سفرنامه کاربران کجارو: دو نفر و نصفی در شیراز
«دو نفر و نصفی در شیراز»، عنوان سفرنامهی جذابی است که جناب مسعود آقایی، یکی از کاربران کجارو، برای ما ارسال کردهاند. در ادامه، با متن سفرنامهی شیراز، نیزسفر وی خواهیم شد.
سلام. من مسعود آقایی هستم. دو بار در سالهای ۸۶ و ۸۷ به شیراز رفته بودم؛ ولی این بار قصد داشتم حتما اردیبهشت شیراز را همراه با همسر و پسر هفت ماههام تجربه کنم و این زمان خوب سال را بههیچعنوان از دست ندهم؛ به همین خاطر سعی کردم وقت بسیاری بگذارم و برنامهی دقیق و مناسبی را با توجه به شرایط کودک همراهمان فراهم کنم. در سفرنامهی شیراز ۹۷، با من و خانوادهام همراه باشید.
پیش از سفر | روز اول | روز دوم | روز سوم | روز چهارم | روز پنجم
در ابتدا چند نکته برای خانوادههایی که مثل ما کودک خردسال دارند:
۱. توجه کنید که باید برنامهی خیلی دقیقی داشته باشید تا بتوانید از همه جاهای دیدنی شیراز دیدن کنید و فشار مضاعفی به شما، همسر و کودکتان وارد نشود.
۲. بچهها معمولا در این سن نمیتوانند فضای گردش و بیرون را زیاد تحمل کنند و تقریبا در بهترین حالت، هر ۱٫۵ ساعت یک بار نیاز به خواب یا تغذیه دارند. به همین خاطر من روزهایم را به دو بخش سه ساعته تقسیم کردم: سه ساعت گردش صبح، سپس ناهار، برگشت به هتل و کمی استراحت. بعد از ظهر نیز گردش سه ساعته، صرف شام و برگشت به هتل. در هر بخش سه ساعته نیز یک بار در میانهی گردش، جایی را برای تغذیه یا استراحت کوتاه کودک در نظر گرفتم تا مجبور نباشم مرتب به هتل برگردم و زمان را از دست بدهم.
به این ترتیب در پنج روز اقامتمان، ۲۰ مکان گردشی برای بازدید و ۹ رستوران و کافه را برای صرف غذا در نظر گرفتم که جدول زمانبندی آن را با شما به اشتراک میگذارم:
۳. حتما یک شیشه آب جوشانده و خنکشده را برای کودکتان بههمراه داشته باشید. کودک شما، نیز مرتب تشنه خواهد شد و نیز با شیشه آب، سرگرم میشود و شما میتوانید از اماکن بازدید کنید.
۴. اگر اهل عکس و عکاسی هستید، حتما رم گوشیتان را قبل از سفر خالی کرده یا یک رم ۳۲ گیگ جدید تهیه کنید. مطمئن باشید باز نیز فضا کم میآورید.
۵. یک کالسکه خیلی سبک برای سفرتان تهیه کنید. در شیراز زیاد پیش میآید که بخواهید از مکانهایی با اختلاف سطح یا از پلهها عبور کنید؛ پس یک کالسکهی سبک تهیه کنید که باعث راحتی کار شما بشود. از فضای سبد کالسکه نیز میتوانید بهجای حمل ساک کودک بهره بگیرید. دو پوشک، دستمال مرطوب، شیشه آب، دستمال کاغذی، ظرف و قاشق غذای کودک همیشه همراهتان باشد.
۶. اگر کودکتان به سن غذا خوردن رسیده، یک ظرف سوپ مرغ، پوره سیبزمینی یا آش شلهزرد برایش درست کنید یا اینکه هرروز یک بیسکویت مادر همراه داشته باشید. بچهها سر میز و سفرهی غذا همراه والدینشان، راحتتر و بهتر غذا میخورند و کمتر داد میزنند؛ بنابراین آبروی شما در رستوران نخواهد رفت!
۷. طبق گفتهها، شنیدهها و توصیهها، بچهها در هنگام برخاستن هواپیما، کمی ناآرام میشوند. ما نیز سعی کردیم قبل از تیک آف، پسرمان را با بازی کردن خسته کنیم تا زمانی که داخل هواپیما نشستیم، غذا بخورد و بخوابد. هنگام بلند شدن هواپیما نیز، به کودکتان پستانک یا شیشه شیر بدهید تا با میک زدن آن، فشار هوای بدن کودک تنظیم شود و به اصطلاح گوشهایش نگیرد. اگر این کار را نکنید، کودک شما ناآرام و مشکلساز میشود. داخل کابین نیز اسباببازیهایش را همراه ببرید تا سرگرم شود و مسیر ۱٫۵ساعته تهران - شیراز را با آرامش بگذرانید.
ما از میان هتلهای فراوان شیراز، هتلی سنتی وکیل را انتخاب کردیم که دسترسی مناسبی داشت؛ یعنی نیز در خیابانهای فرعی نبود و نیز هتل خیلی سنتی نبود که در کوچهپسکوچهها باشد. ضمنا ورودی هتل پله و اختلاف سطح نداشت و مستقیم به آسانسور وارد میشدیم؛ از این نظر برای تردد و حمل کالسکه و بچه عالی به نظر میرسید. همچنین دسترسی به اماکن تاریخی شیراز نیز بسیار راحت و نزدیک بود.
اکثر مکانهای دیدنی شیراز در یک محدوده هستند؛ به همین خاطر هتلمان را در مرکز دیدنیهای شیراز گرفتیم تا در ترددهای مداوم روزانه، زمان، هزینه و انرژی بسیاری را صرف نکنیم.
روز اول
بعد از فرودگاه، خیلی سریع به هتل رفتیم و ساعت چهار عصر رسیدیم؛ اتاق بسیار مرتب، خنک و تمیزی را تحویل گرفتیم. طبق زمانبندی، دو ساعت استراحت کردیم و به حافظیه رفتیم. حافظیه همیشه شلوغ است؛ اما نیز روزهایش زیبا است و نیز غروب و شبها، فضای زیبایی دارد. حواستان باشد حافظیه، پلههای بسیاری دارد و برای کالسکه، رمپ ندارد؛ بنابراین مرتب باید کالسکه را حمل کنید. چرخی زدیم و شعری از حافظ خواندیم و از آرامش محیط لذت بردیم.
از حافظیه و زیباییهایش خداحافظی کردیم و در ادامه، از مسیر سنگفرش شده، قدم زنان به گالری تار و پود رفتیم که درست پشت حافظیه قرار دارد.
گالری تار و پود، یک کافه گالری خیلی مدرن و زیبا است که پیشنهاد میکنم حتما از آن دیدن کنید. معماری جذاب و منحصربهفرد آن را آقای ایروانیان انجام داده است. ایشان معمار رستوران هفت خوان نیز هستند. به همین دلیل شباهتهای بسیاری در این دو مجموعه میبینید.
از گالری و آثار خوبش بازدید کردیم و در کافه متفاوتش، شربت محلی و خوشطعم به لیمو ـ دارچین و شربت خوشمزهی خیار ـ سکنجبین سفارش دادیم. بعد، به باغ جهاننما رفتیم که در چند قدمی همان جا است. وسط باغ، ساختمانی کوشک قرار دارد که موزه است. بلیط ورودی باغ و موزه نیز جدا است. غروبهای آرام و زیبایی دارد و از گوشه کنارش صدای موسیقی سنتی ایرانی به گوش میرسد.
شب فرا رسیده بود و موقع صرف شام بود. برای شام از کنار چندین رستوران خوب محلی گذشتیم و به رستوران پرآوازهی هفت خوان رفتیم. یک پیرمرد خوشپوش و خوشصحبت به ما خوشامد گفت و طبقهها و غذاهای رستوران را برایمان توضیح داد.
رستوران هفت خوان چهار طبقه دارد و در هر طبقه غذاهای خاصی سرو میشود که میتوانید بسته به میل و ذائقهتان انتخاب کنید. صبحانه نیز از هشت صبح تا ۱۰:۳۰ سرو میشود که باید خیلی خوب باشد.
ما به طبقه سوم رفتیم که نیز غذاهای سنتی ایرانی و کبابی و نیز منظره مناسبی به شهر داشت. این رستوران موزیک زنده دارد و پخت نان در همان جا انجام میشود. ما یک سیخ کباب کنجه لاری (همان چنجه) و یک سیخ نیز کباب چنجه معمولی با ماست محلی، سبزی، لیموترش، پیاز، فلفل و نان داغ سفارش دادیم. این غذا را همراه با یک سفرهی سنتی برایتان میآورند که خیلی میچسبد! در این رستوران به تک تک جزییات فکر شده است. شما مدام در حال کشف چیزهای عجیبوغریب و هیجانانگیز هستید.
روز دوم
خب، برنامه روز دوم ما نیز طبق برنامهریزی، مکانهای دیدنی نزدیک به هتل و نزدیک به نیز بود. پیاده راه افتادیم و وارد بازار شدیم. از کنار دیوار حمام وکیل، از یک کوچه باریک و دلانگیز رفتیم و وارد حمام وکیل شدیم.
محیط خنک رستوران و نورهایی که از نورگیرهای سقف، فضا را آرام میکردند، همراه با موسیقی سنتی ایرانی، بسیار زیبا بود. ما نیز تمام قسمتها شامل رختکن، شاهنشین و خزینه را دیدیم؛ البته اتاقی که با مجسمههای خانمهای قاجاری، مراسم حمام عروس را به تصویر میکشید، نیز خیلی جالب بود. آن فضا با موزیک و نقالی مراسم همراه بود.
هوا کمی به گرمی رفته بود و یک شربت شیرازی میچسبید. به همین خاطر روبهروی حمام وکیل، به کافه ژولب رفتیم. فضای داخلی سنتی و زیبایی دارد و البته چند میز باصفا نیز در فضای خارجی قرار گرفته که مشرف به نمای مسجد، حمام و بازار وکیل است. جایتان خالی؛ شربت بیدمشک نسترن که در شیراز خیلی معروف است و شربت بهارنارنج سفارش دادیم. توریستهای خارجی بسیاری آنجا بودند و زیر سایهی سایهبانها مدتی استراحت و خاطراتشان را یادداشت میکردند یا به اشتراک میگذاشتند.
حالا نوبت مسجد وکیل بود. ما به موقع به مسجد وکیل رفتیم. نیم ساعت به اذان ظهر مانده بود؛ پس نیز خلوتی و نیز شلوغی مسجد را دیدیم. به حق که ابهت مساجد ایرانی همراه با آرامش عجیبش، دلفریب و آرامشبخش است؛ این مسجد، صحن بزرگ و مربعشکلی دارد که وسط آن، حوضی مستطیلی با آب و فوارهی کوچک زیبا قرار گرفته است و یک پاسنگ برای وضو دارد. شبستان مسجد که در انتهای روبهروی ورودی قرار دارد، فضایی مسقف و برای اقامه نماز است. ستونهای رفیع و حجاریشده، کاشیهای رنگارنگ و زیبا، نوری که از لابهلای ستونها، رقصکنان به داخل میآید و یک منبر سنگی در جلوی شبستان قرار گرفته است.
در گوشهای از مسجد نشستیم و استراحت کردیم. همچنین تغذیهای کوچک به پسرمان دادیم تا انرژی داشته باشیم و بهسمت بازار وکیل برویم.
ورودی بازار نزدیک است؛ داخل آن پر از حجرههای کاسبهای قدیمی شیراز است که انتهای آن، افراد به دور از سروصدا و تنشهای شهری، به کسبوکار مشغول هستند. فضا پر از رنگ فرش و گلیم، پارچههای بته جقه، کاسههای میناکاری و صنایع دستی ایرانی است. کمتر محصول مدرن و امروزی در این بازار وجود دارد و این یکی از خوبیهای بازار به شمار میرود.
یادتان باشد داخل بازار، چند سرای قدیمی وجود دارد که اکنون به بازارچه تبدیل شدهاند. حتما برای آن وقت بگذراید و از آن دیدن کنید. سرای مشیر یکی از آنها است. قسمت اعظم سرای مشیر به حجرههای به نیز چسبیدهای تبدیل شده که تحتنظر سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی است. به همین دلیل همه حجرهها به نیز راه دارند؛ بنابراین هر سوغاتی که میخواهید از کل مجموعه انتخاب میکنید و بعد در صندوق حساب میکنید. قیمتهای صنایع دستی این مجموعه نسبت به دیگر مکانهای شیراز معقولتر و مناسبتر است.
پیشنهاد میکنم از پلههای بلند سرای مشیر بالا بروید و از ایوان طبقه دوم و مغازههایش نیز دیدن کنید.
کمکم خسته شده بودیم و وقت ناهار نیز بود. طبق پیشبینی، از داخل بازار به رستوران سنتی سرای مهر رفتیم که خیلی نزدیک است. فضای کوچک و محیطی گرم و صمیمی دارد و شامل دو طبقه میشود: پایین رستوران و طبقهی بالا سفرهخانه. پیشنهاد میکنم از غذاهای سنتیاش میل کنید: کلمپلو شیرازی فقط پنجشنبهها سرو میشود. ما دو عدد دیزی با سالاد شیرازی سفارش دادیم که خیار و گوجهاش بزرگ خرد شده بود. برای دیزی نیز انبر نداشت؛ ولی مشکلی نیز نبود. پذیرایی مناسبی انجام شد و صاحب رستوران نیز آقای خوشبرخورد و مودبی بود.
عصر روز دوم، قدم زنان بهسمت ارگ کریمخانی رفتیم؛ اما قبل از آن به موزه پارس سر زدیم؛ چون کمی دیر از هتل بیرون زده بودیم و موزه پارس نیز فقط تا ساعت هفت باز است. در موزه پارس، مدالهای یادبود مختلفی از دوران پهلوی وجود دارد؛ همین طور نامهها، نقشهها و آلات جنگی مختلفی از دوران صفویه که اگر تاریخدوست باشید، از تماشای آنها خیلی لذت خواهید برد.
چند قدم دورتر از موزه پارس، ارگ کریمخانی پیدا است که قلعه و اقامتگاهی درباری در زمان زندیه بوده است. از دو سمت به خیابان و از دو سمت دیگر در کنار معبری قرار دارد که هیچ اتومبیلی در آن تردد نمیکند. به همین خاطر چشمانداز خوبی به ارگ دارید و ابهت این بنا شما را مجذوب میکند. در چهار طرف این قلعه، برجهای دیدبانی قرار دارد که در طول تاریخ آسیب دیده و حتی کج شدهاند که خوشبختانه مرمت شدند و سرپا هستند.
داخل ارگ کریمخانی، پر از درختهای نارنج و مرکبات است که اگر اواسط فروردین به آنجا بروید، غرق در عطر بهارنارنج میشوید. در اردیبهشت، همه برگها سبز هستند و باغی زیبا جلوی چشمتان خواهید دید.
معمولا گفته میشود بستنی و فالودهی شیرازی پشت ارگ را میل کنید. طعم بستنیاش خوب و کمی طعم شیرش زیاد بود. فالودهاش بسیار شیرین، غلیظ و خوشمزه بود. ضمنا ما فکر میکردیم پشت ارگ یعنی اینکه یک بستنیفروش درست پشت ساختمان ارگ وجود دارد. در واقع پشت ارگ، اسم یک مغازه است.
روز سوم
برای روز سوم، زیارتِ دیگر سالار شعر و ادب را در نظر گرفتیم: سعدی شیرازی. آرامگاه سعدی در گوشه انتهایی شهر قرار دارد. مثل دیگر جاهای دیدنی شیراز، مجموعهی سرسبزی است که آرامآرام بهسمت مقبره میرود و بعد، تلالو رنگهای سبز، فیروزهای و طلایی در بنای ساختمان هویدا میشود و چشم را نوازش میکند. معمولا آرامگاه سعدی بهخاطر محیط کوچکش شلوغ بوده و بازدید از آن کمی مشکل است.
در سمت دیگر، آرامگاه شوریده شیرازی، شاعر نابینای شیرازی قرار دارد و مابین این دو آرامگاه، راهرویی رفیع و ستونیشکل به چشم میخورد. اگر خسته شدید و میل به استراحتی کوتاه دارید، کافیشاپ کوچکی نیز در گوشه باغ فعالیت میکند.
از سعدیه که خارج شوید، ۸۵۰ متر جلوتر، ورودی باغ دلگشا است و چه نام برازندهای؛ به سبک باغآراییهای سنت ایرانی، جوی آبی از بنای کوشکمانند میانهی باغ، از حوضی زیبا بهسمت درب ورودی روانه شده است. وارد این جوی زیبا نشوید؛ چون ممنوع است؛ ولی دستی به آب روان و خنکش بزنید و لذت ببرید. البته بنای کوشک میانه باغ، موزه است؛ موزه ساعت، رادیو و تلویزیون. بهای بلیط آنها را نیز باید جدا بپردازید. این موزه، چندین طبقه دارد و خوشبختانه میتوانید به طبقههای بالایی بروید و ضمن لذت بردن از تماشای بخشی از تاریخ، چشمانداز شاهنشین آن را نیز مشاهده کنید که نمایی پرابهت و آرام به باغ و اطرافش دارد.
مستقیم تاکسی گرفتیم و به رستوران وکیل، حوالی هتل خودمان رفتیم؛ جایی که از قبل انتظار دیدنش را میکشیدم؛ یک بنای بازسازی شده به سبک سنتی ایرانی در دل بازار و چسبیده به حمام وکیل. توجه کنید رستوران سنتی وکیل فقط سرویس ناهار دارد و ظهرها از ساعت ۱۲ تا چهار عصر باز است و شب هنگام تعطیل میشود.
کلمپلو شیرازی را اولین بار اینجا امتحان کردم و بسیار خوشم آمد؛ همراه با ماست و کنگر، سالاد شیرازی اصیل و یک پرس نیز چلو کوفته شیرازی.
واقعا از همه نظر رضایت بخش بود. سرویسدهی، فضاسازی، سرعت در سرویس، نظافت، طعم و کیفیت غذا. توریستهای خارجی بسیاری نیز به آنجا میآیند و رستوران شلوغی است. پیشنهاد میکنم اگر نمیخواهید بعد از صرف غذا، بهخاطر شلوغی، شما را مودبانه بیرون کنند، قبل از ساعت یک برای صرف ناهار بروید یا کمی آهسته غذا بخورید تا دیرتر تمام شود.
وقتی به هتل برگشتیم، برحسب تجربه روز قبل، تصمیم گرفتیم از زمان استفاده کنیم و زودتر بیرون برویم. ساعت ۳:۳۰ از هتل خارج شدیم و بهسمت خانه فروغالملک رفتیم؛ خانهای سنتی در کوچههای قدیمی مرکز شهر و پشت سه راه نمازی که الان تبدیل به چهارراه شده است. از کنار اقامتگاههای سنتی و زیبای بسیاری گذشتیم و از زیر درختان توت عبور کردیم تا انتهای کوچهای باریک، به خانه فروغالملک رسیدیم. این خانه از آن خانه های تاریخی شیراز به شمار میرود که توریستهای بسیاری از وجود آن خبر ندارند یا بهخاطر زمان محدود، فرصت بازدید پیدا نمیکنند. به همین دلیل میتوانید در کمال آرامش و سکوت، یک ساعت کامل از این منزل قدیمی و زیبا بازدید کنید و از آن لذت ببرید.
حیاط بیرونی خانه، بزرگتر و حیاط اندورنی آن، کوچکتر است؛ هر چند این خانه در زمان قدیم، پنج اندرونی داشته؛ اما امروزه تنها یکی از آنها سالم و قابل بازدید است. وارد اتاقهای سنتی آن شوید، خودتان را بهجای اعضای خانه تصور کنید و از چشم آنها، حیاط را ببینید. حوض اندرونی، بالانشین منزل، پنجرههای ارسی رنگارنگ، زمین سنگفرش و سقف چوبی نقاشی و آینهکاری شده، قطعا شما را مسحور خواهد کرد.
وقتی از خانه فروغالملک خارج شدیم، دیدم که گوشیام را شارژ نکرده بودم. حتما همیشه از فرصت استراحت در هتل استفاده و گوشی یا دوربین را فول شارژ کنید. به هتل برگشتیم، پاور بانک را گرفتیم و بهسمت عمارت شاپوری، واقع در خیابان انوری در ۹۰۰ متری هتل روانه شدیم. عمارت شاپوری نیز از آن خانههای اصیل و اربابی قدیمی شیراز است که امروزه، طبقه همکف آن بهعنوان کافه و طبقه بالای آن بهعنوان رستوران استفاده میشود.
رستوران عمارت شاپوری، ظهرها تعطیل است و تنها برای شام میتوانید به آن مراجعه کنید؛ اما خوشبختانه کافه در تمام طول روز باز و در دسترس است. چرخی در حیاط بزنید و چمن سبز و یکدست باغ را در کنار حوض متفاوت آن ببینید. تاج ساختمان نیز که سبکی متدوال در اکثر خانههای شیراز به شمار میرود، بسیار زیبا است. در کافه عمارت شاپوری کمی خستگی در کردیم و یک لیوان شربت بهارنارنج نوشیدیم. در همین فاصله نیز پسرمان غذا خورد و خوابید.
سرانجام نوبت به باغ ارم رسید؛ باغ معروف شیراز که در گوشهی دیگر شهر قرار گرفته است. بلوار زیبای ارم و باغ بزرگ ارم، سه ورودی دارد که شما باید از ورودی ضلع شمالشرق وارد شوید. در دیگر باغها، از ضلع جنوبی و از پای باغ وارد میشوید و عمارت باغ در جلوی شما قرار دارد؛ اما در باغ ارم، ورودی باغ در ضلع جنوبی عمارت واقع شده است.
گوشه گوشه باغ ارم با درختان سرو بلندقامت، درختان مرکبات و البته گیاهان نادر و خاص پر شده و همهجا سرشار از عطر طبیعت و زندگی است. بهرغم شلوغی بازدیدکنندهها، در هر جایی از باغ میتوانید فضایی دنج پیدا و اندکی استراحت کنید و در عین حال از تاریخ کهن و ذوق اصیل ایرانی لذت ببرید.
برای شام محض تنوع در سفر و نزدیک بودن به باغ ارم، کافه رستوران ایتالیایی پل باسی را انتخاب کردیم. این رستوران در فاصله ۶۰۰ متری باغ قرار دارد و از ساعت ۷:۳۰ باز میشود. ما طوری برنامهریزی کرده بودیم تا ساعت ۷:۳۰ در رستوران باشیم و از خلوتی آن استفاده کنیم. استیک پرترهاوس سفارش دادیم که انصافا برای دو نفر مناسب بود و بیف استروگانف که با خلالهای نازک ترد سیبزمینی پوشیده شده بود.
قیمت غذاها نسبتا گران و فضای رستوران شیک، تیره و مناسب بود. برخلاف آن، کافه از دکوراسیون لوکس و فضای روشنی برخوردار و اکثرا شلوغ بود.
روز چهارم
روز چهارم با یک صبحانه متفاوت آغاز شد: صبحانه در خانه پرهامیها. طبق ایدهای جالب و جدید، برخی اقامتگاهها و خانههای قدیمی را به رستوران یا مسافرخانههای سنتی تبدیل کردهاند. به این مکانها، اقامتگاههای بومگردی میگویند که خانه پرهامیها یکی از آنها به شمار میرود. یادتان باشد برای سر زدن به خانه پرهامیها باید از قبل جا رزرو کنید. روبهروی مسجد نصیرالملک، کوچهای پرپیچوخم قرار دارد که باید در آن پیش بروید تا به یک در کوچک قهوهای رنگ برسید. تابلوهای راهنما به شما کمک خواهند کرد. خانه پرهامیها شامل یک اندرونی دو طبقه میشود که در مرکز آن چند میز و صندلی و یک میز صبحانه ساده و باصفا وجود دارد. اتاق مسافران نیز در همان اطراف واقع شده است. برای آشنا شدن با سنت و فرهنگ شیراز، سر زدن به این بنا را از دست ندهید.
باغ عفیفآباد، باغی نظامی بوده که در اختیار ارتش قرار داشته است و سران ارتش آنجا استراحت میکردند. اکنون نیز مجددا در اختیار ارتش قرار دارد و عجیب نیست اگر آنجا آلات جنگی و موزه جنگ ببینید. اگر تفنگها و تپانچههای قدیمی برای شما جذاب هستند، گنجینهای چند صدتایی از آنها را خواهید دید. ورودی باغ در پایین واقع شده است و طبق رسم باغهای شیراز، یک حوض مستطیلی میانی دارد که میتوانید بازتاب نمای عمارت را در آن ببینید. در اکثر مکانهای دیدنی شیراز میتوانید با لباسهای سنتی ایران، عکس یادگاری بگیرید و آن را بهصورت چاپ شده دریافت کنید. در دالانهای عمارت، اتاقهای مختلفیای هستند که هرکدام با دکوراسیونی منحصربهفرد تزیین شدهاند. مبلها، پارچهها، فرشها، سقف و آینههای هر اتاق، فضایی متفاوت را ایجاد میکنند.
وسط راهرو، چهارپایهای قرار دارد که میتوانید با استفاده از آن بالا بروید و از پنجرهی کوچکی که مقابل آن قرار دارد، ورودی باغ و عمارت را تماشا کنید. آن پنجره دوگانه است؛ یعنی کار عدسی را میکند و میتواند ورودی باغ را بزرگتر نشان دهد؛ ابزار مناسبی که خانمهای عمارت برای دیدن مهمانها از آن استفاده میکردند.
سعی کنید که تا انتهای باغ بروید. این حجم از درختان سرو در کنار درختان کوتاهتر نارنج و زمین چمن میانی، به زیبایی در کنار نیز، شما را از هیاهوی زندگی فارغ میکند.
تاکسی بگیرید و به قلب شهر برگردید، به نارنجستان قوام. شرط میبندم اصلا حدس نیز نمیزنید چه چیز خارقالعادهای در انتظار شما است. فکر میکنید این نیز مانند سایر خانههای شیراز است: درخت، حوض و عمارت. بله درست حدس زدید؛ همینها است؛ ولی بهغایت کلام زیبا: با گلهای رنگی زرد، بنفش و صورتی که از بدو ورود تا پای عمارت همراهیتان میکنند. حوض کمعمق، آب زلال و فوارهی وسطش که روح آدم را نوازش میدهد. در دل کویر و این سرسبزی...
خود عمارت، شاهکار آینهکاری است. اگر جهانگردها بگذارند، فرصتی برای خلوت کردن و لذت بردن از تالار آینه آن پیدا میکنید. پلههای عمارت، مرتفع هستند و شاید زانوی شما درد بگیرد. همه پلهها منقوش به نقاشیهای زیبا هستند؛ سقفها نیز همین طور، جایی از کف و سقف و دیوار نیست که به ذوق هنرمند ایرانی آراسته نشده باشد. شاید خسته باشید و تشنه؛ کافه و شربتهای اصیل شیرازی در حیاط منتظر شما هستند.
رستوران و اقامتگاهی سنتی به نام اقامتگاه سلطنت بانو در فاصلهی چند صد متری نارنجستان قوام و چسبیده به مسجد نصیرالملک قرار دارد. حتما از دیدنش کیف میکنید: جایی نقلی، بازسازی شده، تروتمیز و باصفا.
ما زمانی محدود و از قبل برنامهریزیشده داشتیم؛ بنابراین از کنار چند دیدنی شیراز گذشتیم؛ چون آنها را برای فردا برنامهریزی کرده بودیم. در حیاط نشستیم؛ اما نیمکتهای کنار پنجره در داخل ساختمان نیز عالی هستند. روز قبلش تماس بگیرید و برای رزرو هماهنگ کنید، چون فضای کوچکی دارد و زود پر میشود.
خب تخت جمشید! امکان ندارد شیراز بروی و تخت جمشید نروی!
حدود ساعت سه بهسمت تخت جمشید راه افتادیم. با اینکه خیلی جاهایش فرسوده و تخریب شده؛ اما باز نیز غرورآفرین است. تخت جمشید، ۷۰ کیلومتر با شیراز فاصله دارد. باید جاده تهران را بهسمت مرودشت بیایید. حدودا از ۶ کیلومتری تخت، وارد خیابانی مستقیم میشوید که درست به دروازه اصلی تخت جمشید میرسد؛ یعنی دروازه ملل که دو نگهبان سنگی و ستونهای مرتفع دارد.
دقت کنید، بنا را از دور میتوانید ببینید. در این مسیر چند کیلومتری، غرور تمام وجودتان را لبریز میکند و حسن ورودی برای رفتن به دل این ماشین زمان است.
حدودا در یک کیلومتری دروازه ملل، سمت راست، باجه بلیط قرار دارد. عظمت بنا را لحظهای فراموش کنید و بلیط بخرید؛ چون شاید فکر کنید باجه بلیط فروشی، در پای بنا است؛ در این صورت مجبور میشوید تا بنا بروید و دوباره برگردید.
در همان ابتدای ورودی، کالسکه و ویلچر را ممنوع کردهاند. اگر اینگونه وسایل همراهتان است، باید آنها را به امانت همان جا تحویل بدهید. پس بازوهایتان را آماده کنید که باید کودکتان را حدود یک ساعت نگه دارید.
پلههایی با ارتفاع کم، آرامآرام، ۲۰ متر شما را در دشتهای اطراف شیراز بالا میبرد و حس میکنید به مهمانی داریوش بزرگ دعوت شدهاید. تالارهای بسیاری آنجا وجود دارد که هرکدام به میزان مختلفی آسیب دیدهاند؛ اما با مطالعه قبلی میتوانید فضای پرابهت، سقفهای رفیع و ستونهای بلند آن تالارها را مجسم کنید. ستونها و دیوارهایی که بهدقت مدرنترین دستگاههای حجاری امروز، ۲۵۰۰ سال قبل میلاد، به دست هنرمندان و با عشق حکاکی شدهاند.
حتما قمقمه آب جوشانده کودکتان را همراه داشته باشید؛ چون مدام زیر آفتاب هستید و باد گرم و خشک دشت، کودک را تشنه میکند. داخل تخت جمشید شاید مجبور شوید به درخواست توریستها، برایشان چند عکس نیز بگیرید.
بازدیدتان که تمام شد، قدمزنان بهسمت باجه بلیطفروشی برگردید. همان جا میتوانید برای رفتن به کوه نقش رستم، یک تاکسی بگیرید؛ جایی که آرامگاه داریوش و خشایارشاه است. پای کوه بهشکل عجیبی باد تندی میوزد؛ پس یک پتو یا پارچه برای کودک، همراهتان باشد. رانندههای تاکسی آنجا کاملا به تاریخ این منطقه مسلط هستند و اگر از آنها بپرسید، مثل یک راهنمای تور، اطلاعات ارزشمندی را برایتان نقل میکنند.
حتما تا الان حسابی خسته و گرسنه شدید. در مسیرتان بهسمت مرکز شهر، روبهروی هتل آرین در خیابان فردوسی، کافهای جالب قرار دارد که دو دهنه مغازه قدیمی است. کرکره آبی قدیمی دارد و داخلش نیز ترکیب دیوارهای گلی، آینه قدیمی و بافت سنتی واقعی است، نه مصنوعی. پاستا و لازانیا با آب یخ سفارش دادیم. آب یخ را در لیوان رویی بزرگ آورد و کلی قالب یخ نیز داخل آن بود. واقعا چسبید!
دوست داشتیم قدم بزنیم. پس قدمزنان بهسمت هتل رفتیم و امروز نیز طبق برنامه، خیلی عالی تمام شد.
روز پنجم (روز آخر)
همه روزهای زیبای شیراز یک طرف، این روز یک طرف. باید صبح زود بیدار میشدیم؛ چون مسجد نصیرالملک را باید صبح زود رفت و دید. نور ملایم صبحگاهی که از شیشههای رنگی این مسجد زیبا عبور میکند، روی فرشهای پرنقش آن، جلوهی بهشت را میدهد. در عکسها جستوجو کنید و ببینید؛ ولی عکس کجا و واقعیت کجا.
شب زودتر خوابیدیم و صبح زود بیرون رفتیم. شما تنها کسی نیستید که مسجد نصیرالملک را بلد هستید؛ توریستهای خارجی و ایرانی بسیاری نیز صبح زود بیدار شدند که این منظره را ببینند. یادتان نرود باید قبل از ساعت هشت آنجا باشید. لحظهی ورودمان به مسجد را نمیتوانم توصیف کنم؛ انگار به نقاشی کمالالملک نگاه میکنی؛ دنیای دیگری است؛ هرچه هست، گویی زمین نیست.
کمی چرخیدیم و مست نگاه به پنجره و نورهای رنگی بودیم تا شاید در این ازدحام بشود جای خلوتی پیدا کرد و عکس گرفت. بهمحض اینکه مهان (پسرمان) را زمین گذاشتیم تا از او عکس بگیریم، سیل عکاسها، خبرنگارها و توریستها، دوربینهایشان را بهسمت ما و مهان برگرداندند و تعداد بسیاری عکس حرفهای و زیبا از او گرفتند. مهان نیز همکاری کرد و در لنز همه دوربینها با لبخند نگاه کرد. فکر میکنم نیم ساعتی مشغول عکاسی بودند تا بالاخره نوبت به خود ما رسید.
از مسجد خداحافظی کردیم و بهسمت خانهی زینتالملوک رفتیم که چسبیده به نارنجستان قوام است. واقعیتش را بگویم، آنقدر در این چند روز، مکانها و مناظر زیبا و رویایی دیده بودیم که خانه زینتالملوک با تمام جذابیتش، کمی برایمان خستهکننده آمد.
نوبت شاهچراغ بود. شاهچراغ درست در چند صد متری هتلمان قرار داشت. از آخرین باری که رفته بودم بزرگتر، شیکتر و زیباتر شده و صحنهایی به آن اضافه شده بود. خلاصه باید ببینید که اینجا لذت معنوی خودش را دارد.
وقت ناهار آخر بود و من نزدیکترین رستوران خوب به هتلمان را انتخاب کرده بودم که هرروز از کنارش رد میشدیم: رستوران کته ماس. البته میخواستیم برای شام به کته ماس برویم و ناهار را در رستوران اقامتگاه داش آکل باشیم؛ ولی تعلل کردم و روز قبلش جا رزرو نکرده بودم. اگر میخواهید در رستوران داش آکل ناهار میل کنید، حتما از روز قبل جا رزرو کنید. رستوران کته ماس درست سر چهار راه نمازی، پایین مهمانپذیر سعید است. موزیک زنده عالی که موسیقی سنتی و خاطرهانگیز دارد، شلوغی و ازدحام آنجا را قابلتحمل میکنند. آنقدر شلوغ بود که راحت ۲۰ دقیقه فقط در دفتر مدیر نشستیم تا میز خالی شود. کباب برگ و یک سینی کباب کوبیده سفارش ما بود؛ لذیذ، آبدار و خوشمزه. میز اردورش پر از سالاد است، فکر نمیکنم باب میلتان نباشد؛ مگر اینکه رژیم داشته باشید.
ما ماندیم و یک بعدازظهر خالی؛ چراکه از تک تک جاهایی که برنامهریزی کرده بودیم، دیدن کردیم و البته با کمک و همراهی کامل آقا مهان. دوست داشتیم حسن ختام سفر ما، خداحافظی با حافظ شیراز باشد تا غروب دلانگیز حافظیه را نیز ببینیم و در فضای آرام آن با موسیقی جذابش، با شیراز و سفرمان خاطرهبازی کنیم و آماده برگشتن شویم. بهراستی که رفتن از شیراز خیلی سخت است. با رفتن به حافظیه، فضا را نیز برای خودمان رمانتیکتر کردیم و چیزی نمانده بود اشکهایمان سرازیر شود.
به اجبار از بازار کوچک صنایع دستی حافظیه چند سوغاتی سفارش داده شده خریدیم. شما این اشتباه را نکنید و سوغاتیهایتان را از تعاونی صنایع دستی سرای مشیر و انتخابهای نامحدودش بخرید.
شب، سکوت، خاطرههای شیراز و یک دنیا زندگی را به امانت در شیراز گذاشتیم و صبح فردا به شمال همیشه سبز برگشتیم...
** عکس کاور: امین آل شمس
دیدگاه