ولز؛ معدن سنگی که داوینچی، ون گوگ و رامبرانت را در خود مخفی کرد
برای چهار سال، یک معدن سنگ غیرفعال در یک کوه دوردست در شمال ولز، خانه برخی از بهترین شاهکارهای هنری جهان بوده است. گنجینههای بدون قیمت نگارخانه ملی لندن در حین روزهای تلخ جنگ جهانی دوم در این تالارهای زیرزمینی با تهویه مطبوع با ساختاری ویژه از شر شکارچیان هنر نازی و بمبهای نیروی هوایی آلمان نازی (Luftwaffe) در امان ماندند.
مانود مائور در نزدیکی فستینیوگ. عکس از جف باک/ ویکی مدیا
این معدن سنگ متروکه زیر یک کوه کوچک به نام مانود مائور (Manod Mawr) در نزدیکی شهر معدن تاریخی بلاینا فستینیوگ (Blaenau Ffestiniog) واقع شده بود.
عکس از فرد راماژ
معادن سنگ بومی تا قرن هجدهم، اقتصاد این منطقه را کنترل میکردند. دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ طلاییترین سالهای صنعت سنگ بودند و شهرک بلاینا فستینیوگ در آن زمان بسیار پررونق بود. اما یک رکود اقتصادی پس از جنگ جهانی اول و روند کلی تولید انبوه کاشی و سنگ ارزانتر در اسپانیا سبب شد که این صنعت قدرت خود را از دست بدهد و بسیاری از معادن بسته شوند.
یک نقاشی بزرگ از پاشاه چارلز اول، اثر آنتونی فان دیک به زور از در رد شد. عکس از فرد راماژ
در سال ۱۹۳۹ جنگ در اروپا آغاز شد و برای مدتی نیروهای متفقین در شرایط غمانگیزی بودند. آلمانیها با حمله به فرانسه، انگلستان را مجبور کردند تا در جبهه دانکرک عقبنشینی کند. بریتانیاییها میدانستند که بهزودی، بمب افکنهای آلمانی بر فراز کانال انگلیس پرواز و از جبهه هوایی به این کشور حمله خواهند کرد.
نقاشیها در غارها از طریق راهآهن جابهجا شدند. عکس از فرد راماژ
در حالی که دولت در تقلا بود تا مردم لندن را تخلیه کند و در سراسر سرزمینش، پناهگاههای بمب بسازد، وزارت کار، اولویت دیگری در سر داشت؛ محافظت از مجموعه هنری فوقالعاده گرانبهای گالری ملی در میدان ترافلگار در لندن.
عکس از فرد راماژ
قبل از شروع جنگ، بسیاری از نقاشیها به مناطق مختلفی در ولز از جمله قلعه پنرین (Penrhyn Castle)، دانشگاه کالجهای بنگور (university colleges of Bangor) و آبریستویث (Aberystwyth) برده شدند.
عکس از فرد راماژ
زمانی که مشخص شد این مکانها نیز مانند هر نقطهای در لندن، نامطمئن و در معرض بمبهای نیروهای آلمان نازی است، یک مکان با امنیت بیشتر برای آنها در نظر گرفته شد.
یک نقاشی برای بازرسی معمول از انبار در تاسیسات زیرزمینی خارج شده است. عکس از فرد راماژ
یکی از پیشنهادها، جابهجایی این نقاشیها از طریق کشتی به کانادا بود، اما ریسک از دست دادن آنها در حملات دریایی، کنث کلارک (Kenneth Clark) مدیر گالری را بسیار نگران میکرد.
سرپرستان نقاشی کاردینال ریشیلو ('Cardinal Richelieu) اثر فیلیپ دو شامپانی (Philippe de Champaigne) را برای بازرسی روتین از انبار خارج میکنند. عکس از فرد راماژ
وینستون چرچیل نیز این ایده را وتو کرد و به کلارک دستور داد تا موقعیتی امن و قابلاعتماد در همان جزیره پیدا کند. وی در یک تلگراف به کلارک نوشت:
آنها را در غارها و سردابهای زیرزمینی مخفی کن. حتی یکی از این نقاشیها نباید از جزیره خارج شوند.
نقاشی در معرض گردوغبار روزانه در معدن سنگ مانود در شمال ولز. نقاشی پایینی، فلورا یا الهه گل (Saskia as Flora)، اثر رامبرانت است. عکس از فرد راماژ
معادن سنگ متروکه وسیع در شهرک بلاینا فستینیوگ برای مخفی کردن شاهکارهای هنری عالی و بدون نقص بودند. این شهرک، ایزوله و خلوت بود و خود معادن نیز بسیار عظیم و دارای اتاقهای بزرگ غارمانند بودند.
سرپرستان، نقاشی مادر و کودک (Mother and Child)، اثر ساندرو بوتیچلی را برای یک بازرسی روتین در یک تالار زیزمینی معدن سنگ مانو، از انبار خارج میکنند. عکس از فرد راماژ
سقف سنگی ضخیم ۹۱٫۵ متری غار، محافظ مستحکی بود و اگر هیتلر تصمیم میگرفت تا این کوهستان متروک شمال ولز را بمباران کند، گنجینههای هنری در امان بودند.
کارشناسان، کارروزانه خود را با بازرسی هر اثر هنری آغاز میکنند. آنها این کار را هرروز بهمدت تقریبا چهار سال، انجام دادند. عکس از فرد راماژ
کار در معدن سنگ به سرعت آغاز شد. ورودی معدن را بزرگ کردند تا کامیونها بتوانند به داخل بیایند و جعبهها و محفظههای حامل نقاشیها را مخفیانه و بدون جلب توجه در داخل غار تخلیه کنند.
دفتر فهرست آثار هنری بههمراه جزئیات آنها در مخفیگاه کوهستانی نگهداری میشد. عکس از فرد راماژ
چندین خانه بانگلویی آجری کوچک در داخل غارها ساخته شدند تا از نقاشیها در مقابل تغییرات دمایی و رطوبتی محافظت کنند. برای مقابله با هوای مرطوب در تالارها، یک سیستم تهویه مطبوع خام متشکل از پنکههای الکتریکی که سیلیکاژل دی هیدراته شده را از روی سینیها در هوا پخش میکرد، تعبیه شد.
آقای جی ویلکینسون، سیستم تهویه هوای غارها را در سپتامبر ۱۹۴۲ بررسی میکند. عکس از فرد راماژ
سیستم به حدی خوب عمل میکرد که زمانی که نقاشیها به لندن بازگشتند، بیشتر آنها در شرایطی بهتر از شرایطی که در گالری ملی داشتند، بودند. همین موضوع سبب شد که گالری ملی در سال ۱۹۴۹، اولین گالری با تهویه مطبوع خود را افتتاح کند.
گالری ملی در طول دوره جنگ، بازدیدکنندگان را با برگزاری رسیتالهای ناهار (سولو نوازی یا سولو خوانی یک موسیقیدان) و کنسرتها در ساختمان خالی خود، سرگرم میکرد.
جمعیت مردم به این علت که تمامی سالنهای کنسرت لندن بسته شده بودند، با اشتیاق به گالری هجوم میآوردند. میرا هس (Myra Hess)، یک پیانست با استعداد ناشناخته در آن زمان در همین کنسرتهای گالری ملی به شهرت دست پیدا کرد. کنسرتها یک موفقیت بزرگ بودند و جامعه بریتانیایی علاقه بسیاری به میرا پیدا کردند.
دو نگهبان امنیتی شبانه در خوابگاه زیرزمینی خود، استراحت میکنند. عکس از فرد راماژ
پس از اتمام جنگ، نقاشیها به گالری ملی بازگردانده شدند و بخش کوچکی از مانود با چندین کارگر معدن دوباره عملیاتی شد. بیشتر تولیدات این معدن، صفحات تخته سنگ برای استفاده صنعتی بودند.
ای بی هریسون، مدیر ارشد (فردی که در وسط نشسته است) و همکاران وی در یک سالن غذاخوری در معدن سنگ مانود، چای مینوشند. عکس از فرد راماژ
زمانی که روابط میان اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد، خراب شد، مانود دوباره به حالت استند بای بازگشت تا زمانی دوباره مورد استفاده قرار بگیرد.
امروزه این معدن سنگ، متروکه است، اما این منطقه کماکان به حفاری برای تهیه تخته سنگ و همچنین گرانیت برای ورقههای سنگی و کاشیها ادامه میدهد.