یادگاری های ترسناک قلعه‌ ای قدیمی، انگلستان

قلعه‌ی باستانی «بری پامری» (Berry Pomeroy) در یک منطقه‌ی دور افتاده و منزوی در جنوب «دوون» (Devon) و در نزدیکی دهکده کوچک به همین نام واقع شده است. این قلعه در اصل عمارتی است با معماری متعلق به دوران «تودورها» (Tudor) که در واخر قرن پانزدهم توسط خانواده پامری به این شکل درآمده است. اما عمارت اصلی در اوایل قرن دوازدهم روی قطعه زمین اهدایی پادشاه انگلستان «ویلیام فاتح» (William the Conqueror) به فردی به نام «رالف د پامری» (Ralph de Pameroy) احداث شد. پاداشی که در ازای وفاداری و حمایت‌های او در طول حمله‌ی نورمن‌ها (Norman) به انگلستان نصیبش شد.

در خلال چندین قرن این قلعه همچنان در اختیار این خانواده بود تا آنکه در نهایت در سال ۱۵۴۷ و به دلیل مشکلات مالی خانواده ناگزیر از فروش قلعه به «ادوراد سیمور» (Edward seymour) اولین دوک «سامرست» (Somerset) شد و از آن زمان تا کنون این قلعه به خاندان سیمور متعلق است. هر چند که در اواخر قرن هفدهم و بعد از نقل مکان چهارمین بارونت به «ویلت‌شایر» (Wiltshire)، قلعه نیز خالی از سکنه شد.

قلعه در طول جنگ داخلی (قیام الیور کرامول علیه شوالیه‌ها بر سر تاج و تخت) مورد تاخت و تاز قرار گرفته و غارت شد و در اوایل قرن هجدهم نیز به دلیل بروز آتش سوزی، آسیب‌های جدی دید. بعد از آن دیگر کسی حاضر نبود در این قلعه سکونت کند آن هم به خاطر تاریخچه ترسناک و سیاهش. اما به هر حال قلعه بری به دلیل چشم‌اندازهای زیبا و دلفریب خود همچنان مورد توجه بود و بدین ترتیب به عنوان جاذبه‌ی معروف گردشگری مورد توجه قرار گرفت.

گزارشات اخیر بر این مطلب صحه گذاشته که ساختمان این قلعه یکی از تسخیر شده‌ترین مکان‌های کشور انگلستان است.

همان گونه که قبلا اشاره کردیم، یکی از شناخته شده‌ترین ارواح این قلعه بانوی سفیدپوش است. بسیاری از گزارشات حکایت از مشاهده‌ی این روح توسط گردشگران دارند و بسیاری نیز ادعا کردند که حین این رویارویی حس ناامیدی و ترس را تجربه کردند، گویی این روح با رویدادی شریرانه در ارتباط بوده است. گفته می‌شود که این شبح احتمالا روح «لیدی مارگارت پامری» است که ظاهرا مدت‌ها به دستور خواهرش «لیدی النور» در سیاهچال زندانی بوده است.

ظاهرا النور به صورتی دیوانه‌وار به خواهر کوچک‌تر و البته زیباتر خود حسادت می‌کرده است. اما در نهایت به نظر می‌رسد هنگامی که لرد پامری برای شرکت در جنگ‌های صلیبی خانه را ترک کرده، النور و مارگارت وارد رقابتی عشقی شده و در نهایت النور برای رفع هر گونه مشکل خواهر خود را به سیاهچال انداخته است. مارگارت بیچاره ظاهرا نزدیک به دو دهه از عمر خود را در تاریکی میان این دیوارها محبوس بوده و در نهایت به دستور خواهرش و به واسطه‌ی مرگی دردناک و آرام به دلیل گرسنگی، از دنیا می‌رود.

گفته می‌شود که هر ساله در روزی خاص می‌توان نوری آبی رنگ را در برج سنت مارگارت مشاهده کرد. این نور بارها و بارها توسط افراد مختلف مشاهده شده است از جمله «پیتر آندروود» (Peter Underwood) و همکلاسی‌هایش که چندین سال قبل و در طول یک بررسی شبانه، موفق به تماشای این نور شدند.

روح دوم این قلعه ملقب به بانوی آبی پوش است که طبق گزارشات موجود، مشاهده‌ی این روح به قرن هجدهم باز می‌گردد. ظاهرا این بانو در لباس و باشلق بلند آبی رؤیت شده که همین امر باعث مطرح شدن ادعاهایی در این مورد است که او سعی می‌کند افراد را به وسیله درخواست کمک فریفته و آنها را به مکان‌های ناامن قلعه راهنمایی کند، مکان‌هایی که می‌تواند منجر به مرگ آنها شود.

اما در مورد این روح هم داستان‌هایی نقل می‌شود، از جمله اینکه این شبح روح دختر یکی از نجبای نورمن است که صاحب طفلی شده اما مدتی بعد از این ماجرا، پدرش کودک را در یکی از اتاق‌های فوقانی برج خفه می‌کند. در دیگر داستان گفته می‌شود که این دختر از کودکش متنفر بود و این خود او بوده که جان طفل را گرفته است. در نهایت مسئله این طفل و بارگناه حاصل از آن باعث شده که این زن روی آرمش به خود ندیده و هم اکنون نیز در این جهان فانی سرگردان باشد. کسانی که این روح را دیده‌اند می‌گویند که او دستانش را از شدت غم و اندوه مدام در هم می‌پیچد و نگران است. حتی در زمان‌های مختلف گریه‌های نوازد به قتل رسیده نیز در قلعه قابل شنیدن است.

در قرن نوزدهم تصویری در این قله به ثبت رسید که ظاهرا روحی را حین عبور از درگاهی در ورودی قلعه نشان می‌دهد، آن هم در زمانی که دیوارهای قلعه پوشیده از پیچک بود. در این تصویر ظاهرا زنی را در یک لباس بلند می‌بینیم که طبق شواهد باید تصویر بانوی آبی پوش باشد.

«سر والتر فارکوهر» (Sir Walter Farquhar) یکی از شاهدانی است که در اواخر قرن هجدهم موفق به دیدار با بانوی آبی پوش شده است. در آن دوران او دکتر برجسته بود که روزی برای درمان همسر یکی از مباشران قلعه که به شدت بیمار شده بود، به قلعه سری زد. او زنی جوان زیبا را دید که از شدت دلشوره و نگرانی دستانش را در هم قلاب کرده و از پلکان بالا رفته و به اتاق فوقانی رفت. او هیچ اطلاع قبلی در مورد افسانه‌ی بانوی آبی پوش نداشت، به همین خاطر از مباشر سوال کرد که آن زن که بود و البته نشانه‌هایی که عنوان کرد باعث ترس و وحشت مباشر شد که آن را نشانه‌ای بدیمن و حامل خبر مرگ دانست که احتمالا به معنی مرگ همسر بیمارش است. دکتر از این مسئله ناخشنود شد و اعلام کرد که حال همسر او رو به بهبود است، اما در نهایت حق با مباشر بود چرا که همسر او به صورت کاملا ناگهانی در اواخر همان روز درگذشت.

بررسی‌های امروزی نشان می‌دهد که شاید گزارش مشاهده اشباح و سایه‌های مرموز تا حدی به واقعیت نزدیک باشد، از سوی دیگر در ثبت تصاویر در حین تحقیقات نیز مشکلات عجیبی بروز کرده و صداهای مرموز با منبع نامشخص نیز به گوش رسیده است و بسیاری دیگر از شواهد و قرائن که شاید شائبه‌ی تسخیر شده بودن این قلعه را قوت بیشتری ببخشد.

در مستندات موجود مشخص شد که گروهی از گردشگران که حین سیاحت، یادگاری‌های کوچکی از قلعه برداشته بودند - مثل سنگ‌های کوچک و غیره، خیلی زود این یادگاری‌ها را بر می‌گردانند. چرا که حس ترس و وحشت به جان‌شان افتاده و این گونه احساس کردند که موجودات اهریمنی حتی در منزل نیز به دنبال آنها هستند.

قلعه‌ی بری پامری- دوون- بریتانیا

امیدوارم از مطالعه‌ی این مطلب و همراهی با ما لذت برده باشید.