الگوهای اولیه دنیاهای خیالی ادبیات و سینما
مکانهای خیالی ادبیات و سینما ریشه در جغرافیای واقعی دارند و نویسندگان و فیلمسازان با الهام از آنها، دنیای خیالی خود را میآفرینند. برخی از الگوهای اولیه دنیاهای خیالی ادبیات و سینما را معرفی و بررسی میکنیم.
برخی مکانهای عجیب و شگفتانگیزی که در خطوط کتاب یا قاب سینما ما را مجذوب و مغروق خود میکنند؛ گاه به نظر میرسد که فراتر از واقعیتهای این جهانی هستند. اما بر اساس قوانین فیزیک، هرگز نمیتوان پدیدهای را از هیچ به وجود آورد. پس هر مکان و هر صحنه، ریشه در واقعیتی زمینی دارد. با چنین تفکری در ذهن، امروز مقاصد جدیدی در گردشگری ادبی و گردشگری سینما را معرفی و بررسی میکنیم؛ مقاصدی که الهامبخش نویسندگان و فیلمسازان بزرگ تاریخ در آفرینش مکانهای خیالی بودهاند. این شما و الگوهای اولیه دنیاهای خیالی ادبیات و سینما.
جنگل دین، انگلستان
ارباب حلقهها اثر جی. آر. آر. تالکین
در «جنگل دین» (Forest of Dean)، مسیرها لابلای تنه قطور درختان، صخرههای خزهپوش و ریشههای بیرونزده پیچ و تاب میخورند و شبیه انگشتانی به نظر میرسند که از دل خاک بیرون آمدهاند. تالکین به طور منظم در مسیرهای تاریک جنگل دین راه میرفت و همین راهپیماییها، الهامبخش او در آفرینش میرکوود و فانگورن در سرزمین میانی شد. تالکین در تاثیرپذیری از این جنگل اسرارآمیز تنها نبوده؛ بلکه جی.کی. رولینگ نیز در خلق یکی از مکانهای خیالی کتابهایش از جنگل دین بهره برده است. او نیز گاه و بیگاه به جنگل دین سر میزد و اکنون ما میتوانیم شباهتهای بسیاری بین جنگل ممنوعه هری پاتر و این بیشهزار پررمز و راز را ببینیم.
هتل استنلی، آمریکا
درخشش اثر استیون کینگ
«هتل استنلی» (Stanley Hotel) که در فاصلهای نه چندان دور از پارک ملی کوه راکی، ایالت کلرادو جای گرفته است، برای برخی میتواند دروازهای رو به تعطیلات امن و آرامشبخش باشد؛ اما برای استیون کینگ، هتل و هوای شیطانی پیرامون آن هنگام اقامتش در سال ۱۹۷۴، قطعا اینطور نبود. کینگ در وبسایت خود در مورد هتل استنلی نوشته است:
به نظر میرسید هتل نمونه اولیهای بینقص برای یک داستان ترسناک باشد.
شب پس از آن، کینگ خواب پسر سه ساله خود را میبیند که در میان راهروها، با ترس و چشمانی گشاده در حال فرار از شلنگ پلاستیکی آتش نشانی است. درست بعد از این کابوس، کینگ سیگاری روشن میکند، به چشمانداز پارک ملی راکی خیره میشود و با تمام شدن سیگارش، استخوانبندی محکم کتاب نیز در ذهنش کامل میشود.
بیچ هیون، آمریکا
آروارهها اثر پیتر بنچلی
در سال ۱۹۱۶، در یکی از سواحل نیوجرسی و در نزدیکی شهری با نام بیچ هیون، حمله کوسهها چهار کشته و یک زخمی برجای گذاشت. حملههای سریالی کوسهها، موجب ترس همگانی و آشفتگی عمومی شد، سواحل ناحیه را بستند و مردم محلی به شکار کوسهها رفتند. موجود بیگانهای در امتداد خط ساحلی که روزگاری محلی دلپذیر برای کسب آرامش بود حرکت میکرد و با خود فضای پررعب و وحشت را میآفرید؛ فضایی که رد پای آن را میتوان در رمان سال ۱۹۷۴ پیتر بنچلی دید. فیلم اقتباسی آروارهها، یک سال پس از انتشار رمان، با کارگردانی استیون اسپیلبرگ روی پرده سینما رفت و موفقیتی بزرگ را به ارمغان آورد.
ریکویر، فرانسه
دیو و دلبر
الگوی روستای جذابی که بل در آن بزرگ شده بود، ریکویر و دیگر روستاهای تماشایی ناحیه آلزاس در جنوب فرانسه است. انیماتورهای والت دیزنی هنگام ساخت کارتون اقتباسی دیو و دلبر از این روستا دیدن کردند. خانههای رنگی، خیابانهای سنگفرش، منارههای پرنقش و نگار کلیسا و بازارهای شلوغ، به لوکیشنهای خوبی برای ساخت انیمیشن دیو و دلبر تبدیل شدند.
پارک ملی جنگلی ژانگجیاجی، چین
آواتار
پارک ملی جنگلی ژانگجیاجی با نماهایی مسحورکننده، در استان هونان قرار گرفته است و اولین پارک ملی چین به شمار میرود. شهرت این پارک ملی به دلیل المانهای غیرعادی و عجیب زمینشناسی است؛ صخرههایی ستون مانند که از دل درختان تیره جنگل به سمت آسمان، قد کشیدهاند. کارگردانان و تهیهکنندگان سینما در آفرینش صخرههای معلق و جنگل جادویی پاندورا، از این ستونها و جنگل انبوه پایین به عنوان منبع اصلی الهام خود بهره بردند.
هاورث، یورکشایر و خانه روستایی تاپ ویتنس
بلندیهای بادگیر اثر امیلی برونته
روایت تنها رمان امیلی برونته، عمدتا در شکارگاههای سرد و تاریک پیش میرود. برونته بخش اعظمی از سالهای کودکی و نوجوانیاش را در هاورث گذراند و زمان زیادی را در شکارگاههای متروک و دورافتاده سپری کرد. به نظر میرسد الگوی اولیه صحنههای بلندیهای بادگیر نیز ریشه در تجربه آن گردشها دارد. خانه ارنشاو نیز از «خانه روستایی تاپ ویتنس» (Top Withens) الهام گرفته شده است؛ خانهای تکافتاده بر بالای یک تپه با چشماندازی از مناظر سرد و غمافزا. هر چند از این خانه جز ویرانهای باقی نمانده است؛ اما امروزه یکی از جاذبههای توریستی گردشگری ادبی محسوب میشود.
قلعه فرانکشتاین، آلمان
فرانکشتاین اثر مری شلی
در سال ۱۸۱۴، هنگامی که مری شلی به پاییندست رودخانه راین سفر کرده بود، برای اولین بار با «قلعه فرانکشتاین» (Castle Frankenstein) مواجه شد؛ قلعهای که در دهه ۱۶۰۰ محل زندگی شیمیدانی به نام یوهان کنراد دیپل به شمار میرفت. دیپل مدعی بود که اکسیر زندگی را کشف کرده است و برخی از شایعهها از آزمایشات او بر روی جسد مردگان میگفتند. چهار سال بعد از این مواجهه، شلی یکی از موفقترین آثار ادبیات وحشت گوتیک را در تمام طول تاریخ، منتشر کرد. فرانکشتاین درباره دانشمند بلندپرواز جوانی است که از قطعههای اجساد مردگان، هیولایی را به نام فرانکشتاین خلق میکند. هر چند گواهی موثقی از آنکه قلعه فرانکشتاین منبع الهام شلی بوده است، در دست نیست؛ اما شباهتهای داستان را با ماجراهای قلعه فرانکشتاین نمیتوان نادیده گرفت.
جزیره اونست، اسکاتلند
جزیره گنج اثر رابرت لویی استیونسن
رمان ماجراجویی رابرت لویی استیونسن که در سال ۱۸۸۲ به چاپ رسید، درباره گروهی از دزدان دریایی است که در جست و جوی گنجی مدفون هستند. با وجود شخصیتهای خیالی رمان، شکل ظاهری و توصیفات جزیره رمان شباهتهای قویای با جزیره اونست که یکی از جزایر اسکاتلند محسوب میشود، وجود دارد. از آنجا که پدر و عموی استیونسن در طراحی و ساخت فانوس دریایی جزیره اونست دست داشتهاند؛ بیشک استیونسن نیز از جزیره دیدن کرده و با پهنههای گسترده چمنزار و خط ساحلی ناهموار و پرصخره آن آشنا بوده است.
ساحل سافولک، انگلستان
زن سیاهپوش اثر سوزان هیل
سوزان هیل ۱۰ سال پیش از چاپ کتاب، صحنه داستاناش را در ساحل سافولک پیدا کرد. او که به مدت چند هفته خانهای را در ساحل سافولک اجاره کرده بود، دستخوش اتمسفر فراموشنشدنی آن شد؛ سرزمینی با کورهراههای خلوت و غمانگیز که تا دوردستها پیش میرفتند، امواج دریا که آرام بر ساحل ریگی فرومیریختند و مردابهایی که به طرزی وحشتناک ساکت و بیحرکت بودند و تنها صدای زمزمه باد در آنها میپیچید. سوزان هیل در مصاحبه خود با مجله تلگراف در سال ۲۰۱۲، خاطرات خود را از کورهراههای مرور کرده است:
احساس میکردم اشباح همهجا حضور دارند و همانطور که سریعتر گام برمیدارم، از پشت مرا نگاه میکنند. آنجا سایهها بودند و نوری عجیب و سرد که برق میزد.
نیویورک، آمریکا
بتمن اثر باب کین و بیل فینگر
بسیاری بر این باورند که گاتهام سیتی بر اساس الگوی اولیه نیویورک آفریده شده است؛ شهری که خالق آن، بیل فینگر بخش بزرگی از عمرش را در آن سپری کرد. آسمانخراشهای مرتفع و اتمسفر خاص شهرهای بزرگ که متاثر از تودههای انبوه مردم است، شهر خیالی گاتهام را تداعی میکند. حتی نامگذاری شهر نیز انتخابی شانسی از میان نامهای کتاب تلفن نیویورک بوده است؛ «جواهرفروشان گاتهام».
دیدگاه