زندگی‌نامه آنتوان چخوف؛ استاد مسلم نمایشنامه‌ها و داستان‌های کوتاه

زهرا  آذرنیوش
زهرا آذرنیوش شنبه، ۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۰۵
زندگی‌نامه آنتوان چخوف؛ استاد مسلم نمایشنامه‌ها و داستان‌های کوتاه

آنتوان چخوف پزشک و نویسنده بزرگ روسی، استاد بی‌بدیل داستان کوتاه، برنده «جایزه ادبی پوشکین» و از برترین نمایشنامه‌نویسان تاریخ ادبیات جهان است.

آنتوان چخوف از پرآوازه‌ترین نویسندگان تاریخ ادبیات و پدر داستان‌نویسی مدرن جهان است. مترجمان، آثار او را به بیشتر از ۱۰۰ زبان دنیا ترجمه کرده‌اند. همچنین فیلم‌ها و سریال‌های بسیاری از آثار او در سراسر جهان اقتباس شده‌ است. چخوف حرفه پزشکی و نویسندگی را در کنار هم پیش می‌برد. داستان‌های کوتاه او ابتدا در ماهنامه‌ها چاپ ‌می‌شدند؛ اما به مرور مجلات و نشریات معتبر نیز آن‌ها را خریداری و چاپ کردند. چخوف با داستان‌های کوتاهی که در فاصله بین سال‌های ۱۸۸۵ تا ۱۸۸۹ میلادی نوشت، به شهرت قابل‌ملاحظه‌ای رسید و بعد از آن تا پایان عمر مشغول نگارش نمایشنامه شد.

آنچه باید درباره آنتوان چخوف بدانید:

آنتوان چخوف کیست؟

انتوان چخوف نویسنده مدرن

منبع عکس: ketabrah.ir

«آنتون پاولوویچ چخوف» (Anton Pavlovich Chekhov) که در زبان فارسی بیشتر با نام «آنتوان چخوف» شهرت دارد، داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس روسی است که در دوره حیات خود بیشتر از ۷۰۰ اثر ادبی را خلق کرد که ۵۷۴ مورد از آن‌ها داستان کوتاه او بودند و برخی از آن‌ها نیز ناتمام ماندند. چخوف را بزرگ‌ترین داستان‌کوتاه‌نویس تاریخ ادبیات جهان لقب داده‌اند. او در زمینه نمایشنامه‌نویسی نیز آثار مهمی را از خود به‌جای گذاشت و بعد از شکسپیر، بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویس تاریخ شد.

چخوف علاقه زیادی به تئاتر داشت و در سال‌های پایانی تحصیلات متوسطه خود در تاگانروگ (Taganrog؛ شهری در روسیه و نزدیکی دریای آزوف) زیاد به تئاتر می‌رفت. او نخستین نمایشنامه خود را در همین زمان نوشت، همچنین مجله دست‌نویس «الکن» را در سال‌های پایانی تحصیلات دیپلم خود تاسیس کرد. چخوف بعد از اخذ مدرک دیپلم، تحصیلات خود را در رشته پزشکی دنبال کرد، سپس بعد از پایان تحصیلات پزشکی، داستان‌نویسی را نیز به‌طور حرفه‌ای در پیش گرفت تا داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس بی‌بدیل عصر خود شد.

آنتوان چخوف را بزرگ‌ترین داستان‌کوتاه‌نویس در تاریخ ادبیات جهان لقب داده‌اند

چخوف در داستان‌ها و نمایشنامه‌های خود، برای کمک به بازیگر در یافتن نقش خاصش، ژست‌های روان‌شناسی را طراحی می‌کرد که بازیگر بر اساس آن ژست، خواسته یا ویژگی درونی شخصیت خود را در یک ژست بیرونی ارائه می‌داد. بازیگر با استفاده از این ژست، از طریق حافظه فیزیکی بر عملکرد سطح ناخودآگاه مخاطب تاثیر می‌گذاشت.

تکنیک گفت‌وگوی غیرمستقیم که چخوف برای ارائه پارادوکس وجودی زندگی انسانی در نمایشنامه‌های خود به کار می‌گرفت، بر نمایشنامه‌نویسان پوچ‌گرا تاثیر بسیار گذاشت و چخوف را به یکی از پیشینیان تئاتر ابزورد (تئاتر پوچ، نوعی تئاتر که با مفهوم هیچ‌انگاری رابطه‌ای تنگاتنگ دارد و بعد از جنگ جهانی اول و دوم رواج یافت) تبدیل کرد.

چخوف را نماینده برجسته رئالیسم روسیه در اواخر قرن نوزدهم می‌دانند. او در کنار هنریک یوهان ایبسن (Henrik Johan Ibsen) نمایشنامه‌نویس معروف نروژی و یوهان آگوست استریندبرگ (Johan August Strindberg) نویسنده سوئدی، به‌عنوان یکی از سه شخصیت اصلی مولد مدرنیسم اولیه در تئاتر شناخته شد. چهار نمایشنامه معروف «مرغ دریایی»، «سه خواهر»، «عمو وانیا»، و «باغ آلبالو» از مهم‌ترین آثار چخوف هستند که به‌طور منظم در سراسر جهان اجرا می‌شوند و الهام‌بخش بسیاری از اقتباس‌های سینمایی هستند.

زندگی‌نامه چخوف

چخوف در جوانی

منبع عکس: rbth.com

آنتون پاولویچ چخوف روز ۲۹ ژانویه سال ۱۸۶۰ میلادی در تاگانروگ در ساحل آزوف متولد شد. او سومین فرزند از ۶ فرزند خانواده بود. پدر چخوف، پاول (Pavel Yegorovich Chekhov) شغل خواروبارفروشی داشت و یک مسیحی ارتدکس افراطی خشن و متعصب بود. او به هنگام عصبانیت، بسیار بداخلاق می‌شد و فرزندانش را تنبیه بدنی می‌کرد. آنتوان از سن کم مجبور به کار در مغازه بود و پدرش هیچ‌ حق اعتراضی برای او قائل نمی‌شد. چخوف در برخی از آثارش که سرشت ریاکارانه انسان را به تصویر کشیده، از رفتار پدرش برای توضیح این خصوصیات، الگوبرداری کرده است.

پاول چخوف، رئیس یک گروه کر در کلیسا بود. او پنج پسر داشت که روزهای یکشنبه آن‌ها را با اجبار به کلیسا می‌برد تا سرود بخوانند و اگر مخالفت می‌کردند، آن‌ها را کتک می‌زد. یوگنیا (Yevgeniya chekhov) مادر آنتوان، برخلاف پدرش، زنی مهربان و داستان‌سرایی فوق‌العاده بود که کودکان را با داستان‌های خود سرگرم می‌کرد. آنتوان کودکی دردناکی را پشت سر گذاشت و بعدها یک آتئیست (خداناباور) شد. تجربه‌های تلخ کودکی او بعدها در داستان‌هایش بازنمایی شد.

خانواده چخوف

خانواده چخوف در سال ۱۸۷۴ میلادی (آنتوان دومین پسر ایستاده از سمت چپ است). منبع عکس: commons.wikimedia.org

آنتوان از سال ۱۸۶۶ میلادی تحصیلات ابتدایی خود را در تاگانروگ در یک مدرسه محلی آغاز کرد و بعد از پایان تحصیلات ابتدایی  به گیم‌نازیا (Gymnasium مدارس متوسطه و راهنمایی در روسیه) رفت و مدت ۱۰ سال ساکن آنجا شد. آنتوان هنگام تحصیلات ابتدایی به تماشای تئاتر نیز می‌رفت و نمایشنامه‌های «بی‌پدری» و کمدی «آواز مرغ» را بعدها با تاثیر از تئاترهایی نوشت که در دوره کودکی دیده بود. 

چخوف تحصیلات دبیرستان خود را گیم‌نازیا گذراند و بهترین آموزش‌های استاندارد را به شیوه یونانی و لاتین در آنجا آموخت. در سال ۱۸۷۶، پدر چخوف برای بنای یک خانه جدید، توسط پیمانکار فریب خورد و ورشکست شد. او برای فرار از زندان به‌علت بدهکاری، به مسکو گریخت؛ اما آنتوان به‌علت اشتغال به تحصیل، نتوانست با خانواده خود برود و در گیم‌نازیا ماند. خانواده چخوف در فقر به سر می‌بردند و آنتوان که سه سال آخر دبیرستان خود را بدون خانواده و تنها گذراند، مجبور شد عهده‌دار مربیگری پسران جوان‌تر از خود شود تا زندگی را تامین کند.

آنتوان تحصیلات متوسطه را به پایان رسانید و در سال ۱۸۷۹ میلادی به مسکو رفت. او در رشته پزشکی در دانشگاه مسکو تحصیل کرد و سال ۱۸۸۴ میلادی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد. چخوف سال‌ها پیش از دریافت مدرک پزشکی، هزینه‌های زندگی مادر و دیگر فرزندان کوچک خانواده را از طریق نویسندگی برای مجلات طنز تامین می‌کرد؛ زیرا حقوق پدرش کفاف خرج خانواده را نمی‌داد.

آنتوان چخوف

چخوف در جزیره ساخالین، منبع عکس: newyorker.com

چخوف نویسندگی را در سال ۱۸۸۰ میلادی و در حین دانشجویی، آغاز کرد و در دانشگاه با نام‌های مستعار «چخونته» (Chekhonte)، «آدم بدون کبد» (Man Without a Spleen) ، «برادر برادرم» (My Brother’s Brother)، «اولیس» (Ulysses) ، «آنتوشا» (Antosha) و...  برای مجلات مطالب طنز می‌نوشت و از این راه کسب درآمد می‌کرد. او با طنزنویسی مخارج خود و خانواده‌اش را تامین می‌کرد. چخوف با چاپ مطالب خود در نشریات سنت‌پترزبورگ، به‌تدریج به پیشرفت ادبی محسوسی دست یافت.

آنتوان بعد از فارغ‌التحصیلی در رشته پزشکی، در سال ۱۸۸۴ میلادی در ناحیه چخوفسکی، نزدیک به مسکو، مشغول طبابت شد. او نخستین داستان خود به نام «قصه‌های ملپامن(Melpomene)» را در همین سال چاپ کرد. او یک سال بعد، در سال ۱۸۸۵ و در سن ۲۵ سالگی بیمار شد و با سرفه‌های آغشته به خلط‌های خونی، پزشکان او را مبتلا به سل دانستند.

تعداد مقالات و داستان‌های کوتاه چخوف تا سال ۱۸۸۵ میلادی بیشتر از ۱۰۰ عنوان بودند؛ اما آنتوان به‌تدریج تلاش کرد تا کیفیت را جایگزین کمیت کند. به‌این جهت، بعد از گذشت چهار سال، در سال ۱۸۸۸ میلادی ۱۰ داستان کوتاه باکیفیت و عمیق را منتشر کرد. او در همین سال با انتشار داستان کوتاه «در غروب» یا «هنگام شام» برنده جایزه ادبی پوشکین شد.

نیکولای چخوف (Nikolai Chekhov)، برادر آنتوان، در سن ۳۱ سالگی و در سال ۱۸۸۹ میلادی در اثر ابتلا به سل درگذشت و آنتوان را که بیمار بود در غم و اندوه بیشتری فرو برد. پاتریک دونالد ریفیلد (Patrick Donald Rayfield) نویسنده روسی کتاب «زندگینامه چخوف»، آنتوان را به‌علت مرگ زودهنگام برادرش نیکولای، که در زمینه نقاشی بسیار با استعداد بود، «نویسنده‌ای همیشه داغدار» توصیف کرده است. مرگ نیکولای، علاوه بر اینکه درک چخوف از درد و رنج انسانی را بیشتر کرد، عمق فکری بهتری نیز به او داد. ریفیلد با نگاه به زندگی چخوف، اخلاق جسورانه او را تا حد زیادی برگرفته از تجارب تلخ زندگی می‌دانست. 

چخوف در سال ۱۸۹۰ میلادی یک مدرسه روستایی در خارج از مسکو تاسیس کرد. این مدرسه تا دهه ۱۹۷۰ میلادی به‌عنوان یک مدرسه فعالیت می‌کرد؛ اما بعدا به موزه تبدیل شد.

آثار چخوف از جنبه سیاسی برخوردار نبودند و این مسئله سبب انتقادات بسیاری به او شد؛ این انتقادها به مرور آنتوان را عصبانی کردند. انتقادات بی‌پایه، روحیه ضعیف و ناخوشی جسمی چخوف به او فشار آورد تا اینکه در سال ۱۸۹۰ میلادی تصمیم گرفت به جزیره‌ای دورافتاده به نام «ساخالین» (Sakhalin؛ جزیره‌ای باریک و طولانی در شمال ژاپن و شرق منطقه خاباروسکی در خاور دور روسیه) مهاجرت کند.

چخوف قصد داشت در این جزیره تنها زندگی کند تا از گزند آزار زندگی شهری دور بماند. جزیره ساخالین در آن دوره، مستعمره امپراتوری روسیه، محلی برای تبعید جنایتکاران و زندانیان سیاسی بود. بین سال‌های ۱۸۶۹ و ۱۹۰۶، بیش از ۳۰,۰۰۰ زندانی و تبعیدی شرایط سخت مستعمره کار اجباری در این جزیره را تحمل می‌کردند. آنتوان چخوف در آنجا سه ماه را صرف ثبت مشاهدات و سرشماری از حدود ۱۰,۰۰۰ محکوم و شهرک نشین‌هایی کرد که در آن جزیره زندگی می‌کردند.

چخوف وقتی زندگی تبعیدی‌ها در ساخالین را دید، ۶ ماه بیشتر آنجا نماند و دوباره به مسکو بازگشت. او همچنین کتاب جزیره ساخالین را در سال‌های ۱۸۹۱ تا ۱۸۹۳ نوشت و منتشر کرد که شامل یادداشت‌های سفر او است.

چخوف در ۲۵ سالگی به بیماری سل دچار شد و در ۴۴ سالگی از دنیا رفت

زندگی چخوف از سال ۱۸۹۳ میلادی به بعد تلخ‌تر شد. برخی دوستان او در فاصله این سال‌ها به‌علت افکار پوچ‌گرایانه خودکشی کردند و این حوادث روح او را هرروز بیشتر آزرده می‌کرد. آنتوان بعد از ابتلا به بیماری سل، به‌تدریج ناتوان شد و حدود چهار سال در بستر ماند. او در سال ۱۸۹۷ میلادی تصمیم گرفت از مسکو دور شود. سرانجام دو سال بعد در سال ۱۸۹۹ میلادی، در سن ۳۸ سالگی، خانه خود را در ملیخو فروخت و ویلایی در یالتا (Yalta؛ از شهرهای کریمه در جنوب اوکراین) خرید و به آنجا رفت. او بسیاری از داستان‌های کوتاه و نمایشنامه‌های خود را در این سال‌ها منتشر کرد. چخوف ۶ سال پایانی عمر خود را در یک اقامتگاه ساحلی در یالتا گذراند که مکان نگارش نمایشنامه معروف «بانو با سگ ملوس» (The Lady with the Dog) بود.

ازدواج چخوف

چخوف و همسرش، منبع عکس: theculturetrip.com

چخوف در سال ۱۹۰۱ میلادی با اولگا نیپر (Olga Leonardovna Knipper)، بازیگر تئاتر روسیه ازدواج کرد؛ اما به‌علت اشتغال به‌ کار بازیگری، همسرش را بسیار کم می‌دید. بیماری چخوف از سال ۱۹۰۱ به بعد هرروز بیشتر و حال او وخیم‌تر از قبل می‌شد؛ تا اینکه سرانجام سه سال بعد در ژوئیه سال ۱۹۰۴ میلادی در سن ۴۴ سالگی درگذشت. 

به گفته اولگا، آنتوان پیش از مرگ خود یک گیلاس شامپاین را نوشید؛ سپس به‌سمت چپ دراز کشید و نفس او قطع شد. پیکر چخوف را با واگن‌های یخچال‌دار که مخصوص حمل صدف بودند، به مسکو بردند و او را در گورستان نوودوچی (Novodevichy) در کنار پدرش به خاک سپردند. در مراسم تشیع جنازه چخوف، نویسندگان و روشنفکران بسیاری در کنار طرفداران وی حضور داشتند. ماکسیم گئورگی (Maxim Giorgi)، روزنامه‌نگار و سیاستمدار ضد بلشویک‌ که مرگ چخوف روح او را آزرد، یکی از مهم‌ترین شرکت‌کنندگان در مراسم چخوف بود. 

آثار مشهور چخوف

آثار چخوف

منبع عکس: rbth.com

آنتوان چخوف نویسنده صاحب سبکی بود که آثار بسیاری از او به‌جای مانده است. داستان‌های کوتاه او از مهم‌ترین آثار نویسندگی وی محسوب می‌شوند و نمایشنامه‌هایش در تاریخ نمایشنامه‌نویسی جهان، بی‌بدیل به شمار می‌روند. نمایشنامه‌های «گل‌باقالی»، «گرگ و میش»، «دشمن» و «تدفین» از نمایشنامه‌های معروف چخوف محسوب می‌شوند. نمایشنامه‌ای نیز با عنوان «ایوانف» از او روی صحنه رفت که مردم استقبال زیادی از آن نکردند.

داستان‌های کوتاه معروف چخوف عبارت‌اند از:

  • از دفترچه خاطرات یک دوشیزه، نشر سال ۱۸۸۳ میلادی
  • بوقلمون‌صفت (The Chameleon)، نشر سال ۱۸۸۴ میلادی
  • کاشتانکا (Kashtanka)، نشر سال ۱۸۸۷ میلادی
  • نشان شیر و خورشید، نشر سال ۱۸۸۷ میلادی
  • بانو با سگ ملوس، نشر سال ۱۸۸۹ میلادی
  • شرط‌بندی (The Bet)، نشر سال ۱۸۸۹ میلادی
  • زندگی من (My Life)، نشر سال ۱۸۸۹ میلادی
  • همسر (Spouse)، نشر سال ۱۸۹۲ میلادی 
  • اتاق شماره ۶ (Ward No. 6)، نشر سال ۱۸۹۲ میلادی

داستان‌های بلند چخوف عبارت‌اند از:

  • داستان ملال‌انگیز (A Dreary Story)، نشر در سال ۱۸۸۹ میلادی
  • دوئل (The Duel)، نشر در سال ۱۸۹۱ میلادی
  • دکتر بی‌مریض، نشر در سال ۱۸۹۲ و ۱۸۹۳ میلادی

نمایشنامه‌های معروف چخوف

  • نمایشنامه‌ ایوانف (Ivanov)، ۱۸۸۷ میلادی
  • آواز قو، ۱۸۸۷ میلادی
  • خرس، ۱۸۸۸ میلادی
  • تاتیانا، ۱۸۸۹ میلادی
  • جزیره ساخالین، ۱۸۹۳ میلادی
  • مرغ دریایی (The Seagull)، ۱۸۹۶ میلادی
  • نمایشنامه عروسی، ۱۸۹۸ میلادی
  • انگور فرنگی، ۱۸۹۸
  • دایی وانیا (Uncle Vanya)، ۱۸۹۸ میلادی
  • سه خواهر (Three Sisters)، ۱۹۰۱
  • باغ آلبالو (The Cherry Orchard)، ۱۹۰۳ میلادی

برخی از این نمایشنامه‌ها هنوز هم در کشورهای مختلف جهان اجرا می‌شوند و علاقه‌مندان خاص خود را دارند و محور اصلی بیشتر آن‌ها بررسی شکست‌های مختلف در مسیر زندگی افراد است.

مرغ دریایی

نمایشنامه مرغ دریایی

منبع عکس: osfashland.org

نمایشنامه «مرغ دریایی»، شخصی‌ترین نمایشنامه چخوف به شمار می‌رود. در این نمایشنامه جوانی با نام «ترپلف» عاشق دختر همسایه می‌شود. دختر همسایه که «نینا» نام دارد، دختری خوش‌قلب است که آرزوی بازیگری روی صحنه تئاتر را دارد. ترپلف رویاهای ادبی زیادی دارد و قصدش این است که سبک هنری جدیدی را ایجاد کند. در این نمایشنامه ترپلف در طی شکست‌های بسیار افسردگی می‌گیرد و از دانشگاه اخراج می‌شود. او بیکار می‌ماند، در نهایت نینا او را ترک می‌کند و ترپلف تصمیم به خودکشی می‌گیرد.

روایت داستان مرغ دریایی شباهت بسیاری به داستان زندگی چخوف دارد. او در این داستان، روایتی ساده و پر از ملامت‌های زندگی روزمره را بیان می‌کند. چخوف جزئیات شگفت‌انگیزی را از لایه‌های پنهان زندگی نشان می‌دهد و پیچیدگی‌های دلچسبی را به‌این نمایشنامه خواندنی می‌افزاید. نویسنده در این داستان به موضوعاتی چون ناکامی، رهایی، خفقان، عشق یک‌طرفه و رهایی در زندگی پرداخته است.

باغ آلبالو

نمایشنامه باغ آلبالو

منبع عکس: the-dots.com

باغ آلبالو از دیگر نمایشنامه‌های معروف آنتوان چخوف به شمار می‌رود. چخوف در این داستان به موضوعات اجتماعی می‌پردازد که جامعه عصرش به آن دچار شده است. این اثر، آخرین نمایشنامه چخوف به شمار می‌رود که افول طبقه اشراف و روی کار آمدن طبقه دیگر در جامعه را نشان می‌دهد.

در داستان باغ آلبالو، مالک باغ، زنی اشراف‌زاده است که سند باغ خود را در گرو بانک می‌گذارد. او می‌داند که اگر تلاش نکند، باغ به‌زودی از دست وی می‌رود؛ اما روزگار خود را با سهل‌انگاری می‌گذراند و در زندگی پرخرج خود هیچ تغییری نمی‌دهد. سرانجام بانک، باغش را به حراج می‌گذارد و جالب این است که پسر یکی از خدمه‌های خانواده مالک، باغ را می‌خرد. خریدار با تلاش و پشتکار فراوان موفق شده بود سرمایه‌ای فراهم کند و مالک باغ خانواده‌ای شود که برای آن‌ها کار می‌کرد.

چخوف در این داستان از اهمیت پشتکار صحبت می‌کند و وجود این روحیه را در نگاه مخاطب ارزشمند می‌کند. او از زبان خریدار باغ آلبالو می‌نویسد:

من ملکی را خریدم که پدرم و جدم در آن ملک غلام بودند و کسی حتی در آشپزخانه هم راهشان نمی‌داد.

دایی وانیا

نمایشنامه دایی وانیا اثر چخوف

منبع عکس: the-dots.com

دایی وانیا یکی دیگر از نمایشنامه‌های معروف چخوف است که در سال ۱۸۹۸ میلادی منتشر شد و در سال ۱۸۹۹ با کارگردانی کنستانتین سرگئی استانیسلاوسکی (Konstantin Sergeyevich Stanislavski) در مسکو به روی صحنه رفت. هوشنگ پیرنظر این اثر را به زبان فارسی ترجمه و انتشارات جوانه توس آن را منتشر کرد.

چخوف در خلال این داستان، سفر یک استاد بازنشسته به‌همراه همسرش به یک روستا را روایت می‌کند. او در لابلای داستان، به فضایل اخلاقی، گفتار پسندیده و رفتاری می‌پردازد که یک جامعه برای پیشرفت نیازمند آن است. چخوف در این داستان فضایل اخلاقی را اساس یک جامعه نیک می‌داند و معتقد است هر خللی در هر بخش از این اصول وارد شود، تاثیری عمیق در دیگر وجهه‌های جامعه دارد.

چخوف در این داستان از روابطی صحبت می‌کند که صداقت را در آن نادیده می‌گیرند، تلاش و زحمات دیگران را بی‌ارزش می‌شمارند و به حق و حقوق افراد اهمیت نمی‌دهند. او با تصویر زندگی و چیدن قهرمانان در مواضع مختلف، روایت خود را آغاز می‌کند و شخصیت‌های پاک با اصول و قواعد را نیز در داستان خود می‌آورد. برخی عقیده دارند داستان مورد نظر او تصویری از جامعه تحت فشار عصر نویسنده را نشان می‌دهد که انفعال و بیچارگی سراسر آن را فرا گرفته است.

سه خواهر

نمایشنامه سه خواهر

منبع عکس: knoxnews.com

نمایشنامه سه خواهر از آثار مهم چخوف به شمار می‌رود که آن را ناهید کاشی‌چی به فارسی ترجمه کرده و توسط نشر جوانه توس منتشر شده است. منتقدان آثار چخوف، نمایشنامه سه‌خواهر را شاهکار چخوف می‌دانند. رویکرد این نمایشنامه شبیه رویکرد دایی وانیا است و چخوف در این داستان سعی دارد نشان دهد که آنچه جامعه روسیه به آن دچار شده است، بر زندگی همه افراد جامعه تاثیر مستقیم دارد.

در این داستان زندگی سه‌خواهر و برادرشان پیگیری می‌شود. برادر خانواده، فردی باهوش است؛ اما به دام قمار فرو می‌افتد و زندگی او رو به سقوط می‌رود. خواهران وی نیز هریک داستانی جداگانه دارند. یکی از خواهران، دو دلداده دارد که در رقابت با هم یکی از آن‌ها کشته می‌شود. خواهر دیگر که زندگی جداگانه‌ای دارد و شوهرش او را دوست دارد، گرفتار رابطه خارج از عرف می‌شود.

نگاه چخوف در این داستان نیز، نگاهی اخلاقی است. او با به تصویر کشیدن زندگی افراد و اتفاقاتی که پیرامون آن‌ها است، بنیان‌های جامعه را به بوته نقد می‌گذارد و آن‌ها را متزلزل معرفی می‌کند. چخوف روند مدرن شدن جامعه و سرعت آن را یکی از بزرگترین مشکلات آن زمان می‌داند و نبود زیرساخت‌های فکری و روانی لازم برای زندگی مدرن را سببی برای افتادن جامعه به دامان غفلت ذکر کرده است.

ایوانف

ایوانف اثر چخوف

منبع عکس: laduenews.com

ایوانف از آثار آنتوان چخوف است که آن را پرویز شهدی به زبان فارسی ترجمه و بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه آن را منتشر کرده است. ایوانف اولین نمایشنامه بلند چخوف بود که از دلگیری دنیای قهرمان داستان و زندگی او با یک همسر بیمار سخن می‌گفت. این داستان تصویر جامعه‌ای با افکاری سطح پایین را به تصویر می‌کشد که برداشت‌هایی غرض‌ورزانه دارد.

قهرمان داستان نمایشنامه ایوانف مردی خوش اخلاق، اما منفعل است که بعد از گریز از ملال زندگی خود، به هم‌نشینی‌های خارج از خانه می‌پردازد. او با شرکت در مهمانی‌ها، با دختری آشنا می‌شود و بقیه ماجرا در پی حرف و حدیث‌هایی که در پی آن می‌آید، شکل می‌گیرند. روند این داستان از دیگر آزاری شروع می‌شود و به خودآزاری می‌رسد.

آنتوان چخوف در این نمایشنامه به آدمیزاد و آنچه در پیش گرفته است هشدار می‌دهد که هرگز در دنیای پر از توهم به چیزی نمی‌رسد و سرانجامی نخواهد داشت.

انگور فرنگی

انگور فرنگی از مهم‌ترین نمایشنامه‌های چخوف است که مجموعه‌ای از چندین داستان کوتاه را در بر می‌گیرد، عناوین داستان‌ها «چاق و لاغر»، «شوخی»، «حربا»، «سر به هوا» و «سرگذشت ملال‌انگیز» هستند. چخوف در نگارش داستان‌های کوتاه مهارت بسیاری داشت و منش خود را برای نگارش داستان‌های کوتاه درباره اوضاع اجتماعی، گرفتاری مردم، رذایل، پستی‌ها و دیگر اخلاقیات جامعه حفظ می‌کرد.

چخوف داستان را محلی برای تصویر مسائل اجتماعی می‌دانست و از امکانات خود در این زمینه استفاده بسیار می‌برد. او در داستان انگور فرنگی لحن نصیحت ندارد؛ اما از دغدغه‌های ذهنی خود در قالب داستان، بسیار سخن گفته است. چخوف در نقد انگور فرنگی، داستان‌هایی با مضمون روان‌شناسی می‌گفت که مضامین آن‌ها مشابه دیگر داستان‌های وی بودند.

 جزیره ساخالین

جزیره ساخالین یادداشت‌های چخوف در سفر به یکی از دورافتاده‌ترین مکان‌های روسیه در شمال سیبری را در بر می‌گیرد. این جزیره در گذشته محل تبعید هزاران نفر از مردم روسیه بود. چخوف با زبان بصری خارق‌العاده‌ای که داشت به واقعیت‌های پیرامون خود در هنگام سفر به ساخالین می‌پردازد. او با توصیف تاسف‌بار جزیره ساخالین، وارد ماشین زمان شد و به اواخر قرن نوزدهم و یکی از عجیب‌ترین نواحی جهان قدم گذاشت.

سبک نگارش و دیدگاه‌های آنتوان چخوف

چخوف در نویسندگی

منبع عکس: heritage-print.com

چخوف بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویس تاریخ ادبیات و نویسندگی در جهان است و جزو مهم‌ترین افراد تاثیرگذار در ادبیات داستانی و داستان کوتاه محسوب می‌شود. چخوف عمدتا به خاطر نمایشنامه‌هایش شناخته می‌شود؛ اما داستان‌های او به‌ویژه آن‌ها که پس از ۱۸۸۸ میلادی نوشت، به‌گفته منتقدان، دستاورد ادبی مهم‌تر و خلاق‌تری را نشان می‌داد.

سبک نویسندگی چخوف و درون‌مایه نوشته‌های او بی‌پیرایه هستند و بیشتر از هر موضوع دیگری مورد بحث محافل دانشگاهی قرار می‌گیرند. مخاطبان نمایشنامه‌های چخوف، از کودکان تا افراد کهنسال را شامل می‌شوند. نام او با نگارش نمایشنامه «باغ آلبالو» بر سر زبان‌ها افتاد؛ زیرا این نمایشنامه یکی از مهم‌ترین و بهترین نمایشنامه‌های تاریخ نمایشنامه‌نویسی جهان به‌شمار می‌رفت.

چخوف در نمایشنامه‌های خود باب گفت‌وگو و ارتباط با مردم را بیشتر از سایر نمایشنامه‌نویسان باز گذاشت و این امر علت برتری و اقبال مردم به تماشا و خوانش آثار او محسوب می‌شد.

سبک نگارش چخوف طبیعت‌گرایانه است؛ سادگی و بی‌پیرایگی مهم‌ترین ویژگی داستان‌های اوست

سبک نگارش چخوف در داستان، طبیعت‌گرایانه است که با نگاهی فلسفی و انسان‌دوستانه ترکیب می‌شود. سادگی او در نگارش و خلق داستان‌های بی‌پیرایه، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های نویسندگی او است. ساده‌نویسی چخوف به برقراری ارتباط خواننده با آثار منحصربه‌فرد وی کمک می‌کند. مخاطبان آثار چخوف، بینندگان نمایشنامه‌های او هستند که در اثر ارتباط عمیق با آثار این نویسنده بزرگ، اشک‌هایشان سرازیر می‌شود.  

سادگی و قابلیت درک آثار چخوف، از ارزشمندی این آثار نمی‌کاهند. او داستان‌هایش را ساده می‌نوشت؛ اما دستش را برای مخاطب رو نمی‌کرد و پایان‌های شگفت‌انگیزی برای داستان‌های خود رقم می‌زد. چخوف هرگز سادگی داستان را فدای اتفاقات ماجرا نکرد و محتوای داستان‌های کوتاه و شگفت‌انگیز او به مخاطب مجال کنکاش درون نوشته‌هایش را نمی‌داد. او می‌دانست که چگونه با کلمات بازی کند و با سادگی و مختصرگویی، نویسنده را به‌دنبال خود بکشاند، سپس با وارد کردن مخاطب به یک بن‌بست فکری، شگفتی آثار خود را نمایان کند.

امتیاز آثار چخوف این است که او هرگز در دام محتوازدگی نیفتاد و اتفاقات را در کمال هوشمندی و خلاقیت رقم زد. نقدهایی که منتقدان به داستان‌های چخوف می‌کنند، چندان منطقی به نظر نمی‌رسند؛ زیرا چخوف یک واقع‌گرا بود و شخصیت‌های قهرمان داستان‌های او ساختگی نیستند؛ بلکه از دل طبیعت و اجتماع برخاسته‌اند. 

چخوف داستان‌هایش را با یک مقدمه آغاز می‌کند و سپس وارد یک تونل می‌شود. بعد از حرکت در یک جاده صاف، ناگهان مقصد خود را با آنچه در ذهن مخاطب است، تغییر می‌دهد و وارد مسیر جدیدی می‌شود. 

ویژگی آثار چخوف، خلاقیت اوست؛ او هرگز مقصد داستان خود را با آنچه در ذهن مخاطب بود، یکی نمی‌کرد

ویژگی شخصیت چخوف این بود که در زندگی تامل بسیار می‌کرد و در رفتارهای انسانی اهل درنگ بود. یکی از مفاهیم مورد بحث او، عدم درک انسانی بود. چخوف عقیده داشت انسان‌های روی کره زمین با وجود خویشاوندی و نسبت‌های فامیلی، حرف همدیگر را نمی‌فهمند. به عقیده او انسان‌ها باید به احوالات یکدیگر گوش دهند و ارزش فرصت‌های زندگی و زمان را بدانند؛ زیرا آن‌ها بر اساس فرصت‌های از دست رفته زندگی قضاوت می‌شوند. این اعتقاد چخوف، حقایق آثار او را مشخص می‌کند.

چخوف به فرصت‌های زندگی اهمیت بسیاری می‌داد. ویژگی آثار او که برای آن احترام بسیاری قائل بود، درک روان‌شناسی شخصیت‌ها و تاثیرگذاری آن‌ها در مخاطب بود. یکی از مسائلی که چخوف را آزار می‌داد و هر نویسنده‌ای نیز از آن رنج می‌برد، اختلافات، تبعیض‌های جنسیتی، ظلم و فقر بود.

چخوف در نوشته‌های خود بارها اشاره کرده است که اگر چامعه‌ای به فقر دچار شود، اخلاق آن جامعه زوال می‌یابد و آن جامعه به فساد و فحشا دچار می‌شود. یکی از برتری‌های چخوف نسبت به هم‌عصران خود این بود که در دل جامعه می‌زیست و جامعه را از روی خیالات و از میان سطور روزنامه‌ها نمی‌سنجید. او بسیار واقع‌گرا بود و زندگی تمامی اقشار جامعه را نمایش می‌داد.

سخنان آنتوان چخوف

سخنان چخوف

چخوف در حال داستان خوانی، منبع عکس: posterazzi.com

سخنان بسیاری از آنتوان چخوف به‌جای مانده است که برخی از آن‌ها که از اهمیت بیشتری برخوردارند، بر سر زبان علاقه‌مندان او افتاده‌اند. در اینجا برخی از سخنان معروف و پرمفهوم وی را می‌آوریم: 

  • انسان ۱۰۰ حس دارد و وقتی می‌میرد، تنها حواس پنجگانه او از بین می‌روند، در حالی که ۹۵ تای آن‌ها زنده می‌مانند.
  • زندگی روزمره انسان را فرسوده می‌کند.
  • نیمه ‌گمشده‌ای وجود ندارد؛ تنها چیزی که وجود دارد. تکه‌هایی از زمان است که ما در آن‌ با کسی حال خوشی داریم؛ حالا ممکن است سه دقیقه، دو‌ روز یا پنج سال باشد یا همه عمر...
  • هنرمند کسی است که طرح سوال می‌کند؛ نه پاسخ به سوال.
  • چخوف همواره سیاه می‌پوشید و وقتی علت را از او جویا می‌شدند، پاسخ می‌داد: سوگوار زندگی‌ام.
  • دنیا چیزی جز ادراک انسان از آن نیست.
  • اگر از تنهایی می‌ترسید، ازدواج نکنید.
  • ادبیات معشوقه من و پزشکی، همسر قانونی‌ام است؛ وقتی از یکی خسته می‌شوم شب را با آن دیگری می‌گذرانم.
  • انسان همان چیزی است که باور دارد.
  • ترس از عشق، ترس از زندگی است و آن‌ها که از زندگی می‌ترسند تا به امروز هفت کفن پوسانیده‌اند.
  • تنها کسی که عاشق است، خوب به یاد می‌آورد.
  • به‌جز استعداد، هیچ چیز جدیدی در هنر نیست.
  • وقتی برای یک بیماری داروهای زیاد تجویز کنند، یعنی بیماری درمان‌پذیر نیست.
  • با منطق و اخلاق چیزی به دست نمی‌آید.
  • کارهای احمقانه انجام دهید، حماقت بسیار حیاتی‌تر از تلاش ما برای رسیدن به یک زندگی بامعنی است.
  • در دوران سختی، تسلط بر احساسات و افکار، کار بسیار سخت و دشواری است.
  • انسان فرهیخته برای جلب ترحم، خود را خوار نمی‌کند. بر تار قلب دیگران زخمه نمی‌زند تا مگر بر حال او رقت آورند و با او بر سر لطف آیند. هرگز نمی‌گوید «مرا نمی‌فهمند» یا «قدر مرا نمی‌شناسند»؛ زیرا که این‌ها جلب اندکی توجه به بهای بسیار، فرومایگی، ابتذال و تقلب است.

مجسمه چخوف

میدان چخوف در شهر کاتانروگ، زادگاه او در روسیه، منبع عکس: fa.wikipedia.org. عکاس: ISasha 

آنتوان چخوف، نویسنده‌ای توانا در ادبیات مدرن جهان محسوب می‌شود که آثار ارزشمند و پرمعنایی را از خود به‌جای گذاشت. او با وجود عمر کوتاهی که داشت در عرصه داستان کوتاه و نمایشنامه‌های ادبی، قدمی بزرگ برداشت و به یکی از نویسنده‌های بی‌بدیل عصر خود تا به امروز تبدیل شد. اگر شما هم درباره آنتوان چخوف و آثار او نظری دارید آن را با ما و کاربران کجارو به اشتراک بگذارید.

پرسش‌های متداول

آنتوان چخوف کیست؟

آنتوان چخوف پزشک و نویسنده بزرگ روسی، استاد بی‌بدیل داستان کوتاه، برنده «جایزه ادبی پوشکین» و از برترین نمایشنامه‌نویسان تاریخ ادبیات جهان است.

علت شهرت آنتوان چخوف چیست؟

داستان‌های کوتاه و نمایشنامه‌های معروف

علت مرگ چخوف چه بود؟

بیماری سل

مهم‌ترین ویژگی داستان‌های چخوف چیست؟

سادگی و بی‌پیرایگی

منبع عکس کاور: edsitement.neh.gov

مطالب مرتبط:

دیدگاه