سفر دریایی در میان جزایر شگفتانگیز اندونزی
جزایر متنوع و متعدد اندونزی دنیایی مرموز، منحصربهفرد و هیجانانگیزی دارند و بازدید از آنها میتواند یکی از بهترین تجربههای گردشگری شما باشد.
مقالههای مرتبط:
اندونزی ۱۷,۵۰۸ جزیره را در خود جای داده که از میان آنها ۹۲۲ جزیره دارای سکنهی بومی هستند. جمعیت این جزایر از هزار گروه و زیر گروه قومیتی مختلف با ۶۰۰ زبان متفاوت تشکیلشده است. با سفر دریایی در میان جزایر اندونزی میتوانید تنها در یک سفر، با تعداد بسیار زیادی از فرهنگهای مختلف آشنا شوید.
بسیاری از این جزایر دارای حیاتوحش و ویژگیهای فرهنگی و جغرافیایی منحصربهفردی هستند. به همین دلیل واقعاً ارزش دیدن را دارد. در این مقاله از کجارو سفری به جزایر اندونزی خواهیم داشت و با ناشناختههای آنها آشنا میشویم. در این سفر ابتدا ماجراجویی دلهرهآوری در «جزیرهی کومودو» (Komodo Island) خواهیم داشت و اژدهای کمودو، یکی از ترسناکترین موجودات سیارهی زمین، را از نزدیک خواهیم دید. در ادامهی مسیر با شکارچیان نهنگ مواجه میشویم که هنوز از شیوههای سنتی استفاده میکنند و پس از آن وارد جزیرهای میشویم که زمانی تنها محل کشت مهمترین ادویهها در جهان بوده است.
در ادامهی سفرمان با افرادی آشنا میشویم که قبلاً سر میبریدهاند و آدمخوار بودهاند و پس از آن از آتشفشانهای غیرفعال با ویژگیهای غیرمعمول دیدن میکنیم. قبل از پایان سفر کمی در دیوارهای مرجانی دستنخورده کنجکاوی میکنیم و در نهایت سفرمان را در جزایر متروکه و بکر به پایان میرسانیم.
این مقاله در واقع سفرنامهی گردشگردی بهنام «تَب هاسِر» (Tab Hauser) در سفری ۱۵ روزه در بین جزایر معروف اندونزی است. تب هاسر با یکی از کشتیهای اکتشافی در بین این جزایر سفر کرده است که معمولا سفر با آنها با هدف کسب تجارب ارزشمند و کشف ناشناختههای نقاط دورافتادهی جهان انجام میشود. طول این کشتیهای کوچک تنها در حدود ۷۴ متر است و تنها میتواند ۹۵ مسافر بههمراه ۹۸ خدمه را در خود جای دهد. این کشتیها میتوانند مسافران خود را به مکانهای بکر و ناشناختهای ببرند که مسافران کشتیهای بزرگ تفریحی از دیدن آنها محروم هستند.
در این سفر چند فرد راهنما که با اینگونه سفرها آشنایی کامل داشتند و به تاریخ منطقه و چند شاخه از علوم تسلط داشتند، نیز همسفر تب هاسر و همسفرانش بودند. در ادامه سفرنامه را از زبان این گردشگر ماجراجو بیان میکنیم.
اژدهاهای ترسناک و زشت و ساحل صورتی بسیار زیبا
قبل از طلوع آفتاب، به جزیره کومودو رسیدیم که یکی از وحشتناکترین موجودهای سیارهی زمین یعنی اژدهای کومودو را در خود جای داده است. اژدهای کوومودو مارمولکهای عظیمالجثهای هستند که تا ۳ متر رشد میکنند و وزن آنها به ۱۵۰ کیلوگرم هم میرسد. آنها به شکار طعمهشان که معمولاً آهوها هستند، ابتدا آرام و گامبهگام نزدیک میشوند و سپس با دندانهای آغشته به باکتریهای سمی حیوان بینوا گاز میگیرند. سپس تا چند روز و تا زمانی که سم کاملاً به بدن حیوان نفوذ کند، آن را دنبال میکنند (معمولاً این کار را همراهبا چند اژدهای دیگر انجام میدهند) و پس از اینکه سم قربانی را کاملاً گیج و فلج کرد، آن را در حالی که هنوز زنده است، تکهتکه میکند و میخورند.
ما موفق شدیم هشت اژدهای بزرگ را از نزدیک ببینیم و راهنمایان جزیره برای محافظت از ما در برابر این حیوانهای ترسناک از چوبی دو متر که چنگکی در انتهای آن قرار داشت، استفاده کردند. زمانی که اژدهایی به ما نزدیک میشد، افرادی که محافظت از ما را برعهده داشتند، چنگک را زیر گردن آنها قرار میدادند و دورشان میکردند. به نظر میرسید این وسیلهی ابتدایی ابزار بسیار خوبی برای محافظت از ما در چنین موقعیت خطرناک بود.
پس از مواجهه با این حیوانها برای دیدن ساحل صورتی بهسمت دیگر جزیره رفتیم. در این ساحل توانستیم با «اسنورکلینگ» ماهیهای گرمسیری نادر و کمیاب و مرجانهای نرم و سخت را از نزدیک ببینیم. ماهیهای «نمو» که همه آنها را با نام دلقک ماهی میشناسند، در میان شقایقهای شگفتانگیز واقعا هر کسی را مجذوب خود میکردند. اسنورکلینگ نوعی غواصی در عمق کم است که فرد در نزدیکی سطح آب غواصی و از طریق لولهای که یک طرف آن خارج از آب قرار دارد، تنفس میکند.
در ضمن در این ساحل مرواریدهای آب شیرین که سوغاتیهای بسیار مناسبی از جزایر اندونزی هستند، با قیمت مناسبی به فروش میرسند؛ البته در صورت تمایل برای خرید این مرواریدها، خرید خود را به زمانی موکول کنید که میخواهید از ساحل خارج شوید.
البته سال گذشته میلادی دولت اندونزی اعلام کرد که بازدید از جزیرهی کومودو از تاریخ ۱ ژانویه ۲۰۲۰ (۱۲ خرداد ۱۳۹۹) بهمدت تقریبی یک سال متوقف خواهد شد. این تصمیم با هدف احیای گونههای گیاهی، جانوری و حیاتوحش جزیره و همچنین حیات دریایی اطراف آن اتخاذ شده است. این برنامه احیا، شامل آهو و گاومیشها که غذای اصلی اژدهای کومودو را تشکیل میدهند، نیز میشود.
شکار نهنگ
وقتیکه به «جزیرهی لِمباتا» (Lembata island) رسیدیم. ساکنان محلی با قایقهایی که برای شکار نهنگ مورد استفاده قرار میگیرند، از ما استقبال کردند. قایقهای مخصوص شکار نهنگ از یک قایق موتوری بههمراه سه قایق پارویی و یک قایق بادبانی تشکیلشده است.
شکار نهنگ برای ساکنان «دهکدهی لامالِرا» (Lamalera Village) مجاز است؛ زیرا از یک سو بومیان جزیره هنوز از روشهای سنتی برای شکار استفاده میکنند و از سوی دیگر از این راه به امرارمعاش میپردازند. شکارچیان نهنگ این دهکده به شیوهی عجیب و غیرمعمولی از ما استقبال کردند. تعدادی از این شکارچیان با قایق خود نزدیک کشتی ما شدند و پس از آن یکی از آنها در حالی که نیزه بزرگی در دست داشت و نوک قایق روی وسیلهای شبیه نردبان ایستاد. وقتیکه نهنگی نزدیک قایق شد، قایقرانان به تمام توان پارو زدند تا قایق را بهسمت نهنگ هدایت کنند. سپس شکارچی اصلی همراهبا نیزه و با خیزشی بلند بهسمت نهنگ پرید تا بتواند نیزه را بهسمت او پرتاپ کند.
تنها در سال ۲۰۱۸ ۲۸ نهنگ و تعداد زیادی از آبزیان دیگری که نزدیک قایق این شکارچیان شدند، کشته شدند. اگرچه من مخالف شکار نهنگها هستم؛ اما قصد قضاوت در مورد فرهنگ آنها را ندارم و از سوی دیگر دوست ندارم از نظر معیشتی در تنگنا باشند.
پس از دیدن شکار نهنگ به ساحل رفتیم تا مراسم بومی جالب محلیها را همراه با رقص محلیشان در ساحل نیز تماشا کنیم. هم بزرگسالان و هم کودکان از دیدن ما بسیار هیجانزده شدند؛ زیرا ظاهراً نخستین گردشگرانی بودیم که در این سال از این دهکده بازدید میکردیم. کودکان با حرکات موزون از ما استقبال کردند و زنان بافنده نیز در اطراف آنها مشغول کار با دستگاه ریسندگی برای بافت پارچه بودند. زندگی در این دهکده تا حدود زیادی به امرارمعاش از دریا و دادوستد با مردم تپههای اطراف وابسته است.
جزایر ادویهها و ارتباط آنها با جزیرهی منهتن
میخک صدپر، جوز هندی و سایر ادویهها، پرمصرفترین مواد غذایی در ۵۰۰ سال گذشته بودهاند و جزایر دورافتادهی «باندا» (Banda Islands) تا اوایل دههی ۱۸۰۰ تنها منبع میخک صد پر و جوز هندی در جهان بودهاند.
این جزایر پنهان که در نقطهای دورافتاده از جزایر آتشفشانی واقع شدهاند، از سال ۱۶۰۰ تا سال ۱۸۱۰ تحت فرمان هلندیها بودهاند و تجارت ادویه در این سالها در انحصار هلندیها بود.
پس از رسیدن به کانال ۲، قایق های تشریفاتی بزرگ از ما استقبال کردند و بهسمت ساحل رفتیم. پس از آن، فرد راهنمایی در مورد مذاکرهی هلندیها با بریتانیا برای ما توضیح داد. هلندیها در این مذاکره در مورد برقراری آتشبس، واگذاری جزایر باندا به هلند و ترک «نیو آمستردام» (New Amsterdam) یا جزیرهی «منهتن» (Manhattan)، با بریتانیا توافق کردند. این توافق و انحصار تجارت ادویهها تا سال ۱۸۱۰ و تا زمان اخراج هلندیها از جزایر باندا بهدست بریتانیاییها ادامه داشت. این انحصار مدت کوتاهی پس از اینکه نهالهای جوز هندی بهصورت مخفی و غیرقانونی از جزایر باندا خارج شدند، به پایان رسید. پس از ورود به جزیره، بازدیدمان را با پیادهروی در دهکدهای شروع کردیم که فوقالعاده تمیز بود و از بیشههای کهنی عبور کردیم که در حال حاضر محل کشت انواع ادویهها هستند.
امتحان طعم چای و قهوه مخلوطشده با ادویههای مختلف، تجربهی خوبی بود. صبح را با نوشیدن شیر نارگیل تازه و بالارفتن از یک قلعه بههمراه افراد محلی شروع کردیم. بعدازظهر آن روز هم محلیها نقشههای سادهای به ما دادند تا در آن سوی دهکده در جزیرهی «باندا نیرا» (Banda Neira) گشتوگذار کنیم. در اینجا با مردمانی آشنا شدیم که به گرمی از ما استقبال کردند.
در دهکده قلعه بسیار زیبایی وجود دارد که بهخوبی حفظ شده است و ما را واقعاً تحت تأثیر قرار داد. این قلعه زمانی محل استقرار استعمارگران با شرایط رفاهی بسیار خوب بوده است. از دیگر بخشهای مهم این جزیره میتوان به ساختمانهای ترمیمشده و بهجامانده از دوران استعمار و یک بازار ماهی با لنگرکاه اشاره کرد. در ضمن کلیسایی نیز در این دهکده وجود دارد که یکی از بناهای بهجامانده از آخرین فوران آتشفشانهای دهکده در ۳۰ سال پیش محسوب میشود.
در مسیر بازگشت به لنگرگاه کودکان خندانی را دیدیم که با دوچرخه در حال بازگشت از مدرسه به خانه بودند.
سر بریدن و حکاکی روی چوب
تجربهی دیدار با اعضای قبیلهی «اَسمات» (Asmat) ساکن شهر «آگاتز» (Agats) در استان «پاپوآ» (Papua) تجربهی خاطرهانگیزی بود که میتوان آن را به دو قسمت تقسیم کرد. این قبیله در منطقهای زندگی میکند که جزو آخرین مناطق کشفشده در جهان به شمار میرود. برای برقراری ارتباط نزدیک با افراد، بهدلیل جزر و مد و تغییر در جریان آب، باید شبهنگام از سواحل شنی و رودخانهها عبور میکردیم و این موضوع کمی ما را نگران کرده بود.
صبح روز بعدی سفرمان در حالی که باران سنگینی میبارید، سوار کشتی شدیم تا با تعداد قابلتوجهی از مردانی که ظاهری ترسناک و تهدیدآمیز داشتند، ملاقات کنیم. این مردان در قایقهای ساختهشده از تنههای توخالی درختان با اجرای مراسم قدیمی خوشآمدگویی از ما استقبال کردند.
این مردان در حالی که به ما نزدیک میشدند، با بیان الفاظی مبهم و عجیبوغریب با صدای بلند و لحنی ترسناک به استقبال ما آمدند. استقبال نهچندان ناخوشایند وحشتانگیز، وجود رسم کهن سربریدن در میان اعضای این قبیله و دشواری دسترسی به محل زندگی آنها باعث شد کاشفان غربی تا دهه ۱۹۵۰ از این منطقه کاملاً دور بمانند!
افراد این قبیله در خانههای سادهای زندگی میکنند که تنها با فاصلهی چند صد سانتیمتری از پستترین نقاط ساحل (نقاطی که سطح آب در هنگام جزر و مد به آنها میرسد) ساخته و با پیادهروهای پراکنده به یکدیگر متصل شدهاند. این افراد با شکار و جمعآوری حیوانها و ماهیها و لارو حشرات، خود را با زندگی در محیطی سخت و خشن سازگار کردهاند
سربریدن و آدمخواری در گذشته اقدامی معمول در بین اعضای این قبیله بوده و بخش مهمی از فرهنگیان ها محسوب میشده است! زیرا آنها معتقد بودند که دلیل اصلی مرگ افراد قبیله (حتی مرگ ناشی از بیماری)، دشمنی و کینهجوییهای افراد ساکن در یکی از دهکدههای نزدیک آنها است و به همین دلیل باید به شدیدترین شکل ممکن مجازات میشدند.
در دههی ۱۹۷۰، این عمل وحشیانه بهعنوان اقدامی غیرقانونی اعلام شد؛ اما تا دههی ۱۹۹۰ در این منطقه ادامه یافت. در دههی ۱۹۵۰ افراد ساکن این منطقه با مذهب کاتولیک آشنا شدند و این مذهب همراه با آدابورسوم کهن تا به امروز هم در میان آنها حفظ شده است.
امروزه تعدادی از اعضای قبیلهی اسمات، استادان چوبتراش ماهری هستند و آثار آنها در کلکسیونهای سراسر جهان دیده میشود. برخی از این آثار در «موزهی هنر متروپولتین نیویورک» (New York’s Metropolitan Museum of Art) نیز در معرض نمایش قرار دادهشده است. گفته میشود «مایکل راکفلر» (Michael Rockefeller) که در زمان خود یکی از ثروتمندترین افراد آمریکا بوده است، در سال ۱۹۶۱ برای خرید برخی از کالاها به «آگاتز» سفر کرده و در این سفر قربانی آدم خواری شده است.
پس از بازید از ساحل، از روستایی مرتفع عبور کردیم و به مکانی رسیدیم که انواع متفاوتی از چوبهای حکاکیشده را میفروختند
بعدازظهر به گشتوگذار در قسمت شمالی دهکده مشغول شدیم. در این بخش از دهکده اسکوترهای برقی اجاره داده میشد و از امکاناتی نظیر الکتریسیته، بازارها، خانههای بهتر، فروشگاهها، مدرسه و یک موزه برای نمایش آثار حکاکیشده نیز برخوردار بود.
در بخش شمالی دهکده بیشتر مردم مشغول تجارت بودند یا روی سکوهای مرتفع والیبال بازی میکردند. مشاهدهی این تفاوت فرهنگی فاحش تنها پس از ۵ دقیقه پیادهروی، واقعاً ما را متعجب کرده بود.
پناهگاه دریایی واقعشده در سمت غرب جزایر «پاپوا گینه نو» واقع شده و با مساحتی درحدود ۳,۷۰۰ کیلومتر مربع «خلیج تِریتون» (Triton Bay) را نیز دربرگرفته است، یکی از بکرترین نقاط دنیا محسوب میشود.
این خلیج که در دل صخرههای آهکی با مساحتی درحدود ۴,۸۲۰ تشکیلشده است، در امتداد جنگلی انبوه با پرندگان متعدد کشیده شده است. در این خلیج، چندین ستون آهکی جزایر کوچکی را به وجود آوردهاند که با زیبایی تمام خودنمایی کنند. ۹۰ دقیقه گشت دریایی در این خلیج برای ما واقعا لذتبخش بود.
خلیج ترتیون که در «مثلث مرجانی» (Coral Triangle) واقع شده، ۷۶ درصد از گونههای مرجانی را تنها در ۱٫۶ مساحت اقیانوس در خود جای داده است. بهدلیل اینکه این خلیج در نقطهی دوردستی واقع شده است. برای نخستین بار در سال ۲۰۰۶ ازنظر علمی مورد پژوهش و بررسی قرار گرفت. مثلث مرجانی محدودهای مثلثشکل از آبهای گرمسیری اندونزی، مالزی، پاپوآ گینه نو، فیلیپین، جزایر سلیمان و تیمور شرقی با ۵۰۰ گونهی مرجانی متفاوت است.
زیستشناسان متخصص در زمینه حیاتوحش دریایی، رکورد مشاهدهی ۳۳۰ گونه ماهی تنها در یک دیوارهی مرجانی این خلیج را ثبت کردهاند که رکورد حیرتآوری محسوب میشد. ساحل این خلیج بهقدری زیبا و بکر بود که یک بعدازظهر کامل را به شنا و اسنورکلینگ در آن اختصاص دادیم.
کشتی تفریحی ما از چند جزیره گذر کرد. یکی از این جزیرهها جزیرهی «فلورس» (flores island) بود که پس از ۹۰ دقیقه رانندگی در آن به پارک ملی «کِلیموتو» (Kelimutu National Park) رسیدیم. پس از رسیدن به این پارک ملی بهسمت لبهی آتشفشانی غیرفعال صعود کردیم تا از سه دریاچهی واقعشده در بالای آتشفشان با ویژگیهای جغرافیایی غیرمعمول و رنگهای متفاوت از نزدیک دیدن کنیم و با باورهای معنوی مردم محلی در مورد این دریاچهها نیز آشنا شویم. ما در سه مکان جزیرهی «اَلور» (Alor Island) توقف کردیم و بازدیدمان را از بازار سنتی که صبحها برپا میشد، شروع کردیم. راهنمای تور ما تفاوت میوهها و سبزیها در حال عرضه در آن بازار را که با آنها آشنا نبودیم، توضیح داد.
او قبل از شروع توضیح هایش، چند «دانهی پوپِل» (Areca nut) خرید تا بازدیدکنندگان آنها را امتحان کنند. پوپل دانههای قرمزرنگ و جویدنی است که پس از خوردن دهانتان را بیحس و مانند محرکی خفیف عمل میکند. زنان زیادی را دیدیم که با دندانهای پوسیده در حال جویدن این دانهها بودند.
پس از بازدید از این بازارچه، بهسمت موزهی کوچکی حرکت کردیم که طبلهای دیگ شکل آن را منحصربهفرد کرده بود. این طبلها درگذشته درهنگام گفتوگو در مورد ازدواج استفاده میشده است. بافتنیهای زیبا با جزئیات فراوان از دیگر آثار نمایشدادهشده در این موزه بود. «دهکدهی تاکپالا» (ٰTakpala Village) آخرین مکان جزیرهی آلور بود که از آن بازدید کردیم. در این دهکده که فاصلهی زمانی آن با ساحل تنها یک ساعت بود، مورد استقبال مردان جنگجو با لباسهای خاص قرار گرفتیم. در ضمن رقص محلی اعضای قبیلهی ساکن در این دهکده را نیز از نزدیک تماشا و از خانههای روباز آنها دیدن کردیم.
یکی از بهترین و لذتبخشترین بخشهای سفر ما، توقف در جزیرههای متروکه و خالی از سکنه برای شنا بود.
در هنگام غروب راهنمای تور مان درحین بیان توضیحهایش تصمیم گرفت، بازدیدی هم از تعدادی از جزایر کوچک موجود روی نقشههای ماهوارهای گوگل مپ داشته باشیم تا با سواحل و دیوارهای مرجانی احتمالی آنها آشنا شویم. در ضمن او از کاپیتان درخواست کرد با توجه به وضعیت دریا، امکان توقف کشتی در میان این جزایر کوچک را بررسی کند. بهدلیل اینکه هیچ یک از افراد حاضر در قایق تاکنون از این جزایر بازدید کرده بودند، کاپیتان قایق را به نقطهای کمعمق هدایت کرد تا ببیند امکان شنا و اسنورکلینگ یا حتی پیادهشدن مسافران در ساحلها وجود دارد یا نه. پیاده شدن ۹۵ نفر در ساحلی بسیار کوچک و فوقالعاده زیبا، کار سادهای بود. پیادهشدن مسافران قایق در ساحل نه باعث شلوغی آنها شد و نه زمینهساز آسیب به محیط ساحلها بود.
تصمیم گرفتیم در یکی از ساحلها و در محیطی کاملاً طبیعی پیادهروی کنیم تا آثار تازه بهجامانده از لاکپشتها و پرندگان و لانههای آنها را از نزدیک تماشا کنیم. راهنما در طول مسیرمان پوستهی زیبایی را به ما نشان داد که موجود کوچکی را در خود جای داده بود. طبق گفتهی راهنما، سم این موجود بهقدری زیاد بود که میتوانست انسانی بالغ را تنها در عرض چند دقیقه از پای درآورد؛ البته راهنما ما را سریع از نگرانی درآورد و گفت تنها در مواقعی این اتفاق رخ میدهد که پوسته را محکم به دست خود بچسبانید. در ضمن سم مهلک این موجود نیز بهندرت آزاد میشود؛ زیرا تولید آن انرژی زیادی میطلبد. اگر بدانید چنین موجود زیبایی سمی است، حتماً قبل از برداشتن آن کمی فکر میکنید.
آشنایی با بچههای جزایر مختلف، برایم بسیار جالب و نوعی تجربهای فرهنگی بود. در ضمن در این جزایر چند قوطی نوشابه کوکاکولا نوشیدم که میتوانست دردسر بزرگی برایم شود.
وقتیکه یکی از قوطیهای نوشابه را بهسمت کودکی دهساله پرت کردم، با ترس در گوشهای ایستاد و وقتی قوطی در حال افتادن بود، تنها به آن نگاه کرد. من از چنین واکنشی واقعاً متعجب شدم و دلیل آن را از یکی از محلیها پرسیدم. او در پاسخ گفت:
کودکان هرگز بازی خاصی را تجربه نکردهاند که در آن چیزی را پرت کنند و توپهای کوچکی که معمولاً کودکان آنها را پرت میکنند، در جزایر و دهکدههای این منطقه وجود ندارد.
در ضمن در دهکده دیگری دستم را بالا آوردم تا با بچهها بزنیم قدش؛ اما ظاهراً آنها در مورد انجام این کار مطمئن نبودند و با تردید دست شان را به دستم زدند؛ اما در هنگام برگشتن از همان مسیر دیدم که کودکان این کار را به یکدیگر یاد میدادند!
دیدگاه