صحنه هایی از ایتالیا که دیگر وجود ندارند (قسمت اول)
هپ هرمان وارمفلد صحنههایی را از ایتالیا در سال ۱۹۶۴ ثبت کرده است، که دیگر شاهد آنها نخواهیم بود و اتفاقات و رویدادها ثبت شده در عکسهایش همیشه جاودان خواهند ماند.
مقالههای مرتبط:
زیبایی محسورکنندهی ایتالیا، هپ هرمان وارمفلد که شیفتهی نقاشی و تاریخ هنر بود را در سفرش به آنجا در سال ۱۹۶۴ به عکاسی واداشت و او تصمیم به ثبت تمامی زیباییهای آن منطقه گرفت. تصاویری که دیگر با رفتن به ایتالیا آنها را نخواهیم دید.
زمانی که «هپ هرمان وارمفلد» چهار ساله بود، با یک لیوان آب به وجد آمد. لیوانی که با رنگهای نقاشیاش که قصد هنرآفرینی با آنها را داشت، به رنگ آبی درآمده بود.
او این گونه میگوید:
بسیار زیبا بود، میخواستم از آن بنوشم که ناگهان مادرم من را از این کار متوقف کرد.
این اتفاق در سال ۱۹۳۸ افتاد.
حدود ۲۵ سال بعد در سال ۱۹۶۴ او محسور زیبایی شگفتانگیز ایتالیا در اولین سفرش به اروپا و شیفتهی آنجا شد و تصمیم گرفت تا این زیبایی را ثبت کند.
گویی شبیه همان لیوان آبی رنگ آب بود.
این سری او آن را ننوشید، بلکه تصمیم گرفت تا از آن عکاسی کند.
زنانی که کارهای روزمرهشان را انجام میدادند، مردانی که در گوشهای دور هم نشستهاند، کودکانی که در حال بازی هستند، کشتیهایی که در بنادر توقف کردهاند، پوسترهایی که بر دیوارهای قدیمی چسبیده شدهاند و ساختمانهای قدیمی که با عظمت و ابهت پابرجا هستند.
او در طی سالی که در ایتالیا گذراند، هزاران عکس از آنجا گرفت. اخیرا ۵۰ عکس از او در «کازا ایتالیانو زریلی مریمو» (casa Italiana Zerilli-Marimò) که مرکز فرهنگی دپارتمان مطالعات ایتالیایی دانشگاه نیویورک است، به نمایش گذاشته شد.
دستهای از راهبهها در حال دعاخوانی او را متوقف کردند. با اصلاحات شورای دوم واتیکان، دستورات مذهبی زیادی در آن زمان به آنها ابلاغ شد تا این اصلاحات را به یک عادت در ایتالیاییها تبدیل کنند و این زمان اهمیت بالایی در تاریخ ایتالیا دارد.
کشف ایتالیای دههی ۶۰ میلادی
نمایشگاهی با عنوان «محصول ایتالیای ۱۹۶۴» (Vintage: Italy 1964) از چهاردم سپتامبر تا سیزدهم اکتبر برقرار بود.
تجربهای که وارمفلد از ایتالیا داشت، زندگیاش را تغییر داد. او قبل از آن، بر نقاشی و تاریخ هنر تمرکز کرده بود.
وارمفلد این گونه میگوید:
من هرجایی که میرفتم دوربینی همراه خود داشتم، اما همیشه لنز آن خاموش بود.
اما او پس از سفرش به ایتالیا تصمیم گرفت تا عکاس شود. (او همچنین در رم ازدواج کرد که این نیز کاملا اتفاقی بود و نقطهی گره دیگر او با ایتالیا شد)
پس از سفر مهم او، کارهایش در نمایشگاههای زیادی به نمایش گذاشته و در بسیاری از کتابها و مجموعهها چاپ شدند که یکی از مهمترین آنها، نمایش کارهایش در موزه هنرهای مدرن نیویورک است.
«من شیفتهی کیفیت عکسهای او شدم» این نقل قولی از استفانو آلبرتینی، پروفسور دانشگاه نیویورک و مدیر کازا ایتالیانو است. کازا ایتالیانو در سال ۱۹۹۰ در عمارت بازسازی شدهای که از طرف «بارونس ماریوچا زریلی ماریمو» که در یابود همسرش «گوییدو» وقف کرد، شروع به کار کرد.
آلبرتینی که مسئول نمایشگاههای کازا ایتالیانو است، اینطور میگوید:
او فورا توسط عکسهای سیاه و سفید فوقالعادهاش شناخته شد، آنها به نظر سه بعدی میرسیدند.
مهمتر آن که این عکسها در زمان مهمی در تاریخ ایتالیا گرفته شدند: «در زمانی که ایتالیا از صنعت کشاوری خارج شد و به عنوان یک کشور صنعتی شروع به کار کرد.»
این ساختمانها با سقفهای مخروطی شکل به نام «ترولی» (trulli) شناخته شدهاند و در شهر «آلبروبلو» (Alberobello) در جنوب ایتالیا بسیار دیده میشوند. این ساختمانها در اواسط قرن چهاردهم میلادی بدون استفاده از ملات ساخته شدهاند. بیش از ۱۶۰۰ ساختمان در آلبروبلو وجود دارد و از سال ۱۹۹۶ به عنوان میراث جهانی یونسکو شناخته شده است. زنان امروزی در شهر، احتمالا با سبک متفاوتی از این عکس لباس میپوشند، اما ساختمانها تغییری نکردهاند، آنها یک میراث ملی هستند.
در نقطه مهم تغییر
او این گونه بیان میکند:
عکسهای وارمفلد در زمان مهمی از تغییرات اساسی اقتصادی و سیاسی ایتالیا گرفته شدند، آنها همچون یک ماشین زمان هستند.
وارمفلد در حالی که در صندلی بلندش در آپارتمانی در دهکدهی گرینویچ، جایی که چندان از کازا ایتالیانو فاصهای ندارد، نشسته است، این طور میگوید:
قطعا بسیاری از مکانهایی که او از آنها عکاسی کرده، دیگر شبیه گذشته نیستند.
او هنوز به ایتالیا نرفته بود. نامزدش مایک اس وارمفلد بورسیه دانشگاه فولبرایت برای رشتهی معماری شد و از او تقاضا کرد که به آنجا برود، در ابتدا چندان تمایلی به رفتن به آنجا را نداشت، چرا که قصد تمام کردن دورهی کارشناسی ارشد تاریخ هنر در دانشگاه کلمبیا را داشت.
اما در اواخر سال ۱۹۶۳ نظرش را تغییر داد و تصمیم گرفت تا برای مدتی به دانشگاه نرود. میخواست ایتالیا را کشف کند و دریابد که آنجا چگونه اس؛ ایتالیا او را به وجد آورد.
این همان چیزی است که من در کتابها میدیدم، درحالی که اکنون شاهد آنها با چشمان خودم بودم.
او دانشگاه را ترک کرد و در مارس ۱۹۶۴ در رم با وارمفلد ازدواج کرد.
آنها در شهر ساکن بودند اما بقیه قسمتهای کشور را نیز گشتند و تا آنجا که توانستند، شهرهای کوچک و مناطقی که جادههای چندان مشخصی نداشتند را جستجو کردند و در سال ۱۹۶۵ به نیویورک برگشتند.
او بعد از به دنیا آوردن دو فرزند، در نهایت مدرک کارشناسی خود را گرفت. دختر و پسر او هر دو در صنعت فیلمسازی کار میکنند و همسرش ۱۷ سال پیش درگذشت.
این مردان اعضای «کو کلوکس کلان» (Ku Klux Klan) (سازمانهای همبستهای در آمریکا که پشتیبان برتری نژاد سفید هستند و آنها همچنین یهودستیز، نژادگرا، بومیگرا و علیه آئین کاتولیک هستند و نفرت نژادی دارند.) نیستند. آنها در پالرمو رژه میرفتند و اعضای یک اتحادیه بودند که تلاشهای زیادی کردند و دستاوردهای خوبی داشتند. به گفتهی استفانو آلبرتینی مدیر کازا ایتالیانو «آنها صورتهایشان را برای مخفی شدن نمیپوشاندند، بلکه این کار را برای ناشناخته ماندن انجام میدادند، چرا که مراسمی برای شکرگذاری رحمت و شفقت خدا داشتند.» آنها این مراسم را در هفتهی مقدس اجرا میکردند. این رژهها و نمایشها در ایتالیا به کلی از بین رفتهاند.
دیدگاه