دروازه جهنمی مدفون در قلعه هوسکا در جمهوری چک
اگر بهدنبال راهی جدید برای رسیدن به دنیای زیرین هستید، شاید هیچ مسیری کوتاه و بهتر از دروازههای جهنم نباشد. دروازههایی که در اقصی نقاط جهان ساخته شده و به شهرت رسیدهاند. از گورستان بدنام «استال» در شهر کانزاس گرفته تا غارهای «کیپ ماتاپان» یونان و «خانه شیطان» واقع در کشور هند که هرکدام دارای تاریخی غنی و خیال انگیز از حضور شیاطین غیر قابل باور هستند. اما پیشینهی هیچکدام از آنها با قلعه تسخیر شده هاوسکا (Houska Castle) در جمهوری چک برابری نمیکند. در مرور تاریخچه این قلعه و مقصد محبوب دنیای گردشگری وحشت، با کجارو همراه باشید.
بسیاری از دروازهایی که با نام «گذرگاهی به جهنم» شناخته میشوند، شاید چیزی بیشتر از یک مکان ترسناک احاطه شده با مخلوطی از داستانهای واقعی و افسانههای محلی ترسناک نباشند. اما در این قلعهی بهخصوص که به فرم معماری گوتیک بنا شده و ۷۶۲ سال قدمت دارد، همه چیز رنگ و بویی متفاوت دارد. چراکه باور مردم محلی و بسیاری از کارشناسان خبره امور ماورایی امروزی، این محل دروازهی واقعی ورود به جهان زیرین است.
این قلعه در فاصله سالهای ۱۲۵۳ تا ۱۲۷۸ ساخته شد، عمارتی بزرگ که بهویژه برای مسدود کردن یک گودال مرموز و بی انتها شکل گرفت، جایی که مخلوقات شیطانی از آنجا راه خود را به دنیای ما میگشودند. این عمارت اکنون در ۴۷ کیلومتری شمال شهر پراگ واقع شده است.
داستانهای ترسناک بسیاری در مورد این گودال و هیولاهای آن نقل میشود که در سیاهی شب و با کمک پنجههای تیز، راه خود را همواره کرده و به دنیای ما قدم میگذاشتند. ساکنان دهکده که از این مسئله وحشتزده شده بودند، شبها از خانههای خود خارج نشده و بسیاری از آنها حتی در طول روز و زیر درخشش نور خورشید نیز در نزدیکی این گودال دیده نمیشدند.
مدتها قبل از ساخت قلعه، همه زندانیان روستا که به خاطر گناهان خود محکوم شده بودند، به لبه گودال آورده و به داخل آن آویزان میشدند. اگر کسی زنده از گودال خارج میشد، مورد بخشایش قرار گرفته و آزادی خود را به دست میآورد. هر چند این مسئله بندرت اتفاق میافتاد.
گفته میشود یکی از نخستین افراد محکوم بهمحض پرتاب شدن به داخل گودال و از شدت ترس، پیاپی جیغ میکشید و بهشدت ترسیده بود. وقتی روستاییان که خود نیز وحشتزده شده بودند، او را از میان تاریکی داخل گودال بالا کشیدند، شاهد صحنهای بودند که همگی را به جنون رساند. زندانی مرد جوانی بود، اما تنها در عرض چند دقیقه حضور در گودال بسیار مسنتر به نظر میرسید، بهطوری که تمام موهای سر او سفید شده بود.
ظاهرا قلعهای قرن سیزدهمی در جمهوری چک، رازی مخوف را در دل خود پنهان کرده است، دروازهای که جهنم را به دنیا ما پیوند داده است
گزارشها متعددی در مورد حملهی موجودات اهریمنی به مردم محلی وجود دارد، ظاهر این موجودات شیطانی ابتدا مردم را به لبه گودال آورده و بعد به داخل آن میکشیدند، حملاتی که در آن دوران رشدی فزاینده داشت. روستاییان میدانستند که دیر یا زود باید کاری در این رابطه انجام شود و با امید نجات از این مخمصه، منتظر ساخت این قلعه بزرگ بودند. با اتمام عملیات ساختوساز، قلعه حضور خود را به رخ کشید. از دوردست این قلعه شبیه به استحکامات دفاعی معمول بود، اما اگر کسی کمی به قلعه نزدیکتر میشد، چیزی عجیب و بزرگ را حس میکرد که رابطهای تنگاتنگ با ماهیت وجودی این قلعه داشت.
در یک نگاه کلی، این قلعه سازهای است که پنجرههای بسیاری دارد، هر چند این تنها یک تصویر سازی دوراندیشانه بوده، چراکه بسیاری از این پنجرهها در واقع تقلبی هستند و دیوارهای ستبر و محکمی در پس شیشههای ظریف آنها ساخته شده است. از سوی دیگر در این قلعه هیچ سنگربندی و استحکامات دفاعی خاصی تعبیه نشده و فاقد هرگونه منبع آب و نیز آشپزخانه است، بهعلاوه قلعه نزدیک هیچ مسیر تجاری قرار نگرفته است و برای سالها بعد از ساخته شدنش، همچنان غیر مسکونی است.
این وضعیت برای یک قلعه در این وسعت و گستردگی بسیار عجیب به نظر میرسد، اما برای کسانی که از حقیقت پشت پرده و هدف اصلی ساخت آن مطلع هستند، این مسائل چندان عجیب و غیر منتظره نیست. چراکه این مکان تنها به یک دلیل ساخته شده و آن هم عقب نگهداشتن هیولاها و جلوگیری از حملهی آنها به مردم محلی است. دیگر کلید مهم در کشف چرایی ساخت این قلعه عجیب در نقاشیهای رنگ پریده روی دیوارهای صومعه واقع در قلعه پنهان شده که بعضی از آنها بهعنوان قدیمیترین نقاشیهای اروپا معرفی شدهاند.
اژدهایان سمبل و نماد قرونوسطایی هستند که حضورشان بهنوعی یادآور موجودات اهریمنی است و دستکم در یکی از این نقاشیها شاهد جدال آنها با سنت مایکل هستیم، بهعلاوه صحنههای مصلوب کردن عیسی مسیح که با جزئیاتی خیرهکننده به تصویر کشیده شده و نیز یک پرتره زیبا از سنت کریستوفر همگی روی دیوارهای این قلعه به تصویر درآمدهاند. اما عجیبترین نقاشی این مجموعه به مخلوقی عجیب اشاره دارد که تیری را بهسمت یک انسان نشانه رفته است. با این حساب و با توجه به تحقیقات بسیاری که پیرامون این مسئله صورت گرفته، به نظر میرسد که این مخلوق نیمه انسان نیمه اسب که به نام «سِنتور» نیز شناخته میشود، موجودی اهریمنی است که در جهان تاریک زیر این کلیسا پنهان شده است.
حتی مدتها بعد از آنکه این گودال بی انتها مسدود شد، همچنان افسانههای عجیب بیشتری در مورد این قلعه برسر زبانها بود. بهعنوان مثال گفته میشود که اگر در طول شب به دقت به صداهای طبقات تحتانی گوش فرا دهید، بیشک صدای جیغ مخلوقات بالداری را میشنوید که سعی میکنند با کمک پنجههای خود راهی برای ورود به سطح زمین پیدا کنند. بارها اشباحی در حال راه رفتن در راهروهای خالی قلعه مشاهده شده و در یک مورد حتی نازیها نیز از این قلعه بهعنوان یک مقر مخفی و مرموز استفاده کردند. بر اساس داستانهای موجود، علت انتخاب این مکان بهعنوان ستاد مخفی ارتش آلمان نازی، استفاده از نیروی خطرناک جهنم برای مقاصد شخصی عنوان شده است.
امروزه، هنوز هم شاهد وقوع پدیدههای عجیب و غیرقابل توضیحی هستیم که در میان دیوارهای این قلعه رخ میدهند، حتی با توجه به این نکته که سازندگان از مدتها قبل سعی کردند تا حد امکان جلوی وقوع این نوع رخدادها را بگیرند. در یک تلاش برای خنثی کردن این نیروهای اهریمنی، صومعهی داخل قلعه درست روی بخش فوقانی این گودال بنا شده است، اما با این حال هنوز هم بسیاری از بازدیدکنندگان از شنیدن چیزی صحبت میکنند که در بهترین حالت یک سرود دستهجمعی و همسرایی از جیغ و داد و فریاد موجودات اهریمنی است که ظاهرا از طبقه تحتانی این قلعه به گوش میرسد. در همین مکان، همچنین شاهدان متعددی از مواجهی خود با یک موجود عجیب و دورگهی انسان، قورباغه و بولداگ صحبت کردهاند.
کارمندان محافظ این ساختمان در طول فعالیت خود بارها شاهد حضور شبحی بدون سر بودهاند که در حیاط قلعه به این سو و آن سو میرفته است. ظاهرا از محل جراحت او خون جاری است، اما تاکنون هیچ اقدامی برای شناسایی یا بررسی پیرامون علت حضور این شبح صورت نگرفته است. مالک فعلی این بنا «ژارومیر سیمونِک» (Jaromir Simonek) ادعا میکند یکبار که او و دوستانش دور هم جمع شده بودند، ناگهان لیوان نوشیدنی او از روی میز به هوا بلند شده است و بعد بهصورت خودبخودی و خیلی آرام دوباره پایین آمده و روی گوشهای از میزی در وسط اتاق آرام گرفته است.
ظاهرا یک بخش خاص از این قلعه بهعنوان مکانی تسخیر شده معرفی میشود که گاه و بیگاه شاهد اتفاقات و مواجههای ترسناکی نیز بوده است. بهعنوان مثال یک بعدازظهر دو مهمان این قلعه یعنی «دینا ویزالووا» و شوهرش در این محل حضور داشته و از پنجره به بیرون نگاه میکردند که ناگهان درست در نزدیکی آنها صدای بلندی به گوش میرسید. دینا میرود تا نگاهی به اطراف کرده و منبع صدا را پیدا کند اما ناگهان از شدت ترس خشکش میزند، چراکه با دو سایهی انسان نمای ترسناک مواجه شده که درست در نزدیکی او ایستاده و آرام آرام در مورد کشتن دختران جوان زمزمه میکردند.
در طول سالیان اخیر بارها مجموعههای تلویزیونی معتبر در زمینهی وقوع و بررسی پدیدههای ماواریی و مرموز، به بازدید این قلعه آمده و همگی در نهایت به این نتیجه رسیدند که قلعهی هوسکا واقعا مکانی تسخیر شده است. از سوی دیگر بسیاری از تیمهای مرتبط با تحقیقات ماورایی همچنان به بررسیهای خود ادامه میدهند، به این امید که موفق به جمع آوری ادله و مستندات محکمی در این زمینه شوند. اکنون تنها باید امیدوارم باشیم که هیچکدام از آنها، حتی بهصورت تصادفی هم به فکر باز کردن مجدد این گودال شیطانی و دروازهی جهنمی آن نباشند.
$('.map-container') .click(function(){ $(this).find('iframe').addClass('clicked')}) .mouseleave(function(){ $(this).find('iframe').removeClass('clicked')});
قلعه هوسکا، جمهوری چک
به پایان این مطلب رسیدیم. نظر شما در مورد این قلعه و ماجراهای عجیب پیرامون آن چیست؟ خوشحال خواهیم شد شنوندهی نظرات، پیشنهادها و انتقادات شما عزیزان باشیم.