بدترین و بهترین لحظات سفر در سال ۲۰۱۶ از زبان وبلاگ نویسی ماجراجو (قسمت دوم)
بهترین لحظات سفر و گردشگری در سال ۲۰۱۶ را از زبان وبلاگنویسی ماجراجو که سفر و جهانگردی همه زندگی او شده میخوانیم. از ویلای آبی مالدیو تا اولین برف استانبول، با کجارو همراه باشید.
یوشکه دیمن (Yoshke Dimen) وبلاگنویس و گردشگر ماجراجویی است که به بسیاری از نقاط دنیا سفر کرده و تاکنون سه بار جایز بلاگر برتر فیلیپین را از آن خود کرده است. بخش اول مقاله را که به بدترین لحظات سفر و گردشگری در سال ۲۰۱۶ برای او اختصاص داشت مرور کردیم. حالا نوبت به بهترین لحظات سفر ۲۰۱۶ از نگاه او رسیده است. با کجارو همراه خاطرات او خواهیم شد.
... این اولین سالی است که هر دوی ما تمام وقت در حال سفر بودیم. (آخر سال ۲۰۱۵ از شغلمان استعفا دادیم). علیرغم شرایط جسمی من، ما به ۲۷ کشور قدم گذاشتیم که در ۲۱ سفر آن همراه بودیم. از جمله سفری طولانی و دوماهه به سراسر اروپا، یک سخنرانی در انجمن جهانی گردشگری در استانبول و کسب مقام سوم در اولین گوگل ادونچر در ژاپن. سراغ بهترین تجربههای امسال میرویم.
اقامت رایگان در ویلای آبی (WATER VILLA) در مالدیو
دوستم تونت دعوتم کرد، با او به جایی بروم که میتوانستیم خاطری آسوده کنیم. او از ژاپن میآمد و من از سنگاپور عازم شدم. برنامه اولیه سفر ما در میانمار آغاز شد و طبق پیشبینی هوا نمیتوانستیم بالن هوای داغ سوار شویم. بنابراین باید جایگزینی برای گشت و گذارمان انتخاب میکردیم که قبلاً آنجا نرفته باشیم و به ویزا هم نیاز نداشته باشیم. اینجا بود که ایده سفر به مالدیو مطرح شد و هر دو آن را پذیرفتیم. ما هر دو میخواستیم که اقامت در اقامتگاهی لوکس را تجربه کنیم ولی بودجه محدودی داشتیم و به ناچار ارزانترین اتاق در ارزانترین اقامتگاهی را که پیدا کردیم رزرو کردیم. یکی از اتاقهای ساحلی را گرفتیم. چیز جذابی نداشت ولی بهاندازه کافی راحت بود. همه چیز خوب بود. تا زمانی که یک روز صبح من و تونت اطراف پذیرش هتل قدم میزدیم که مدیر آنجا ما را صدا کرد و به سوی خود فراخواند.
او گفت: دوست دارید به یک ویلای آبی بروید؟ ما تعدادی ویلای خالی داریم. با توجه به اینکه میدانستیم این ویلاها چقدر گران هستند دنبال راهی بودیم که مؤدبانه پیشنهاد مدیر را رد کنیم. که در همین هنگام او گفت این پیشنهاد رایگان است و هیچ پول اضافهای دریافت نخواهند کرد.
من و تونت یک صدا گفتیم: البته
سخنرانی در انجمن جهانی گردشگری در استانبول
اگر بگویم در طول این سفر تنها اندکی ترسیده بودم، دروغ گفتهام. این سفر وقتی انجام شد که قسمتهای زیادی از مناطق گردشگری استانبول مورد حمله تروریستها قرار میگرفت. ولی این ترس من مانعی برای سفر به سایر جاهای امن این شهر نشد. بنابراین حتی وقتی نگران و وحشت زده بودیم به استانبول رفتیم و در انجمن جهانی توریسم در آنجا شرکت کردیم. این تصمیم ماجراجویانه عالی بود. چون من کاملا از آن گردهمایی و بقیه قسمتهای سفرم در استانبول لذت بردم.
تعقیب آبشارها و رنگینکمانها در ایسلند
ایسلند شفق شگفتانگیزش را به ما نشان نداد. با این همه چیزی جذابتر نصیبمان شد. آبشارهای ایسلند. از میان این آبشارهای شگفتانگیز آبشار اسکگوافوس (Skogafoss) از همه برجسته تر بود.
وقتی رسیدیم کمی توی ذوقمان خورد. بله، آبشار بسیار عالی بود. اما پس از دیدن آبشار باشکوه اسکگولفوس ما به چیزی فراتر از تنها یک آبشار نیاز داشتیم. فضای حاکم بی رنگ و دلگیر بود. میگفتند در حالت معمولی زیر نور آفتاب زیباتر به نظر میرسد. اما حتی خورشید در حالت خوبش نبود. داشتیم برمیگشتیم که ایستادیم و گفتیم بیایید کمی بیشتر منتظر بمانیم. شاید...
بالاخره خورشید رخ نشان داد و رنگینکمانی فوقالعاده زیبا نمایان شد.
گاهی اوقات تنها کاری که باید انجام دهید این است که کمی بیشتر شکیبایی کنید، کمی سختتر بجنگید، کمی بیشتر بمانید. آنگاه به فرجام دلخواهتان خواهید رسید. در یک کلام! سمج باشید.
نخستین بارش برف و سفر با بالن هوای داغ درکاپادوکیای ترکیه
اولین بارش برف را در کاپادوکیا دیدیم. البته من برف را قبلاً دیده و لمس کرده بودم ولی روی زمین بود. اولین بار برف در حال سقوط را در گورمه ترکیه دیدم. دانه برف روی دستکشم فرود آمد و بلافاصله ناپدید شد. وقتی به هتلمان در گورمه رسیدیم. برف شدیدی میبارید. هتلمان یک کافه در طبقه بالا داشت که من و وینز تا وقتی که کارگرها اتاقمان را آماده کنند در آنجا ماندیم.
مالک که به ما خوش آمد گفت میخواست ما را داخل ببرد و میگفت بیایید داخل برف میبارد. ما بیرون ماندیم و سعی کردیم که برف را در آغوش بکشیم. شبیه احمقها شده بودیم.
به صاحب هتل گفتم: شما درک نمیکنید، این اولین برف ما است. ولی این تنها اولین فراموشنشدنی نبود که در کاپادوکیا برای ما اتفاق افتاد نبود.
روز دوم بالن هوای داغ هتل را برای اولین بار سوار شدیم. شناور بر فراز دریای بیکرانی از صخرهها، از ستونهای استوار که طبیعت در درازای ۲۰۰۰ سال به دقت بهصورت دودکشهای عظیمی در آورده است تا منارههایی که مسیحیان قدیم یک قرن پیش نگارگری کرده بودند که خانه و کلیسا بسازند. این بالن سواری حتی فرصتی به ما داد نگاهی گذرا بیندازیم به قلههای آناتولی شمالی که از پشت آنها خورشید طلوع میکند. تجربه فوقالعادهای بود.
عطر خوب زندگی فلورانس ایتالیا
از کجا شروع کنم؟ از نخستین دیدار ما در دم و (Duomo) تا آخرین وعدهغذاییمان در شهر چیزهای زیادی وجود دارد که باعث میشود عاشق فلورانس شویم. روز اول میخواستیم یک پنینی در دمو امتحان کنیم. گارسون پرسید چه چیزی میل دارید؟ من بهسادگی گفتم هرچه شما پیشنهاد میکنید. او از ما خواست که مواد اولیه اش را جداجدا امتحان کنیم. پنیر و... در حالی که خودش توضیح میداد هرکدام چیست و چگونه تهیه میشود. شاید این کاری بود که برای هر مشتری جدیدی که به مغازهشان قدم میگذاشت میکردند که حرکتی قابل تحسین بود.
مشابه همین اتفاق در یک بستنی فروشی افتاد. ما تنها کسانی بودیم که در مغازه بودیم ولی من نمیتوانستم تصمیم بگیرم چه طعمی میخورم. صاحب مغازه به ما اجازه داد تکتک طعمهای موجود را بچشیم. بنابراین میتوانستیم یک تصمیم آگاهانه بگیریم.
چیزهای کوچکی مثل اینها خاطرات زیبایمان در فلورانس را رقم زد. ولی یک چیزی که من هرگز آن را فراموش نخواهم کرد شبی بود که در راه برگشت به هتل بودیم که دیدم نوازندگان خیابانی در حال اجرایی کلاسیک بودند. ناگهان، یک مادر با پسر کموبیش ده سالهاش وسط خیابان شروع به پایکوبی کردند. این لحظهای حساس برای من بود و مرا به این باور رساند که با وجود اتفاقات بدی که در سال ۲۰۱۶ رخ داد، روان، پر از عشق و زیبایی باقی میماند. این زندگی هنوز ارزش آن را دارد که برایش جشن بگیریم.
دیدگاه