ژوهانسبورگ، شادترین شهر آینده آفریقای جنوبی (قسمت اول)
ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی از جنگ و ناامنی گذشت تا به مهد تمدن، فرهنگ و هنر تبدیل شود.
مقالههای مرتبط:
با تغییراتی که در آفریقا ایجاد شده، امروزه میتوان در منطقهای از «ژوهانسبورگ»، (Johannesburg) که در گذشته از مناطق بسیار خطرناک بود، ژلاتوی ایتالیایی که دستگاههای آن توسط فردی ایتالیایی به صورت مستقیم از رم به آفریقا آورده شده خورد. میتوانید ماهی طلایی موزامبیک را که به سبک کنگو پخته شده به همراه برنج میل کنید، برای کودکان هم کیکهای ذرت که آشپزی مسیحی درست کرده توصیه میشود یا میتوان نانهای زنجبیلی را که توسط آشپزهای ابراهیمی درست شده امتحان کرد. وقتی از این آشپزها بپرسید در کجا زندگی میکنند به شما جواب خواهند داد که:
در بعد پنجم بهشت آسمانی زندگی میکنند.
بر روی پشتبام میتوانید سالسا برقصید و در خیابان پایینی مردی فرانسوی را در حال رقص با موسیقی آفریقایی که از آلات موسیقی چوبی نواخته میشود، ببینید. در کوچههای اطراف حتما جوانهای زیمبابوهای را خواهید دید که در حال رقص تکنو هستند. مطمئنا در همین حین در کنار پارکینگ خودروها، مغازههای زرگری را مشاهده خواهید کرد. در ادامه داستان سفر «سکی نافو»، (Saki Knafo) را به آفریقای جنوبی، شهر ژوهانسبورگ، از زبان خود او میخوانید.
اکثرا خرید روزهای یکشنبه در محلهی «مابوننگ»، (Maboneng) به قدری پرجنب و جوش است که مطمئنا از بسیاری نقاط دیگر آفریقا و حتی جهان متفاوت است. بسیاری بر این باور هستند که این منطقه شبیه به «ویلیلمزبورگ»، (Williamsburg) نیویورک یا «لس فلیز»، (Los Feliz) در لسآنجلس است، البته با این تفاوت که رشد مابوننگ سرعت بیشتری داشته است. در واقع ۱۰ سال قبل، محلهی مابوننگ اصلا وجود نداشت. اگر سالها قبل در این منطقه راه میرفتید، ممکن بود مورد آزار راهزنان قرار بگیرید. در این محل مردم بدون برق و آب آشامیدنی، ۵ نفره در یک اتاق زندگی میکردند و همگی در حومهی شهرها مشغول به کار بودند.
بیشتر گردشگران هم در حومهی شهر ژوهانسبورگ سکونت میکردند و کمتر شهر را میدیدند، فقط در مواقعی که با خودرو در حال رفتن به فرودگاه از هتل بودند، میتوانستند از پنجرهی اتومبیل شهر را برانداز کنند. تا به امروز مردم برای دیدن ژوهانسبورگ به ژوهانسبورگ نمیرفتند، بلکه برای گشتن در نامیب، دلتای «بوتساوانا اکوانگو»، (Botswana's Okavango) و کیپ تاون به آفریقای جنوبی سفر میکردند. در واقع به علت ناامنی، هدف ورود و خروج سریع از این شهر بود.
ولی امروزه گذر سریع از این شهر اشتباه بزرگی خواهد بود. ژوهانسبورگ یکی از هیجانانگیزترین و پرجنب و جوشترین شهرهای جهان است. آپارتاید، (Apartheid) به آفریقای جنوبی آسیب وارد کرده و سبب جدایی این کشور از بقیهی جهان شده است و جرم و جنایت هنوز هم در این کشور رواج دارد. با این که آفریقای جنوبی با مشکلات زیادی روبهرو است و رئیسجمهور وقت این کشور «جیکوب زوما»، (Jacob Zuma)، چهرهای رقابتطلب است، امروزه این کشور شرایط ثابتی دارد و در قارهی آفریقا از نظر اقتصادی بهترین وضع را دارد. امروزه در ژوهانسبورگ میتوان به آیندهای درخشان و آرام امید داشت. بسیاری از تور لیدرها از تغییرات سریع این شهر در تعجب هستند و در این باره میگویند:
هیچکدام از این امکانات در ماه گذشته در این شهر وجود نداشت.
یکی از تور لیدرها با اشاره به دیوارهای زیبا و پرنقش و نگار خیابان، میگوید:
اگر شش ماه قبل در این خیابان بودید، باید پا به فرار میگذاشتید.
این نتیجهی اقدامات شدید دولت در مقابل جرم در این شهر است.
یکی از جاذبههای اخیر موبوننگ، هتلی زیبا در شهر است. من این شانس را داشتم که پنج شب در این هتل اقامت کنم. این هتل ۱۶ طبقه، با سنگهای سیاه زغالی طراحی شده بود و ستونهای تمام استیل و بسیار شیک داشت و توسط معمار معروف انگلیسی «دیوید ادجی»، (David Adjaye) که خود واحدی در ساختمان دارد، طراحی شده است. این هتل در ژانویه افتتاح شده و من در جولای به هتل رفتم. زمانی که به دوستانم میگفتم که در هتلی در ژوهانسبورگ و بین خیابانهای چارلز و ارور اقامت میکنم بسیار متعجب میشدند. آنها از این که کسی حاضر شده که این چنین هتل لوکسی در این محل بسازد در شگفتی بودند.
در لابی هتل، «ژرالد گارنر»، (Gerald Garner) را که اطلاعات زیادی در مورد گذشتهی شهر به من داده بود، ملاقات کردم. همانند بسیاری از مردم ژوهانسبورگ، گارنر هم قابلتهای زیادی داشت. او راهنمای تور، نویسندهی دو کتاب راهنما و صاحب کافهای در شهر بود. ما همراه هم در مابوننگ روی زمین نشستیم و به نقاشیهای زیبای خیابانی خیره شدیم. طراحهای زیبای سورئال در دیوارها نقش بسته بود. تصویری سیاه و سفید از نلسون ماندلا و تعدادی از حیوانهای بومی آفریقا مانند گورخر، کروکودیل، فیل و کرگدن هم بود. تصویری زیبا از ببری در حال غرش که به آفریقا ربطی نداشت هم دیدم.
ژوهانسبورگ بزرگترین شهر آفریقای جوبی است. این شهر حدود ۸ میلیون نفر جمعیت دارد که شامل مهاجران از نقاط دیگر جهان که اجداد اروپایی و آسیایی دارند هم میشود، ولی اکثر جمعیت سیاهپوست هستند. به همین علت است که اعتقاد بر این است که حال و هوای این شهر آفریقای جنوبی نسبت به شهر کیپ که اروپایی است، آفریقاییتر است.
بعد از کمی قدم زدن در این قسمت از شهر، من و گارنر سوار اتوبوسی به مقصد قسمت تجاری شهر که به تازگی تعدادی رستوران لوکس برای گردشگران در آنجا افتتاح شده بود، شدیم. از لحظهای که از اتوبوس پیاده شدیم، گارنر توضیح داد که چطور شهر به خاطر فقر و جرم بدنام شده بود.
در ژوهانسبورگ مانند دیگر شهرهایی که گذشتهای صنعتی داشتهاند، مرکز شهر توسط تعدادی زیادی کارخانه خراب شده در حالیکه حومهی شهر زیبایی دارد. او توضیح داد که:
در زمان آپارتاید، قوانینی حاکم بود که بهواسطهی این قوانین مردم سیاهپوست باید داخل مرکز شهر نمیشدند و مجبور بودند که در حومهی شهر و شهرکهای پرتراکم زندگی کنند. در سال ۱۹۵۰ میلادی، آپارتاید قانونی تصویب کرد که هیچ کارفرمایی در ژوهانسبورگ نباید بیشتر از شش کارمند سیاهپوست داشته باشد. در خارج از شهر هم کارفرماهای سفیدپوست در مقابل حقوق کم از کارگران سیاهپوست استفاده میکردند، به همین علت کارخانههای ژوهانسبورگ تعطیل شد و ساختمانها خالی از سکنه شدند. مابوننگ یک مثال از این نوع مناطق است.
گردشگران برای درک بهتر چگونگی جنگ علیه آپارتاید میتوانند به موزهی آپارتاید بروند. میتوان از محلی که زندانیان سیاسی در آن نگهداری میشدند که امروزه تبدیل به دادگاه قانون اساسی کشور شده و گالریای هنری برای نمایش آثار هنرمندان آفریقای جنوبی دارد، نیز بازدید کرد. اتاق نلسون ماندلا در ساختمان مجلس نمایندگان آفریقای جنوبی نیز یکی دیگر از دیدنیهای این شهر است. بزرگترین شهرک مسکونی این منطقه «سووتو»، (Soweto) در سال ۱۹۷۶ میلادی به علت آتش بستن مدرسهای که موجب کشته شدن صدها نفر شده و شورش بزرگی را در پی داشت، توجه همگان را به خود جلب کرد.
نوعی دوگانگی در زندگی در آفریقای جنوبی در حال حاضر وجود دارد که صحبت کردن با غریبهها را جذاب میکند. همینطور که مشغول گشتن در ژوهانسبورگ بودم، ذهنم درگیر حرف گارنر شد که میگفت:
در بعضی از ابعاد ما ملتی آسیب خورده هستیم، ولی نسلی جدید به عرصه رسیده که قصد بهبود بخشیدن به جامعه را دارد و میخواهند که صدای خود را به دیگران برسانند.
«جاناتان فریمانتل»، (Jonathan Freemantle)، نقاشی متولد کیپ است که برای نمایش هنر خود به ژوهانسبورگ آمده. او از این دسته افرادی است که ترجیح میدهد در مورد مشکلات سخن بگوید. او میگوید:
در زمانی که اروپای شمالی دچار کمبود ایده و نوآوری شده و به عقب برمیگردد، ژوهانسبورگ پر از نیروی جوان و پرانرژی است که با نوآوریهای خود این منطقه را دیدنی کردهاند.
سه سال قبل که فریمانتل به این هتل آمده بود، متوجه شده بود که اینجا مکانی مناسب برای برپایی گالری نقاشی است. خوشبختانه او دوستی داشت که سرمایهدار بود و آنها توانستند یک واحد از این ساختمان را بخرند و بعد از کمی تغییر دکوراسیون از هنرمندانی که میشناختند، درخواست کردند که آثار خود را بر روی دیوارها به نمایش بگذارند. از تعدادی از هنرمندان هم خواهش کردند که آتلیههای خود را به این مکان منتقل کنند. کافهی رستوران را مقداری تغییر دادند و در حیاط هتل مقدار زیادی رز برای استقبال از مهمانان کاشتند. به یک باره این محل تبدیل به محلی دوستداشتنی شد. او میگوید:
وقتی به هتل رفتم بسیار استرس داشتم ولی گالری بسیار زیبا مینمود. میخواستم همه چیز بدون نقص باشد.
دیدگاه