- chevron_right کجارو
- chevron_right مجله گردشگری
- chevron_right اخبار
- chevron_right جاذبهها
- chevron_right راهنمای سفر
- افزودن مکان
معبد آرتمیس، یکی از عجایب هفتگانهی دنیای باستان است که هماکنون در نزدیکی شهر سلجوق و بناهای تاریخی اِفِسوس قرار دارد و بهعنوان یکی از دیدنی های ترکیه، پذیرای گردشگران و مسافران است. این معبد، زمانی بهعنوان یکی از زیباترین بناهای روی زمین شناخته میشده است. برای آشنایی بیشتر با این معبد با کجارو همراه باشید.
در سال ۱۱۰۰ پس از میلاد مسیح، گروهی از شرکتکنندگان در جنگهای صلیبی در دهکدهای گلآلود و ویران در آسیای صغیر توقف کردند. فرماندهی آنها به جستوجو در مناطق اطراف پرداخت. او با حیرت از اسب پیاده شد. این مکان، همان جایی بود که به دنبالش میگشت. او در متون قدیمی خوانده بود که این مکان زمانی یک بندر بزرگ بوده که کشتیهای متعددی در ساحل آن لنگر میانداختند، اما به نظر میرسید که اینجا آن بندر مورد نظر نباشد. دریا اکنون ۴ کیلومتر آنطرفتر قرار داشت. دهکده در باتلاق فرو رفته بود. کشتی یا قایقی در اطراف دیده نمیشد. فرمانده، سر صحبت را با یکی از محلیها باز کرد. او بهزودی دریافت که نام شهر به ایاسلجوق تغییر یافته و دیگر اثری از بندر و کشتی و معبد آرتمیس نیست. هیچکس آن را به خاطر نمیآورد.
۸۰۰ سال پس از تخریب و نابودی معبد باشکوه آرتمیس در افسوس، یکی از عجایب هفتگانهی دنیای قدیم، دیگر اثری از آن باقی نبود و مردم شهر نیز آن را به یاد نمیآوردند. بنایی که روزی به داشتن آن افتخار میکردند.
فیلو اهل بیزانتیوم (Philon of Byzantium)، مهندس و نویسندهی علوم مکانیک یونانی است. او شکوه و عظمت این بنای شگفتانگیز را این طور توصیف میکند:
من، دیوارها و باغهای معلق بابل را دیدهام، تندیس زئوس در المپیا، تندیس غول رودس (Colossus of Rhodes)، اهرام شکوهمند مصر و آرامگاه هالیکارناسوس را مشاهده کردهام. اما زمانی که چشمم به معبد افسوس افتاد که سر به آسمان میسایید، تمامی عجایب دیگر را فراموش کردم.
اما چه اتفاقی برای این معبد باشکوه و عظیم افتاده است؟ چه اتفاقی برای شهری افتاده که میزبان این معبد بوده است؟ چه چیزی باعث شده که افسوس از شهر بندری شلوغ و مرکز تجارت به ویرانهای غرق در باتلاق تبدیل شود؟
احتمالا اولین زیارتگاه ایزدبانو آرتمیس (Artemis) در حدود ۸۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در یک باریکهی باتلاقی در نزدیکی رودی در افسوس ساخته شده است. ایزدبانوی افسوس یعنی آرتمیس که گاهی با عنوان دیانا نیز نامیده میشد، دقیقا همان ایزدبانویی نبود که در یونان پرستیده میشد. آرتمیس یونانی، الههی شکار و آرتمیس افسوس، الههی باروری بود.
این معبد که اولین و قدیمیترین معبد آرتمیس بود، یک سنگ مقدس داشت که احتمالا یک شهابسنگ بوده است، چراکه اعتقاد داشتند این سنگ از طرف ژوپیتر یا پادشاه خدایان آمده است.
در چند صد سال آینده پس از ساخت معبد، این زیارتگاه، چندین بار تخریب و بازسازی شد. از سال ۶۰۰ پیش از میلاد، شهر افسوس به یک بندر تجاری بزرگ تبدیل شده بود. معماری به نام خرسیفرون (Chersiphron) مأمور شد تا معبدی جدیدتر و بزرگتر بسازد. او این معبد را با ستونهای بسیار بلند سنگی طراحی کرد. خرسیفرون نگران بود که چرخدستیهای حامل ستونها در زمینهای باتلاقی اطراف محل فرو بروند، بنابراین، این ستون ها را روی زمین بهصورت خوابیده تا محل ساخت معبد غلتاند.
البته این معبد عمر چندانی نداشت. طبق یکی از روایتهای قدیمی، در سال ۵۵۰ پیش از میلاد، کرزوس (Croesus) پادشاه لیدیه (Lydia)، افسوس و سایر شهرهای یونانی آسیای صغیر را فتح کرد. در جریان جنگها، این معبد تخریب شد. بررسیهای باستانشناسی محل نشان میدهد که در همان تاریخ، سیلی موجب تخریب معبد شده است. پادشاه کرزوس با مشارکت در ساخت معبدی جایگزین، خود را بهعنوان فرمانروای جدید و خیرخواه افسوس ثابت کرد.
معبد بعدی بسیار کوتاهتر از معبد تخریب شده بود. به نظر میرسد که معمار بنای جدید فردی به نام تئودور (Theodorus) بوده باشد. این معبد جدید ۹۱ متر طول و ۴۶ متر عرض داشت و در مساحتی برابر با معبد قبلی ساخته شده بود. بیش از صد ستون سنگی، سقف عظیم معبد را نگه داشته بودند. ویژگی متمایز معبد این بود که پایهی تعدادی از ستونها حکاکی شده و تصاویری برجسته روی آن دیده میشد.
معبد جدید تا سال ۳۵۶ پیش از میلاد، مایهی غرور و افتخار شهر افسوس بود تا زمانی که آن تراژدی اتفاق افتاد. یکی از جوانان شهر افسوس به نام هیروستراتوس (Herostratus) که میخواست نامش را در تاریخ به ثبت برساند، سقف چوبی معبد را به آتش کشید. سپس آتش را طوری مدیریت کرد تا تمام بنا تا انتها سوخت. اهالی شهر از این کار هیروستراتوس بهشدت ترسیده بودند. آنها پس از اینکه هیروستراتوس را تا سر حد مرگ شکنجه کردند حکمی صادر کردند که اگر کسی حتی نام هیروستراتوس را به زبان بیاورد، محکوم به مرگ است.
افسانهای وجود دارد که میگوید شبی که معبد طعمهی حریق شد، شبی بود که اسکندر کیبر به دنیا آمد. طبق افسانهها در آن شب، چون ایزدبانو آرتمیس گرفتار تولد اسکندر بود و نگران آن بود که اسکندر صحیح و سالم به دنیا بیاید، نتوانست معبدش را از آتشسوزی حفظ کند.
کمی بعد از آتشسوزی، دستور ساخت یک معبد جدید صادر شد. معمار این بنای جدید، سکوپاس (Scopas of Paros) نام داشت. او یکی از مشهورترین پیکرتراشان عصر خود بود. از آنجایی که افسوس یکی از بزرگترین شهرهای آسیای صغیر بود، برای ساخت معبد در هیچ هزینهای کوتاهی نمیشد. طبق گفتههای پلینی بزرگ (Pliny the Elder) تاریخنگار رومی، معبد جدید، کرد شگفتانگیزی از شکوه یونانی و حقیقتا لایق تحسین بود.
این معبد نیز درست در همان مکان مرطوب معبد قبلی ساخته شد. پلینی مینویسد برای آماده کردن زمین، لایههایی از زغال چوب فشرده برای پوشاندن آن استفاده شده و سپس با لایههایی از پشم پوشانده شده است. او همچنین عنوان میکند یکی از دلایلی که معبدها در همان جای مرطوب قبلی ساخته میشدند این بود که سازندگان آنها معتقد بودند، قرار گرفتن بنا در چنین محلی سبب میشود که سازه از خطر زلزلههای متعددی که اهالی شهر را به ستوه آورده بود، در امان بماند.
طبق گفتهها، این معبد بزرگ، اولین بنایی بوده است که بهطور کامل با مرمر ساخته شده است. این بنا نیز مانند معبد قبلی ۳۶ ستون داشت که بخشهای پایینی آنها حکاکی شده بود و تصاویر برجسته داشت. این معبد، میزبان آثار هنری متعددی نیز بود از جمله ۴ تندیس برنزی از زنان آمازون (آمازونها در اسطورههای یونانی، نام قبیلهای از زنان جنگجو است که هیچ مردی را به جمع خود راه نمیدادند.) طبق افسانهها، آمازونها از ترس هراکلس یا هرکول نیمهخدا به افسوس پناه برده و شهر را پایهگذاری کرده بودند.
پلینی طول این معبد جدید را ۱۳۰ متر و عرض آن را ۶۸ متر ثبت کرده است. ۱۲۷ ستون با ارتفاع ۱۸ متر سقف بنا را نگه میداشتند. در مقابل، معبد پارتنون که بقایای آن در آکروپولیس در آتن امروزی قرار دارد، تنها ۷۰ متر طول، ۳۰ متر عرض و فقط ۵۸ ستون داشت.
طبق نوشتههای پلینی، ساخت معبد ۱۲۰ سال طول کشید، اما برخی از کارشناسان معتقدند ساخت این بنا نصف این زمان یعنی ۶۰ سال طول کشیده است. البته ما میدانیم زمانی که در سال ۳۳۳ پیش از میلاد، اسکندر کبیر به افسوس رفت، این معبد در حال ساخت بود. او پیشنهاد کرد که مبلغی را برای تکمیل بنا بپردازد در مقابل نام وی بهعنوان سازندهی بنا شناخته شود. بزرگان شهر نمیخواستند نام اسکندر را بر معبد حک کنند و البته نمیخواستند این مطلب را مستقیما به اسکندر بگویند. در نهایت آنها مودبانه پیشنهادش را رد کردند و گفتند یک خدا نباید برای خدای دیگر معبدی بسازد. اسکندر نیز دیگر روی این موضوع پافشاری نکرد.
طبق گزارش پلینی برای انتقال ستونهای سنگی و سنگین معبد و قرار دادن آنها در جای اصلیشان، از سطوح شیبدار خاکی استفاده شده است. ظاهراً این روش بسیار مفید بوده تا اینکه معمار بنا بزرگترین ستون را در جای خود قرار داده است.
پس از استقرار ستون، معمار متوجه شد که ستون کج است. او بسیار نگران شد چون راهی برای صاف کردن آن نیافت. تا اینکه هنگام شب، ایزدبانو آرتمیس را در خواب دید. آرتمیس به او گفته بود که نگران این مسئله نباشد، چراکه خود ایزدبانو آن را اصلاح خواهد کرد. صبح روز بعد معمار متوجه شد که رویایش حقیقت داشته است. در دل شب، ستون معبد در جای صحیح خود قرار گرفته بود.
شهر افسوس تا صدها سال بعد، رونق داشت و روز به روز پیشرفت میکرد و تا مدتها زائران برای بازدید از معبد به این شهر سفر میکردند. در اطراف این زیارتگاه، کسب و کار جدیدی رونق گرفته بود؛ فروش مجسمههای کوچک آرتمیس بهعنوان یادگاری و سوغاتی. یکی از صاحبان این کسب و کار فردی به نام دمتریوس (Demetrius) بود که برای سنت پل زمانی که در سال ۵۷ پس از میلاد از این شهر بازدید کرد، مشکلاتی به وجود آورد. سنت پل (پولُس یا پولوس) از مهمترین مبلغان مسیحیت بود.
پولس برای تبلیغ دین مسیحیت به این شهر سفر کرد. او در این کار بسیار موفق بود، اما دمتریوس از اینکه مردم به دین جدید روی بیاورند و به آرتمیس پشت کنند، میترسید، چراکه منافع او نیز به خطر میافتاد. او سایر همکارانش را در جایی جمع کرد و سخنرانی کوبندهای در دفاع از آرتمیس انجام داد. سپس آنها دو تن از همراهان پولس را دستگیر کردند. در شهر شورشی به پا شد، ولی در نهایت، شهر آرام شد، آن دو نفر آزاد شدند و پولس این شهر را به مقصد مقدونیه ترک کرد.
اما در نهایت، این مسیحیت پولس بود که پیروز میدان شد. با گذر زمان در سال ۲۶۸ پس از میلاد در جریان حملهی ناگهانی گوتها (Goths) به شهر، معبد بزرگ آرتمیس ویران شد و شهر و مذهب آرتمیس هر دو رو به زوال رفتند.
معبد، دوباره بازسازی شد، اما در سال ۳۹۱ تئودئوس کبیر (Theodosius the Great)، امپراتور روم، بعد از اینکه دین مسیحیت را بهعنوان دین رسمی برگزید، معبد را بست. خود معبد نیز در سال ۴۰۱ توسط گروهی از مسیحیان تخریب شد و سنگهای آن برای ساخت بناهای دیگر مورد استفاده قرار گرفت. یک قرن بعد، زمانی که کنستانتین، امپراتور روم، بیشتر شهر افسوس را بازسازی کرد، از بازسازی معبد چشم پوشید، چراکه او هم مسیحی بود و علاقهای به مذاهب بتپرستانه نداشت.
با وجود تلاشهای کنستانتین، افسوس دیگر نتوانست شکوه و عظمت خود را بهعنوان یک شاهراه تجاری به دست آورد و رو به زوال رفت. خلیجی که کشتیها در آن لنگر میانداختند، زیر انبوهی از گل و لای ناپدید شد. بسیاری از اهالی، شهر افسوس را که سرزمینی پست و مرطوب بود رها کردند تا در ارتفاعات اطراف آن زندگی کنند. کسانی که در شهر باقی مانده بودند از بقایای معبد بهعنوان منابعی برای ساخت بناهای جدید استفاده میکردند. تعداد زیادی از مجسمههای ارزشمند، خرد و ساییده شدند تا از آهک آنها بهعنوان پوششی برای دیوارها استفاده شود.
در سال ۱۸۶۳، موزهی بریتانیا معماری به نام جان ترتل وود (John Turtle Wood) را در جستوجوی معبد به افسوس فرستاد. او در این راه با مشکلات زیادی مواجه شد. منطقه در تصرف راهزنان بود. او بهسختی میتوانست کارگرانی را برای کمک پیدا کند. بودجهی او برای این کار خیلی کم بود. شاید بزرگترین مشکلی که وود با آن روبهرو بود، این مسئله بود که او اصلا نمیدانست که معبد کجا قرار گرفته است. وود مدت شش سال بهدنبال معبد گشت. هر سال، موزهی بریتانیا او را تهدید میکرد که در صورت نیافتن مورد قابلتوجه، منابع مالی این ماموریت را قطع میکند، اما وود هر سال آنها را راضی میکرد تا یک فصل دیگر این پروژه را تمدید کنند.
با وجود تمام سختیها، وود هر سال به محل بر میگشت. او در اولین سفرش از اسب افتاد و دچار شکستگی گردن شد. دو سال بعد در جریان یک عملیات قتل علیه کنسول بریتانیا در سمیرانا (Smyrna) قلب وی مجروح شد.
سرانجام در سال ۱۸۶۹، در پایین یک گودال گلآلود به عمق ۶ متر، کارگران وود موفق شدند پایههای معبد بزرگ را پیدا کنند. سپس، وود تمام فونداسیون بنا را حفاری کرد و ۱۰۰۰۰۰ متر مکعب گلولای را جابهجا کرد. گودالی به عرض ۹۱ متر و طول ۱۵۲ متر ایجاد شد. بقایای بخشهایی از ستونهای حکاکی شدهی معبد یافت شد. این قطعات را به موزهی بریتانیا منتقل کردند و اکنون این تکهها در این موزه در معرض دید عموم قرار دارند.
در سال ۱۹۰۴ یک گروه اکتشافی دیگر به سرپرستی دیوید جرج هوگارت (D.G. Hograth) حفاری را ادامه داد. هوگارت توانست نشانههایی از تمام ۵ معبدی که در این محل هرکدام روی باقی ماندهی معبد قبل ساخته شده بودند، بیابد.
این معبد، اکنون از دیدنی های سلجوق در ترکیه است. تنها یک ستون که از دل باتلاق سر بر آورده تا به بازدیدکنندگان یادآوری کند که در گذشته یکی از عجایب هفتگانهی دنیای باستان در این مکان قرار داشته است.
نویسنده: حمیده کریمی