تور مجازی: آتشفشان برمو را بشناسید
ایرپانو, یک تیم عکاسی روس است که پروژهای را به هدف عکسبرداری از نگاه پرندهای بر فراز آسمان دنبال میکند. تاکنون، از بیش از ۳۰۰ نقطهی جالب دنیا عکسبرداری کردهاند و بزرگترین مجموعه عکسهای ۳۶۰ درجهی دنیا را دارند. از امروز، منتظر مقالات تور مجازی ما باشید و با ما به دل شهرها، دشتها، کوهها و آبشارها سفر کنید. در اولین مطلب از این مجموعه، با آتشفشان برمو آشنا میشوید. با کجارو همراه باشید.
مقالههای مرتبط:
آتشفشان برمو (Bromo volcano)، از مشهورترین آتشفشانهای اندونزی است که در پرجمعیتترین جزیرهی آن یعنی جزیرهی جاوا واقع شده است. آخرین فوران این آتشفشان در سال ۲۰۱۲ بوده، اما خاکستر و گازهای خروجی از دهانهی آن هیچگاه متوقف نشدهاند.
در واقع، علاوه بر برمو چهار آتشفشان دیگر در تنگرکلدرا (Tengger caldera) وجود دارند: کوه باتوک، ۲۴۷۹ متر؛ کورسی، ۲۵۸۱ متر؛ واتانگان، ۲۶۶۱ متر؛ ویدودارن، ۲۶۵۰ متر. اما برمو تنها آتشفشان فعال این مجموعه آتشفشانها است. خارج از ناحیهی کلدرا، چندین قلهی دیگر هم وجود دارد، مانند: آتشفشان فعال سمرو (Semeru) که مرتفعترین قلهی جزیرهی جاوا است.
در مسیر برمو
دسترسی به کوه برمو کار آسانی است؛ میتوان با ماشین به دامنهی کوه و سپس مسیر کوتاهی را تا دهانه پیاده رفت. کوه برمو ارتفاع چندانی ندارد و تنها ۲۳۹۲ متر است. شاید، همین مسئله باعث شده که برمو یکی از محبوبترین آتشفشانهای دنیا باشد و روزانه صدها توریست از آن دیدن کنند.
برای رفتن به برمو در فرودگاه سورابایا (Surabaya)، دومین شهر بزرگ اندونزی، به زمین نشستیم. اتوبوس راه خود را بهسمت پارک ملی برمو تنگار سمرو (Bromo Tengger Semeru National Park) در پیش گرفت. در طول مسیر هوا بدتر و بدتر میشد و کمکم باران شروع شد. پس از یک ساعت، بارش متوقف شد و مه غلیظی به وجود آمد. وقتی به محل رسیدیم، ابرهایی از مه خاکستری مسیر مارپیچ کوهستان را فراگرفته بود و آتشفشان برمو، در جایی میان این ابرهای غلیظ پنهان شده بود.
محلیها مطمئن بودند که این شرایط هوایی کاملا عادی است. میگفتند: « اینجا، بعدازظهرها همیشه بارانی است» و به احتمال زیاد مه از بین میرود و میتوانید کوهستان را ببینید. با اینحال، هر لحظه بهشدت باران افزوده میشد و در این وضعیت علاقهای به ادامهی مسیر نداشتیم و تصمیم گرفتیم به پایین برگردیم.
وقتی آنجا را ترک کردیم هوا کاملا تاریک شده بود. در مقایسه با یوگیاکارتا (Yogyakarta) و جاکارتا هوای آنجا بسیار عالی بود. اما خیلی زود سرمایی استخوانسوز کوهستان را فراگرفت. لندکروز کهنه روی زمینهای سخت لاوا در حرکت بود. صدای بهمخورن دندانهای راننده به صدای ترتر موتر لنکروز اضافه شده بود و راننده با اینکه خود را در پتو پیچیده بود بهشدت میلرزید. از اینکه چه طور در این مه شدید مسیر را گم نمیکند در عجب بودم، تمام مسیر خاکستری رنگ به نظرم یک شکل میآمد. خوشبختانه، خیلی زود چشممان به ساختمان یک معبد روشن شد: بالاخره رسیده بودیم.
معبد هندوی پورالوهارپوتن (Pura Luhur Poten)، معبدی ساده و محقر است که توسط محلیهای این منطقه ساخته شده و دقیقا در دامنهی کوه برمو قرار دارد. هر سال مراسم یادنیا کاسادا (Yadnya Kasada) بهمدت یک ماه در این معبد برگزار میشود. در این مراسم، مردم محصولاتی چون برنج، میوه، سبزیجات، گل و حتی مرغ و خروس و گوسالههایشان را بهعنوان قربانی در دهانهی آتشفشان میاندازند تا از خشم نیروهای خفتهی آتشفشان درامان باشند. اما باوجود این قربانیها، هر چند سال یکبار مردم شاهد فوران آتشفشان هستند. گدازههای فورانهای پیشین برمو را میشد در شیب کوهستان دید. دامنهی کلدرا که در اطراف آتشفشان قرار دارد پوشیده از خاکستر است و هیچ نوع گیاهی در این ناحیه سبز نمیشود. موجهایی از خاکستر، تلماسههای سیاهی به وجود آورده است که به دریای شن شهرت دارند. تعجبی ندارد که کفشهای ما پر از شن و ماسه شده بود.
در همین حین، مه کاملا از بین رفت و خورشید ظاهر شد. اولین پهپاد را به پرواز درآوردیم و تعدادی عکس پانوراما از کوه باتوک و معبد لوهور گرفتیم.
خورشید که بالا آمد، سروکلهی گردشگران هم پیدا شد. تعداد آنها بیشتر و بیشتر میشد. ما هم باید درکنار جمعیت که بهسمت آتشفشان روانه شده بود حرکت میکردیم. با بالا رفتن از ۲۵۰ پله ای که از معبد به قله میرسید به دهانه رسیدیم. از دامنهی کوه به نظر نمیآمد که مسیر تا این حد طولانی باشد و گویی مه و غبار گوگردی آتشفشان به وزن تجهیزات ما افزوده بود و راه رفتن را برای ما دشوار میکرد.
نفسنفسزنان به نوک دهانه رسیدیم و با مجسمهی گانشا (Ganesha)، خدای هندی حکمت و فرزانگی، روبهرو شدیم. دود غلیظی از دهانه خارج میشد و صدای جوشش چیزی از اعماق دهانه به گوش میرسید. بار دیگر، در اثر وزش باد قلهی برمو در زیر ابرها پنهان شد. لحظهای خورشید به زیر ابرها میرفت و لحظهای دیگر بیرون میآمد. در این حین، تبخیر گوگرد تنفس را برای ما دشوار کرده بود.
خیلی زود مسیر باد تغییر کرد و نفس کشیدن هم برایمان راحتتر شد. بار دیگر پهپاد را برای گرفتن عکسی پانوراما از دهانه به پرواز درآوردیم.
از برمو که پایین آمدیم، کفش و لباسهایمان را از شن و ماسه تکاندیم و سوار ماشین شدیم. تمام شب قبل را باریده بود و ماسهها هنوز تر بودند. خورشید کمکم زمین را گرم میکرد و بخار از زمین بالا میآمد. وزش باد، مه را همچون ارواحی روی زمین به حرکت درمیآورد. شدت مه به حدی زیاد شد که مجبور به توقف شدیم. و از این فرصت برای گرفتن چند عکس با لندکروز، سلطان صحراها، استفاده کردیم. ۴۰ سالی از عمر لنکروز میگذشت، اما هنوز سرحال بود. تعداد لنکروزهای این پارک ملی کم نیست و برای اینگونه مسیرها بسیار مناسباند.
بخش دیگری از کلدرا که برنامه داشتیم ببینیم، ساوانا بود.
منظرهای کاملا متفاوت پیش رویمان بود. دیگر خبری از صحرایی از خاکستر سیاه نبود. آن جا پر بود از سبزه و درخت و ابرهایی زیبا که بر فراز آسمان کلدرا در حرکت بودند. چندین عکس پانورامای دیگر هم در اینجا گرفتیم.
چند روزی در دامنهی آتشفشان خاموش اتراق کردیم. شرایط آبوهوایی در این محل آنقدر غیر منتظره بود که نمیتوانستیم نیم ساعت بعد راپیشبینی کنیم. در اینجا، بعضی وقتها باید ساعتها برای نور مناسب عکسبرداری صبر میکردیم.
اما، در نهایت، برمو روی خوش به ما نشان داد. صبح که شد، کلدرا از هالهای از مه پوشیده شده بود. کوهها سعی میکردند مه را پس بزنند و صحنهای بسیار زیبا بهوجود آورده بودند که باعث شد این عکس فوقالعاده از آب در بیاید.
در خط استوا، خورشید تقریبا به حالت عمود بالا میآید، به همین دلیل طلوع آفتاب خیلی سریع اتفاق میافتد. اما ما برای گرفتن این عکس کاملا آماده بودیم و با اولین پرتو خورشید پهپاد را به هوا فرستادیم.
بعد از ظهر، هوا دوباره تغییر کرد. وقتی داشتیم کلدرا را ترک میکردیم، صدای قطرات باران را که بهشدت به سقف اتوبوس میخورد میشنیدیم.
تصویر پانوراما
امیدواریم از دیدن این تصویر پانورامای زیبا لذت ببرید. خوشحال میشویم اگر دیدگاه خود را دربارهی این مطلب با ما و کجاروییها درمیان بگذارید.
برای دیدن خاصترین تورهای مجازی صفحه آن را در کجارو دنبال کنید.
دیدگاه