تخت جمشید از نگاه گردشگران خارجی (قسمت دوم)
تخت جمشید چه زمانی که هنوز رموزش کشف نشده بود و چه بعد از غبارروبی از پرسشهای چندین ساله، مقصد گردشگران خارجی بوده است.
مقالههای مرتبط:
دیدارکنندگان نخستین تخت جمشید با اطلاعات ضد و نقیضی مواجه میشدند. آنها مشتاقانه بهدنبال کسب اخبار موثق از ویرانهها بودند، اما چیز زیادی دستگیرشان نمیشد.
ژان تاورنیه (Jean Tavernier)، بازرگان فرانسوی، در نیمهی سدهی هفدهم میگوید چهلمنار مانند آن است که ایرانیان باستان خدایانشان را بر ستونها گذاشتهاند. تاورنیه در حقیقت جذب تخت جمشید نشده بود و به نظرش تعریف و تمجیدهایی که از آن شده اغراقآمیز بود. از دیدگاه تاورنیه، تخت جمشید تودهای از ستونهایی قدیمی و شکل اصلیاش چیزی شبیه به معبدی چوبی بوده است. او تنها ۱۲ ستون در آنجا شمرده بود در حالی که در زمان او ۱۹ ستون ایستاده وجود داشت. همین بیدقتی نظر اجمالی او به بنا را نشان میدهد.
طرح تاورنیه از تخت جمشید
در سال ۱۶۵۱، هیئتی هلندی از تخت جمشید دیدن کردند. آنها بهدرستی تشخیص دادند که آنجا همان پرسپولیس معروف است. بنابر گزارش آنان، شن و آوار مجسمهها را پوشانده بود. هلندیها چند نشانه از نشانههای خط میخی را ثبت کردند. کرنلیس اشپیلمن (Cornelis Speelman)، دبیر هیئت هلندی، متأثر از آنچه پیش رویشان بود، نوشت اسکندر با به آتش کشیدن کاخها شهرتش را لکهدار کرد.
در همان سده، هلندی دیگری به نام جان استرویز (Jan Struys) از تخت جمشید دیدن کرد، اما نقاشی و توصیفی که از آن کرد، زمین تا آسمان با قبلیها تفاوت داشت؛ بهطوری که بعضیها شک کردند که او اصلا تخت جمشید را دیده باشد! او گزارش میدهد:
مجسمههایی از غول، ببر، گاو، بازیهای المپیک و جنگ دیدم. بعضی از اشخاص در نقوش ابزار موسیقی و بعضی دیگر چیزی شبیه به گل در دست داشتند. شاهی آنجا بود که چیزی شبیه به گوی در دست گرفته بود. در اتاق سوم(!) پیکری بود که خورشید و مار میپرستید.
او همچنین تخمین زد که دیوارها ۳۰ متر ارتفاع داشتند.
طرح فرضی استرویز از تخت جمشید
جان فریر (John Freyer)، دکتر انگلیسی که در خدمت کمپانی هند شرقی بود، در اواخر قرن هفدهم حاملان تخت شاهی را با سربازان یونانی مقایسه کرد و نوشت که اشخاص نقشبرجستهها لباسهایی بر تن دارند که بیشتر شبیه به یونانیان باستان است تا ایرانیان امروزی. او حتی سعی کرد ستونها را هم از نوع یونانی معرفی کند. فریر در عین حال شک داشت که آنجا اصلا پرسپولیسی باشد که اسکندر آتش زده است؛ او این حدس را مطرح کرد که شاید آنجا بتکده بوده است.
در همان دوران ارمنیای به نام بدرس بدیک (Bedros Bedik)، که از طرف پاپ نزد شاه صفوی فرستاده شده بود، از نام «چهل ستون» برای نامیدن آنجا استفاده کرد. او گمان کرد که آنجا به دستور کوروش ساخته شده و بهازای هر شخصیت خردمند و مهم یک ستون ساخته است.
در سدهی هجدهم نیز کسی از کاربری تخت جمشید اطلاعی نیافت. اما با بیشتر شدن و دقیقتر شدن مسافران، توصیف عینیتری از تخت جمشید فراهم آمد. سه نفری که در این کار نقش داشتند ژان شاردن (Jean Chardin)، کرنلیس دبروین (Cornelis de Bruijn) و انگلبرت کمپفر (Engelbert Kaempfer)، بهترتیب فرانسوی و هلندی و آلمانی بودند.
طرح کمپفر (سمت چپ) و دبروین (سمت راست) از فروهر
شاردن (۱۶۴۳-۱۷۱۳) سه بار از تخت جمشید دیدن کرد که در دوبار از آنها با خود نقاش برده بود. شاردن حدس میزد که تخت جمشید کارکرد دینی داشته و بهدنبال عناصر زرتشتی در فضا میگشت. او نوشتههای یونانیان باستان را هم با خود آورده بود و مدام نوشته را با ویرانهها مقایسه میکرد. او میگفت کوزههایی که در دست افراد در نقشبرجستهها است، همانهایی است که امروزه ایرانیان حمل میکنند. شاردن اولین کسی بود که طرحی کلی از بناهای تخت جمشید ارائه داد.
نقاشی شاردن از نمای جنوبی تخت جمشید
انگلبرت کمپفر (۱۶۵۱-۱۷۱۶) سه روز در تخت جمشید ماند. کمپفر، برخلاف شاردن که میگفت تخت جمشید نمیتوانسته سقف داشته باشد، آن را مسقف در نظر میگرفت. او موجودات افسانهای موجود در دروازهی ملل را ترکیبی از شتر و شیر یا شیردالی با سر انسان توصیف میکرد.
نقاشی کمپفر از تخت جمشید
مسافر دیگری که نقش مهمی در نمایاندن تخت جمشید داشت، کرنلیس دبروین بود. او زمان زیادی را در دشت مرودشت گذراند. دبروین، بههمراه شاردن، از کسانی بود که شخص مگسپران پشت سر شاه را زن میدانست. وی خود نقاش زبردستی بود. دبروین متوجه شد که صورتهای شخصیتها در نقش برجسته آسیب دیدهاند؛ بعد روشن شد که بومیان محلی خود این کار را انجام میدادند. زیرا حاکم شیراز از محلیها خواسته بود که از مهمانان خاص بهخوبی پذیرایی و مهماننوازی کنند، حاکم محلی هم که میخواست خرج و زحمت پذیرایی کم شود، در نقوش برجسته دست میبرد تا از جذابیت آنها بکاهد و مسافر کمتری به آنجا بیاید. دبروین از چهار جهت تخت جمشید را کشید که در ثبت تصویری دقیق از آن نقش مهمی داشت.
یکی از نقاشیهای دبروین. مگسپران شاه در این نقاشی مشخص است
در سدهی هجدهم با شناخت بیشتری که اروپاییان از هنر مصر به دست آوردند، توانستند کمی با فضای هنری و تاریخی خاور نزدیک آشنا شوند و آن را با تخت جمشید تطبیق دهند. کارستن نیبور (Carsten Niebuhr) آلمانی، که همراه هیئتی دانمارکی به مصر و عربستان و ایران سفر کرده بود، در سال ۱۷۶۴ به تخت جمشید رسید. او موجودات مستقر در دروازهی ملل را «تکشاخ» و «ابوالهول» نامید. او میگفت همان طور که بناهای مصری ابوالهولی برای محافظت داشتند، اینجا هم این رسم تکرار شده است؛ به همین دلیل ساخت تخت جمشید تقریبا همزمان با ساخت معابد بزرگ مصر بوده و ماهیت مذهبی سازه هم ثابت میشود.
او حتی شاه را رهبری مذهبی توصیف کرد. با این حال، نسخهبرداری دقیق او از خطوط میخی کمک بزرگی برای رمزگشایی آنها کرد و روشن شد شخصیت بلندمرتبهی نقشبرجستهها شاه است نه روحانی.
دانشمند آلمانی-دانمارکی سه هفته در تخت جمشید ماند؛ سمت غربی آپادانا را خود کاخبرداری کرد تا بتواند نقاشی نقوش را کامل کند. او گفت لباس افراد درست مشابه توصیفی است که نویسندگان یونانی و رومی از لباس ایرانی به دست دادهاند. نیبور با دقت توصیف کرد که افراد گردنبندی از جواهر دارند و کمربند و سلاح به خود بستهاند؛ حتی گلهایی که در دست دارند را سلاح دانست.
جیمز موریه (Morier) انگلیسی مینویسد:
بعضی قطعات نقشبرجستهها سست بودند، تصمیم گرفتم آنها را جدا کرده با خود ببرم. بعضی که بزرگتر بودند را دستور دادم جدا کنند؛ حیف که برخی آسیب دیدند!
اما خیلی زود عمل کندهکاری! توسط فرماندار مرودشت متوقف شد. موریه فکر کرد چون پولی که به کارگران ایرانی داده، به جیب فرماندار نرسیده او این کار را کرده است.
نقاشی جیمز موریه از تخت جمشید
باکینگهام (Buckingham)، که در سال ۱۸۱۶ از بنا دیدن کرد، میگوید قطعات سست بسیاری وجود داشت که بهراحتی میشد آنها را به موزه بریتانیا منتقل کرد.
در طرحی که ویلیام اوزلی (William Ouseley) از تخت جمشید کشیده، نهتنها قطعاتی از تندیسها دیده میشود، بلکه مهر و سنگهای گرانبها هم مشهود هستند.
با رمزگشایی خطوط میخی در قرن نوزدهم دیگر روشن شد که تخت جمشید، چهل منار یا چهل ستون همان پرسپولیس شناخته شده است. در این سده استقبال انگلیسیها و فرانسویان بیشتر شد. در این دوره تکسیر (Texier در سال ۱۸۴۰) و فلاندن (Flandin) و کوست (Coste) دقیقترین نقاشیها را از تخت جمشید کشیدند. تکسیر با بررسی نقوش گفت روی آنها اثری از رنگ نقاشی دیده میشود. فلاندن و کوست اما اعتقادی به رنگی بودن نقوش نداشتند و طرحشان از تخت جمشید را سیاه سفید کشیدند.
یادگاری تکسیر در تخت جمشید
یکی از نقاشیهای فلاندن از تخت جمشید
اشتولز (Stolze) و آندرئاس (Andreas) در سال ۱۸۸۲ اولین عکسبرداری گسترده از تخت جمشید را انجام دادند.
عکس اشتولز از کاخ صد ستون
یکی دیگر از عکسهای اشتولز و آندرئاس
از اواخر سدهی نوزدهم بهتدریج مسافرانی که بهمنظور کسب اطلاعات به تخت جمشید رفتند کمتر و توریستها در محوطه بیشتر به چشم خوردند. بهطوری که تنها در ۳۵ سال نخست قرن بیستم حدود ۴۵ سفرنامه از تخت جمشید و محوطههای اطرافش نوشته شد.
تخت جمشید امروزه نیز جذابیت خود را حفظ کرده است و گردشگران در مقیاس میلیونی از آن دیدن میکنند. در ادامه به چند مورد از تازهترین نظراتی که گردشگران خارجی پس از دیدن تخت جمشید دادهاند، اشاره میکنیم:
گردشگر انگلیسی، که در آذر ۹۶ از تخت جمشید دیدن کرده، مینویسد:
من متوجه هستم که هدف از ساخت این مکان شگفتانگیز کاملا معلوم نیست، اما میدانم که ۲۵۰۰ سال پیش برای برگزاری مراسم و جشنهای داریوش و جانشینانش ساخته شده است. از پلههای خیرهکننده و نقوشی که نمایندگان ۲۴ استان شاهنشاهی را نشان میدهد، لذت ببرید. هر دسته از نقوش لباس و کلاه خاص خود و هدیهای مناسب بههمراه دارند و یک نفر مادی یا پارسی آنها را راهنمایی میکند. یک نصفه روز برای دیدن محوطه کافی است و نهتنها نیاز به راهنما دارید، بلکه لازم است پیش از رفتن به آنجا دربارهاش مطالعه کنید. همچنین آنجا سایه نیست و بیشتر اوقات گرم است پس حتما آب، کلاه آفتابگیر یا حتی چتر با خود ببرید. گویا اجازه نمیدهند با خود کیف ببرید، پس تنها بطری آب را همراه داشته باشید. جای واقعا عجیبی است، اما اگر قبلا دربارهاش خوانده باشید، بیشتر لذت میبرید.
گردشگر مالزیایی، که در اوایل آذر ۹۶ از تخت جمشید دیدن کرده، ضمن حیرتانگیز برشمردن ویرانهها میگوید:
انگکور وات در مقایسه با تخت جمشید هیچ است. تخت جمشید جایی است که شهر باستانی همچون ققنوس از خاکستر خود برخاسته است. ما داریم در شهری باستانی قدم میزنیم که تقریبا ۳۰۰۰ سال قدمت دارد. فوقالعاده است.
مسافر فنلاندی، که در آبان ۹۶ به پرسپولیس رفته، میگوید:
اگر به ایران سفر میکنید، حتما باید از آنجا دیدن کنید. هر چقدر که از آن تعریف کردهاند، حق داشتند. دیدن ویرانهها و شنیدن داستانها خیلی تأثیرگذار است. حتما توصیه میکنم که راهنما اختیار کنید. وقتی ما آنجا بودیم پروژهی جدیدی را راه انداخته بودند که میشد عینکهای سهبعدی کرایه کرد و تخت جمشید را همان طور که فکر میکنند بوده است، دید؛ باورنکردنی بود.
دیدگاه