داستان اولین انسانی که به تنهایی جنوبگان را درنوردید
کالین اوبریدی (Colin O'brady) در سال ۲۰۱۸، اسم خود را بهعنوان اولین انسانی ثبت کرد که توانست بدون هیچگونه کمکی و بهتنهایی در جنوبگان پیادهروی کند. او برخلاف پیادهرویهای قبلی خود در قارهی جنوبگان، برای این سفرش از هیچ پشتیبانی غذایی و کمکی استفاده نکرد. برای اطلاع از شرح کل داستان با ما همراه باشید.
کالین اوبریدی، ماجراجویی آمریکایی است که حدود یک هفتهای در شهر پونتا آرناس شیلی مستقر بود. او باید مقدمات زیادی را برای سفرش تدارک میدید: از محاسبهی مواد غذایی لازم که از طریق فرایند خشک کردن انجمادی تهیه شده بودند تا بستن سورتمه، برداشتن پوست مصنوعی و بررسی مسیر سفر.
سفر کالین از سکوی یخی Ronne شروع میشد، سپس باید تا یخچال پرصخرهی مسنر پیادهروی میکرد و بعد از میان بادهای پایینرو از کوههای تیل (Thiel Mountains) بالا میرفت، از آنجا باید پیچ تندی بهسمت جنوبشرق را رد میکرد و همین عرض جغرافیایی را تا قطب جنوب میپیمود، در ادامه باید از یخچال لورت پایین میآمد و به سکوی یخی راس در آنسوری قارهی جنوبگان میرسید. مسافت تقریبی این سفر، ۱۴۰۰ کیلومتر بود و تا آن زمان هیچ انسانی موفق نشده بود، چنین سفری را انجام دهد.
۳۰ اکتبر ۲۰۱۸ بود و گزارشهای هواشناسی امیدوارکننده به نظر میرسید. جت باری ایلیوشین روی باند فرودگاه منتظر و خدمه آماده بودند. برای شروع کار فقط به آسمان صاف و باد ملایم نیاز بود.
کالین با پای پیاده، سورتمهای حاوی ۱۷۰ کیلوگرم غذای خشک شده انجمادی، چادر و تجهیزات قطبی را با خود میکشید. او در برخی از بدترین شرایط آبوهوایی کرهی زمین، در برف و بوران کورکننده، کولاکها، بادهای قطبی وحشتناک با سرعت ۹۰ کیلومتر بر ساعت و دمای هوا که به زیر منفی ۵۰ درجه میرسید، به پیادهروی در جنوبگان پرداخت. هر بخش پوست حتی سوراخ بسیار کوچکی در ماسک گرمایی صورت که در معرض هوا قرار میگرفت، در عرض ۱۵ ثانیه دچار سرمازدگی میشد.
او میگوید:
دو ماه تنهایی در جنوبگان و کشیدن سورتمهای سنگین واقعا یک چالش روانی برایم بود. به یاد دارم طی چند روز اول سفر، بار سورتمه بسیار سنگین بود و به حدی درد داشتم که گریه میکردم. وقتی با عینک محافظی که بر صورت داری، گریه کنی و دمای هوا منفی ۲۵ درجه باشد، اشکها روی صورتت یخ میزنند. این سورتمه را باید ۱۲ تا ۱۴ ساعت در روز میکشیدم و فقط به خودم امیدواری میدادم که این روزها نیز خواهد گذشت.
کالین اولین نفری نیست که تلاش کرده است بهتنهایی جنوبگان را بپیماید. سایر کاوشگران از کایت برای سواری در جریان هوای قطب استفاده کرده و تعدادی از آنها نیز این سفر را با پای پیاده طی کردهاند. در سال ۲۰۱۲، فلیسیتی استون اولین کسی بود که بدون کایت و بهتنهایی از جنوبگان عبور کرد، هرچند که در طول راه برای او دو بار آذوقه آوردند، موضوعی که برای کالین اتفاق نیفتاد. موفقیت استون هنوز هم اقدامی ماندگار برای نشان دادن تحمل انسان به حساب میآید، اما تا پیش از کالین، هیچکس تابهحال موفق به سفر انفرادی و بدون کمک از جنوبگان نشده بود.
بن ساندرز انگلیسی، کاوشگر دیگری بود که در سال ۲۰۱۷ با وجود پیمودن ۱۳۰۰ کیلومتر، نتوانست سفر خود را به پایان برساند و شکست خورد. در سال ۲۰۱۶ نیز هنری ورسلی در ۲۰۰ کیلومتری پایان مسیر، جان خود را از دست داد. او از نسل فرانک ورسلی، کاپیتان کشتی اکتشافی ارنست شکلتون بود که در سال ۱۹۱۷ سفری مرگبار به جنوبگان داشت. کالین اوبریدی میگوید:
من از مرگ ورسلی اطلاع داشتم و در واقع همان زمان در جنوبگان بودم و تلاش میکردم رکورد جهانی دیگری به ثبت برسانم. با اینکه بیماری و مرگ ورسلی، اتفاق دردناکی بود، اما چالش عبور انفرادی از جنوبگان را مورد توجه قرار داد.
مشکل اصلی کالین، شرایط جنوبگان یا سرمازدگی انگشتانش نبود، بلکه ریاضیات پایه بود. او هرروز حدود ۱۰ هزار کالری میسوزاند، کالری زیادی که معمولا برای ورزشکاران المپیک و وزنهبرداران قدرتی در نظر گرفته میشود. کالین مجبور بود، غذای زیادی بخورد تا این مقدار کالری را به بدن خود برساند؛ اما از آنجا که باید کل سورتمه را میکشید، اگر غذای بیشتری برمیداشت، سفرش کندتر میشد و مجبور بود که کالری بیشتری بسوزاند و در نتیجه سریعتر احساس ضعف و گرسنگی میکرد.
در واقع، محاسبهی نسبت بهینهی سوخت به وزن، عامل تفاوت بین پیروزی تاریخی و مرگی تنها روی صفحهای یخی محسوب میشود. هرچند اولین قدم در این راه، داشتن بدن عضلهای بود؛ به همین دلیل او بیش از یک سال در باشگاه بدنسازی در پورتلند با یک مربی حرفهای کار کرد و هرروز جلسات بدون وقفه و خستهکنندهی بدنسازی را گذراند. کالین مجبور بود تختههای چوبی را با پاهایش و سطلهای آب دارای یخ را با دستهایش نگه دارد. او بستن و باز کردن گره با انگشتان یخزده و لرزان را نیز تمرین میکرد. پس از ۱۲ ماه او ۶ کیلوگرم عضله اضافه کرده بود.
در قدم بعدی، مسئلهی تغذیه بود. کالین میگوید:
جنوبگان، یک چالش منحصربهفرد بود. شما مجبور بودی وزنت را زیاد کنی، با علم به اینکه در این سفر وزن خود را از دست خواهی داد. من یک سالی را با یکی از حامیان مالی خود گذراندم و مکملهای تغذیهای این پروژه را تهیه کردیم و آن را «کالین بارز» (Colin Bars) نامیدیم. این مکملها اساساً از روغن نارگیل، آجیل و دانهها تشکیل میشدند و در واقع، فقط چربی و سوخت خالص برای سفر بودند.
با وجود رژیم غذایی ثابت اوبریدی از کالین بارز، بدن او در طول سفر تحلیل رفت. او محاسبه کرد، ۷۰۰۰ کالری در روز مصرف میکرد که حدوداً ۳۰۰۰ کالری کمتر از مقدار کالریای بود که میسوزاند. کالین میگوید:
وزن زیادی از دست دادم، بهطوری که میترسیدم نگاه دقیقی به بدن خود بیندازم. احساس میکردم که ماهیچهی ساق پایم بهاندازهی بازویم شده است. مچ دستم هم در حدی لاغر شد که ساعت به دستم شل شده بود.
وقتی صحبت از تلاش برای ثبت رکورد جهانی در جنوبگان است، قوانین سفت و سختی مطرح میشود. کالین برای اینکه سفرش بدون هیچ کمکی انجام شود، چارهای نداشت جز اینکه همه وسایل را خودش حمل کند. او برای ثبت رسمی این رکورد حتی نمیتوانست یک فنجان چای از پژوهشگران ایستگاه اسکات بگیرد که در مسیر او قرار داشتند و در وسط ناکجاآباد شاهد عبور او بودند. او میگوید:
واقعا خندهدار بود؛ چراکه من از شهر پونتا آرناس راهی شدم و روی منطقهی زمانی شیلی بودم، در حالی که ایستگاه قطب جنوب توسط دولت آمریکا اداره میشود و آنها از منطقهی زمانی «کریستچرچ» (Christchurch) استفاده میکنند. به همین دلیل با اینکه آن لحظه در یک مکان قرار داشتیم، برای من ساعت ۱۰ صبح محسوب میشد، برای این پژوهشگران ساعت سه صبح بود. آنها به من گفتند که تعداشان بیشتر است، اما بقیه همچنان خواب هستند.
تا زمانی که کالین به صفحهی یخی راس رسید، بیش از ۱۴۰۰ کیلومتر را پیادهروی کرده بود و به اولین انسانی تبدیل شد که بدون کمک، جنوبگان را با پای پیاده طی کرد. او ۱۲۳ کیلومتر آخر را در یک ماراتن ۳۲ ساعتهی بدون وقفه، بدون خواب و استراحت پیمود، در حالی که در دنیایی واضح بین خواب و بیداری (حالت ذن) قرار داشت. او میگوید:
من توانستم وارد این حالت ذهنی بشوم و به خاطرات دوران کودکی برگردم؛ اما نه برای یک یا دو دقیقه، بلکه برای یکی دو ساعت غرق در رویایی شفاف شدم و به خانواده، عشق و همسرم فکر کردم. در این لحظات هیچ چیزی حواسم را پرت نمیکرد و در واقع چیز دیگری برایم وجود نداشت.
وقتی کالین به خط پایان رسید، خبری از استقبال و هیاهو و جیغ طرفداران و پوشش خبری نبود. پس از اتمام سفر، چهار روز طول کشید تا اینکه یک هواپیمای باری برسد و بدن خستهی او را به شیلی برگرداند. همان زمان که بالاخره سورتمهاش را به داخل هواپیما گذاشت، یک ویدئوی اشکبار برای خانوادهاش فرستاد و در یک جمله گفت:
خیلی خستهام.
کالین بعدها به شوخی میگفت که ای کاش جملهای پرمحتواتر میگفتم. او بخش زیادی از سفر خود را در سکوت گذراند و فقط صدای نفس کشیدن، صدای ریتمیک چوب اسکی و وزش باد قطبی در قارهای خالی از سکنه به گوش میرسید. چشمانداز منطقه فقط سفیدی بود، درست مثل اینکه در یک توپ پینگ پنگ گیر افتاده باشید.