هزاران چشمانداز دلفریب و رویایی به «عروس شهرهای جهان» نیز معروف است. اما عروس زیبای ما، زیر آن لباس حریر خوش آب و رنگش، دنیایی مخوف و تیره را نیز پنهان کرده است.
بله، درست شنیدید، زیر این شهر شلوغ و پر هیاهو که ۱۲ میلیون نفر جمعیت دارد، جهانی زیرزمینی جاخوش کرده که منبع ترس و هیجان بسیاری است. دنیایی ترسناک که بقایای ۶ میلیون شهروند پیشین این شهر را در پیچ و خم دخمههای زیر زمینی خود مخفی کرده است. اینجا گورستان قدیمی و معروف شهر پاریس است که به نام «Paris Catacombs» شناخته میشود، شبکهای از دالانهای قدیمی، معادن و غارهایی که در مجموع صدها مایل زیر شهر امتداد پیدا کرده و گسترده شدهاند. فضایی که با استخوانهای مردگان آذین بسته شده است.
این قبرستان دخمه مانند در اصل در دل معدن سنگهای آهکی ساخته شده است که زمانی در حاشیهی شهر واقع شده بودند. این منابع طبیعی از زمان امپراتوری روم باستان مورد استفاده قرار داشته و مواد و مصالح ساختمانی مورد نیاز برای ساخت و ساز بناهای شهری را فراهم میکردند. به کمک همین ذخایر بود که شهر روز به روز شاهد رشد و گسترش بیشتری بود. این داستان تا نیمهی دوم قرن هجدهم ادامه داشت، در این زمان بود که این معادن قدیمی که اکنون به واسطه این گستردگی فضای شهری از حاشیه به بطن شهر کشیده شده بودند، به مکانی ایدهآل برای تدفین مردگان بدل شدند.
در قرن هجدهم، گورستانهای شهر همچون «Les Innocents» که بزرگترین گورستان آن زمان شهر پاریس بود، بیش از ظرفیت خود شلوغ شده بودند و از این لحاظ، دیگر جایی برای مردگان جدید باقی نمانده بود. به همین خاطر مقابر قدیمی گشوده میشد، بقایای اجساد خارج شده و مردگان جدید جایگزین میشدند. رفتاری زشت و ناشایست که به دلیل کمبود جا نصیب درگذشتگان بخت برگشته میشد. از سوی دیگر رفته رفته فاصلهی این گورستانهای درون شهری با محل زندگی مردم کمتر و کمتر میشد و همین مسئله راه را برای اعتراض و شکایت مردم باز کرده بود؛ چرا که زندگان، میل نداشتند تا این حد به دنیای مردگان نزدیک باشند. از سوی دیگر بوهای نامطبوع مشامها را میآزرد و بیماریهای مختلفی در میان مردم انتشار یافته بود که ظاهرا از گورستان منشأ میگرفت. اینها همه دست به دست هم داده و در نهایت زمینهساز اعتراضات بیشتری شدند.
در سال ۱۷۶۳، پادشاه فرانسه «لوئی پانزدهم» قانونی وضع کرد که به موجب آن دیگر اجازه دفن اجساد بیشتر در پایتخت صادر نمیشد. هر چند در آن زمان کلیسا تمایلی به ایجاد مزاحمت برای مردگان نداشت و در عین حال مایل نبود قبرستانها را جا به جا کند؛ در نتیجه مخالفت خود را در مورد این قانون جدید اعلام کرد. از این رو علیرغم نظر شاه، اتفاق خاصی رخ نداد و اوضاع کماکان تا سال ۱۷۸۰ بر همین منوال بود. اما وقتی دورهی بارشهای بهاری طولانی شده و باعث جاری شدن سیل شد، آرامگاههای واقع در گورستان اصلی شهر ریزش پیدا کرده و اجساد مردگان با جریان آب به املاک همسایههای بخت برگشته روان شدند. در این زمان بود که مقامات فرانسوی چارهای جز اتخاذ یک تصمیم قاطعانه نداشتند تا یک بار برای همیشه، این مشکلات رفع شده و خیال مردم آسوده شود.
لوئی پانزدهم، پادشاه فرانسه
در سال ۱۷۸۶، تونلهای معدن قدیمی «Tombe- Issoire» تقدیس شده و وقف احداث گورستان شدند تا زین پس به عنوان مقابر زیرزمینی پاریس، پذیرای اجساد درگذشتگان باشند. تقریبا دو سال طول کشید تا اجساد گورستان بزرگ شهر تخلیه شده و به خانهی جدید خود منتقل شوند. در طول دهههای بعدی، استخوانهای مردگان از گورستانهای اطراف پاریس نیز برای تدفین به این مقابر فرستاده میشدند. به علاوه، پس از انقلاب فرانسه دیگر اجساد، مستقیما به این مکان آورده شده و مراسم تدفینشان همان جا انجام میشد.
بارون هوسمان
در سال ۱۸۵۹ و در جریان بزرگترین نوسازی شهر پاریس که تحت نظارت طراح معروف فرانسوی «جورج ایوجین هوسمان» (George-Eugene Haussmann) انجام گرفت، آخرین سری استخوانها نیز به این گورستان زیرزمینی منتقل شده و کار نقل و انتقالات سرانجام در سال ۱۸۶۰ به اتمام رسید. هفت سال بعد، این گورستان به روی عموم باز شد، در طول این مدت «کاتاکومب» در فضایی به وسعت ۳۰۰ کیلومتر (۱۸۶ مایل) گسترده شده بود.
اگرچه این روزها هنوز هم درهای این گورستان متفاوت به روی عموم باز است، اما دسترسی به بخشهایی از این شبکه به مرور زمان محدود شده است. در واقع از سال ۱۹۵۵ وارد شدن به قسمتهایی از گورستان، حتی ممنوع و غیرقانونی اعلام شد.
با این وجود در طول دهههای ۱۹۷۰ و ۸۰، بارها این مقابر توسط جستجوگران پاریسی که به نام «Cataphiles»یا «مقبره دوست» شناخته میشوند به صورت غیرقانونی مورد بازدید و کندوکاو قرار گرفته است. در این میان و به لطف این رفت و آمدهای مخفی، برخی از مناطق تغییراتی پیدا کرده و به مکانهای خلاقانهای مبدل شدهاند. به عنوان مثال، یکی از این حفرههای زیرزمینی به آمفی تئاتری مخفی تبدیل شده و با یک پرده سینمای بزرگ، تجهیزات پخش همچون پروژکتور و البته یک جفت صندلی برای تماشاچیان تجهیز شده است. حتی نوارهای فیلم هم در این مکان موجود است. در همان نزدیکی کافه و حتی یک رستوان نیز دائر شده است. جایی مناسب برای تماشاگران سینما که میل دارند بین فیلم چیزی خورده یا بنوشند.
تخمین زده میشود که دست کم هر هفته ۳۰۰ جستجوگر غیر قانونی از طریق ورودیهای مخفی وارد این گورستان زیرزمینی میشوند. در قرن هجدهم از همان ابتدای معادن سنگ آهک برای تدفین مردگان استفاده شده و همین مکانها است که امروزه نیز بیش از سایر بخشها مورد توجه مقبرهدوستان قرار گرفته است.
هر چند باید اذعان کرد که یک جستجوی برنامهریزی شده و هدفمند میتواند کمکی شایان به درک و شناخت بیشتر این دخمههای زیرزمینی کرده و نور آگاهی را در اعماق تاریک آن بتاباند. از سوی دیگر این مقابر زیرزمینی در سکوتی خفتهاند که به ندرت شکسته میشود، پس مکانی مناسب برای فرار از شلوغی و ازدحام شهر پر جنب و جوشی هستند که در بالای آنها جای گرفته است و شاید همین مسئله یکی دیگر از دلایل محبوبیت این مکان در نزد مقبرهدوستها باشد.
بلیط ورودی به این دنیای زیرزمینی ۸ یورو قیمت دارد، البته اگر میل دارید این سفر زیرزمینی را با یک راهنمای تور آغاز کنید، باید مبلغ ۴/۵۰ یورو نیز اضافه پرداخت کنید. در قسمت ورودی تابلویی نصب شده که به افراد مبتلا به بیماریهای قلبی یا تنفسی هشدار میدهد، همچنین این هشدار شامل افرادی که ممکن است دچار حملات عصبی شوند و در مواردی متوجه کودکان کم سن نیز بوده و از آنها میخواهد که از بازدید این مکان صرفنظر کنند. البته این هشدارها پر بیراه نیست، مخصوصا با توجه به موقعیت ویژه این مقبره و پلکانهای مارپیچی متعددی که در هر دو قسمت ابتدایی و انتهایی مسیر در انتظار عبور و مرور گردشگران هستند. اتفاقا همین بخشها جزو مهمترین بخشهای سیستم مقبره بوده که برای افراد مبتلا به ترس از فضاهای بسته نیز خطر آفرین هستند.
در هنگام ورود به زیر زمین باید از ۱۳۰ پله پایین رفت، در واقع شما به بیست متر پایینتر از سطح خیابان خواهید رفت. بیشک در این سطح هوا سردتر است، پس حتی در فصل تابستان نیز باید لباس گرم به همراه داشت. از تمام این شبکهی وسیع و پر پیچ و خم، تنها ۲ کیلومتر آن برای بازدید عموم آزاد است و البته خروجی آن در نقطهای دیگر قرار گرفته است که دارای ۸۳ پله است. وقتی از زیرزمین بیرون آمدید قطعا اندکی خیس و خاکآلود خواهید بود که البته این گشت و گذار ترسناک و عجیب ارزشش را دارد.
اما بیشتر مسیر با میلیونها استخوان پوشیده شده است. در طول دالانها جمجمههایی را خواهید دید که از زمین تا سقف، مرتب روی هم چیده شدهاند. حتی در بعضی از نقاط، استخوانهای ران در کنار هم قرار گرفته و حالتی دیوار مانند به خود گرفتهاند. البته در بعضی موارد نیز از هر دو استفاده شده و به کمک آنها الگوهای خاصی شکل داده شدهاند.
برای طی کردن این مسیر دو کیلومتری، دست کم بین ۴۵ دقیقه تا یک ساعت زمان مورد نیاز است که البته بسته به مدت زمان درنگ کردن افراد در طول مسیر و تماشای دقیقتر نقاط جالبتوجه متغیر است. عکسبرداری در این مکان مجاز است اما بدون نور فلش.
در بعضی از مسیرها هر چه جلوتر میروید فضا تنگتر شده و از ارتفاع نیز کاسته میشود، البته نه آنگونه که عبور و مرور در آنها با دشواری زیادی همراه باشد. از طرف دیگر حجم قابل توجه استخوانهای مردگان که مسیر شما را در برگرفتهاند، حس ترس و وحشت را نیز بر این محیط حاکم کرده است. این گونه است که گورستان زیرزمینی پاریس، در شمار مقاصد محبوب دنیای گردشگری وحشت جای گرفته و همان گونه که پیشتر اشاره کردیم، این مکان یکی از ترسناکترین نقاط کرهی زمین است. البته نمیتوان با اطمینان گفت که ممکن است افراد حساس با حضور در این مکان دچار حملهی استرس و ترس شوند. اما به هر حال به خاطر اتمسفر لبریز از هیجان و ترس، بهتر است پیشگیریهای لازم صورت گیرد.
در گذشته این تابلوهای راهنما بودند که نقش هدایت بازدیدکنندگان را برعهده داشتند و البته در آن زمان یک بیتوجهی ممکن بود به قیمت گم شدن فرد تمام شود. اما امروزه مسیر ایمنتر از قبل شده است. مسیرهای فرعی با نرده مسدود شده و راههای دیگر با حفاظ قفل شدهاند. به علاوه این گوشه و آن گوشه مأمورانی ایستادهاند که هم حضورشان به بازدیدکنندگان احساس ایمنی و آرامش بخشیده و هم اوضاع تحت کنترل باقی میماند.
در پایان بهتر است از هر گونه تماس با استخوان و اسکلتهای موجود جدا خودداری کنید. شاید در نگاه اول به نظر برسد گم شدن یکی دو تکه استخوان در میان این حجم وسییع چندان جلب توجه نخواهد کرد، اما در نهایت این کار، فعالیتی غیرقانونی تلقی شده و در صورت دستگیری با دزدان مقابر به شدت برخورد میشود. البته گاهی ممکن است کیف افراد مشکوک هنگام خروج مورد بررسی قرار گیرند. در نهایت این نوعی بیحرمتی به مردگانی است که امیدوار هستند دست کم پس از مرگ در آرامش به سر ببرند.
گفتیم که یک بخش از این مکان به روی عموم باز است، هر چند تعداد قابل توجهی ورودی مخفی در گوشه و کنار شهر پاریس وجود دارد که رفت و آمد مخفیانهی مقبرهدوستان را امکانپذیر کردهاند. هیچ نقشهی مشخصی از این مکان در دست نیست. مایلها و مایلها تونل در زیر شهر گسترده شده که هیچ کدام به درستی نقشهبرداری نشدهاند، و اگر کسی به صورت غیر قانونی وارد این شهر زیرزمینی شود، بعید نیست راه خود را گم کند. پس بهتر است دست کم با یک فرد راه بلد و راهنما قدم به شهر مردگان زیرزمینی پاریس بگذارید. داستانی افسانهای وجود دارد که بر اساس آن در سال ۱۷۹۳، جوانی ماجراجو در این مقابر گم شده و همان جا جان سپرده است. گفته میشود بدن او ۱۱ سال بعد از مرگش کشف شد و نکته جالب این که او درست نزدیکی مسیر خروج مرده بود.
از سوی دیگر در سالهای اخیر این مقابر به مکانی مناسب برای برگزاری مجالس مخفی تبدیل شده است. کافی است از مقبرهدوستها در این مورد سوال کنید تا آنها شرحی از مهمانیهایی زیرزمینی بدهند، حتی به شما خواهند گفت که دست کم در سال ۱۸۱۷ کنسرتی در این مکان برگزار شده است. البته نازیها هم ظاهرا در دوران استیلای خود بر این شهر، سنگرهایی در این شهر زیرزمینی احداث کرده بودند و البته در خلال جنگ جهانی دوم همین مکان زیرزمینی، جایی ایدهآل برای پنهان شدن بوده است.
در میان بازدید کنندگان معروف این مکان میتوان به نامهایی همچون «ناپلئون سوم» یا «فرانس اول» از اتریش اشاره کرد. این مکان همچنین در عالم ادبیات نیز جایگاه خاص خود را دارد، از جمله در شاهکار جاودانه «بینوایان» اثر «ویکتور هوگو»، «مصاحبه با خون آشام» اثر «آنه رایس» (Anne Rice) و... به این مکان اشاره شده است. در این مقابر حتی دیوار نگارهایی را مشاهده خواهید کرد که ارزش تاریخی داشته و متعلق به دوران انقلاب فرانسه هستند.
گردشگری سیاه به ویژه مدتهای مدیدی است که به این مقبرههای زیرزمینی توجهی ویژه نشان داده است و دست کم این جاذبهی گردشگری رسمی و هولناک، برای دو قرن در مرکز توجه قرار داشته است. در حقیقت مقابر زیرزمینی شهر پاریس، یکی از نقاطی است که شاهد خیل عظیم گردشگران مشتاق دنیای گردشگری سیاه است. البته هنوز هم بعد از گذشت این همه سال، پاریس همچنان باید به این جاذبه گردشگری محبوب خود ببالد، به خصوص از زمانی که این مقبره بعد از مرمت و نوسازیهای انجام شده در سال ۲۰۰۵، مجددا بازگشایی شد. با این اوصاف به نظر میرسد «کاتاکومب» پاریس بخشی مهم از هویت این شهر را به خود اختصاص داده است. بخشی که در کنار لذت بردن از درخشش روزها و شبهای دلفریب این شهر رویایی، نباید بیتفاوت از کنارش گذشت و دست کم یک بار در طول زندگی به بازدیدش رفت.
به هر روی به پایان این بخش از گشت و گذارمان در قلمروی گردشگری سیاه رسیدیم. امیدوارم از مطالعهی این مطلب و همراهی با ما لذت برده باشید.
دیدگاه