مصاحبه با مردی که با کمتر از ۱۰ دلار در روز سفر می‌کند

راضیه شاهوردی | جمعه, ۲۸ خرداد ۹۵ ساعت ۱۲:۰۰

تامیسلاو پرکو، گردشگر کروات از سال ۲۰۰۸ با بودجه‌ی روزانه‌ی کمتر از ۱۰ دلار و انواع راه‌های مبتکرانه در حال سفر به دور دنیاست. با وجود اینکه این میزان از ریاضت مناسب همه نیست، اما روحیه و فلسفه‌ی وی بسیار شگفت‌انگیز است. حتماً دلتان می‌خواهد درباره‌ی جزئیات سفرهای او بیشتر بدانید، پس با کجارو همراه باشید.

تامیسلاو روش خودش را برای سفر دارد. چیزی که ممکن است باب میل کسانی که اهل کمپینگ نیستند و موزه‌ها را دوست دارند، نباشد. اما او به ما نشان می‌دهد که خواستن، توانستن است و سفر با کمترین هزینه هم ممکن است. او برای روزهای طولانی با پولی که کمتر از پول نهار خیلی‌های ماست در جاهای عجیب‌ و غریبی زندگی کرده است! شما هم سعی کنید برای مدت کوتاهی زندگی تام را امتحان کنید. حتی اگر نمی‌خواهید مانند او سفر کنید، او به ما نشان می‌دهد که با خلاقیت، هر سفری ممکن است.

تومیسلاو پرکو

در ادامه مصاحبه‌ای را که سایت نومدیک مت (Nomadic Matt) با او انجام داده می‌خوانیم.

درباره‌ی خودت برای ما توضیح بده.

من تامیسلاو پرکو (Tomislav Perko) هستم، ۳۰ ساله و اهل کرواسی. من به‌تازگی با رها کردن سبک زندگی «به دنیا بیا – مدرسه برو – ازدواج کن - شغلی را انجام بده که دوستش نداری – ۳۰ سال اعتبار کسب کن – بچه‌دار شوبازنشسته شو – و بمیر»، زندگی جدید خودم را شروع کرده‌ام. من به‌تازگی کتابی با عنوان «۱۰۰۰ روز بهار» منتشر کرده‌ام، که خیلی زود تبدیل به یکی از کتاب‌های پرفروش کرواسی شد. در حال حاضر هم در خانه مشغول نوشتن کتاب دومم هستم.

سفر ارزان

گفتی که به تازگی سفر را شروع کرده‌ای. قبل از آن چه می‌کردی؟ چرا سفر را شروع کردی؟

من قبل از شروع مسافرت‌هایم، دلال سهام بودم و از آن سبک زندگی‌های پر از کت و شلوار، کراوات، رستورانهای خوب و کلی پول داشتم. اما به خاطر بحران اقتصادی همه چیزم را از دست دادم. همان موقع بود که کوچ‌ سرفینگ (Couchsurfing) را کشف کردم – و با شنیدن داستان‌های دست اول از مسافرانی که به خانه‌ام می‌آمدند و دیدن برق چشم‌هایشان، با خودم فکر کردم که شاید من هم باید این را امتحان کنم.

آیا همیشه برنامه داشتی با ۱۰ دلار در روز سفر کنی؟

تنها چیز قطعی‌ای که در مورد برنامه‌های سفر من وجود دارد، این است که من هیچ برنامه‌ای نداشتم. اوایل شروع سفرهایم، هیچ پولی نداشتم و مقدار پولی که خرج می‌کردم، تعیین می‌کرد چقدر می‌توانم به سفرم ادامه دهم. ۱۰ دلار برای جوابگویی به نیازهای اساسی، زیاد هم بود. و بهترین چیز این بود که من واقعاً از این سبک سفر، لذت می‌بردم. من این چالش که کجا بخوابم، با چه وسیله‌ای سفر کنم و چه بخورم، را دوست داشتم.

می‌توانم بگویم که ورشکست شدن، بهترین اتفاقی بود که برای من افتاد. وقتی که ارزان سفر می‌کنی، قدر چیزهای کوچک مثل غذای گرم، تختخواب نرم و پیدا کردن ماشین وقتی که در آفتاب منتظر مانده‌ای را بهتر می‌دانی. تو شکرگزار چیزهایی می‌شوی که وقتی می‌توانی سه وعده در روز غذا بخوری، سرپناه داری و می‌دانی چطور به مقصد برسی، اصلاً نمی‌دانی وجود دارند. تو شکرگزار معجزه‌هایی می‌شوی که هر روز اتفاق می‌افتند.

هیچهایک

چطور به رقم ۱۰ دلار رسیدی؟ آیا رویش تحقیق کردی؟ چرا ۱۰ دلار و نه ۲۰ دلار؟

خب من برای ۱۰ دلار یا هیچ رقم دیگری برنامه‌ریزی نکردم، اما وقتی که چند ماه سفر کردم، به عقب نگاهی انداختم و هزینه‌هایم را بررسی کردم – مشخص شد که این رقم، هزینه‌ی روزانه‌ی تقریبی است.

البته روزهایی بوده که من ۵۰ دلار خرج کرده‌ام، یا اینکه بلیط هواپیمایی به مبلغ بیش از ۱۰۰ دلار گرفته‌ام، اما در عوض هفته‌ها و ماه‌های بعدش را به کار داوطلبانه پرداختم تا خرجی نداشته باشم. در نتیجه در نهایت، همان عدد ۱۰ دلار باقی ماند.

برای ما دقیق توضیح بده که چطور سفرهایت ارزان درمی‌آیند.

در مورد وسیله‌ی حمل و نقل، من تقریباً به همه‌جا هیچهایک می‌کردم. چرا که سریع، امن، قابل اعتماد و رایگان بود. اما بهترین چیزش این بود که حرکتت از نقطه‌ی الف به نقطه‌ی ب تبدیل به داستانی شگفت انگیز می‌شود، با محلی‌ها صحبت می‌کنی و از آن‌ها یاد می‌گیری. من با پای پیاده هم زیاد سفر کردم، در کشورهای ارزان از وسایل نقلیه‌ی عمومی استفاده کردم، ماشین‌های افراد را برایشان جابه‌جا کردم و غیره.

هیچهایک

در زمینه‌ی محل اقامت، من بیشتر اوقات از کوچ سرفینگ استفاده می‌کنم – به خاطر اینکه قبل از شروع سفرهایم میزبان چند صد نفر بودم، تجربه‌ی کافی را داشتم و این خیلی کمک کرد. تو وقتت را با میزبانت می‌گذرانی، آن‌ها تو را پیش دوستانشان، به دور همی‌های خانوادگی و مناطق دیدنی بومی شگفت‌انگیزی می‌برند که اگر یک توریست معمولی بودی، حتماً از دستشان می‌دادی.

کوچ سرفینگ

وقتی که کوچ‌سرف نمی‌کردم، چادر می‌زدم، در پارک یا کنار جاده می‌خوابیدم، داوطلب می‌شدم، مراقبت از خانه‌های دیگران یا تبادل خانه را امتحان می‌کردم – جایگزین‌های زیادی برای هتل‌ها و مهمان‌خانه‌ها وجود دارد. این روش‌ها به برنامه‌ریزی و انرژی خیلی زیادی احتیاج دارند، اما باعث می‌شوند پولتان پس‌انداز شود و چیزهای زیادی در ازایش دریافت کنید.

من از سوپرمارکت‌ها خوراکی می‌خریدم و خودم تنها یا همراه با میزبان‌هایم آشپزی می‌کردیم، من حتی زباله‌گردی را هم چند بار امتحان کرده‌ام. باید بدانید که غذا همه جا هست، و بخش زیادی از آن در حال دور ریخته شدن است – بعضی‌ها می‌گویند که ۴۰٪ غذایی که تولید می‌شود، دور ریخته می‌شود. شما فقط باید راهی پیدا کنید تا قبل از دور انداخته شدن آن غذا، به دستش بیاورید. بعضی وقت‌ها باید جلوی یک پیتزافروشی در ماچو پیچو منتظر بمانید تا مردم میزهایشان را ترک کنند و شما تکه‌های پیتزای دست‌نخورده را بردارید.

سفر به دور دنیا

آیا این فکر خوبی است؟ منظورم این است که ۱۰ دلار در روز بسیار ارزان است و کاری نیست که من بکنم. به این معناست که نمی‌توانی به موزه‌ی لوور بروی، غذای خوب ایتالیایی بخوری، با قایق سفر کنی یا در یکی از تورهای جنگل‌گردی ثبت‌نام کنی.

اول از همه، این سبک از سفر برای همه مناسب نیست. من امتحانش کردم و دوستش داشتم. نکته این است که من هیچ‌وقت به خاطر دیدن جایی سفر نکردم. بیشتر به دنبال تجربه بودم. بنابراین به جای بازدید از لوور، غذا خوردن در یک رستوران خوب ایتالیایی، سفر با قایق و تور جنگل، به دنبال صحبت با مردم، یاد گرفتن از آن‌ها و زندگی مثل یک بومی بودم. برای این کار، شما به پول زیادی نیاز ندارید.

دچار سوتفاهم نشوید – سبک سفر من چالش‌برانگیزتر و محدودکننده‌تر است، اما چالش‌ها و محدودیت‌ها چیزهایی هستند که شما را به سمت زندگی در لحظه هل می‌دهند و مجبورتان می‌کنند هر کاری را که می‌توانید برای به دست آوردن چیزی که می‌خواهید، انجام دهید. این چیزی است که من از همه بیشتر دوست دارم.

کار داوطلبانه

آیا تا حالا در خارج از کشور شغل یا کار دواطلبانه داشتی؟

من در یک مزرعه‌ی کشاورزی پایدار (permaculture) در دامنه‌ی هیمالیا کار کرده‌ام، یک مهمان‌خانه در مالاوی را مدیریت کرده‌ام، در چند یتیم‌خانه بوده‌ام، خانه‌ها را تمیز کرده‌ام و در اکوادور از ۵ سگ و ۱۴ گربه نگهداری کرده‌ام. کار داوطلبانه راه فوق‌العاده‌ای برای ذخیره‌ی پول، توقف کوتاه‌مدت و از همه مهم‌تر، یاد گرفتن درباره‌ی جایی که در آن هستید و ارتباط با مردم آنجاست. من این فرصت‌های داوطلبی را در مسیر خودم، یا در سایت WorkAway پیدا می‌کردم.

و درباره‌ی پیدا کردن شغل، گاهی اوقات در خیابان‌ها گیتار (البته افتضاح می‌زدم)، یا با مردم دوست می‌شدم و از آن‌ها می‌پرسیدم که کسی را می‌شناسند که به دنبال یک آدم همه‌فن‌حریف باشد.

هیچهایک کردن

تو آدم ماجراجویی به نظر می‌آیی. چند تا از موقعیت‌های عجیبی را که در جاده با آن‌ها روبه‌رو شده‌ای برای ما تعریف کن.

سه تا از عجیب‌ترین ماجراهایم این‌ها هستند:

عجیب‌ترین خاطره‌ام مربوط به دریا می‌شود، نه جاده. من بدون داشتن تجربه‌ی قایق‌رانی با یک قایق بادبانی ۱۳ متری از استرالیا به آفریقا هیچهایک کردم. این احتمالاً پرماجرا‌ترین و کم ماجراترین سفری بوده که داشته‌امپرماجراترین برای حالا که از آن گذشته و تعریفش می‌کنم و کم‌ماجراترین چرا که ۴۵ روز، در حال دریانوردی بودم. هیچ اتفاقی نمی‌افتاد، فقط ما چهار نفر روی عرشه‌ی یک قایق کوچک، همراه با دریا و آسمان. هیچ چیز دیگری نبود.

 هیچهایک با قایق

بعدی گذراندن سه روز در مرز ایران و پاکستان همراه با افسران نظامی ایران بود، که به اقامت در یک آزمایشگاه دندان‌پزشکی همراه با مردانی که تمام روز مواد مخدر مصرف می‌‌کردند ختم شد. سپس از مرز عبور کردم و در یک اتوبوس همراه با اسکورت قرار داده شدم و ۴۳ ساعت توی راه بودیم تا به پایتخت پاکستان، یعنی اسلام‌آباد رسیدیم.

سفر به کردستان

و آخری ماشین‌سواری از سوازیلند به شمال موزامبیک بود، در حالی که تمام راه با راننده‌ام آواز می‌خواندم تا خوابش نبرد. بعد به یک شهر کوچک رسیدیم که همه در آن وقت شب بیرون از خانه‌هایشان و در کافه‌ها بودند. شب را هم به خاطر باران در کیسه خوابم زیر یک کامیون قدیمی خوابیدم.

سفر ارزان

منحصر به فردترین تکنیک صرفه‌جویی در پولت را به ما بگو.

اینترنت دوست شماست. راه‌های بسیار زیادی برای صرفه‌جویی در هزینه وجود دارد، که تنها چند کلیک با شما فاصله دارد. فرصت‌های کار داوطلبانه را پیدا کنید؛ برای اقامت از کوچ‌سرفینگ، نگه‌داری از خانه و تبادل خانه استفاده کنید؛ برای جابه‌جایی از اشتراک ماشین، جابه‌جا کردن ماشین دیگران و هیچهایک با قایق و... استفاده کنید. و به یاد داشته باشید که هر دلاری را که صرفه‌جویی کنید بیشتر در سفر باقی می‌مانید.

 سفر ارزان

به نظر می‌آید که همه‌ی این‌ها خیلی کار می‌برند. تو چقدر زمان به تدارک اقامت، پیدا کردن ماشین، شغل و ... اختصاص دادی؟

خیلی.

تکرار می‌کنم: مسافرت لزوماً به معنای اوقات فراغت نیست. سفر به این شکل به معنای کار زیاد است. مردم اغلب فکر می‌کنند که سفر فقط خوردن نوشیدنی روی ساحلهای زیباست، اما حقیقت گاهی کاملاً مخالف با این تصور است – شما ممکن است تنها، گرسنه یا بیمار شوید و باید با آن کنار بیایید.

برای جابه‌جایی، اقامت و غذا هم همین‌طور است. چک کردن برنامه‌ی زمانی اتوبوس‌ها و رفتن به ترمینال آسان است، اما ممکن است خارج شدن از شهر برای پیدا کردن یک نقطه‌ی مناسب هیچهایک، منتظر ماندن برای ساعات طولانی، صحبت با راننده‌های مختلف، جستجوی میزبان در کوچ‌سرفینگ، انتخاب عاقلانه‌ی آن‌‌ها، پیدا کردن خانه‌هایشان در شهرهای عجیب و ... دشوار باشد.

شکی وجود ندارد که خیلی زحمت دارد. اما ارزشش را دارد. واقعاً این‌طور است. هر روزش ارزش دارد.

سفر ارزان

آیا خانواده و دوستانت از سفرهای تو حمایت می‌کنند؟ همیشه این‌‌طور بوده؟

حالا که سال‌ها گذشته حامی من هستند اما همیشه این‌‌طور نبوده. من با همان مشکلات رایج روبه‌رو بودم، نگرانی والدینم و اینکه فکر می‌کردند از عمرم درست استفاده نمی‌کنم. اما با گذر سال‌ها به آن عادت کردند. من هرجایی که بودم (غیر از اقیانوس هند) هر روز به مادرم ایمیل می‌زدم، ما اغلب از طریق اسکایپ صحبت می‌کردیم، و وقتی که دیدند من از سفرهایم پول درمی‌آورم، در رسانه‌ها حضور دارم، و به صدها نفر آموزش می‌دهم، متوجه شدند که این زندگی من است. و حالا آن‌ها از بزرگترین حامیان سفرهای من هستند.

اما می‌دانم که هنوز برای آن‌ها سخت است؛ فکر کنم وقتی که فرزندت به سفر می‌رود، به خصوص وقتی که تصمیم می‌گیرد هیچهایک کند یا کنار جاده بخوابد، طبیعی است که سخت شود. اما در نهایت آن‌ها نیاز تو به جستجو و مسیر شادی‌ات را می‌پذیرند یا حداقل مجبورند که بپذیرند.

هیچهایک

برای کسانی که تازه می‌خواهند سفر را شروع کنند، چه پیشنهادی داری؟

سفر بهترین چیز دنیا نیست. همه‌ی مشکلات شما را حل نخواهد کرد؛ ممکن است تنها و گرسنه شوید و در کیسه‌ خوابتان یخ بزنید. مجبور نیستید انتخابش کنید.

اما اگر واقعاً می‌خواهید، اگر میل به سفر به دل ناشناخته‌ها را احساس می‌کنید، باید بدانید که امکان‌پذیر است. نمی‌گویم که آسان است، چرا که باید سبک زندگیتان را با جاده تنظیم کنید، اما در هر صورت لذت‌بخش خواهد بود.

اگر من توانستم از پسش بربیایم، پس هر کسی می‌تواند.

هیچهایک

چند سوال کوتاه: صندلی کنار پنجره یا راهرو؟

راهرو تا روزی که بمیرم! البته من خیلی هواپیما و فرودگاه را دوست ندارم.

خوابگاه کوچک یا بزرگ؟

من تنها ۱۰ بار در زندگی‌ام خوابگاه را تجربه کرده‌ام و بیشتر آن‌ وقت‌ها هم در حال کار دواطلبانه بوده‌ام. اما اگر بخواهم انتخاب کنم، خوابگاه‌های کوچک را ترجیح می‌دهم.

سفر به دور دنیا

کشور مورد علاقه؟

اصلاً نمی‌توانم جواب بدهم، به جایش کشور مورد علاقه‌ام در هر قاره را می‌گویم.

اروپا: اسپانیا

آسیا: هند

اقیانوسیه: استرالیا

آفریقا: مالاوی

آمریکای جنوبی: پرو

کشوری که کمتر از همه دوست داری؟

هیچ کشوری نیست که بتوانم بگویم کمتر از همه دوستش دارم.

تامیسلاو پرکو

چیزی که نمی‌توانی بدون آن سفر کنی؟

گوسفند کوچکم. این گوسفند همسفر بسیار مهم من است. چرا؟ اول اینکه آن را یکی از دوستان خیلی عزیزم به من هدیه داده که مرا خیلی خوب می‌شناخته. دوماً من هم یک گوسفند هستم ( یا همان حمل): کله‌شق، نترس و مشتاق. بنابراین، او خودم را به یادم می‌آورد. سوماً او می‌خواهد که یک پیام را برساند. او در واقع یک گوسفند است، اما به حرف چوپان گوش نمی‌دهد و گله را دنبال نمی‌کند. او کاری را می‌کند که دوست دارد – سفر کردن با یک لبخند روی لب! او دلش می‌خواهد آدم‌ها بیشتری فارغ از مرزها و ترس‌هایشان این سبک زندگی را تجربه کنند.

جهانگردی

جهانگردی

با وجود این دلایل، منطقی بود که او هم در سفرها با من همراه شود. هر از گاهی او گم می‌شود و تنهایی سفر می‌کند. یک تابستان او برای خودش در پرتغال، اسپانیا و فرانسه سرگردان بود و یک بار هم در کوالالامپور من را ترک کرد، نمی‌دانم کجا. اما او همیشه به همسفر محبوبش برمی‌گردد.

مطالب مرتبط:

منبع Nomadic Matt

دیدگاه