ایران در دوران صفویه و قاجار، از نگاه سفرنامه نویسان


سفرنامه شاردن، سفرنامه شیندلر، سفرنامه برادران شرلی، سفرنامه دلا واله، سفرنامه تاورنیه و سفرنامه کلاویخو، از مشهورترین و مهمترین سفرنامه های درباره ایران هستند.
سفرنامه های درباره ایران، توسط گردشگران یا کارگزاران دول خارجی نوشته شده است. بسیاری از سیاحان، از سر اشتیاق و کنجکاوی، راهی خاورمیانه و ایران میشدند و عدهای دیگر، با اهداف دیپلماتیک و از سوی دولت خاصی، ماموریت داشتند تا اوضاع و احوال مشرق زمین را بررسی کنند.گزارشنویسی در سفر بهطور کلی، از سده ۱۶ میلادی مرسوم شد و بهمرور در ادبیات برخی از کشورها، بهعنوان گونهای ادبی، جایگاه مهمی یافت. مهمترین دستاورد سفرنامهنویسی را علاوه بر مسائل سیاسی، اجتماعی، جغرافیایی و قومی، توجه به فرهنگ و آداب و رسوم مردم کشورهای مختلف میدانند.
بسیاری از جهانگردان چون مارکوپولو و کلاویخو، در میان خاطرات سفرهای متعدد خود، از ایران باستان نیز گفتهاند؛ اما بیشترین سفرنامه های خارجی ها از ایران از عصر صفوی موجود است. افراد بسیاری چون تاورنیه، شاردن، دلا واله و... به ایران سفر کردند و از فرهنگ، تاریخ و آداب و رسوم مردم این سرزمین، نوشتهاند. سفرنامه منتشر شده توسط این افراد، از مهمترین و بهترین کتابهای سفرنامه موجود به حساب میآید.
در نوشتار پیش رو، با تعدادی از بهترین و مشهورترین سفرنامههایی که جهانگردان خارجی درباره ایران به رشته تحریر درآوردهاند، آشنا خواهید شد و بخش کوتاه و منتخبی از سفرنامه آنها را میخوانید.
معروف ترین سفرنامه های درباره ایران:
- سفرنامه شاردن (سیاحتنامه ایران)
- سفرنامههای هوتوم شیندلر
- سفرنامه هربرت (سیاحتنامه توماس هربرت)
- سفرنامه برادران شرلی
- سفرنامه آلفونس گابریل (عبور از صحاری ایران)
- سفرنامههای ونیزیان در ایران
- سفرنامه پیترو دلا واله
- سفرنامه تاورنیه
- سفرنامه پیر لوتی (به سوی اصفهان)
- سفرنامه ژان اوتر
- سفرنامه کلاویخو
- سفرنامه ایران (مسافر ژاپنی در ماوراءالنهر، ایران و قفقاز)
- سفرنامه اوژن فلاندن به ایران
- سفرنامه آبه کاره در ایران
- سفرنامه ادوارد براون (یک سال در میان ایرانیان)
سفرنامه شاردن (سیاحتنامه ایران)
- نویسنده: ژان شاردن
- سال سفر به ایران: ساهای ۱۶۶۵ و ۱۶۷۳ میلادی
- دوره زمانی در ایران: عصر صفویه
«ژان شاردن» (Jean Chardin) جواهرفروش و جهانگرد فرانسوی بود که در قرن ۱۷ میلادی و زمان حکومت پادشاهان صفوی، دوبار به ایران سفر کرد. حاصل سفرهای شاردن به ایران، سفرنامهای مفصل و دقیق شد که حال، یکی از معتبرترین سفرنامه های معروف درباره ایران و خاور نزدیک است.
منبع عکس: صفحه اینستاگرام کتاب سایه روشن؛ ketab_sayeh_roshan؛ نام عکاس: نامشخص
سفر اول شاردن به ایران در سال ۱۶۶۵ میلادی صورت گرفت؛ این سفر در ابتدا، با همراهی یک بازرگان و بهقصد تهیه جواهرات از هندوستان انجام شد. در راه بازگشت، شاردن به اصفهان رسید و مدتی را در این شهر، مهمان شاه عباس دوم بود. پادشاه صفوی نیز با آغوش گرم از مهمان فرانسوی پذیرایی کرد و لقب «تاجرشاه» به او داد؛ وی همچنین بهعنوان بازرگان سلطنتی، مامور تهیه جواهراتی برای شاه شد. شاردن حدود پنج سال در ایران ماند که این زمان، مقارن با ماههای پایانی حکومت شاه عباس دوم و ابتدای سلطنت شاه سلیمان بود.
احترام و استقبال گرم پادشاه و مردم ایران، شاردن را به فکر تجارت دائمی با شرق و بهخصوص فارسیزبانان انداخت. او برای این منظور و یک سال پس از بازگشت به فرانسه، بار دیگر در ۱۶۷۱ میلادی، عزم سفر به ایران کرد و با گذر از ازمیر، قسطنطنیه و دریای سیاه، در ۱۶۷۳ میلادی به اصفهان رسید.
سفر دوم شاردن به ایران حدود چهار سال و نیم به طول انجامید و در این سفر، وی علاوه بر اصفهان (پایتخت پادشاھی شاه سلیمان صفوی) و نواحی اطراف آن، به سیاحت دیگر شهرهای ایران از جمله بندرعباس نیز پرداخت. در طی این سفر، شاردن بهخوبی زبان فارسی را آموخت و مشغول جمعآوری مجموعه جواهرات سلطنتی برای دربار صفوی شد. خاطرات و گزارشهای شاردن از ایران عهد صفوی و مردمان آن روزگار در کتابی به زبان فرانسه به چاپ رسید.
سفرنامه شاردن با عنوان «سفرهای سر ژان شاردن» در ۱۰ جلد منتشر و سپس، به زبانهای مختلف ترجمه شد. این سفرنامه را یکی از بهترین آثار پژوهشی غربیها درباره ایران میدانند که با اشراف کامل بر آداب و رسوم اجتماعی، اقدامات سیاسی، اصول مذهبی، رفتار انسانی و حتی متراژ منازل و تنوع طبیعت در ایران، به رشته تحریر درآمده است. نقاشیها و صورتگریهای اطلس ضمیمه این اثر نیز توسط نقاشی فرانسوی به نام «گرلو» (Guillaume-Joseph Grelot) طراحی شد.
توصیفات دقیق و ریزبینانه شاردن از ایران عصر صفوی، عشق و علاقه فراوان این سیاح فرانسوی به فرهنگ ایرانی و آشنایی کامل وی به زبان فارسی، سفرنامه شاردن را از دیگر کتب مشابه متمایز میکند و ارزش و اعتبار مضاعفی به آن میبخشد. همچنین، گفته میشود که شاردن، اولین فرانسوی به حساب میآید که در سفرنامه خود، نام برخی از شعرای بزرگ ایرانی چون فردوسی را ذکر کرده و توجه جامعه ادبی فرانسه را به ادبیات ایران معطوف ساخته است.
سفرنامه مهم، ارزشمند و چندبخشی ژان شاردن، برای اولین بار و بهطور کامل، در فاصله سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۵ خورشیدی (۱۹۵۶ تا ۱۹۶۶ میلادی) و توسط «محمد محمدلوی عباسی»، نویسنده و مترجم ایرانی، به فارسی ترجمه شد. این اثر ۱۰ جلدی که با عنوان «سیاحتنامه شاردن: دائرهالمعارف تمدن ایران» منتشر شده است، با چنین تعاریفی از کشور و مردم ایران آغاز میشود:
به اعتقاد من، میان همه سرزمینهای گسترده دامن خاور زمین، خواه از نظر دیدن بدایع و شگفتیها و معرفت به معارف و خواه از جهت تحصیل سود مادی که مورد توجه ملل دور قرار گرفته، ایران از هر جهت در مقام اول است؛ زیرا هوای این کشور بسیار ملایم و معتدل و پاکیزه است؛ مردمانش روشناندیش و باهوشند، از نظر روح و احساس و تفکر به ما اروپاییان از اقوام دیگر نزدیکترند. در این سرزمین بسیار چیزهای خوب یافته میشود که در دیگر کشورهای مشرق زمین نظیر آنها نیست.
درباره هوای ایران، اغراق نیست اگر بگویم که در سراسر گیتی، هوای کمتر کشوری به صافی و روشنی و پاکیزگی و سلامت هوای ایران وجود دارد. به تحقیق میتوان باور کرد که هوای ایران در بیشتر نقاط کشور کاملا خشک است؛ زیرا در این سرزمین دریاچههای پهناور و رودخانهها و شطهای پرآب وجود ندارد تا گرمای خورشید، آب آنها را تبخیر و در فضا پراکنده کند.
مردم تندرست و خوش بنیهاند، رنگ چهرهشان سرخ و سپید و زیبا است. زن و مرد، رشید و نیرومندند و بدنشان خوشتراش است و چون میان محیط زیست و نیروهای فکری و خصایص روحی و جسمی مردمان هر منطقه روابط خاصی در میان است، میتوان باور کرد که مردمان ایران ظریفطبع، هوشمند، نازک خیال، مصلحت نگر و عاقبت اندیشند.
زودفهم، محتاط و دارای قوه تمیز و تشخیص هستند و با اینکه از یکسو با عثمانی و از دگرسو با هند همسایهاند، نه مانند عثمانیها، خشن و درندهخو و نه مانند هندیان، زودباور و کمفکر هستند. ایرانیان فکر روشن، طبع ملایم و قابلیت تمدنپذیری و شهرنشینی دارند. همین خصایص بلند و عالی، آنان را به عالم ادبیات و هنر و علوم مختلف رهنمون میشود و دیگران را به مصاحبت ایشان بر میانگیزد. من بهجد بر این باورم که در سراسر اروپا هیچ کشوری نیست که مردمان آن به قدر ایرانیان، شیفته و دلباخته علم و هنر باشند و به تحصیل آن بکوشند.
سفرنامههای هوتوم شیندلر
- نویسنده: آلبرت هوتوم شیندلر
- سال سفر به ایران: ۱۸۶۸ میلادی
- دوره زمانی در ایران: عصر قاجار (دوره ناصرالدین شاه)
«سر آلبرت هوتوم شیندلر» (Sir Albert Houtum Schindler)، پژوهشگر انگلیسی آلمانی در زمینه مسايل ایران بود. او بهعنوان یک مهندس و برای کار تلگراف، در سال ۱۸۶۸ میلادی (دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار) به ایران آمد و هشت سال بعد و توسط دولت وقت ایران، برای بازرسی خدمات تلگراف استخدام شد.
سال ۱۸۸۲ میلادی، هوتوم شیندلر بهعنوان مدیرکل معادن فیروزه خراسان منصوب شد و هفت سال بعد، عنوان بازرس بانک شاهنشاهی را به دست آورد.
منبع عکس:صفحه اینستاگرام hadi_ketab؛ نام عکاس: نامشخص
شیندلر در سال ۱۸۹۴ میلادی از سمت خود کنار گذاشته شد؛ اما دو سال بعد، با سمتی تحت عنوان «رایزن در مسائل گوناگون بهویژه مسائل مربوط به بیگانگان» مجدد به خدمت دولت ایران درآمد. نقل است که وی بهمدت ۳۰ سال، مستشار دولت وقت ایران بود. استاد «نصرالله نیکبین» اما نظر دیگری درباره حضور شیندلر در ایران داشت و در مجموعه دو جلدی «فرهنگ جامع خاورشناسان مشهور و مسافران به مشرق زمین» نوشت:
وی بدوا در سرویس تلگرافخانه هند و اروپا خدمت میکرده و در ۱۸۷۶، مشاور تلگرافی ایران در وزارت پست و تلگراف ایران بوده است. در مدت ماموریت خود در ایران، اطلاعات جغرافیایی فراوانی از سرزمین این کشور به دست آورده و در ۱۸۹۳، به مدیریت کل بانک شاهنشاهی ایران و پس از آن، بهسمت بازرس کل بانک منصوب شده و بعدا، مشاور نظامی دولت ایران شده است.
شیندلر در زمان اقامتش در ایران، با سفر به گوشهوکنار کشور، اطلاعات بسیاری از تاریخ، جغرافیا، فرهنگ، زبان و... ایران گردآوری کرد. ارزش و اهمیت نوشتههای وی تا جایی است که در ویرایش یازدهم دانشنامه بریتانیکا، مقالاتی از او نیز به چشم میخورد. «ادوارد براون»، ادیب سرشناس بریتانیایی و ایرانشناس مشهور، درباره هوتوم شیندلر میگفت:
در میان اروپاییان، بهندرت میتوان شخصیتی مانند آلبرت هوتوم یافت که چنین دانش عمیق و گستردهای از ایران داشته باشد. هوتوم از آن دسته شخصیتهای علمی و متواضعی بود که به علم، بیش از انتشار آثار خود اهمیت میداد و در همهحال، آماده عرضه تمام دانستههای خود به شاگردانش بود.
از هوتوم شیندلر آثار فراوانی بهویژه درباره جغرافیا و فرهنگ ایرانزمین به یادگار مانده است که «سفر به مناطق ناشناخته خراسان»، «سفر به جنوب غرب ایران»، «سفر به شمال ایران»، «سفر به جنوب ایران»، «سفر به شمال غرب ایران»، «مسیر مارکوپولو در جنوب ایران» و «سفر دوم شاه به اروپا» از جمله آثار سفرنامهای وی به شمار میآیند.
کتابی تحت عنوان اصلی «Eastern Persian Irak» از جمله معروفترین آثار شیندلر شناخته میشود که در سال ۱۸۹۶ میلادی و در توصیف جغرافیای ناحیه میان اصفهان و تهران منتشر شده است.
در بخش پایانی کتاب سفرنامه شیندلر به خراسان چنین آمده است:
روز نهم ماه صفر المظفر بیرون آمده، روز دویم رمضان المبارک مراجعت نمودم و در این ۲۰۰ روز، ۲۰۷۸ میل که تقریبا ۵۵۰ فرسخ است، طی کردم و مقصود این سفر، کشیدن خط تلگراف از شاهرود تا مشهد مقدس بود. این خط تلگراف ۲۹۰ میل طول دارد و در میان تابستان، زحمت بسیار از جهت گرما و بیآبی در فاصله ۶۸ روز کشیدم.
یقین است که این کار، هرگز به این زودی تمام نمیشد، اگر همه ماموران سعی تمام در کار نمیکردند. این سفرنامه نوشتم که انشاالله تعالی به نظر مبارک شاهنشاه روحی و روح العالمین فداه برسد؛ و همه این منازل که نوشته شد، از صورت زمین که کشیدم، واضحتر معلوم میشود. این سفرنامه امروز پنجشنبه سلخ شهر رمضان المبارک سنه ۱۲۹۳ به اتمام رسید.
سفرنامه هربرت (سیاحتنامه توماس هربرت)
- نویسنده: آلبرت توماس هربرت
- سال سفر به ایران: ۱۶۲۷ میلادی
- دوره زمانی در ایران: عصر صفویه (دوره شاه عباس اول)
«سر توماس هربرت» (Sir Thomas Herbert) از نجیبزادگان و درباریان انگلیسی بود که در سال ۱۶۲۷ یا ۱۶۲۸ میلادی و در معیت هیئت نمایندگی «چارلز اول»، پادشاه انگلستان، به ایران و دربار شاه عباس اول صفوی آمد. این سفر، مقارن با آخرین سال سلطنت شاه عباس اول صفوی بود.
منبع عکس: صفحه اینستاگرام کتاب سایه روشن؛ ketab_sayeh_roshan؛ نام عکاس: نامشخص
گروه انگلیسی از راه دریایی و از بندرعباس وارد ایران شدند و سپس بهسمت شیراز حرکت کردند. هربرت و همراهان وی، حدود یک ماه در استان فارس ماندند؛ توماس هربرت در این مدت، شیفته شیراز شد و آن را زیباترین شهر آسیا نامید.
پس از بازدید از تخت جمشید، هیئت انگلیسی رهسپار اصفهان شد و سه هفته در این شهر اقامت گزید؛ شهری که بهزعم هربرت، یکی از باشکوهترین شهرهای آن دوره به حساب میآمد. آنها برای ملاقات با شاه عباس کبیر به شمال کشور، شهر بهشهر فعلی و سپس به آمل رفتند، از همان مسیر، از ایران خارج شدند و پس از یک سفر چهار ساله، به انگلستان بازگشتند.
سفر به ایران برای هربرت جوان، بسیار جالبتوجه بود و او در سال ۱۶۳۴ میلادی، سفرنامهای تحت عنوان «توصیف پادشاهی ایران» در لندن به چاپ رساند که از جمله اولین سفرنامه های خارجی ها از ایران و همچنین از اولین سفرنامههای انگلیسیها از ایران به حساب میآید. این کتاب گسترش پیدا کرد، سه جلد دیگر نیز به آن افزوده شد و مجموعه نهایی با عنوان «چند سال مسافرت در آفریقا و آسیای بزرگ» در سال ۱۶۷۷ میلادی منتشر شد.
بخش مهمی از مجموعه سه جلدی هربرت به کشور ایران، مسائل اجتماعی و اقتصادی آن، شهرها، باغها، علوم جغرافیایی، تاریخ، باستانشناسی و حتی مسائل مربوط به رام کردن حیوانات، اختصاص دارد. تصاویر مستند و بسیار ارزشمندی چون قدیمیترین تصویر از میدان نقش جهان، پرتره شاه عباس، تصاویر مربوط به نحوه پوشش طبقات مختلف جامعه ایران، نحوه پوشش زنان ایرانی و اهالی نقاط مختلف کشور، اهمیت سفرنامه هربرت را نسبت به موارد مشابه، مضاعف میسازد.
در بخشی از سفرنامه توماس هربرت درباره شیراز آمده است:
شیراز در منتهی لبه شمال باختری جلگه گستردهای در دامنه تپهای واقع شده و اطراف آن تپههای بلندی قرار گرفته و حصار طبیعی دفاعی، برای آن ترتیب داده است. این شهر بر اثر بازرگانی و دادوستد، دارای ثروت فراوانی است. آثار هنری و باغها و تاکستانها و درختان سرو و گلهای خوشبوی آن که در همه جای شهر، چشم را خیره می سازد، به این شهر زیبایی و جلال و شکوه ویژهای بخشیدهاند.
چون مردم شیراز بسیار متعصب هستند، مساجد و امامزادههای این شهر، بی اندازه زیبا است؛ مهمترین آنها، مسجد جامع (احتمالا مسجد نو یا اتابکی) است که یکی از بزرگترین مساجد آسیا بوده است. بزرگی آن، دو برابر مسجد شاه اصفهان است و اهمیت و جلال آن، به مراتب از مسجد نامبرده زیادتر است. مصالح این بنا، قسمتی از سنگ مرمر و قسمتی از سنگ است.
سفرنامه برادران شرلی
- نویسندگان: آنتونی و رابرت شرلی
- سال سفر به ایران: حدود ۱۵۹۸ میلادی
- دوره زمانی در ایران: عصر صفویه (دوره شاه عباس اول)
«آنتونی شرلی» (Anthony Shirley) یا به گواه برخی از منابع، «سر آنتوان شرلی»، جهانگردی انگلیسی بود که بههمراه برادر خود، «رابرت شرلی» (Robert Shirley)، در سال ۱۵۹۸ میلادی و پس از سفر به شهر ونیز، رهسپار ایران شد. توسعه تجارت میان ایران و انگلستان و تشویق ایرانیان به جنگ علیه ترکان عثمانی، دو هدف اصلی شرلی از این سفر عنوان میشود.
منبع عکس: آسمان کتاب؛ نام عکاس: نامشخص
برادران شرلی از قزوین وارد ایران شدند و مورد استقبال گرم شاه عباس اول صفوی قرار گرفتند. شرلی به شاه پیشنهاد داد که با اعزام هیئتی به دربار پادشاهان اروپایی، با آنها علیه امپراتوری عثمانی متحد شود. شاه عباس نیز شرلی را بههمراه «حسینعلی بیگ بیات»، روانه اروپا کرد تا علاوه بر ارتباط با دول بیگانه، بازاری برای ابریشم ایران پیدا کند که در انحصار شخص وی بود. شرلی اما در این سفر دیپلماتیک، با سفیر ایران دچار اختلاف شد، ابتدا به ایتالیا و سپس به اسپانیا رفت و پس از اینکه به خدمت پادشاه آن کشور درآمد، در اسپانیا درگذشت.
رابرت جوان، در ایران ماند، با عنوان «رابرت میرزا»، مورد توجه پادشاه صفوی قرار گرفت و ازدواج کرد. او با لباس و تاج قزلباش و بهعنوان سفیر ایران، به اروپا و دربار پادشاهان مختلف مسیحی فرستاده میشد تا همه را علیه حکومت عثمانی، متحد کند. رابرت پس از مدتی، مورد خشم شاه عباس قرار گرفت و با اندوه و افسردگی، در ۱۵۹۸ میلادی در قزوین درگذشت.
برادران شرلی پیش از مرگ و با همراهی برادر دیگر خود به نام «توماس»، سفرنامهای بسیار ارزشمند از تاریخ و اوضاع مملکت در زمان صفویه را به رشته تحریر درآوردند. این سفرنامه، چند بخش دارد؛ در بخش نخست، حرکت از انگلستان و دلایل رفتن به ایران را شرح میدهند؛ عبور از خاک عثمانی و روایت سختیهای مسیر، بخش دوم سفرنامه است؛ ورود برادران شرلی به ایران و نگارش آنچه در دربار شاه صفوی تجربه کردهاند، بخش دیگر سفرنامه برادران شرلی را تشکیل میدهد.
در قسمتی از سفرنامه برادران شرلی آمده است:
از میان باغ بزرگ و قشنگ و معطری عبور نمودیم و رسیدیم به خانه با صفایی که تالارهای آن هم به کوههای تاروس نظر داشت و هم به بحر خزر؛ خلاصه داخل شدیم. اتاق مرتبه پایین، بزرگ و گرد بود و فرشهای ابریشم بر زمین پهن کرده بودند. در وسط آن، حوض مرمری واقع و آب آن مانند بلور صاف و زلال بود. فیالواقع، در این ممالک حاره، آب اهمیت زیاد دارد و دور حوض، گلدانها و ظروف طلای خالص چیده بودند.
از آنجا وارد اتاق دیگر شدیم که به همان قسم، مزین بود ولی سه مقابل اتاق اولی، ظروف طلا در آن موجود بود و برای شکوه و تماشا چیده بودند. در صدر مجلس، پادشاه چهارزانو نشسته بود. نشیمن او قدری بالاتر واقع شده، زیرا که روی قالی، دو سه دوشک از ابریشم سفید انداخته بودند. لباسهای او خیلی ساده و متعارفی بود. عمامه او مسلما بیشتر از ۴۰ شلینک قیمت نداشت؛ لباسش که از قدک قرمز بود، ارزش نداشت؛ شمشیرش غلاف چرمی داشت و فقط، قبضه آن از طلا بود و چون آن روز، پادشاه لباس ساده در بر داشت، جمیع ارکان و اعیان دولت هم، مثل او لباس پوشیده بودند؛ ولی ظروف و جواهرات اتاق، برخلاف فقر شهادت میداد. تاجری که در آن وقت در آنجا بود، تخمین زد که باید معادل ۲۰ میلیون لیره، قیمت داشته باشد.
سفرنامه آلفونس گابریل (عبور از صحاری ایران)
- نویسنده: آلفونس گابریل
- سالهای سفر به ایران: ۱۹۲۸ ،۱۹۳۳ و ۱۹۳۷میلادی
- دوره زمانی در ایران: عصر پهلوی
«دکتر آلفونس گابریل» (Alfons Gabriel)، پزشک، محقق، جغرافیدان و سفرنامهنویس اتریشی بود و سه بار به ایران سفر کرد. عمده پژوهش دکتر گابریل در ارتباط با کویرهای ایران انجام گرفت و وی، پنج کتاب ارزشمند درباره کویرهای ایران به رشته تحریر درآورده است.
منبع عکس: صفحه اینستاگرام کتاب سایه روشن؛ ketab_sayeh_roshan ؛ نام عکاس: نامشخص
گفته میشود که گابریل از معدود محققانی به شمار میرفت که به کویر مرکزی ایران سفر کرد و به مناطق دست نیافتنی پای گذاشت که تا آن روزگار، هیچ اروپایی به آنجا نرفته بود. برخی، حاصل این سفرهای اکتشافی را بیش از ۳۰ جلد کتاب و مقاله میدانند. او در این سفرهای علمی اکتشافی، کویرهای ایران را از نظر جغرافیایی، زمینشناسی، گیاهشناسی و جانورشناسی مورد بررسی قرار داد.
سفرنامه گابریل در ایران در کتابی تحت عنوان «عبور از صحاری ایران»، به چاپ رسید. این کتاب در ۲۶ فصل و با عناوین «دوباره در راه»، «در جهت کویر، راه سنگفرش»، «کویر بزرگ»، «در جستوجوی دیر الجص»، «در حاشیه جنوبی مسیله»، «در اراضی خالی از انسان»، «روزهای استراحت در دهکدههای کویر»، «ریگ جن، کویر ماسه ارواح»، «در کوره راههای ناشناخته»، «در مسیر گذشته»، «مسیرهای جدید در کویر، شماره یک کویر دمدار»، «مسیرهای جدید در کویر، شماره دو کویر طبقه»، «از میان کویر نمک به ترود»، «در شمال کویر بزرگ»، «خوار و چاله مزینان»، «بازگشت به باتلاق نمک»، «بهسوی مشهد»، «در اراضی مرزی ایران – افغانستان»، «در قلب کوهستان»، «کویرهای ایران و راههای آن ۱» و «کویرهای ایران و راههای آن ۲»، «عبور از لوت بررسی نشده»، عبور مجدد از لوت»، «در راه بلوچستان، بزرگترین دریای ماسه ایران»، «در میان بلوچهای نامریی» و «در درههای رفیع سرحد» منتشر شد.
تصاویری از صحراهای ایران و پوشش گیاهی این مناطق، روستاها و بناهای تاریخی آن و نیز مردم محلی، پایانبخش سفرنامه گابریل است. آلفونس گابریل درباره اهمیت و جاذبه کویر مینویسد:
کویرها جاذبه خاص خود را دارند و این مناطق بیروح که معیارهای انسانی را به تمسخر گرفتهاند، تاثیر عظیمی بر مشاهدات و تفکرات میگذارند. دنیایی که ما در جستجویش بودیم، بسان ستارهای تنها، بی حرکت و رها از هرگونه مسائل گذرا، فراسوی مرگ و زندگی قرار دارد. برای کسانی که با او بیگانهاند، مفهومی جز بیم و هراس ندارد و در قلب کسی که با زیباییها و هراسهایش آشنا شده، شوقی غیر قابل تسکین برای بازگشت دوباره، جا داده است. کویر، کسی را که یکبار گرفتار افسوناش شده باشد، رها نمیکند.
سفرنامههای ونیزیان در ایران
- نویسندگان: جوزافا باربارو، آمبروزیو کنتارینی، کاترینو زنو، جیووان ماریا آنجوللو و وینچنتو د الساندری
- سالهای سفر به ایران: در فاصله سالهای ۱۴۷۶ تا ۱۵۱۹ میلادی
- دوره زمانی در ایران: دوره اوزون حسن آققویونلو و اوایل عهد صفوی
سفرنامههای ونیزیان در ایران، ۶ سفرنامه را شامل میشود که پنج سفرنامه، توسط پنج تن از سفیران ونیزی و یک سفرنامه، توسط بازرگانی گمنام ونیزی به رشته تحریر درآمده است. هریک از سفرا در طی اقامت خود در ایران، به سیر و سیاحت در شهرهای مختلف پرداختند و گزارشهای ارزشمندی از اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران گردآوری کردند. گفته میشود که سفرنامههای این سفیران در شکل دادن به مکتب «ایران شناسی» در غرب، بسیار موثر واقع شد.
منبع عکس: صفحه اینستاگرام کتابسرای حکمت؛ hekmat_bookstore ؛ نام عکاس: نامشخص
سه سفرنامه اول کتاب که نوشته «جوزافا باربارو» (Josafa Barbaro)، «آمبروسیو کنتارینی» (Ambrogio Contarini) و «کاترینو زنو» (Caterino Zeno) است به وقایع زمان «اوزون حسن آققویونلو» از سلاطین مقتدر ترکهای اوغوز یا سلسله «ترکمان آققویونلو» اختصاص دارد. انگیزه سفر این افراد را دلایل سیاسی میدانند؛ چراکه، آنها میخواستند با متحد شدن با ایران و فشار بر دولت عثمانی، از گسترش قدرت عثمانیها، جلوگیری کنند.
سفرنامه بابارو، دقیقتر و ارزشمندتر از دو همتای دیگر او است؛ وی با نگاهی دقیق و موشکافانه به وصف شهرهای مختلف ایران، تشریح مردم، آب و هوا، کسب کار، زندگی روزمره، موقعیت جغرافیایی، اقتصاد، کشاورزی و... میپردازد.
سفرنامه کنتارینی به وصف اماکن و اشخاص خلاصه میشود. ذکر صفات اشخاص، معرفی اماکن جغرافیایی، عادات و آداب و رسوم مردم هر ناحیه، مهمترین بخشهای این سفرنامه به حساب میآید. زنو اما در سفرنامه خود، کمتر به جغرافیا پرداخته است و بیشتر توجه خود را معطوف به تاریخ سیاسی و وقایعی چون قیام پسر اوزون حسن علیه پدر کرد.
سفرنامه «جووانی ماریا آنجوللو» (Giovanni Maria Angiolello) بسیار حائز اهمیت است و بیشتر، به کتابی تاریخی شباهت دارد؛ چراکه او به اسارت عثمانیها درآمد و به اجبار، در سپاه عثمانی، وارد جنگ با ایران شد؛ ازاینجهت، حوادث تاریخی را بیشتر از نگاه عثمانیها شرح میدهد. آنجوللو در این سفرنامه، اطلاعات مفیدی از روی کار آمدن اوزون حسن، آشفتگی سیاسی ایران پس از مرگ وی و وقایع اوایل حکومت صفویان ارائه میدهد.
«وینچنزو دی الساندری» (Vincenzo dAlessandri) در سفرنامه خود، بهطور کلی از کشور، دربار، مردم ایران و اوضاع سیاسی، نظامی روزگار شاه تهماسب صفوی سخن گفته است؛ بررسی نواحی مختلف ایران، محصولات هر ناحیه، خلق و خوی مردم به تفکیک مناطق مختلف، شخص شاه و صفات معنوی او، وضع حکومت و دربار شاه تهماسب، چگونگی آداب، عادات و رسوم حاکم بر امور مملکت و نیز مطالبی مهم درباره دستگاه عدالت، درآمد، هزینه، تعداد و توصیف فرماندهانی که به گفته د الساندری، کاری جز فرماندهی سپاه ندارند، از جزییات سفرنامه این جهانگرد ونیزی (به تعبیر وی: هدف او از این سفر) به حساب میآید.
وینچنزو دی الساندری در بخشی از سفرنامه خود درباره دستگاه عدالت ناکارآمد پادشاه صفوی مینویسد:
از دوره سلطنت شاه طهماسب، ۵۱ سال میگذرد؛ اما ۱۱ سال است که از کاخ خود بیرون نیامده است. رعیت از این کار، سخت ناخشنود است؛ زیرا بر حسب آداب و رسوم آن کشور، وقتی نتوانند پادشاه خود را ببینند، با زحمت بسیار دادخواهی میکنند و فریادشان به گوش دادرسان نمیرسد؛ ازاینرو، روز و شب در برابر کاخ عدالت به بانگ بلند میگریند؛ پادشاه این فریادها را میشنود و معمولا فرمان میدهد که دادخواهان را دور کنند.
او میگوید که داوران در کشور، نایبان منند و رسیدگی به مظالم با ایشان است؛ اما توجه ندارد که این نالهها از جوروستم قاضیان و حکام، به آسمان برخاسته است. منشا اصلی این شر و فساد، قاضیان هستند که چون مزد خدمت دریافت نمیکنند، ناچار رشوه میگیرند و چون میبینند که شاه طهماسب، توجه و اعتنایی به امور قضا ندارد، بر حرص خود میافزایند. لاجرم، در سراسر کشور، راهها نا امن است، مردم، در خانههای خود نیز مواجه با خطرند و تقریبا، تمام قضات به خود اجازه میدهند که دامن تقوا را به لوث سیم و زر آلوده کنند.
بازرگان ونیزی که نام و نشانی از وی در دست نیست، در واقع، مولف گمنام کتاب سفرنامههای ونیزیان است که بیش از هشت یا ۹ سال از عمر خود را (از ۱۵۱۰ تا ۱۵۱۹ میلادی) در ایران گذراند و حکومت دوره شاه اسماعیل صفوی را از نزدیک تجربه کرد. او در این سفرنامه، ضمن توصیف دقیق شهرها و روستاهای ایران، تصویر زندهای از وضع اجتماعی مردم، شهرها، راهها، رسوم و طبقات مختلف جامعه ارائه میکند.
بازرگان ونیزی در بخشی از سفرنامه خود درباره شهر تبریز و مرند و حوالی آن مینویسد:
شهرکی است به نام مرند و به فاصله یک روز از مرند، محل کوچک دیگری است به نام صوفیان که در دشت تبریز در دامنه کوهی قرار دارد؛ روستایی است زیبا و جوی و باغ فراوان دارد. از صوفیان که بگذریم، میرسیم به شهر بزرگ و باشکوه تبریز که مقر داریوش شاه ایران بوده -بعدها به دست اسکندر کبیر، مغلوب و مقتول شد- و پیوسته تختگاه شاهان ایران، آنجا قرار داشته است. سلطان حسن بیگ و پس از او، پسرش، یعقوب سلطان در اینجا میزیستند.
به نظر من، محیط این شهر بزرگ، نزدیک به ۲۴ میل است و مانند ونیز بارو ندارد. دارای کاخهای بزرگی است که یادگار شاهانی است که بر ایران فرمانروا بودهاند و خانههای باشکوه بسیار دارد.
دو رود از میان تبریز میگذرد و در نیم میلی بیرون از شهر به سوی مغرب، رود بزرگی روان است که آبی شور دارد و پلی سنگی بر آن زدهاند.
سفرنامه پیترو دلا واله
- نویسنده: پیترو دلا واله
- سال سفر به ایران: ۱۶۱۷ میلادی
- دوره زمانی در ایران: عصر صفویه (دوره شاه عباس اول صفوی)
«پیترو دلا واله» (Pietro Della Valle)، نویسنده، شرقشناس، جهانگرد ایتالیایی و از اشرافزادگان رم بود. او به چند کشور شرقی سفر کرد و پس از ازدواج، بههمراه همسر و همراهان خود در سال ۱۶۱۷ میلادی، راهی ایران شد. دلا واله از طریق همدان و گلپایگان به اصفهان رفت و پس از مدتی اقامت و بازدید از این شهر، رهسپار جنوب ایران و شهر شیراز شد.
منبع عکس: صفحه اینستاگرام کتاب ولتر؛ ketabe.voltaire ؛ نام عکاس: نامشخص
هدف دلا واله از سفر به ایران، بیشتر کسب شهرت بود؛ چراکه، او خود را با اسکندر و هومر مقایسه میکرد و شهرتی مشابه آنها را میخواست؛ ازاینجهت، علاوه بر ارضای حس کنجکاوی، کسب شهرت برای خود، خانواده و کشورش را نخستین هدف سفر به ایران عنوان میکرد.
انتقام بد رفتاریهایی که ترکان عثمانی نسبت به مسیحیان انجام میدادند، هدف دیگر دلا واله بود؛ بنابراین، دلا واله که تصمیم داشت، در یک لشکرکشی نظامی علیه عثمانیها شرکت کند، همراه شاه عباس عازم اردبیل شد تا جنگهای ایران و عثمانی را از نزدیک شاهد باشد. او داستان پیروزی ایرانیان را به تفصیل در کتاب خود شرح میدهد.
پیترو دلا واله پس از حدود چهار سال اقامت در اصفهان، در ۱۶۲۱ میلادی، این شهر را ترک کرد و پس از بازدید از شیراز و تخت جمشید، از سواحل جنوبی کشور، به قصد هند خارج شد. شرح مشاهدات او از تخت جمشید، بسیار جالبتوجه است؛ چراکه، او در آن زمان نمیدانست که از باقیمانده چه بنای باشکوهی دیدن میکند و با حدسیات مختلف، توصیفات دقیق و جذابی را ارائه میدهد. گفته میشود که یک نقاش هلندی، بر اساس شرح و توصیف این جهانگرد ایتالیایی، تصویری تخیلی از تخت جمشید کشید و ضمیمه ترجمه هلندی کتاب کرد که شباهت بسیاری به بنای اصلی تخت جمشید دارد.
بیش از نیمی از سفرنامه دلا واله، به ایران اختصاص دارد؛ در واقع، از ۳۶ نامه کتاب، ۱۸ نامه درباره ایران است. او با نگاهی دقیق و ظریف، اوضاع دربار شاه عباس، شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اوضاع و احوال شهرها و مردم و نیز آداب و رسوم مناطق مختلف کشور را به رشته تحریر درآورده است.
دلا واله در بخشی از کتاب خود، درباره یک مراسم خاص ایرانی در بهار مینویسد:
مراسمی است که در فصل گل، در بهار اجرا میشود و تا موقعی که گل سرخ ادامه دارد، به طول میانجامد. این مراسم که جشن گل سرخ خوانده میشود، عبارت است از رقص و آوازهای نامانوس شبانهروزی در اماکن عمومی بهخصوص قهوهخانهها.
هنگام شب، جوانانی که صلاحیت اخلاقی آنان مورد تردید است و حرفه آنها، رقص در اماکن عمومی و قهوهخانهها و سرگرمکردن مردم با بازی و مسخرگی است، در حالی که عدهای آنها را همراهی میکنند و طبقهایی پر از گل بر سر و شمعهای فراوان و چراغ و مشعل به دست دارند، با خنده و تفریح، به سر و روی مردم گل میپاشند و درخواست پول میکنند.
در بعضی از جاهای دیگر، اغلب در خارج از شهر، عدهای زن و مرد، هنگام روز جمع میشوند و ضمن برگزاری مراسم مشابهی، به سر و روی یکدیگر، گل میافشانند و شادی میکنند. رویهمرفته، این برنامهها را میتوان به کارناوال تشبیه کرد، منتهی آن گرمی و حرارت را ندارد.
سفرنامه تاورنیه
- نویسنده: ژان باتیست تاورنیه
- سال سفر به ایران: در فاصله سالهای ۱۶۳۲ تا ۱۶۶۸ میلادی
- دوره زمانی در ایران: عصر صفویه (دورههای شاه صفی، شاه عباس دوم و شاه سلیمان صفوی)
«ژان باتیست تاورنیه» (Jean Baptiste Tavernier)، جهانگرد و بازرگان فرانسوی سده ۱۷ میلادی، چندین بار به مشرق زمین و ایران سفر کرد. برخی معتقدند که او ۹ بار به ایران عهد صفوی آمد و وقایع دربار و بهطور کلی، عصر صفوی را در سفرنامه خود، به رشته تحریر درآورد.سفر اول تاورنیه به ایران در سال ۱۶۳۲ میلادی و در زمان سلطنت شاه صفی (نوه شاه عباس کبیر) و دیگر سفرها در زمان شاه عباس دوم و شاه سلیمان صفوی اتفاق افتاد.
منبع عکس: صفحه اینستاگرام کتاب نصف جهان؛ ketab_nesf_jahan ؛ نام عکاس: نامشخص
سفرنامه تاورنیه، اطلاعات گرانبهایی از انواع خوراک، پوشاک مرد و زن، وصف دقیق شهرها و ساختمانها، مسائل مرتبط به راهها، شهرها و روستاها، انواع شغلها و شیوه زندگی صاحبان مشاغل عهد صفوی، در اختیار خواننده میگذارد. این سفرنامه، از لحاظ تاریخی نیز بسیار ارزشمند است؛ چراکه تاورنیه در طول سفر خود، با افراد سرشناسی چون «میرزا تقی اعتمادالدوله» (وزیر اعظم شاه صفی و شاه عباس دوم)، «علی مردانخان» (حاکم قدرتمند قندهار)، «میرزا ابراهیم» (وزیر مالیه آذربایجان)، «خواجه نظر» (اولین کلانتر ارمنیان) و «خواجه پطرس» (تاجر بزرگ ارمنی) دیدار و مراوده داشت.
مساحت ایران و تقسیم ایالات آن، اطلاعاتی درباره گلها و میوههای ایران، حیوانات باربر، ماهیان و پرندگان ایران، مروارید و فیروزه ایران، شیوه ساختمان در ایران، توصیف اصفهان بهعنوان پایتخت پادشاه ایران، توصیف جلفا با عنوان شهر کوچکی که زاینده رود آن را از اصفهان جدا میکند، مذاهب ایرانیان، مراسم عزاداری امام حسین (ع) و عید قربان، مذهب زرتشتیان بهعنوان بازماندگان ایرانیان قدیم و مذهب ارمنیان و آداب اصلی ایشان، از دیگر مطالبی است که در سفرنامه تاورنیه به چشم میخورد.
در سفرنامه تاورنیه خبری از تعریف و تمجید بیهوده نیست و گاه حتی، زیبایی و شکوه برخی از اماکن ایران نیز زیر سوال میرود. از نگاه منتقد او، اصفهانی که در آن روزگار، از بزرگترین و پرجمعیتترین شهرهای جهان بود، چون روستایی کوچک معرفی میشود؛ چهارباغ اصفهان، تنها یک باغ معمولی است و هرگز به پای باغهای فرانسوی و ایتالیایی نمیرسد؛ باقیمانده بنای تخت جمشید را نیز ستونهای کهنه و مخروبه میخواند.
با این حال، نظر کلی تاورنیه نسبت به ایرانیان، بسیار خوب و مثبت به نظر میرسد. او ایرانیان را از باهوشترین ملتهای آسیا معرفی میکند؛ مردمی منظم و منصف که مهماننوازی آنها، شایسته ستایش است و ذوق آموختن بسیار دارند. در واقع، به عقیده این جهانگرد، ایران در آسیا چون فرانسه در اروپا توصیف میشود.
در بخشی از کتاب سفرنامه تاورنیه درباره عادات و خلقیات ایرانیان آمده است:
نه ایرانیان و نه هیچکدام از مردم ممالک شرق، نمیدانند که گردش چیست و بسیار متعجب میشوند که ببینند ما در خیابانهای باغهایمان، قدمزنان میرویم و بعد، برمیگردیم و بههمینگونه، دو سه ساعت ادامه میدهیم. آنها برعکس، یک قالی در زیباترین محل باغ پهن میکنند، تا بر آن بنشینند و به تماشای سبزه بپردازند. اگر هم برخیزند، جز برای چیدن و خوردن میوه نیست. وقتی که خودشان، میوه را میچینند، کیف بیشتری میبرند؛ ولی چیزهایی که دستمالی شده باشد، با میل نمیخورند.
آنچه اما مربوط به آداب معاشرت ایرانیان است، وقتی که با اشخاصی در مقامی بالاتر از مقام خود مواجه میشوند، به شیوه خود، دو زانو در برابر او مینشینند و هرکس، بنا بر شخصیت خود، جایگاهی دارد. تعارف بسیار میکنند و آن را در زبان خود «تواضع» مینامند و روش سلام دادن آنها، بهکلی با سلام ما متفاوت است؛ زیرا، هرگز کلاه از سر بر نمیدارند؛ تنها با حرکت سر، کرنشی میکنند و بهجای تعظیم معمولی ما، دست راست را روی سینه و بالای شکم قرار میدهند.
سفرنامه پیر لوتی (به سوی اصفهان)
- نویسنده: پیر لوتی
- سال سفر به ایران: ۱۹۰۱ میلادی
- دوره زمانی در ایران: عصر قاجار (دوره مظفرالدین شاه)
«پیر لوتی» (Pierre Loti) با نام اصلی «لوئی ماقی ژولیان ویو» (Louis Marie Julien Viaud)، یک افسر نیروی دریایی، نویسنده و جهانگرد مشهور فرانسوی بود که از سوی وزارت برونمرزی فرانسه در اواخر قرن ۱۹ میلادی، مامور سفر به هند شد. وی از هند به ایران آمد و از اصفهان دیدن کرد. حاصل این سفر و دیدار، کتابی مشابه یک دفترچه خاطرات است که مشاهدات پیر لوتی و ماجرای سفر ۵۰ روزه وی به ایران را در بر میگیرد.
منبع عکس: صفحه اینستاگرام کتاب جمال؛ ketab.jamall ؛ نام عکاس: نامشخص
سفر پیر لوتی فرانسوی به ایران در دوره مظفرالدین شاه قاجار اتفاق افتاد؛ سفر مختصری که در ۱۷ آوریل ۱۹۰۱ میلادی و با ورود به بندر بوشهر آغاز شد و در روز هفت ژوئن همان سال، در بندر انزلی به پایان رسید. خاطرات این سفر، سه سال بعد و در سال ۱۹۰۴ میلادی منتشر شد.
لوتی، ارتباط عمیقی با شهر اصفهان و آثار تاریخی آن برقرار کرد و این دلبستگی باعث شد که نام کتاب را نیز «به سوی اصفهان» بگذارد؛ اما تنها، یک ششم مطالب کتاب، مربوط به سفرنامه اصفهان است. او در این سفر، بهترتیب از شهرهای بوشهر، برازجان، كازرون، شیراز، آباده، اصفهان، كاشان، قم، تهران، قزوین، رشت و انزلی و نیز روستاها و شهرکهای واقع در مسیر، دیدن یا در آنجا اقامت کرد.
لوتی در سفرنامه خود که از خلیج فارس تا دریای خزر ادامه داشت، مناظر ایران، صحراها، کوهها، دشتها، شهرها و حتی کوچههای پر گردوخاک و اماکن نیمهویران را نیز با قلمی زیبا، به تصویر کشیده است. توصیفات شاعرانه و در عین حال دقیق و موشکافانه پیر لوتی از کوههای سربهفلککشیده و دشتهای مملو از شقایق و نرگس، چون تماشای تابلوی نقاشی، مخاطب را به هیجان وا میدارد.
سفرنامه پیر لوتی، مرجعی سیاسی تاریخی از روزگار قاجار نیست، بلکه رویکردی فرهنگی، اجتماعی و مردمشناسانه دارد. او از اصفهان دوره قاجار میگوید که رونق و شکوفایی مثالزدنی عصر صفوی، دیگر در آن به چشم نمیخورد.
پیر لوتی در بخشی از سفرنامه به سوی اصفهان مینویسد:
در سفر به سوی اصفهان، از برابر آثار و بقایای گورهای بسیاری خواهیم گذشت. این كاخها با سنگهای خاكی رنگی از نوع سنگ آتشزنه كه تكههای آنها از سنگ مرمر، ظریفتر و بادوامتر است، ساخته شدهاند. به روزگاران كهن، در این كاخهای زیبا، پادشاهانی نشیمن داشتند كه بر بیشینه باشندگان روی زمین فرمانروایی میكردند.
گل سرخ در همهجا فراوان است؛ همه قهوهچیها و شیرینیفروشان طول راه، گل سرخ در گلدانها گذاشته و به كمربند خود هم گل آویختهاند. گدایان چركین و پست كه در غرفهها نشستهاند نیز گل در دست دارند و با آن، بازی میكنند.
اصفهان در روز آدینه، از باشندگان تهی میشود؛ زیرا مردمی كه در ویرانههای این شهر زنده ماندهاند، برای گردش به پیرامون شهر میروند. من هیچجا ندیدهام كه روزهای جمعه، عموم مردم بهاینترتیب، در پرتو خورشید و در كشتزارهای سرسبز، به گردش بپردازند.
چگونه ممكن است در این شهر درخت و گل (كه در آن به روی همه باز است و مردم، ورود ما را به آرامش تلقی میكنند) برای ما برخوردها و رویدادهای ناگواری پیش آید؟!
سفرنامه ژان اوتر
- نویسنده: ژان اوتر
- سال سفر به ایران: در فاصله سالهای ۱۷۳۴ تا ۱۷۴۳ میلادی
- دوره زمانی در ایران: اواخر عهد صفویه و آغاز دولت افشاری (دوره نادر شاه)
«ژان اوتر» (Jonas Otter)، نقاش، مترجم و سفرنامهنویس سوئدی فرانسوی، در قرن ۱۸ میلادی و در دوره جهانگشایی نادرشاه افشار، به ایران سفر کرد. او فرستاده ویژه «لویی پانزدهم» (پادشاه فرانسه) بود که ۹ سال از عمر خود را در شرق ایران گذراند؛ اما به دیدار دیگر مناطق کشور نیز رفت.
منبع عکس: صفحه اینستاگرام کتاب آرمین؛ armin_bookshop؛ نام عکاس: نامشخص
سفر اوتر از بندر مارسی در فرانسه آغاز شد، یک سال در استانبول اقامت داشت و سپس، از مسیر بغداد و از قصر شیرین، به ایران آمد. خود دراینباره میگوید:
دره تنگ، روی کوه خیلی بلندی قرار دارد و از قصرشیرین و دیاله هم دور نیست، از آنجا، وارد خاک ایران شدیم. مردم این منطقه، خیلی زیبارو هستند؛ ایرانیان هر شخص زیبا را در مقایسه با آنها می گویند، زیبا!
در جای دیگر نیز درباره رفتار، عادات و خلقیات ایرانیان چنین میگوید:
ایرانیان از نظر فکر و اندیشه، بسیار مستعدند. به علوم و هنر و بهطور کلی، تمام آنچه که توجه آنها را جلب کند، بهآسانی دست مییابند. مردمی با تربیت، مجلسآرا، دوستیاب و معاشرتی هستند. با بیگانگان مودبانه رفتار میکنند. غذاهای دلپذیر میپزند. بسیار خوش خوراکند. نوشیدنیهای گوارا و تجمل را دوست دارند و دراینباره، هیچ کشوری به پای آنان نمیرسد. دانش همگانی و به اصطلاح، معلومات عمومی آنها، در سطح بالا است و به زحمت، میتوان آنها را گول زد.
ژان اوتر، برای خدمت به کشور خود و تهیه گزارش و اطلاعات لازم، وارد ایران شد و در این میان، نکات جالبی از رسوم، اخلاق، آداب و رفتار مردم ایرانزمین را به رشته تحریر درآورد.
به ادعای اوتر، او از آغاز سفر، هر زمان فرصتی مییافت یا توقفی در مسیر داشت، همه آنچه در روز با آن مواجه شده بود را به حکم نیاز مینوشت تا به کتابخانه سلطنتی پاریس ارائه دهد؛ ازاینجهت، خود این سفرنامه را نوعی تاریخ و جغرافیای معتبر مشرق زمین میپنداشت.
سفر اوتر، همزمان با نبردهای نادرشاه شاه افشار رقم خورد؛ ازاینرو، سفرنامه اوتر از نظر شرح جنبههای مختلف حکومت نادر و اوضاع داخلی ایران و ممالک همجوار، دارای ارزش و اعتبار بسیاری است. از سوی دیگر و به گواه برخی از منابع موجود، ژان اوتر از اولین اروپاییهایی به شمار میآمد که در اثر خود، به بناهای تاریخی و آداب فرهنگی کشورهای شرقی پرداخته بود.
ژان اوتر، در بخشی از سفرنامه خود درباره فرار شاه تهماسب از اصفهان مینویسد:
خبر شکست لرهای بختیاری، وحشت و اضطراب را بر اصفهان مستولی کرد. هیچگونه نشانهای هم از کمکرسانی به آنها پدیدار نبود. خوراکیها را روزبهروز مصرف میکردند و امکان وارد کردن مواد جدید، میسر نبود. از آن میترسیدند که با دوام محاصره، روزی خواروبار نایاب شود. برای علاج این دردها، چنین صلاح دانستند که مهم این خواهد بود که شخص برجستهای به بیرون از اصفهان بفرستند تا با نیروی خود بتواند، غیرت مردم کشور را برای دفاع از شاه و پایتخت بر انگیزد.
بدینمنظور، «تهماسب میرزا»، پسر سوم شاه حسین، را از پایتخت، توانستند بیرون بفرستند. وی توانست از زیر نظر تیزبین محاصرهکنندگان افغانی بگریزد. او میبایستی، با نهایت سرعت به کار پردازد تا ارتشی را گرد آورد. او پول نداشت و مردم هم، پس از این همه بدبختیهایی که خواجه سرایان و حکام به بار آورده بودند، حال و حوصله جنگ به نفع آنان را نداشتند.
مردم اصفهان، از رسیدن کمک از بیرون مایوس شدند و خواستند که برای جنگ با دشمن رهبری شوند. همه میگفتند: با اسلحه در جنگ مردن، بهتر از مرگ با خواری و گرسنگی است. چه در اثر بیرون رفتن و هجوم پیدرپی به افغانها، آنان خسته خواهند شد و به عقب خواهند رفت.
سفرنامه کلاویخو
- نویسنده: روی گونزالس کلاویخو
- سال سفر به ایران: در فاصله سالهای ۱۴۰۳ تا ۱۴۰۶ میلادی
- دوره زمانی در ایران: عصر تیموری
«روی گونزالس دو کلاویخو» (Ruy Gonzalez de Clavijo)، نویسنده، جهانگرد و اصیلزادهای اسپانیایی و فرستاده مخصوص «هانری سوم»، پادشاه اسپانیا، بود که از سوی پادشاه، مامور شد تا به نزد تیمور گورکانی بیاید. شرح کامل این ماموریت و اوضاع و احوال ایران عصر تیموری، بهطور کامل، در سفرنامه کلاویخو آمده است.
منبع عکس: صفحه اینستاگرام کتاب کوچه؛ ketabekooche ؛ نام عکاس: نامشخص
سفر کلاویخو در فاصله سالهای ۱۴۰۳ تا ۱۴۰۶ میلادی اتفاق افتاد، از مایورکای اسپانیا آغاز شد و به سمرقند، شمال غربی ایران و دیگر مناطق رسید. نگاه دقیق و تیزبین این سفیر اسپانیایی در امور سیاسی، اداری و اجتماعی، بسیار جالبتوجه و مهم است.
کلاویخو، نحوه فرمانروایی تیمور لنگ در دوران جنگ و صلح را با مهارت، زیرکی و نظر انتقادی به روی کاغذ آورد. او حتی لهجه مردم نواحی مختلف را نیز با دقت میسنجید، تغییرات جزیی را متوجه میشد و از این طریق، تفاوت میان مناطق مختلف را درک میکرد. برای مثال در جایی نوشته است:
به شهری که «اندخود» نام دارد، رسیدیم. شهر اندخود، در آن سوی مرز ایران قرار دارد؛ زیرا که به کشور تاجیک رسیده بودیم. زبان مردم اینجا اندکی با زبان فارسی تفاوت دارد؛ گو اینکه بسیاری از لغاتی که بر سر زبانها است، عین زبان فارسی است.
کتاب سفرنامه کلاویخو، ۱۷ فصل دارد که کلاویخو در هر فصل، به گزارش یکی از شهرهای ایران میپردازد. شرح اوضاع دربار سمرقند، تیمور و خاندان وی نیز از جمله موارد کمنظیر این سفرنامه است که در نمونههای پیش از آن، به چشم نمیخورد.
از سوی دیگر، سفرنامه کلاویخو از اوضاعواحوال دورهای از تاریخ ایران را میگوید که اطلاعات درستی از آن، در دیگر منابع تاریخی به چشم نمیخورد. در واقع، جز مارکوپولو، کلاویخو و چند بازرگان ونیزی، سفرنامه معتبر دیگری از روزگار پیش از صفویه، موجود نیست.
نکته قابلتوجه دیگر در سفرنامه کلاویخو را استفاده از نام تهران میدانند؛ چراکه بهزعم برخی از محققان، برای اولین بار در طول تاریخ، در این سفرنامه از «تهران» نام برده شده است.
در بخشی از سفرنامه، کلاویخو درباره نشان تیمور گورگانی مینویسد:
نشان شیر و خورشید، چنانکه به ما گفتهاند، نشان مخصوص صاحب سابق سمرقند بود که تیمور او را از تخت به زیر کشید. به ما گفتند که تیمور، بانی این کاخ است؛ اما به گمان من، بعضی از قسمتهای آن را، آن صاحب سمرقند که پیش از تیمور بر آن فرمان میراند، ساخته است؛ زیرا که نشان شیر و خورشیدی که در اینجا دیدیم، نشان خاص او بود.
نشان خاص تیمور، سه دایره کوچک است که مرکز هریک، راس سهگوش نامرئی را تشکیل میدهد؛ میگویند که این به آن معنی است که تیمور، صاحب سه گوشه زیبا است. تیمور فرمان داده است تا این نشان را بر سکههای او ضرب کنند و بر همه ساختمانهای او نقش کنند. به این جهت است که این ساختمانها (که نشان شیر و خورشید دارند) به دست بزرگی ساخته شده است که پیش از تیمور، فرمانروایی میکرده است.
این سه دایره کوچک، همچون حرف «O» هستند که سه بار تکرار شدهاند تا سه پایه سهگوش بسازند که همانا مهر خاص تیمور است. به فرمان تیمور، همه امیرانی که خراجگزار و پیرو تیمور هستند، باید این نشان را بر سکههای خود ضرب کنند.
سفرنامه ایران (مسافر ژاپنی در ماوراءالنهر، ایران و قفقاز)
- نویسنده: ماساجی اینووه
- سال سفر به ایران: ۱۹۰۲ میلادی
- دوره زمانی در ایران: عصر قاجاریه (دوره مظفرالدین شاه)
«ماساجی اینووه» (Masaji Inoue)، دانشجوی ژاپنی جوانی در اروپا بود که در پاییز سال ۱۹۰۲ میلادی از وین، پایتخت امپراتوری اتریش - مجارستان در آن روزگار، عزم سفر به مناطقی از آسیای میانه را کرد. برخی وی را مامور دولت ژاپن معرفی میکنند که با هدف و برنامهای مشخص و بهجهت تهیه گزارشهایی از امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، به منطقه ماوراءالنهر، قفقاز و ایران فرستاده شده بود.
منبع عکس: صفحه اینستاگرام کتاب فروش؛ ketabforoosh؛ نام عکاس: نامشخص
ماساجی اینووه را از پیشگامان ژاپنی سفر به آسیای میانه میدانند که سفرنامهای نیز از خود به یادگار گذاشت. او پس از پشت سر گذاشتن سرزمینهای مختلف چون ترکستان و قفقاز و نیز دیدن تاتارها و سایر مردم آن نواحی، از طریق دریای خزر به بابلسر و سپس، از آنجا به تهران آمد.
پنج روز از سفر ۲۵ روزه ماساجی در ایران، در تهران گذشت؛ در این مدت، او در هتلی به مدیریت یک انگلیسی اقامت کرد. دیدار رسمی با شاه صورت نگرفت؛ اما مسافر جوان ژاپنی، از کاخ سلطنتی دیدن کرد و با چند نفر از مقامات عالیرتبه آن روزگار نیز ملاقات داشت. راه برگشت او از مسیر تهران- تبریز- جلفا گذشت؛ چراکه شنیده بود که روسها نقشهای برای ساختن جادهای در این مسیر دارند و ماساجی میخواست از جزییات این طرح، بیشتر بداند.
یادداشتهای سفر ماساجی اینووه بهشکل نامههایی است که در زمان فراغت یا فرصتهای پیش آمده در طول سفر، بهطور مرتب برای توکیو میفرستاد. نامههای هشتم و نهم این سفرنامه، شرح سفر به ایران و خاطرات و دیدارهای او با مقامات ایرانی است.
مرور یادداشتهای سفر ماساجی و نیز تحسینهایی که از سوی برخی از دولتمردان ژاپنی صورت گرفته است، نشان میدهد که او صرفا یک جوان جهانگرد ماجراجو نبود که از سر کنجکاوی و دیدن سرزمینهای دیگر، راهی این سفر شده باشد. در روزگاری که احتمال درگیری نظامی ژاپن و روس میرفت، دیدار ماساجی جوان از سرزمینهای تحت سلطه روس، دیدار با مقامات، بررسی دستگاه لشگری و قشون سربازان، تحقیق درباره راههای ارتباطی، صنایع، بازرگانی، امور مالی، هزینه مملکت و مواردی ازایندست، نشان از ماموریتی مهم دارد.
با این حال، مسافر شرقشناس یا مامور جوان ژاپنی، سفرنامه خود را با قلمی شیرین و خواندنی، به رشته تحریر درآورده است و اطلاعات جالبی از ایران عصر مظفری، در اختیار مخاطب قرار میدهد. او در بخشی از سفرنامه خود درباره تهران قدیم چنین مینویسد:
تهران به یقین شهری تازهبنیاد نیست و میتوان آن را شهری دارای قدمت دانست. آقا محمدخان که سلسله کنونی قاجار را بنیاد نهاد، تهران را پایتخت ساخت. پس وضع پیشین تهران که آبادی کوچک و فقیری بود، یکسره دگرگون شد و عصر آبادانی و رونق آن، آغاز شد.
پیجوی این بودم که نام «تهران» از کی و چگونه پیدا شد. کسانی میگویند که این لفظ، صورت مقلوب نام «تازورا»، جایی واقع در میان فلات تئودوسیه است. کسانی دیگر میگویند که این اسم از نام آبادی نزدیک یزد گرفته شده است. عقیدهها دراینباره متفاوت است. به هر روی، تهران، دیرزمانی از دنیا کنار افتاده بود؛ زیرا که اینجا، روستای کوچکی بود.
اصطخری و مسعودی، مولفان آثار جغرافیایی که در سده دهم میلادی به حوالی اینجا رفتهاند، فقط شرحی درباره شهر ری آورده و از تهران یادی نکردهاند؛ اما بهزودی رونق تهران فرا رسید. در سده چهاردهم میلادی، حمد مستوفی، این شهر را دارای اهمیت نسبی شمرد و کلاویخو اسپانیایی که به سفارت، روانه دربار تیموریان بود، در سال ۱۴۰۰ میلادی از تهران گذشت. او نوشته است: «شهر تهران، محلی است بسیار پهناور و بر گرد آن، دیواری نیست و جایگاهی خرم و فرحزا است که در آن، همه وسایل آسایش، یافته میشود؛ اما آبوهوای آنجا، چنان که میگویند، ناسالم و در تابستان، گرمای آن بسیار زیاد است.»
سفرنامه اوژن فلاندن به ایران
- نویسنده: اوژن فلاندن
- سال سفر به ایران: در فاصله سالهای ۱۸۴۱ تا ۱۸۴۵ میلادی
- دوره زمانی در ایران: عصر قاجاریه (دوره محمدشاه قاجار)
«اوژن فلاندن» (Eugene Flandin) با نام کامل «ژان باتیست اوژن ناپلئون فلاندن»، نقاش، معمار، خاورشناس، سیاستمدار و سیاح فرانسوی، با همراهی معمار فرانسوی به نام «پاسکال کوست» (Pascal Coste) و در زمان محمدشاه قاجار، به ایران آمد.
سفر فلاندن به ایران به سفارش فرهنگستان هنرهای فرانسه و با هدف تهیه گزارشها و تصاویری از آثار باستانی ایران انجام گرفت. این سفر، بیش از دو سال طول کشید و در این مدت، فلاندن و کوست، تقریبا از تمامی آثار تاریخی و باستانی کشور بهجز خراسان و حاشیه دریای خزر دیدار و از تمام بناهای ارزشمند ایران، طراحی و نقاشی کردند.
منبع عکس: صفحه اینستاگرام کتاب همسایه؛ ketab_hamsayeh؛ نام عکاس: نامشخص
قزوین، اصفهان، شیراز، بوشهر، زنجان، تهران، کرمانشاه، آذربایجان، همدان، بروجرد و نیز ویرانههای تخت جمشید، بیشاپور، بیستون، کنگاور، نهاوند و فیروزآباد. از جمله مناطق و اماکنی بود که سفرای فرانسوی از آن بازدید، طراحی و نقاشی کردند.
حاصل سفر و نقاشیهای ارزشمند فلاندن به خاورمیانه و ایران، مجموعهای ۶ جلدی شد که با نام سفر به ایران، با تصاویری از بقایای ایران باستان و ایران مدرن عصر قاجار به چاپ رسید؛ ازاینجهت، بسیاری از کارشناسان بر این عقیدهاند، عمده شهرت اوژه فلاندن، فارغ از ارزش هنری نقاشیهایش، بهواسطه نقاشیهای ارزشمند او از آثار معماری ایران و خاورمیانه است.
اوژن فلاندن در بخشی از کتاب که به طاق بستان اختصاص دارد، چنین مینویسد:
سرانجام به سر ایوانچه رفته و کمی استراحت کردم. کتیبهها در بالای سرم و بهخوبی مشخص بودند. متاسفانه سخت مغموم شدم؛ زیرا که دیدم، نمیشود که آنها را رونویس کرد. این غیرممکنی از دسترس نداشتن بدانها و تنگی جا بود که خودم را بهسختی به سنگها چسبانده و نمیتوانستم قدمی پس و پیش روم. پس، با این دردسر و زحمت که به خود داده و بدینجا رسیدهام، هیچ سودی نبرده و فقط دریافتم که این کتیبهها به خط میخی است. روی هفت ستون حک شده و هر ستونی ۹۹ سطر است؛ بر رویشان باز، عبارات کوچکتری به همان خط و شباهت دیده شد.
از کوه بالا رفتن کاری ندارد؛ اما برگشتن بهویژه در این کوه، هزار درجه مشکلتر است. به ارتفاع ۲۵ متری بودم و هیچ چاره ندیدم جز اینکه، به همان حال که بالا رفته بودم، پایین آیم. در واقع، باید بگویم که ورزشی را که سوسمار میکند، من هم مجبور به مطاوعت شدم.
سرانجام، خود را به پایین رسانده و سخت خوشحال، ولی مرده به نظر میرسیدم. تمام اعضایم از سنگها خراش برداشته و لباسم پاره و خونآلود بود. تحصیل آثار باستانی کردن، معرف نجابت و جوانمردی است؛ اما برای چه؟! زیرا از اشخاصی که با اینقدر زحمات، درصدد تحصیل و معرفت آثار باستانی بر میآیند، قدردانی نمیشود.
سفرنامه آبه کاره در ایران
- نویسنده: بارتلمی آبهکاره
- سال سفر به ایران: حدود سال ۱۶۷۲ میلادی
- دوره زمانی در ایران: عصر صفوی
«بارتلمی آبه کاره» (Barthelemy abbe carre) فرانسوی از جمله جهانگردانی بود که در عصر صفوی به ایران آمد؛ اما از سرگذشت او، اطلاعات زیادی در دست نیست. گفته میشود که مدتی از سوی فرانسه مامور خدمت در ماداگاسکار شد و پس از آن، در سال ۱۶۷۲ میلادی از سوی صدراعظم لویی چهاردهم ماموریت یافت تا گزارشی از خاورمیانه و هندوستان، برای دولت فرانسه تهیه کند. در واقع، سفرنامه آبه کاره را باید حاصل گزارشهای او به دولت فرانسه دانست.
منبع عکس: کتابناک؛ نام عکاس: نامشخص
کاره از طریق دریای مدیترانه، سوریه، بینالنهرین و بصره به بندر کنگ رفت و از آنجا، عازم هندوستان شد. در راه بازگشت از هندوستان و پس از دیدن بندرعباس، از راه خشکی به کنگ و مجدد به بصره بازگشت. این سفر به هندوستان ، ایران و عثمانی، درمجموع، دو سال طول کشید.
سفرنامه آبه کاره نسبت به سفرنامههای معاصر، از دو جهت تفاوت دارد؛ اول، سبک فرانسوی صادقانه و بیقیدوبند او در توصیف آشکار و روشن، از آنچه تجربه کرده است و دوم، همزمانی سفر کاره با حوادث مهمی که در تاریخ فرانسه و هند رقم خورد. از سوی دیگر، آبه کاره، آشنایی کامل به زبان فارسی داشت و این موضوع، اهمیت سفرنامه او در مورد ایران را بیشتر میکند. خود دراینباره میگوید:
زمانی که از «سورات» (یکی از بنادر مهم تجاری هندوستان در قرون ۱۷ و ۱۸ میلادی) به بندرعباس میآمدم، عدهای از زنان یکی از بزرگان ایرانی در کشتی بودند. آنها از اینکه میتوانستم به زبان فارسی با آنان گفتوگو کنم، دچار حیرت شدند.
در سفرنامه سه جلدی آبه کاره، بخش کوتاهی به ایران اختصاص گرفته است؛ اما این بخش، مطالب مهمی را در بر میگیرد. جهانگرد فرانسوی، از معدود سیاحان خارجی عهد صفویه به حساب میآمد که تنها از مناطق ساحلی ایران بازدید داشت و اطلاعات مفید و کاملی از شهرها و روستاهای حاشیه خلیج فارس به تفکیک عربنشین و فارسنشین ارائه داد. وی در ارتباط با حضور پرتغالیها در بندر کنگ و نقش آنها در تجارت و بازرگانی نیز سخن گفته است که چنین اطلاعات مهم و ارزشمندی در کمتر منبع عصر صفوی، دیده میشود.
به عبارت بهتر، برخی کتاب آبه کاره را اولین منبع مکتوبی میدانند که از جغرافیای تاریخی بخش شمالی خلیجفارس در آن روزگار، گزارش مفصلی تهیه کرده است و این موضوع، اهمیت این سفرنامه را مضاعف میسازد.
آبه کاره در بخشی از خاطرات خود در سفر به ایران مینویسد:
در حدود ظهر، هنگامی که در خانهام استراحت میکردم، یکی از خدمتکارانم به من اطلاع داد که دو عرب تنومند با تعداد زیادی همراه، میخواهند که مرا ببینند. متوجه شدم که آنها سفرای امام- پادشاه مسقط هستند تا از اعراب نخیلو، عسلو و دیگر جاهای این ساحل، فرستاده شدهاند تا از اعراب بخواهندکه آنها را در برابر پرتغالیها یاری دهند.
به آنها اجازه دادم تا داخل شوند. بعد از اینکه روی قالی نزدیک من نشستند، گفتند که آمدهاند تا تحقیق کنند که من از کدام ملت اروپایی هستم؛ جواب دادم که فرانسوی هستم؛ آنها در ابتدا بسیار مودب و دوستانه بودند؛ اما گفتند: ما نسبت به ملت شما احترام بیشتر و رضایتمندی بهتر میداشتیم، اگر با هلندیان جنگی در میان نبود...
سفرنامه ادوارد براون (یک سال در میان ایرانیان)
- نویسنده: ادوارد براون
- سال سفر به ایران: سال ۱۸۸۷ میلادی
- دوره زمانی در ایران: عصر قاجار
«ادوارد گرانویل براون» (Edward Granville Browne)، پزشک، خاورشناس و ایرانشناس مشهور بریتانیایی و اولین استاد زبان فارسی در دانشگاه کمبریج بود. براون در سال ۱۸۸۷ میلادی (۹ سال پیش از انقلاب مشروطه) و پس از دریافت مدرک پزشکی، راهی ایران شد تا علاقه و اشتیاق خود در ارتباط با مطالعات ایرانشناسی را دنبال کند.
منبع عکس: ketabrah؛ نام عکاس: نامشخص
بنا بر گفتههای براون، او پیش از آمدن به ایران، فارسی را خیلی خوب میدانست و صحبت میکرد و این شناخت به او کمک کرد که مثلا اصول فلسفه «ملا هادی سبزواری» را از «میرزا اسدالله» در تهران بیاموزد یا با دو پسر «وصال شیرازی»، در شیراز به گفتگوی ادبی بنشیند.
توجه خاص براون به موضوعات اجتماعی و مذهبی و جریانهای فکری و اعتقادی، مطالعات او را بهسمت فرقههای مختلف سوق داد و همچنین، چندین مقاله در این ارتباط نیز در نشریات اروپایی، از وی منتشر شد. او در لندن با عارف و جهانگردی به نام «حاجی پیرزاده نائینی» آشنا شد که از مشهورترین عرفای عصر قاجار بود. میگویند که پیرزاده به براون لقب «مظهر علی» داد و کسوت دراویش را به او هدیه کرد. ظاهرا، پس از این اتفاق که در ۱۸۸۵ میلادی رخ داد، براون در دیدارهای خود با ایرانیان، با کسوت جدید ظاهر میشد و پای مکاتبات خود را نیز به نام مظهر علی، امضا میکرد.
یک سال حضور در میان ایرانیان، آشنایی کامل به زبان فارسی و علاقه و احترام او به کشور و مردم ایران، سفرنامه براون را از نمونههای معاصر و مشابه متمایز میکند. علاوه بر آن، آثار مهم و پژوهشهای ارزشمند براون درباره تاریخ و ادبیات ایران، نثر فارسی، تصحیح متون کهن و... از دیگر خدمات او به شمار میرود.
در بخشی از کتاب «یک سال در میان ایرانیان» آمده است:
من طبیعتا مشتاق بودم که چند آتشکده را تماشا کنم و بالاخره، پس از تقاضاهای مکرر، یک روز را برای دیدار من معین کردند. ابتدا مرا به قدیمیترین آتشکده بردند که در وضعیت ویرانی بود. (مسلمانان، اجازه تعمیر آن را نمیدهند.) و غیر از دو تابلو که خطوط فارسی بر آنها نوشته بود، چیز جالب دیگری نداشتند. یکی از تابلوها، تاریخ ۱۰۰۹ یزدگردی داشت. اینکه این تاریخ ساختمان آتشکده است یا ساخت تابلو، نمیدانم.
پس از ترک آنجا، به معبد بزرگتر و جدیدتری در محیط سرسبزتر رفتیم. در ورود به آنجا، با کمال خوشوقتی متوجه شدم که در اتاق سمت چپ در ورودی، آتش مقدس شعلهور است و گرداگرد آتشدان، دو سه نفر موبد، در حالی که دهان و بخش زیرین صورتشان را با روبندهایی بستهاند، در حال تلاوت و زمزمه زند هستند. این روبندها به گفته اردشیر، برای جلوگیری از آلودن آتش به کار میرود. البته من نتوانستم بیش از چند لحظه به این منظره نگاه کنم و با عجله، به اتاق بزرگ و خوب فرش شدهای در داخل ساختمان هدایت شدم که پنجره آن، رو به حیاطی با درختان انار باز میشد. در اینجا، از طرف چند تن از موبدان استقبال شدیم و برایم، شربت خوشمزهای آوردند.
ساختمانهایی که سه طرف دیگر حیاط را گرفته بود، بهطوری که به من گفته شد، به تعلیم و تربیت اختصاص داشت و بهعنوان مدرسه کودکان زرتشتی از آنها استفاده میشد. این آتشکده نسبتا جدیدی بود که توسط یکی از اقوام اردشیر ساخته شده و بر یکی از دیوارهایش، تابلوی یادگار فوت برادر او نصب شده بود.
منبع عکسها: bitabook، ، ketab_avesta1،ketab.bazan.irani، ketab_homa، ketabforoshigolestan، ketab_sayeh_roshan ؛ نام عکاس: نامشخص
این مطلب تنها به چند نمونه مختصر از مشهورترین سفرنامههای درباره ایران پرداخته است؛ ازاینجهت، از شما نیز دعوت میکنیم، تعدادی از بهترین سفرنامههایی که میشناسید و مطالعه کردهاید را به ما و سایر کاربران کجارو معرفی کنید.
منبع عکس کاور: Nomadic Matt؛ نام عکاس: نامشخص
دیدگاه