پل های معروف پایس که بر روی رودخانه سن هستند


خیلیها پاریس را با برج ایفل میشناسند؛ اما واقعیت این است که پلهای این شهر با سرگذشتهای جالب و مختلفشان شما را ترغیب میکنند تا تمام شهر را از روی این پلها نظاره کنید و محسور شوید.
خانم Elain Sciolino، نویسنده روزنامه نیویورک تایمز، از تجربه خود درباره پلهای پاریس به ما میگوید. این بار با کجارو به سفری رویایی به پاریس میرویم و با پای پیاده پلهای قدیمی و جدید این شهر عاشقان را میگردیم. متوجه خواهیم شد که نهتنها جذابیت پلها کمتر از دیگر آثار تاریخی شهر نیست؛ بلکه زوایا و مناظری را به دست میدهند که هرگز فراموش نمیکنید.
گاهی که خواب، در تاریکی پیش از سپیدهدم میخواهد مرا اغفال کند، بهسمت پل Tournelle رهسپار میشوم؛ پلی ۱۲ متری که جزیره ایل سن لویی (Ile Saint Louis) را به ساحل جنوبی (رود سن) وصل میکند. در میانهی پل میایستم و رو به غرب، منتظر، نگاه میکنم. پشت سرم نتردام است که در تاریکی پنهان شده است.
آنقدر نگاه میکنم تا رنگ آبی تیره آسمان به آبی کمرنگ وسپس به خاکستری تبدیل میشود. جزئیات ظریف معماری کلیسای جامع کمکم خود را نشان میدهند تا در نهایت، صبح زود، خورشید با رنگهای نارنجی و گرمش آنها را استحمام میکند.
قسمت پشتی نتردام ساختهی اوژن امانوئل ویوله لو دوک است؛ معماری جوان که مسئول مرمت کلیسای جامع در قرن ۱۹ بود. البته اصلا شبیه به درب ورودی اصلی باشکوه نیست که سنگهای هزار ساله و حکاکیشدهاش آن را به یکی از شناختهشدهترین تصاویر پاریس در دنیا تبدیل کرده است.
حالا منظره پشتی کلیسا با چند ماه قبلش بسیار متفاوت است. طی آتشسوزی بزرگ ۱۵ آوریل ۲۰۱۹، کلیسا منار مخروطیاش را که ویوله لو دوک برپا کرد از دست داد و بخشهایی از سقف زیر داربستهای حفاظتی نیز پنهان شدند؛ اما این ساختار همچنان شکوهش را از پشت درختان در شب نشان میدهد.
زمانی که به اینجا میرسم، تنها نیستم. روی یکی از ستونهای بلند و محکم، در قسمت جنوبشرقی پل، مجسمه saint Genevieve ایستاده است. این قدیس قرن پنجمی بهعنوان بانویی جوان به تصویر کشیده شده که دستهایش روی شانههای کودکی قرار دارد که نماینده شهر است. Genevieve طی زندگیاش پیشبینی کرد که آتیلا و ایل مغولش پاریس را از کشتار جمعی و ویرانی نجات خواهد داد. پس از اینکه صحت گفتارش تایید شد، او را ناجی پاریس نامیدند. این روزها او تنها به درون آب مینگرد و احتمالا به من، انگار که نگهبان ساکت من است.
از رول پل Tournelle میتوانید نتردام و خرابیهایی که در اثر آتشسوزی اخیر اتفاق افتاد، ببینید
رود سن در سپیدهدم شروع به بیدار شدن میکند. اولین قایقهای تفریحی صبحگاهی بهسمت پایین رودخانه حرکت میکنند. پلیس رودخانه با قایقهای بادی پرسرعتشان شروع به گشتزنی میکنند. کامیونهای حمل زباله تلقتلوقکنان از کنار اسکله عبور و آشغالهای باقیمانده از شب پیش را جمع میکنند. سگها پارس میکنند و کلاغها قارقار.
من روی پل Tournelle مکان و زمانی خاص پیدا کردهام که پاریس را مال من میکنند.
تمام آن تاملات اشتهایم را باز میکند و از اینجا از کنار اسکلهی Left Bank آنقدر قدم میزنم تا به Le Depart Saint Michel، یک کافه ۲۴ ساعته میرسم. اینجا مکانی توریستی است که باید در زمان ناهار و شام از آن اجتناب کرد. البته بهترین مکان برای افرادی است که بهدنبال املت و یک اسپرسو در ساعات شلوغ روز بههمراه لذت بردن از جادوی پل Seine River در غروب میگردند.
اگر پاریس را با مطالعه پلهایش بشناسید، تلفیقی از تاریخ و معماری را بهدست خواهید آورد.
۳۵ پل روی گسترهی ۱۲ کیلومتری، از یک گوشه پاریس به گوشه دیگر میروند؛ که از پل ملی شروع میشود و تا پل Garigliano، آخرین پل روی رودخانهای که به دریا میریزد ادامه دارد (اگر بلوار Peripherique، بزرگراهی بسیار مفید که دورتادور شهر را احاطه کرده و از روی رودخانه Charenton/Bercy و Saint Cloud/ Issy عبور میکند را نیز در نظر بگیریم، شمار پلها به ۳۷ میرسد).
یونسکو ۲۳ مورد از پلهای رودخانه سن را جزو میراث جهانی اعلام کرده است، از پل Sully نزدیک کلیسای نتردام گرفته تا پل Lena نزدیک برج ایفل.
پلها چنان خود را روی رودخانهها گستردهاند که انگار برای رهگذران ژست میگیرند. هر یک از آنها داستان، ساختار، هدف و ویژگی خود را دارند. چهار مورد از آنها پل پیادهرو، دو پل مخصوص عبور قطارهای مترو، بیست و شش پل مخصوص موتورسیکلتها و عابرین پیاده، سه مورد از آنها هم برای اتومبیلها و مترو یا تراموا و هم دارای پیادهرو برای عابرین هستند.
نام پل Bir Hakeim را از واحهای لیبیایی گرفتنهاند؛ جایی که در آن نیروهای آزاد فرانسوی طی جنگ جهانی دوم با آلمانیها جنگیدند
نام برخی از پلها نام پیروزیهای فرانسه هستند. پل Bir Hakeim خاطرهی واحهی لیبی را ـ جایی که نیروهای آزاد فرانسوی دو لشگر آلمانی را در سال ۱۹۴۲ منهدم کردند، زنده نگه میدارد؛ Lena و Austerlitz نامهای پیروزیهای ناپلئون هستند و Alma نام پیروزی جنگ Crimean است. باقی پلها را بر اساس نام افراد نامگذاری کردهاند: یک پادشاه (Lois Philippe)، یک مهندس (Christophe Marie)، یکی از رئیسجمهورهای فرانسه (Charles de Gaulle) و یک رئیسجمهوری سنگالی (Leopold Sedar Senghor).
نقاشانی چون Matisse و Mont، و عکاسانی چون Willy Ronis و Henri Cartier Bresson را وادار کردند تا در آثار خود، نمایی از پلها و انعکاسشان را در رودخانه آرام سن نشان دهند. چندین سال پیش، Richard Overstreet، نقاشی که در پاریس زندگی میکرد، یک دوربین پانوراما کرایه کرد و بهمدت چندین ماه از پلها و شکوه بلند و باریکشان عکس گرفت. او گفت:
پلها برای من زنده شدند. آنها به بهترین مدلهای هنری تبدیل شدند و هنوز و همیشه سرزنده هستند و به بهترین شکل روی رودخانه سن آرمیدهاند.
پلها حتی نام برخی آهنگها را تداعی میکنند. در آمریکا افرادی چون Doris Day ،Bing Crosby ،Eartha Kitt و the Kingston Trio همگی درباره رودخانه سن آواز خواندهاند. در سال ۱۹۵۵، Dean Martin، یکی از آوازهای فرانسوی متعلق به سال ۱۹۱۳، به نام «زیر پلهای پاریس» را به یک اپرای فریبنده و بدون ابهام تبدیل کرد.
در کمدی عاشقانهی Sabrina ساختهی Billy Wilder در سال ۱۹۵۴، آدری هپبورن (AudreyHepburn) به هامفری بوگارت (Humphrey Bogart) از جادوی قدم زدن روی پلهای پاریس میگوید:
تو نیمه گمشدهات را پیدا میکنی و هر روز با فنجان قهوه و روزنامهات به آنجا میروی و به صدای رودخانه گوش میدهی.
در واقع فقط یک راه برای کشف پلهای پاریس وجود دارد: پیادهروی. با یک جفت کفش مناسب میتوانید در یک روز از شرق به غرب، از اولین پل به آخرین پل بروید و در میانهی راه برای ناهار یکی از کافههای کنار پل را انتخاب کنید.
پلی که به افتخار سیمون دو بووار نامگذاری شد
پل سیمون دو بووار جدیدترین پل پاریس و دارای پیادهرو است
پیشنهاد میکنم از پلهای جدید پاریس شروع کنید؛ یک پیادهروی وسیع که در سال ۲۰۰۶ ساخته شد و نام فمینیست، رماننویس و فیلسوف قرن بیستمی، سیمون دو بووار را روی آن نهادند. این پل پایینتر از کمربندی Peripherique قرار دارد که از Charenton/ Bercy میگذرد. این پل نامتقارن و التقاطی، یک پل قوسی و معلق است که هیچ ستون یا تکیهگاه قابل دیدنی در آن وجود ندارد. با این حال این پل روی یکی از وسیعترین قسمتهای رود سن قرار دارد.
قلب پاریس همچنان Il de la Cite است، جزیرهای در وسط رودخانه؛ جایی که در زمانهای دور پاریس در آن شکل گرفت. پل Arcole، نزدیک تالار شهر پاریس (Hotel de Ville) قرار دارد؛ جایی که آخرین صحنه فیلم Something’s Gotta Give را که در سال ۲۰۰۳ ساخته شد در آن فیلمبرداری کردند. جک نیکلسون، در حالی که گمان میکند چیزی را جا گذاشته از یک رستوران نزدیک تالار شهر بیرون میآید و وارد پل میشود. یک آکاردئونیست چنین مینوازد: زندگی زیبا است. یک قایق توریستی با چراغهای سفید از زیر پایش عبور میکند. اشک در چشمانش حلقه میزند. برف شروع به باریدن میکند. خانم با تاکسی از راه میرسد تا اعتراف کند که هنوز دوستش دارد. نیکلسون به خانم میگوید: «اگر حقیقت داشته باشد، زندگیام تازه شروع شده... من ۶۳ سال دارم و عاشق شدهام - برای اولین بار در عمرم». حتی شگفتانگیزترین عشقها در فیلم نیز، روی یک پل پاریسی شدنی میشوند.
همین نزدیکیها، پل Saint Louis، جزیره سیته را به Ile Saint Louis کوچکتر وصل میکند. این پل یک پل کوتاه و بینقص؛ اما صحنهای دوستانه برای موسیقیدانها بهخصوص آمریکاییهایی که جاز میزنند، تردستان، بازیگران و پانتومیمبازان است.
در غرب پاریس قدیمیترین پل شهر با نامی متناقضنما وجود دارد: پل Neuf بهمعنای «پل جدید». این پل در نوک جزیره سیته و تقریبا در وسط رود سن در شهر قرار گرفته است. پل جدید با طراحی پیروزی و تکنولوژی قرن هفدهمی اولین پل در پاریس بود که بهکلی از سنگ ساخته شد و بهعنوان پیادهرو در اختیار مردم قرار گرفت. علیرغم پلهای دیگر، در حاشیه این پل دیگر هیچ خانهای نبود تا منظره را خراب کند. هنری چهارم با ساختن پل جدید در هر دو طرف جزیره، پیوندی صمیمی و همیشگی بین پاریسیها و مایه حیات شهر، یعنی رود سن، ایجاد کرد.
میدان Vert Galant از طریق پل جدید قابل دسترس است
این پیوند همچنان وجود دارد. پشت مجسمه هنری چهارم روی پل، پلههایی وجود دارد که به زمین باریکی در غربیترین نقطه جزیره سیته و میدان Vert Galant ختم میشوند. برخلاف بیشتر پارکهای پاریس، این پارک در تمام طول شب به روی عموم باز است. زمانی که سطح آب رودخانه بالا میآید شاخههای بید مجنون که انگار در قلوهسنگها، نزدیک میدان کاشته شدهاند، سطح رود سن را نوازش میکنند. شما نیز میتوانید جلو بیایید و آب را لمس کنید.
پل Arts موزه لوور را به بنیاد فرانسه متصل میکند
یکچهارم کیلومتر بهسمت غرب، در نزدیکی لوور، پل Arts قرار دارد؛ پلی با میلههای چوبی و پیادهروی آهنین که موزه را به بنیاد فرانسه (Institut de France)، فرهنگستان فرانسه (Academie Francaise) در آن سوی رودخانه وصل میکند. اینجا که توجه پیکنیکدوستان را به خود جذب میکند، زمانی، جایی برای ابراز عشق عاشقان بود که قفلهای فلزی به پل میبستند؛ اما این پل عابر بلند، ضعیفتر از آن بود که تاب این همه عشق را داشته باشد. شهر پاریس در کنار پل صف بستند و زوجها به پل جدید نقل مکان کردند و حصارها با پلاستیکهای موجدار تعویض شدند؛ اما قفلهای عشق همچنان در برخی نقاط عجیب - بین حصارهای پل، روی تیرچراغها و روی حلقههای آهنی سنگین در امتداد رودخانه - جا ماندهاند.
بهسمت پایین رودخانه که برویم، ممکن است تاریخدوستان مایل باشند که از پل کنکورد (Concorde)، که به میدان کنکورد (Place de la Concorde) و شورای ملی متصل میشوند، عبور کنند. این پل در دوران انقلاب فرانسه ساخته شد که در ساخت آن از سنگهای باستیل ویرانشده استفاده کردند. بر اساس گفتههای (Radolphe Perronet)، مهندس پل:
تا مردم بتوانند برای همیشه آن دژ قدیمی را لگدمال کنند.
باشکوهترین پل در پاریس
پل الکساندر سوم باشکوهترین پل در پاریس است
حالا نوبت باشکوهترین پل پاریس است: پل الکساندر سوم یا Alexandre III؛ یک مسیر رویایی که هتل Invalides را به شانزلیزه وصل میکند. این پل را که برای نمایشگاه جهانی سال ۱۹۰۰ ساخته شد، به افتخار سزار روس، نیکولاس دوم نام نهادند. مجسمههای تمامقد و حوریهای زیبا، در میانهی پل، سر از جایگاههای خود بیرون آوردهاند و به رودخانه نگاه میکنند. چهلچراغهای طلا، فرشتههایی که بر شیپور میدمند، فرشتگان آسمانی که در حال رام کردن شیرها هستند، دلفینها، ستارههای دریایی، غولهای دریایی و پرندگان همگی در حالی شادی هستند. زیر پل، در Left Bank یک کافه شبانه به نام فاست (Faust) وجود دارد.
پل الکساندر سوم بهقدری در پاریس نمادین است که وقتی شهردار، Anne Hidalgo، کمپینی برای ارتقای شهرش بهعنوان محل برگزاری المپیک تابستانی ۲۰۲۴ ترتیب داد، یک تخته دایو ۱۲ متری روی پل ساخت و مسیری متحرک و معلق در کنار آن تعبیه کرد تا نمایشهای ورزشهای المپیکی را به نمایش بگذارد. در پشت این صحنه برج ایفل بهصورت استراتژیکی برای یک قاب عالی برای عکاسی کاملا پیدا بود.
روی پل الکساندر سوم. روشنایی پل Bercy در شب جذابیتی شگفتانگیز دارد
همچنین شهر پاریس روزانه میلیونها دلار صرف روشن نگه داشتن سواحل رودخانه میکند و به همین سبب است که در شبها این پل شبیه گردنبندی نورانی است که به گردن سن انداخته شده است. این روشناییها نماینده دو مکتب مختلف در نورپردازی هستند: مکتب پاریس که همه چیز را حتی در روز، در گرما غوطهور میکند، و مکتب Lyon که از نورهای کوچک برای هایلایت کردن جزئیات و تاثیر بیشتر استفاده میکند. دکوراسیون پل الکساندر سوم به شیوه نورپردازی Lyon انجام شده است. همچنین طاقها و لامپهای آویزان پل Bercy، مجسمههای روی پل Austerlitz و مدالهای بزرگی که بر پل Change، به افتخار ناپلئون سوم حرف N را نشان میدهند نیز به همین سبک هستند.
Gary Zuercher، یک تاجر بازنشسته و یک عکاس قدیمی، بهخاطر شکل پلها در شب بسیار هیجانزده شده بود تا جایی که بیش از ۵ سال از عمرش را صرف عکاسیهای سیاهوسفید از پل کرد و آنها را در یک کتاب ۱۹۰ صفحهای به نام «درخشش پاریس» منتشر کرد. از آنجا که پاریس در ماههای تابستانی تا ساعت ۱۱ بهطور کامل تاریک نیست، او بیشتر کارهایش را طی فصل زمستان به ثبت رسانده است. او میگوید:
من قصد داشتم جلال پلهای پاریس را در جذابترین حالتشان در شب نشان دهم.
در طول روز قایقسواری بر رودخانه سن بسیار جالب است؛ اما در شب به سفرهای اکتشافی تبدیل میشوند. من بازدیدکنندگان را سوار یکی از قایقهای Vedettes de Paris (یک تور قایقی) میکنم؛ زیرا اگر زود به مقصد برسیم میتوانیم روی یکی از عرشههای بلند جا بگیریم. زمانی که قایق از زیر پل عبور کند، میتوانیم ببینیم که چطور نورپردازیها جزئیات قوسها و فرشتهها را نشان میدهند.
راهنمای تورها در قایقها به شما خواهند گفت که پل Marie پل عشاق است. داستان از این قرار است که اگر هنگام عبور قایق از زیر پل آرزویی کنید و آن را بهشکل راز نگه دارید، برآورده خواهد شد. یک شب تابستانی دو دختر دانشجو را برای قایقسواری بیرون بردم. همان طور که به پل نزدیک میشدیم یک صدای ضبطشده اعلام کرد: «اگر در کنار کسی نشستهاید که دوستش دارید او را ببوسید و زیر پل آرزویی کنید سپس آرزوی شما برآورده خواهد شد». یکی از دخترها با اینکه نامزدش آنسوی اقیانوس بود چشمانش را بست و آرزو کرد.
پلها، معشوقه هنرمندان
پلهای باشکوهی وجود دارند که زمانی که انتظارش را ندارید در منظره روبهرویتان ظاهر میشوند. یکی از آنها که ارزش دیدن را دارند در خود پاریس نیست بلکه در نزدیکی شهر شتو (Chatou) در ۱۶ کیلومتری غرب پاریس قرار دارد.
من زمانی که یک عصر یکشنبه در حال پارو زدن در یکی از قایقهای ۱۰۰ ساله چوبی در سن، همراه با Kareen Sontag بودم آن را کشف کردم. کارین یکی از اعضای Sequana Association، یک کلوب قدیمی ۳۰ ساله است؛ کلوبی که هدفش بازسازی و نمایش برخی از مهمترین قایقهایی است که بین قرنهای ۱۹ و ۲۰ در رود سن در رفتوآمد بودهاند.
من میتوانستم همچنان که کارین پارو میزد، صدای جیرجیر صندلی، تکان خوردن پارو در آب و جابهجا شدن آب به تندی و برخورد آن با قایق را بشنوم.
او میگوید:
شما در حومه پاریس نیستید؛ بلکه در جنگلی سبز هستید. به رودخانه و درختان سبزی که در دوردستها سربرافراشتهاند نگاه کنید و شما در ۱۰۰ سال گذشته هستید.
او پارو زد از کنار کرجیهای قدیمی و خانهقایقیهایی که به اسکله بسته شده بودند رد شد. پیش از آنکه از زیر یک تیر آهنی سه طاقی و پل سنگی راهآهن که زمانی قطار از آن عبور میکرد عبور کند ایستاد. کارین به من گفت که اینجا نماد مدرنیته در نقاشیها و ادبیات بوده زیرا قطار وسیلهای بود که پاریسیها در قرن ۱۹ از طریق آن به جوامع محلی کنار رودخانه میآمدند تا از لحاظات خود لذت ببرند.
پیر اوت رنوآر (Pierre Auguste Renoir) این پل را در سال ۱۸۸۱ نقاشی کرد. او در اثرش پل را پشت درختان بلوط با شکوفههای صورتی کشیده است. او این پل را دوباره در پسزمینه یکی از آثار معروفش در همین دوره به نام «ناهار مهمانی قایقی» کشید. گی دو موپاسان (Guy de Maupassabt) در داستان کوتاهش به نام Femme Fetale از این پل یاد کرده است. او صف قایقهای پارویی را که در امتداد سن با سرعت میگذشتند چنین توصیف میکند:
آنها آنقدر میروند تا آنسوی پل قطار و در دوردستها کوچک و کوچکتر میشوند.
این پل در اوایل قرن ۲۰ روی کارتپستالها بهصورت سیاه و سفید چاپ میشد.
حق با کارین بود. من واقعا در دنیای ۱۰۰ سال پیش بودم.
اگر برای سفر به فرانسه یا پاریس برنامهریزی میکنید، برای کاهش هزینههای سفر و انتخابی ارزان و آگاهانه، میتوانید به کمک موتور جستوجوی تور کجارو، ارزان ترین تور پاریس و تورهای فرانسه را پیدا کرده و تور مدنظرتان را از فروشندههای معتبر بخرید.
دیدگاه