ساختمانهای بازمانده از دوران پهلوی، قاجار... خیابانهایی که در گوشه و کنارش هنوز میتوان سنگفرش قدیمی محصور میان آسفالت چالهچولهدار، پیدا کرد. کوچه پس کوچههایی که روزگاری در آن صدای کودکانی میپیچید، که حالا شاید مادر بزرگ و پدربزرگ شده باشند، خانههایی با پنجرههای قدیمی... از همان خانههایی حرف میزنم که امروز انبار تلویزیونها و فرشها، بخاریها و طاقههای پارچه شده است و بهجای بازی کودکان، جایگاه رفت و آمد باربران و گاریها، و خیابانهای باریکش محل پارک وانتها و باربرها. کمکم که هوا تاریک میشود، نه آن رونق قدیم و پرسه در کوچههای روشن شده با تیر چراغ برقهای قدیم حکمفرماست، نه آن رفت و آمد و جوشوخروش تجارت روز را دارد. تهران از درون میپوسد و فرسوده میشود؛ آلودگی صوتی، آلودگی هوا، مردمان عجول و کلافه و خانههایی که کلنگی میشوند. شاید تعجب کرده باشید که این روزها رستورانها و کافیشاپهای زیادی در محلههای قدیمی با فضایی نوستالژیک ایجاد شده که هر ذهن پویایی را بهدنبال خود میکشد که آیا این ترس شهرداری از بعد شهرسازی است که برای جلوگیری از فرسایش و سکوت شبانه، شروع به توسعه محفلهای اینچنینی کرده یا دلیلش درآمدزایی است. به هر حال، شاید لازم است برای زنده نگه داشتن شهرم چارهای بیندیشیم. تهران را زنده کنیم. از مسوولان سازمان میراث فرهنگی بخواهیم آثار تاریخی شهرمان که غباری از کهنگی و فرسودگی بر تنش نشسته و به خرابه یا خوابگاهی برای معتادان تبدیل شده، مرمت کنند و چارهای بیندیشد. ساختمانهایی که یادگار تاریخ و فرهنگ مردم شهرم است؛ نیاز به بازسازی و مرمت دارند تا تاریخمان زنده بماند و در آینده راوی روزگار ما برای فرزندانمان باشد. لازم است از شهرداری بخواهیم فضاهای سبز وتفریحی در محلههای قدیمی مطابق با آداب و رسوم و فرهنگمان ایجاد کند تا خستگیهای روزمان را آنجا در کنیم. در این میان جلب مشارکت بخش خصوصی برای راهاندازی بازارچهها، نهتنها میتواند به اقتصاد رونق دهد، بلکه حال بخش خصوصی را هم بهلحاظ مشارکت بهتر میکند. چراکه کشاندن مردم به بازارچههای صنایع دستی و مراکز خرید برای گذراندن اوقات فراغت و خرید شهرها را شبها زنده میکند. بهزودی پای گردشگران خارجی به ایران باز میشود و تهران اولین توقفگاه توریستها خواهد بود. لازمهی پذیرایی از گردشگران، ایجاد تورهای تخصصی است تا هویت و فرهنگ کشور و شهرمان را برای مردم دنیا به تصویر بکشانند . از سوی دیگر برپایی فستیوالهای خیابانی بعد از ساعات کار میتواند مردم را در مرکز شهرها نگه دارد. اما همه این موارد نیاز به زیرساختهایی از جمله سیستم حمل و نقل درست دارد. از سوی دیگر خدمات شهری مناسب همچون آنتندهی موبایل، اینترنت و سرویسهای بهداشتی و درمانی، وجود فضای پارکینگ و از همه مهمتر امنیت است که لذت بردن از جاذبههای دیدنی شهرمان را امکانپذیر میکند. کمک کنیم شهرها زنده بمانند و باور کنیم سخت نیست. نظر شما چیست؟ آیا زنده نگهداشتن شهرها در ساعات شبانه کار درستی است یا بگذاریم شهرمان همچنان با غروب خورشید به خواب برود ؟
شهرم کمکم میمیرد. روزها زنده و پویا، میزبان رفت و آمد من و میلیونها همشهری من است؛ در لالهزار، مولوی، امیرآباد، هفت تیر و جمهوری. در سینهاش هزاران خاطره از گذشته حبس کرده که دیگر کسی آنها را مرور نمیکند.
تبلیغات
داغترین مطالب روز