ارباب کیخسرو؛ ناجی مردم در قحطی بزرگ سال ۱۲۹۷ ایران
ارباب کیخسرو نویسنده و شاعر ایرانی است. او نماینده زرتشتیان در دوره دوم مجلس شورای ملی و مبتكر طرح كتابخانه مجلس بود.
مقالات مرتبط:
ارباب كیخسرو شاهرخ ۷ تیرماه ۱۲۵۴ در كرمان زاده شد. در طفولیت از داشتن پدر محروم شد. تحصیلات مقدماتى را زیر نظر مادر خود در دبستان كرمان به پایان برد و در ۹ سالگى به تهران آمد و به ادامهى تحصیل پرداخت. سپس به بمبئى رفت و زیر نظر و سرپرستى دینشاه به تحصیل مشغول شد.
کیخسرو در خاطرات خود آورده است؛ در جوانی در مدرسه آمریکاییها روزهای یکشنبه به کلیسا سپرده میشدند و کشیش اصول دین مسیحی را برای آنها تدریس میکرد، یک روز تعدادی از روحانیان مسلمان برای دیدن عشاء ربانی به مدرسه میروند. در بین مراسم، شخصی به نام شیخ یحیی (منسوب به حاج ابو جعفر ملا) حضور داشت، پس از مراسم، او را میبیند که در فکر فرو رفته، از دین او میپرسد؛ کیخسرو میگوید، زرتشتی است، ولی از دین زرتشتی چیزی نمیداند. از دین مسیحی چیزهای زیادی یاد گرفته است. شیخ میگوید، بهتر است تو بروی و دین خودت را که اولین دین یکتاپرستی در دنیاست، مطالعه کنی، چراکه دین زرتشتی اصول خود را با سه دستور ساده و کامل: «اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک» به جهانیان اعلام داشته و اغلب آموزشهای ادایان دیگر مثل کلیمی و مسیحی از دین زرتشتی گرفته شده است. شیخ یحیی مدتی برای او و چند دانشآموز دیگر اصول دین زرتشتی را بیان میکند. سخنان او در کیخسرو تاثیر زیادی بهجای میگذارد و نقطه عطفی برای زندگی آیندهی او میشود.
او هیچگاه توصیههای شیخ یحیی را فراموش نکرد. در ۱۶ سالگی به بمبئی میرود و یک سال بعد بهعلت بیماری به تهران برمیگردد. در ۱۸ سالگی با فیروزه کریمدادفرهی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج ۷پسر و ۴ دختر بود. دو پسرش در کودکی فوت کردند و یک پسر دیگرش به نام شاهرخ، که جوان تحصیل کردهای بود، به اصرار خودش برای تحصیلات عالی با شخصی به نام پرنسس ارفع عازم اروپا شد، ولی در راه شیراز بهدلیل ناامنی در حمله به کاروانش، با تیر قشقاییها کشته شد. پسران دیگر کیخسرو به نامهای افلاطون، منوچهر، شاه بهرام، شاه بهمن و دخترانش فرنگیس، هما و پروین بودند. همسر کیخسرو به نام فیروزه پس از چندی فوت میکند و کیخسرو پس از چند سال با خانم کتایون قباد ازدواج کرد و از او صاحب دو فرزند دیگر به نامهای فریدون و داریوش شد.
خانوادهی کیخسرو شاهرخ
پس از پایان تحصیلات، از طرف انجمن اكابر صاحبان پارسى، به آموزگارى در كرمان منصوب شد. در همین سالها زبانهای انگلیسی، روسی و عربی را آموخت و قرآن و ترجمه آن را فرا گرفت. پس از مدتى از طریق مشهد و عشق آباد به روسیه رفت و بیش از یكسال در ادسا ماند، سپس به تهران آمد و جزو مدیران ادارهى ارباب جمشید بهمن درآمد.
در دورهى دوّم مجلس، از طرف همكیشان خود به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و جمعا یازده دوره نمایندهى زردتشتیان در مجلس بود. در دوره اول مجلس، هنگامی که ارباب جمشید نماینده مجلس بود، دولت لایحهای به مجلس برد که در آن نوشته بود:
در مقابل قوانین مصوبه مجلس همه مسلمانان مساوی الحقوق هستند.
وقتی این لایحه در روزنامه ها چاپ شد، کیخسرو که کارمند ارباب جمشید بود، اعتراض کرد و لایحهای نوشت که:
همه ایرانیان در مقابل قوانین مصوبه مجلس دارای حقوق مساوی هستند و از آن قوانین بهرهمند میشوند.
و لایحهی اصلاحی را به نظر احتشام السلطنه رئیس و نواب رئیس و سایر نمایندگان مجلس رساند و به اتفاق عدهای از زرتشتیان پیش رئیس و نمایندگان مجلس رفتند و بالاخره موفق شدند اصلاحات را به تصویب مجلس برسانند و در قانون منظور کنند.
ارباب كیخسرو شاهرخ با همكاری جمعی از نمایندگان پیشگام مجلس مانند دكتر رضا افشار، شیخ ابراهیمزنجانی و سید نصرالله تقوی در فراهم آوردن مقدمات تاسیس كتابخانه مجلس از طرح پیشنهادی تا استقرار و پا گرفتن آن، كوششهای فراوانی كردند. وی دو سال پس از پیروزی مشروطیت، این طرح را به مجلس ارائه كرد و دایره كتابخانه در نظامنامه داخلی مجلس شورای ملی، مورد توجه قرار گرفت. بدین ترتیب او نماینده زرتشتیان در دوره دوم مجلس شورای ملی، مبتكر طرح كتابخانه مجلس شد.
اقدامات و فعالیتها
در سال ۱۳۱۰ خورشیدی، تنى چند از رجال دانشمند، بهمنظور تجلیل از بزرگان علم و ادب ایران و حفظ آثار باستانى و ابنیهى تاریخى، انجمنى به نام «انجمن آثار ملى» تاسیس كردند كه وى نیز با آنان همكارى داشت. نخستین اقدام انجمن مذكور، ساختن آرامگاه فردوسى در طوس بود.
او طبع شعر داشت و داراى تألیفاتى است از جمله: «آیین پارسیان»، ترجمه از انگلیسى؛ «آینهى آیین مزدیسنى»؛ «فروغ مزدیسنى».
او معلم ، نویسنده و مدرسهساز نمونهای بود و با ساخت بیش از ۲۰ مدرسه در شهرهای مختلف از جمله مدرسه ملی ایرانشهر كرمان به سال ۱۲۸۵ خورشیدی و مدارس جمشیدی و جمشید جم و فیروز بهرام و... شناخته شده است.
در سی سالگی در جنبش مشروطه شرکت داشت و از مشروطهخواهان بود. در سال ۱۲۹۵ رئیس اداره تلفن شد. در این سمت او برای نخستین بار شرکت زیمنس آلمان را بهعنوان فروشنده تجهیزات تلفن کشور انتخاب کرد و با آن قرارداد بست. بعدها مدتی مدیر بنگاه راه آهن دولتی ایران شد. در زمان قرارداد ۱۹۱۹ ارباب کیخسرو در آمریکا بود و رهبری مخالفان قرارداد در خارج از کشور را در استکهلم و ایالات متحده بر عهده داشت.
در اواخر دوره احمد شاه در مقطعی انگلیسیها پرداخت درآمدهای نفتی به دولت ایران را مشروط به «تشکیل کمسیون مالی» کردند تا اختیار مالی ایران را بهدست بگیرند، به همین دلیل گندم نایاب شده بود و هزاران ایرانی در قحطی بزرگ ایران (۱۲۹۸–۱۲۹۶) تلف شدند. ارباب کیخسرو مأمور خرید گندم برای تولید نان نانواییها شد. در این هنگام محتکرین پایتخت، قیمت گندم را بالا برده بودند و انبارهای حکومتی متعلق به احمدشاه مملو از گندم بود، ولی احمدشاه حاضر نبود گندم را به قیمتی کمتر از محتکرین تهران بفروشد. ارباب کیخسرو با شاه ملاقات کرد و سوگند پادشاهی وی را به یادش آورد و تلاش کرد تا او را به قیمتی کمتر راضی کند. ارباب کیخسرو حاضر نبود برای گندمی که برای مردم خریداری میشود، مبلغ گران بپردازد. او پس از چند بار استعفا، بالاخره گندمی را که محتکرین خرواری ۹۹ تا ۱۰۰ تومان قیمتگذاری کرده بودند برای مردم بیشتر از خرواری ۳۷/۵ تومان نخرید و میان نانوایان توزیع کرد.
حضور ارباب کیخسرو در پارک جمشیدیه
در سال ۱۲۸۸ به نمایندگی زرتشتیان در دوره دوم مجلس شورای ملی انتخاب شد و تا دوره دوازدهم و سال ۱۳۱۹ که کشته شد، در این سمت باقیماند. در سال ۱۳۰۴ برای خرید لوازم چاپ و راهاندازی چاپخانه مجلس به آلمان سفر کرد و چاپخانه مجلس را راهاندازی کرد.
سید حسن مدرس در یکی از نطقهایش در مجلس شورای ملی آن زمان در رابطه با کیخسرو شاهرخ گفته بود:
در مجلس ما یک مسلمان هست، آن هم ارباب کیخسرواست.
در جریان جنگ جهانی دوم، پسر کیخسرو، گوینده رادیو برلن بود و علیه رضا شاه و بریتانیا بدگویی میکرد. حملات این رادیو رضا شاه را بسیار عصبانی کرده بود. به گفته پروین شاهرخ (کوچکترین دختر او)، ارباب کیخسرو پیش از کشته شدن تلاش کرد تا نامهای به پسرش بنویسد و او را از بدگویی علیه منافع انگلستان و رضا شاه برحذر بدارد؛ ولی اجازه ارسال این نامه به او داده نشد.
به گفته باستانی پاریزی:
ارباب کیخسرو در پایان عمر سخت زیر نظر بود. چندبار اداره شهربانی دستور داشت با وسایلی او را تلف کند، ولی موفق نشد.
پسر ارباب کیخسرو شاهرخ (شاهبهرام)
پروین شاهرخ میگوید در یکی از شبهای تیرماه ۱۳۱۹ او را در یک مجلس عروسی دستگیر و همان شب کشتند و جنازه وی را در مسیر منزلش انداختند. به گفته حسین مکی بهدلیل حملات بهرام شاهرخ در رادیو برلین، رضا شاه دستور مرگ پدر وی یعنی ارباب کیخسرو را صادر کرد؛ ولی باقر عاقلی میگوید وی در حال عبور از پیادهرو خیابان کاخ (فلسطین فعلی) بود که اتومبیلی وارد پیادهرو شد و او را زیر گرفت.
با آنکه مرگ ارباب کیخسرو در اواخر شب دهم و ساعات اولیه بامداد یازدهم تیر ۱۳۱۹ رخ داد، ولی روزنامه اطلاعات روز ۱۳ تیر این خبر را منتشر کرد. جسد او در پیادهرو کوچه سزاوار خیابان کاخ پیدا شد.
خلاصهای از فعالیت های ایشان
تغییر مراسم تدفین از دخمه به خاكسپاری، خرید و احیای آرامگاه قصر فیروزه تهران و پیگیری این مراسم در سایر شهرها، پافشاری در تصویب و به رسمیت شمردن احوال شخصی اقلیتهای مذهبی و پیگیری و تدوین مفاد آن، دریافت حكم تولیت موقوفات زرتشتی به نام انجمنهای زرتشتیان هر شهرستان از جمله دیگر اقدامات اوست.
او همچنین مسئول شناسایی و بازسازی آرامگاه فردوسی و سرپرستی جشن هزاره آن شاعر نامور به سال ۱۳۱۳خورشیدی بود و سرپرستی جشن تاجگذاری احمد شاه قاجار و نظارت بر جشن تاجگذاری رضا شاه پهلوی بود.
این مرد نیك اندیش در دوران زندگیاش منشاء خدمات ارزندهای به جامعه زرتشتی و كشورش ایران شد. او سرانجام پس از شصت و شش سال زندگی نیك، آفتاب عمرش در نیمه شب یازدهم تیرماه ۱۳۱۹ غروب كرد و نامش در تاریخ ایران جاودان شد.
دیدگاه