سکونت صد روح در قلعه درگزهولم در دانمارک
قلعهای قرون وسطایی و تسخیر شده در کشور دانمارک، جاذبهی گردشگری وحشت امشب است که کجارو شما را به بازدید از آن دعوت میکند.
مقاله مرتبط:
در حدود هشتصد سال پیش «قلعه درگزهولم» (Dragsholm) در کشور دانمارک ساخته شد، قلعهای که بارها به دلیل تغییرات رخ داده در طول ادوار مختلف تاریخی و نیز وضعیت جامعهی آن دوران، دستخوش دگرگونیهای متعددی شد.
از سوی دیگر ظاهرا ارواح بسیاری ساکن این قلعهی تاریخی هستند که در «منطقهی زیلند» (Zealand) واقع شده است. ارواحی که هر کدام قدمتی به دارازای عمر این قلعه و داستانی برای بازگو کردن دارند.
نام این قلعه در زبان دانمارکی به قطعه زمینی کوچک اشاره دارد و در عصر وایکینگها «درگ» به معنای باریکه زمینی بوده که کشتیها قادر به حرکت در امتداد آن بودند. این کشیدن کشتی از خشکی، ملوانان را قادر میساخت تا از آبهای خطرناک شمال زیلند فاصله گرفته و از صدمه دیدن کشتی پرهیز کنند.
اما داستان ساخت این قلعه چیست؟ «پدر سانیسن» (Peder Sunesen) اسقف «رزکیلده» (Roskilde)، این قلعه را به عنوان استحکامات دفاعی طراحی کرد. در واقع وقتی در قرن دوازدهم اسقف در حال ساخت این قلعه بود، شاید هرگز تصور نمیکرد که این سازه روزی به یکی از تسخیر شدهترین قلاع اروپا تبدیل شود. او میخواست که این قلعه اقامتگاه نجبا و پادشاهان باشد و البته این باور در طول زندگی او به حقیقت پیوست.
در قرون وسطی قلعهی درگزهولم به عنوان استحکامات نظامی و اقامتگاه نجبا و اشراف مورد استفاده قرار گرفت. اما در طول جنگهای زیادی رخ داده در منطقه، مسیر بسیاری از اصلاحات رخ داده در دانمارک، به نحوی از این قلعه عبور کرد. در فاصله سالهای ۱۵۳۴ تا ۱۵۳۶ درگزهولم یکی از قلعههای ناحیهی زیلند بود که در کنار ارتش «کنت کریستوفر» قرار گرفت، فردی که از پادشاه کاتولیک کریستین دوم حمایت میکرد. اما با روی کار آمدن کریستین سوم، این پادشاه از مقام خود عزل شد.
بعد از اصلاحات روی داده در مذهب کشور، این قلعه نیز به تصرف شاه کریستین سوم در آمده و این وضعیت تا ۱۲۸ سال بعدی ادامه پیدا کرد. در آن دوره، این قلعه به عنوان زندان نجبا و روحانیان زندانی مورد استفاده قرار گرفت. زندانیان اسیر در سلولهای این زندان به دلایل جرائم یا تنها اعتقادات و نظرشان نسبت به شاه، مجبور به تحمل مصائبی چند بودند. «یواخیم راناو» (Joachim Ronnow) مالک پیشین قلعه و آخرین اسقف کاتولیک در رزکیلده و «جیمز هپبورن» (James Hepburnb) اِرل چهارم باثوِل (Bothwell) و سومین همسر ماری ملکهی اسکاتلند از جمله زندانیان معروف این قلعه در آن دوران بودند. سلحشور دیوانه «اجلر براکینهاوس» (Ejler Brockenhuus) نیز از دیگر ساکنان سلولهای این زندان بود.
در جریان نبردی بین سوئد و دانمارک، این قلعه خسارات شدیدی دیده و ویرانه شد، در نهایت شاه کریستین پنجم آن را به فردی به نام «هاینریش مولر» (Heinrich Muller) و به عنوان بخشی از بازپرداخت وامی سنگین واگذار کرد و او نیز در قلعه سکنی گزید.
در سال ۱۶۹۴ نجیب زادهای به نام «فردریک کریستین آدلر» (Frederik Christian Adeler) این قلعه را خریداری کرده و آن را در ظاهری جدید و به عنوان قلعهای در سبک باروک بازسازی کرد. مالکیت این قلعه در میان اعضای این خانواده دست به دست شد، از جمله فردی به نام «زیتفن آدلر» (Zytphen) که تغییرات بنیادینی را چه در قلعه و چه در زمینهای اطراف اعمال کرد. در نهایت در سال ۱۹۳۲ قلعه به هیئت مرکزی دانمارک واگذار شد. چند سال بعد این هیئت قلعه را به «جی. اف. بوتگر» (J.F. Bottger) فروخت. خانوادهی بوتگر سبک باروک این قلعه را حفظ اما فضای داخلی آن را مدرنیزه و به شکلی گسترده بازسازی کردند. در اوایل قرن بیستم قلعه درگزهولم، جاذبهای گردشگری با دو رستوران، اتاقهای کنفرانس، یک هتل و نزدیک به صد روح بود!
حقایق تاریخی و داستانهای ارواح ساکن این قلعه، عجیب در هم تنیده شدهاند. اما همه چیز با حضور شاه کریسیتین سوم که دانمارک را وابسته به فرقهی لوتر اعلام کرد، آغاز میشود و این گونه بود که «یواخیم راناو» آخرین اسقف کاتولیک این منطقه نیز در شمار نخستین افرادی بود که در قلعهی محل سکونتش زندانی شد.
در بعضی از منابع ذکر شده اسقف را بعدها به قلعهی کپنهاگ منتقل کردند و او تا زمان مرگش در ۱۵۴۴ در آنجا زندانی بود. در بررسیهای امروزی به ندرت از او به عنوان یکی از صد روح ساکن این قلعه نام برده میشود، اما اگر ارواح نیز به دنبال الگوهای منطقی بودند، این مسئله کاملا پذیرفتنی است که روح رنج کشیده او نیز آخرین منزلگاهش را به تسخیر خود در آورده باشد، جایی که دوران اسارتش را در همان جا گذراند. بسیاری از بازدیدکنندگان از صدای نالههای صحبت میکنند که از برج قلعه به گوش میرسد، همچنین در این مکان گهگاه صدای سرودهای مذهبی کاتولیک نیز شنیده شده است.
جیمز هپبورن دیگر روح معروف این قلعه است که بیشک در طول زندگی یک یاغی به تمام معنا بود. افسانهها میگویند زندانبانان تنها به اندازهای به او آب و غذا میدادند که زنده بماند، همچنین او را به یک ستون بسته و به حال خود رها کرده بودند. در نهایت و زیر فشار این همه سختی، او دیوانه شده و درنهایت در سال ۱۵۷۶ یا ۷۸ جان سپرد.
شماری از بازدیدکنندگان «ارل باثول» را در حال سواری در حیاط قلعه دیدهاند و بسیاری حتی به گوش خود، صدای ضرباهنگ برخورد سم اسبها را روی سنگفرش حیاط شنیدهاند.
آقای براکنهاوس که به عنوان سلحشور دیوانه نیز شناخته میشود، دیگر زندانی معروفی این زندان است که مشخص نیست قبل یا بعد از زندانی شدن در این قلعه به مرض جنون گرفتار شده بود. همچنین مشخص نیست خاندان براکنهاوس دقیقا به کدام شاخه از خانوادههای نجیب زاده دانمارکی تعلق دارد. اما به هر حال روح سلحشور ما نیز از جمله ارواح ساکن این قلعه است.
تا اینجا هر چه گفتیم از ارواح مردان معروف آن دوران بود، اما یکی از معروفترین ارواح این قلعه زنی است که باز هم همچون بسیاری از موارد مشابه با نام «بانوی سفید پوش» شناخته میشود. بسیاری میگویند اسم او «سلینا باولز» (Celina Bovles) و دختری از خانوادههای اشراف زادهی آن دوران بوده است. سلینا عاشق فرد عامی شده و از او صاحب فرزندی میشود و پدرش بعد از اطلاع از این موضوع، دخترش را در میان یکی از دیوارهای سیاهچال زندانی میکند. این تنها یک داستان بود، تا اینکه بعد از جنگ جهانی و حین تعمیرات قلعه در سال ۱۹۳۰، لولهکشها اسکلتی پوشیده در لباسی سفید را در میان یک دیوار پیدا کردند و این گونه بود که داستان بانوی سفیدپوش رنگ واقعیت به خود گرفت.
بسیاری گفتهاند که شبها روح سلینا را حین گشت و گذار در گوشه و کنار قلعه دیدهاند که گریان در جستجوی محبوبش به این سو و آن سو میرفته است.
دیگر روح این قلعه بانوی خاکستر است، روح پیشخدمتی که زمانی در این قلعه مشغول کار بوده است. روزی او دچار دندان درد وحشتناکی شده و ارباب قلعه مرهمی برای تسکین به او میدهد. مدت کوتاهی بعد دخترک خدمتکار میمیرد، اما روح سپاسگذار او باقی میماند. او راهروهای قلعه را در اختیار خود گرفته و به دنبال انجام هر کار خوبی است تا مراتب قدردانی و سپاس خود را نسبت به ارباب مهربانش نشان دهد.
در نهایت برای اکثریت فانی ساکن این قلعه جای بسی خوش شانسی است که هیچ کدام از صد روح گزارش داده شده با یکدیگر و همزمان ظاهر نمیشوند. به نظر میرسد اغلب این بانوی سفید پوش، خدمتکار مهربان و البته ارل باثول هستند که خود را به دفعات به بازدید کنندگان قلعه نشان داده و میدهند.
دیدگاه