خانه تسخیر شده پیتسبورگ، یک جاذبه شیطانی
پدیده تسخیرشدگی یکی از موضوعات رایج فیلمهای ژانر وحشت است. به همین خاطر شاید داستان خانههای تسخیر شده با توجه به این پیشینهی ذهنی، چندان واقعی به نظر نرسد. اما این مسئله ظاهرا در مورد خانهای تسخیر شده در شهر پیتسبورگ (Pittsburgh) آمریکا صدق نمیکند، چون داستانهای موجود فعلا تا حدی واقعی بودن این ماجراها را تایید میکنند. با این حساب شاید این خانه یکی از همان مکانهای ترسناک ایدئال برای تجربهی گردشگری وحشت باشد.
در واقع بسیاری از ما حتی تصور پیدا کردن یک خانهی تسخیر شده واقعی را دور از ذهن دانسته و اغلب، شهرت این منازل را ناشی از وجود خرافات، شایعات محلی و داستانهایی میدانیم که شاید در جهت افزایش محبوبیت و درآمدزایی این مکانها بیان شدهاند. اما ظاهرا اوضاع در مورد این خانه در پیتسبورگ کاملا متفاوت است، چراکه به نظر میرسد این ملک یکی از معدود خانههای تسخیر شده جهان است که داستانش رنگ و بویی واقعی دارد.
البته اگر ماجرای «خانه ترسناک امیتیویل» را نیز در خاطر داشته باشید، میدانید که موارد دیگری هم وجود دارند. خانههایی تسخیر شده توسط ارواح شیطانی که یک تسخیر حقیقی را به نمایش گذاشتهاند. شیطان ساکن خانه پیتسبورگ نیز چنین وضعیتی دارد و تاکنون افسانههای ترسناک متعددی در مورد آن گفته شده است که حتی مورد توجه فعالان حوزه سینما و تلویزیون و نیز مستندسازان قرار گرفته و حتی بهصورت کتاب به رشته تحریر درآمدهاند. اما بد نیست در ادامه اندکی بیشتر با این خانه وحشت و نفرینی که بر آن مسلط شده است، آشنا شویم.
«باب کِرِنمر» (Bob Cranmer) مدتها است در این خانه سکونت دارد، یعنی چیزی نزدیک به دو دهه قبل از نوشته شدن کتاب «اهریمن جاده برانزویل» (The Demon of Brownsville Road) که آن را بههمراه «اریکا مانفرد» (Erica Manfred) به رشتهی تحریر درآوده و در اگوست سال ۲۰۱۴ منتشر کرد.
خانواده کرنمر معتقد هستند که با یک روح اهریمنی زندگی میکنند
همچون بسیاری دیگر از خانههای اینچنینی، زمین محل قرار گیری این ملک در گذشته و در خلال دههی ۱۷۰۰، بهعنوان محلی کشتارهای مرتبط با قبایل بومی آمریکا شناخته میشود، بهطوری که در کتاب فوق اشاره شده در ماه مارس سال ۱۹۷۲ یک مادر بههمراه سه فرزندش توسط اعضای قبیلهای بومی در همین نقطه کشته شدهاند. به نظر میرسد نفرین این خانه نیز از قتلهای متعددی سرچشمه گرفته است که روزگاری در این مکان رخ دادهاند. از سوی دیگری این مسئله باعث فعالیتهای عجیب و ماورایی شده که این خانه را نیز درگیر خود کردهاند. از سوی دیگر نویسنده ادعا میکند که این فعالیتهای ماورایی در سال ۱۹۰۹ بسیار آزاردهندهتر از قبل شدهاند.
اما قتل تنها داستان پشت پرده وقوع حوادث عجیب و ماورایی این خانه نیست، چراکه ظاهرا یک کارگر ساختمانی هم بهدلیل حسادت به صاحبخانه، این ملک را نفرین کرده است. مالک اصلی فردی به نام «اچ. پی. مالیک» (H.P Malick) بود که بهجز این خانه، ظاهرا ثروت مناسبی نیز در اختیار داشته و با دختر زیبایی ازدواج کرده بود که ظاهرا باعث شعلهور شدن آتش حسادت این کارگر شد.
اما داستان همچنان ادامه دارد و به نظر میرسد زمانی یک پزشک نیز این منزل را اجاره کرده و از آن برای انجام اعمالی غیرقانونی و غیر انسانی استفاده کرده است. گفته میشود این پزشک که از قضا معتاد بوده، در این خانه مرتکب تعداد زیادی عمل سقط جنین غیرقانونی شده است. تنها تصور کنید وجود روح این همه جنین بیگناه تا چه حد در تقویت نفرین این خانه موثر بوده است؟ طبق گفتههای باب کرانمر، یک مدیوم کاتولیک به نام «کانی والنتی» (Connie Valenti)، میزبان تجسم روح یکی از این کودکان سقط شده بود که ظاهرا بهدنبال پیدا کردن راهی برای مقابله با شیطان بود. از سوی دیگر این مسئله میل عجیب روح اهریمنی ساکن خانه برای آزار دادن کودکان را نیز بهنوعی توجیه میکند.
حتی اگر در نگاه اول چنین تصور کنید که خانه واقع در جاده برانزویل یک خانه ایدئال و کامل است، اما باب کرنمر اعتراف میکند که از همان لحظه اولی که این خانه به بازار خریدوفروش ملک ارائه شد، چیزی مشکوک و ناخوشایند در مورد آن وجود داشت. با این حال و با توجه به توضیحات موجود، به نظر میرسد این خانه بهویژه در انتظار این خریدار خاص بوده است. کرانمر تایید میکند که این ملک دقیقا همان زمانی برای فروش گذاشته شد که او بهدنبال خرید ملکی جدید بود. از سوی دیگر فروشنده به سرعت با پیشنهاد او موافقت کرد. اما خرید این ملک مساوی بود با آغاز ترس و وحشت خانواده کرانمر که از همان بدو امر به خاطر فعالیتهای غیرقابل توضیح و ماورایی دچار ترس و نگرانی شدند!
خانه ترسناک جاده برانزویل سکونتگاه ابدی روحی اهریمنی است که نزدیک به دو دهه موجب آزار خانواده کرنمر شده است
در دسامبر سال ۱۹۸۸ باب بههمراه همسرش لیسا و چهار فرزندشان وارد این خانه جدید شدند. باب که دوران کودکی خود را در این منطقه سپری کرده بود، بهدنبال خرید ملکی در همین منطقه بود که قرعه به نامش افتاد و با اهریمن ساکن این خانه همسایه شد. رویای شیرینی که کرانمر در ذهن خود تصور میکرد، خیلی زود به کابوسی تلخ تبدیل شد. ظاهرا در اولین ورود خانواده به این خانهی جدید، یکی از پسرها ناپدید شده و کمی بعد گریان روی راهپله پیدا شد، بهطوری که خانواده تصور کردند اتفاق بسیار بدی برای او افتاده است.
کرنمر ادعا میکند که حدود یک هفته بعد از اثاثکشی، آنها متوجه شدند خانه چه در گذشته و چه هماکنون درگیر ناآرامی و بینظمیهای متعدد و گاه ترسناک و ناخوشایندی بوده است. گاهی آنها متوجه خونی میشدند که از دیوارها میچکیده، گاهی اوقات با لکههای آب مواجه میشدند، گاهی چراغها خودبخود روشن شده و نجواهای عجیب و صدای قدم زدن در راهروها به گوش میرسید، بیآنکه کسی در آن اطراف حضور داشته باشد. در همین زمان بود که «رایان بوئل» (Ryan Buell) از مرکز تحقیقات ماورایی «A&E’s Paranormal State» متوجه حضور یک روح اهریمنی در خانه شد که در قالب مادهای شبیه به خون صورت مادی به خود گرفته بود.
در این میان اتاقی موسوم به «اتاق آبی» عملا قابل سکونت نبود. این اتاق به خاطر رنگ دیوار و قالیچه آبی رنگش، اتاق آبی خوانده میشد. این اتاق بهنوعی مرکز رخدادهای ترسناک و ناخوشایند خانه شیطان بود و هیچکدام از اعضای خانواده در آنجا احساس آرامش و راحتی نمیکردند.
طبق مستندات ارائه شده در کتاب کرنمر، یک مخلوق سایهمانند در این اتاق حضور داشت. سایهای که در صورت حضور افراد در اتاق، خشمگین میشد. یک بار نوه کرانمر شب هنگام و در مسیر رفتن به آشپزخانه، وارد این اتاق شده بود. بعدا او را در حالی پیدا کردند که از ترس همچون بید میلرزید و از هیولایی میگفت که میخواسته او را بگیرد.
همچنین کرنمر در کتابش اشاره کرده که ظاهرا این روح اهریمنی حاضر نبوده تنها در اتاق آبی ساکن باشد و حتی تصمیم داشته تا افراد خانواده را هم تسخیر کند. در همین زمان آنها متوجه خراشهایی شدند که تقریبا روی بدن تمامی اعضای خانواده قابلمشاهده بوده است و ایجاد این خراشها تنها معطوف به زمانی نبود که کسی از اطراف اتاق آبی عبور میکرد. این روح اهریمنی گاهی تمام طول شب را در بخش انحصاری خود، مشغول بالا و پایین پریدن و سروصدا کردن بوده و آسایش دیگران را مختل میکرد.
کرنمر و خانوادهاش نزدیک به ۱۸ سال در این منزل سکونت داشتند. آنها راههای مختلفی را برای مقابله با این مشکلات امتحان کردند، اما یا دستاوردشان بسیار ناچیز بود یا اصولا نتیجهای در بر نداشت. یکی از راهکارهای اصلی خانواده خواندن آیات انجیل و استفاده از صلیب بود، به این امید که این کارها از آنها در برابر این روح شیطانی محافظت کند. هرچند عملا این اقدامات مثمر ثمر نبوده و بهدنبال بالا گرفتن فعالیتهای اهریمنی، آنها سرانجام در سال ۲۰۰۶ ناگزیر دست به دامن اسقف شهر شدند.
در این میان باب کرنمر به نوبهی خود وقت زیادی را صرف سروکله زدن با این شیطان نامیرا کرد، هر چند این مسئله بهخصوص در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ او را درگیر مشکلات متعددی کرد. به هر حال بهرغم تمامی اتفاقات و دردسرهای پیش آمده، باب کرنمر همچنان در این خانه زندگی میکند. در یک مصاحبه با شبکه رادیویی «WRNR radio» او گفت حال همگی آنها خوب است و حتی نوههایشان شبها در خانه میخوابند. شاید بالاخره روح ناآرام و اهریمنی دست از تلاشهایش برداشته است و شاید نه، او اکنون در انتظار یک صاحبخانه جدید و شروع موج دوبارهای از وحشت و نگرانی است؟
به پایان این مطلب رسیدیم. نظر شما در مورد این خانه چیست؟ آیا بالاخره با یک خانه تسخیر شده واقعی مواجه هستیم؟ نظرات خود را حتما با ما نیز در میان بگذارید.