زندگی در طبیعت، نروژ را به یکی از شادترین کشورهای دنیا تبدیل کرده است؟ (قسمت دوم)
مردم نروژ به رابطهی منحصربهفردشان با طبیعت افتخار میکنند و آن را وجه تمایز خود با سایر کشورهای اسکاندیناوی میدانند. آنها همچنین واژهی Friluftsliv را دارند که به فرهنگ ژرف و خاص نروژیها برای علاقه به وقتگذرانی در طبیعت اختصاص دارد و بههمین دلیل، هیچ معادلی در زبانهای دیگر ندارد. لیسا آبند، سه سال گذشته را مشغول نوشتن در سایتهای مختلف بوده و به نروژ سفر کرده است تا بفهمد، آیا تمام آنچه که دربارهی مفهوم نروژی «Friluftsliv» شنیده است، حقیقت دارد یا خیر؟ آنچه در ادامه میخوانید از زبان وی نقل شده است:
من بهخاطر تحقیق روی Friluftsliv بسیار ذوقزده بودم، هرچند با شنیدن ایدهی دوچرخهسواری در جادهای کوهستانی که تقریباً عمودی بود، حسابی تعجب کردم؛ بهطوری که حتی پلک هم نزدم، تا اینکه کارمند ادارهی گردشگری مرا بهسمت دوچرخههای الکتریکی هدایت کرد. حدود ۱۰۰ متر از جاده را رکاب زده بودم و تا آن زمان هیچگاه به این اندازه قدردان بنجامین فرانکلین نبودم، مطمئناً این تحقیق ارزش کمی تلاش را داشت، با این حال مناظر اطراف بهحدی شگفتآور بود که حواس مرا از درد پاهایم پرت میکرد. زمانیکه به وِستِروس رسیدم، واقعاً کیفور و سرحال بودم. در آنجا یک مزرعهی خانوادگی با تعدادی کلبه و یک کافه وجود داشت که از ماه می تا سپتامبر فعالیت میکردند. وِستِروس نیز چشماندازهای زیبای مخصوص به خود را داشت که گلهی کوچکی از شترهای مشغول چرا و بازدیدکنندهی جوانی که آواز میخواند، این زیبایی را دوچندان کرده بود.
هنگام نوشیدن قهوه، از مالک کافه پرسیدم که زندگی در چنین مکانی چطور است. او گفت که با وجود زمستانهای تاریک و اینکه در ماههای نوامبر و دسامبر، خورشید بهحدی بالا نمیآید که نور آن به روی کوهستان برسد. او نیز مثل هریک از اعضای خانوادهاش، عاشق تعامل روزانه با زیبایی بیحدوحصر طبیعت و همچنین تعداد انگشتشماری انسان در این منطقه است. وقتی از او پرسیدم که در ایام فراغتش چهکاری انجام میدهد؟ در پاسخ خندید و گفت که ما کلبهای در ارتفاعات بالاتر کوه داریم که برای آرامش به آن پناه میبریم.
زمان بازگشت با کشتی به السوند، با مناظر بسیار دیدنیتری مواجه شدم. حتی وقتی سوار یکی از قایقهای محلی شدم که بهعنوان وسیله حملونقل عومی در این مناطق فعالیت میکرد، نیز شاهد چشماندازهای معرکهای بودم. گفتوگویی با هانس لنارت سویک داشتم که کاپیتان کشتی بود. او کنترل بارکشها و کشتیهای کروز را برعهده داشت و آنها را در نهایت امنیت از بین آبدرهها هدایت میکرد یا به بندر میرساند. او به شغلش افتخار میکرد، چرا که توانسته به حفظ محیطزیست کمک کند.
هانس میگوید:
ساحل نروژ، باغی مملو از گلهای رز است و بههمین دلیل، وظیفهی ما است که راه را به دیگران نشان دهیم تا روی گلها پا نگذارند.
هانس دربارهی مردم محلی که به آمریکا مهاجرت کردند و همین طور رابطهی مردم با طبیعت صحبت کرد. او گفت که مهاجران به اهالی اینجا نامه مینویسند و میپرسند که آیا بارش برف شروع شده یا چندین طوفان در طول تابستان رخ داده است. کاملاً احساس میکنید که دلشان نهتنها برای مردم، بلکه برای طبیعت و سرزمینشان تنگ شده است. همین روحیه را در پیرمرد شوخطبع ۷۵ سالهای بهنام Ørnulf Opdahl نیز دیدم که یکی از هنرمندان معروف نروژی است و بههمراه همسرش در جزیرهی کوچک Godøy، در نزدیکی السوند زندگی میکند. بخار تربانتین در استودیوی ساحلی او، مرا گیج کرده بود، اما آثار نیمهکارهی روی دیوار توجهام را جلب کرد. او تصاویری انتزاعی را نقاشی کرده بود که یک کوه عظیم، درخشش دریا هنگام شب و وزن سنگین برف را نشان میداد. او میگفت که نقاشیهایش بر اساس موضوعاتی هستند که دیده یا تجربه کرده است؛ نظیر یک نور خاص، مه، بازی نور و تاریکی. این هنرمند از سال ۱۹۷۱ نقاشی را شروع کرد و آثار او تفاوتهایی با نقاشیهای منظره دارد. وقتی به آنها نگاه میکنم، همان حس بدی که در آبدره داشتم را مجدداً تجربه میکنم؛ یکجور احساس ترس یا قدرت مخربی که بهصورت موقت در خود دارد. این نقاش نروژی نیز وجود این حس را تأیید میکند و میگوید:
درسته! امروز به این مناظر نگاه میکنیم و میگوییم که چه کوه زیبایی، اما اجدادم همیشه میگفتند که مواظب آن مکان خطرناک باش، دریا جای مناسبی برای گذراندن تعطیلات نیست. دریا همان جایی است که پدربزرگم ناپدید شد. یکجور حس ترس و تهدید در آنها وجود دارد و سعی کردهام که آن را در نقاشیهایم نشان دهم.
در گفتوگوهای آن روز صبح، زمانیکه این نقاش راجع به اجدادش حرف میزد، کاپیتان هانس نیز گفت که او نیز مثل ما یاد گرفته است که خطرات پیشرو را از روی طبیعت بفهمد، بهعنوان مثال وقتی ذرات ریز آب آبشار به بالا میپرد، بدان معنا است که ۱۰ تا ۱۵ دقیقهی دیگر باد میوزد. درواقع، طبیعت به شما هشدار میدهد؛ هرچند همیشه هم هشداردهنده عمل نمیکند و طبق گفتهی رودی، دریایی که بسیار دوستش دارد، دوبار نزدیک بوده که جانش را بگیرد.
من متوجه شدم که برای نروژیها، طبیعت فقط به مناظر زیبا و سرگرمشدن در فضای باز خلاصه نمیشود و Friluftsliv، چیزی فراتر از قدردانی از طبیعت است و آمیزهای از ترس و احترام و شگفتی را در بر میگیرد. تا زمانیکه به اسلو رسیدم، احساس میکردم که اطلاعاتم بیشتر شده است. هنگامی که اطراف بندر شهر پرسه میزدم، آبوهوا بهسرعت برقوباد تغییر کرد و هوای آفتابی ناگهان بارانی سرد و دوباره آفتابی شد، اما جالب اینجا بود، برای مردم محلی که بهخاطر سونای کنار دریا عرق کرده بودند و یکباره خود را در هوای بارانی سرد میدیدند یا برای کسانی که در پارک نزدیک به کاخ استراحت میکردند یا با لباسی مناسب در هوای باز نشسته بودند، یک موضوع عادی بود.
اما همچنان پاسخی برای آخرین قطعهی این معما پیدا نکرده بودم که چرا مردم نروژ در مقایسه با مردم سایر کشورهای شمال اروپا که به اندازهی نروژ طبیعت زیبایی دارند و از آبوهوای سردی برخوردارند، تا این حد به زندگی در فضای باز پایبند هستند. خوشبختانه، لاس هیمدال، دبیرکل انجمن ملی Friluftsliv، پاسخ این سؤال را میدانست. ما در ایستگاه قطار با یکدیگر ملاقات کردیم و او در واکنش به سؤال من، توضیح مختصری دربارهی ۱۰۰۰ سال تاریخ نروژ، از دوران سلطنت شکوهمند وایکینگها که سقوط کرد تا قرونوسطا و مرگ سیاه در اروپا، به من داد. شیوع مرگ سیاه یا طاعون سیاه منجر به مرگ جمعیت زیادی از مردم نروژ شد و نروژ چارهای نداشت، جز اینکه به قدرتهای بزرگتر یعنی دانمارک و سوئد پناه ببرد. تا اینکه در قرن نوزدهم رویای استقلال در ذهن مردم جوانه زد و سپس نقاشان و هنرمندان و نویسندگان، همگی بهدنبال نوعی هویت میگشتند. لاس میگوید:
آنها میپرسیدند که نروژ چه چیز متمایزی دارد؟ خوب پاسخ آن مشخص بود، طبیعت. دانمارک طبیعت ما را ندارد و سرزمینی صاف و مسطح است. حتی سوئد نیز نمیتواند با کوهستانها و جنگلهای ما رقابت کند. طبیعت، به تنهایی به نماد استقلال ما تبدیل شد.
امروزه انجمن ملی Friluftsliv، علاوه بر لابیهای سیاسی و فعالیتی که بهعنوان یک سازمان چتری برای بسیاری از سازمانهای غیردولتی طبیعت محور در کشور دارد، با اجرای برنامههای سفر و ارائهی کلاسهایی در زمینهیFriluftsliv، به مهاجران در درک فرهنگ نروژ کمک میکند. لاس معتقد است، اگر شما درک نکنید که غرور ملی ما ارتباط تنگاتنگی با طبیعت دارد، پس بخش فوقالعاده مهمی از نروژ را نادیده گرفتهاید. او میگوید:
بله، ما در اینجا با طبیعت چالشهایی داریم، اما نه با آن میجنگیم و نه از آن اجتناب میکنیم، چرا که در این صورت زندگی بسیار غمانگیزی خواهیم داشت.
من آخرین روز سفر در نروژ را در جنگل انبوهی در حاشیهی شمالی اسلو گذراندم. از آن روزهایی بود که در اسلو به آن هوای خوب میگفتند، نور خورشید و گرما ظاهراً تنها برای چند دقیقه خودنمایی کرده بودند. خانوادههایی را دیدم که به همراه کودکان خود برای پیادهروی آمده بودند؛ تعدادی ورزشکار گلآلود علاقهمند به طبیعت نیز در جنگل بودند که از صخرهها بالا میرفتند و از جریانهای آب پایین میآمدند؛ دو مرد مشکوک هم بهدنبال نوعی سیر وحشی میگشتند.
در فضای باز نزدیک به پارکینگ جنگل، به صدها نفری ملحق شدم که برای مراسم سالانهی جنگل کتابخانهی آینده جمع شده بودند، پروژهای که هر سال در آن، یک نویسنده انتخاب میشود و او دستنویسی از یک اثر جدیدش را در مراسمی به این کتابخانه اهدا میکند که تا سال ۲۱۱۴، درست یک قرن پس از شروع پروژه، منتشر نخواهد شد. کتی پاترسون، هنرمند اسکاتلندی بنیانگذار این پروژه است که آن را برای تأمل بر ادبیات و مرگومیر و همچنین تعمق در طبیعت ابداع کرد. از سال ۲۰۱۴، یک قرن زمان برای رشد درختانی وجود دارد که در زمان انتشار کتابها، هر یک به کاغذ این کتابها تبدیل میشوند. در میان شرکتکنندگان این مراسم، جان کارل کریستیانسن، جنگلبان ارشد شهر اسلو نیز حضور داشت که نظارت بر کاشت نهالهای کتابخانه آینده را برعهده دارد. او میگوید:
این پروژه در ابتدا کمی برایم عجیبوغریب بود؛ اما اکنون با مشاهدهی تعداد زیادی نهال که تحت مراقبتم هستند، تاحدودی حس غرور ملی میکنم. اجرای این پروژه در نروژ با عقل جور درمیآید؛ چرا که ما نروژیها رابطهی خاصی با طبیعت داریم. ما همراه با طبیعت بزرگ میشویم، اوقات فراغتمان را در طبیعت میگذرانیم و هدفمان از ساخت مترو فقط برای تردد به شهر نیست، بلکه برای رفتن به دل طبیعت نیز هست. توضیحش سخت است، اما ما میدانیم که چطور مراقب طبیعت باشیم.
Friluftsliv را چطور تجربه کنیم؟
لیسا آبند در پژوهش خود برای درک مفهوم زندگی در طبیعت در کشور نروژ، به سه منطقه سفر کرده است که هر یک چشماندازی منحصربهفرد دارند و گردشگران به شکلهای مختلف میتوانند با طبیعت ارتباط برقرار کنند.
Nordskot
جزیرهی خصوصی Manshausen دورتر از سواحل منتهاالیه شمال شهر Nordskot قرار دارد و در تفرجگاه آن، کلبههایی بهچشم میخورد که ازطریق پنجرههای آن میتواند مناظر این جزیرهی کوچک ۲۲۲,۵۷۷ مترمربعی و Grøtøya Strait را دائماً تماشا کرد. علاوه بر سواحل ماسهای سفید و کوهها، این تفرجگاه برنامههای ماهیگیری، صخرهنوردی و ماجراجوییهای غواصی را برای گردشگران ترتیب داده است. در شهر Nordskot نیز مرکز ورزشهای دریایی Nordskot Brygge، قایق، کایاک و تختهی پدالزنی اجاره میدهد. مسیرهای مختلفی با درجات مختلف سختی در این شهر وجود دارد که با پیمودن آنها میتوان شاهد مناظری فوقالعاده از Vestfjorden و قلههای Lofotveggen بود.
السوند
السوند در دهانهی استورفیورد قرار دارد که به آبدرهی نمادین گیرانگرفیورد در ساحل شمالغربی نروژ منتهی میشود. شهر السوند با چشماندازی خیرهکننده، فعالیتهای متعدد در فضای باز و غذاهایی با منابع محلی پذیرای گردشگران است. شرکت خصوصی خدمات آبدرهی گیرانگر (Geiranger Fjordservice) با ارائهی کشتیهای گردشی امکان بازدید از آبدرهی گیرانگرفیورد را که در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارد، فراهم کرده و شرکت نورد هلیکوپتر (Nord Helikopter) نیز تورهای هوایی از السوند و منطقهی اطراف آن را برای گردشگران مهیا کرده است. دو رستوران ساحلی Sjøbua و Apotekergata No. 5، غذاهای دریایی تازه ازجمله ماهی هیک به همراه مارچوبه را سرو میکنند. موزهی هنر کیوب میزبانی نمایشگاههای موقت هنرمندان و آثاری را برعهده دارد که به نوعی به نروژ مربوط میشوند، نظیر نمایشگاه «لبهی دریا» که آثار هنری الهام گرفته از طبیعت را به نمایش گذاشته است.
شهر گیرانگر با قایق حدوداً سه ساعت با السوند فاصله داشته و در بالای آبدره قرار دارد. در چهار کیلومتری بالای تپه، مزرعه و رستوران وستروس قرار دارد که کلبه اجاره میدهد و با اقامت در آن میتوان از چشمانداز هوایی آبدرهی گیرانگر نهایت لذت را برد. در همان نزدیکی مسیری وجود دارد که شما را به اعماق یک جنگل نروژی میبرد و با ۴۵ دقیقه پیادهروی به آبشار Storseterfossen با ارتفاع حدود ۳۰٫۵ متری خواهید رسید.
مجموعهای از پلها و تونلهای زیر دریا، السوند را به چندین جزیره از جمله Godøy وصل میکند، جایی که فانوس دریایی آلنس قرار دارد. در این فانوس دریایی، یک کافه، مرکز گردهمایی و فضای نمایشگاهی وجود دارد که آثار هنرمندان محلی را به نمایش گذاشته است.
اسلو
حتی در اسلو، بزرگترین شهر نروژ نیز فرصتهای متعددی برای Friluftsliv وجود دارد. جنگل کتابخانهی آینده در جنگل Nordmarka واقع است که حدود ۳۰ دقیقه با مرکز شهر فاصله دارد. در سال ۲۰۱۴، کتی پاترسون، هنرمند اسکاتلندی ۱۰۰۰ صنوبر نروژی در این محل کاشت تا در نهایت از این درختان برای تهیهی کاغذ یک گلچین ادبی در سال ۲۱۱۴ استفاده شود. مرکز غذایی ویپا (Vippa) را یک سرآشپز میشلن به نام هایدی بجرکان تأسیس کرد که در حاشیهی آبدرهی اسلو قرار دارد و صندلیهای زیادی برای نشستن در فضای باز گذاشته است.
رستوران سه ستارهی میشلن Maaemo در اسلو نیز غذاهای خود را با الهام از طبیعت نروژ و با محوریت محصولات محلی سرو میکند. سوناهای شناور Sørenga و KOK در اسکله قرار دارند و به راحتی میتوان در آبهای سر شمال اروپا شیرجه زد. گردشگران بدون رزرو هم میتوانند از این دو مجموعه استفاده کنند، هرچند که میتوان یک یا دو ساعت پیشتر نیز به صورت آنلاین اقدام به رزرو جا کرد.