هزینه های سلامت روان هنگام مهاجرت و تحصیل در خارج از کشور
تحصیل در دانشگاههای معتبر سراسر جهان میتواند یکی از رویاهای هر جوانی باشد. علاوه بر حضور در چنین دانشگاههایی، زندگی در کشور جدید میتواند تنوع خوبی برای فرد باشد. اما آیا این تنوع و تغییر در مکان و فضای زندگی و تحصیل همیشه مثبت است؟
مقالههای مرتبط:
ناتلی راگرفلد (Nathalie Lagerfeld) نویسندهی دورکارِ مستقر در شیکاگو است که نوشتههای او در وبسایتهایی مانند VICE ،Time و اطلس آبسکیورا منتشر میشود. او در زمینههای مختلفی قلم میزند؛ اما علاقهی شخصی وی بیش از هر چیز به حوزههای تاریخ، سلامت و کسب و کار است. مقالهای که در ادامه میخوانید برگرفته از سایت VICE و از زبان خود نویسنده است:
نخستین بار که این اتفاق برای من افتاد در پاریس بودم؛ روی تختم از خواب بیدار شدم اما نمیتوانستم حرکت کنم. با خودم فکر کردم نکند مرده باشم؟ مردن با چشمان باز وحشتناک است، اما زل زدن به درب تابوت تا ابد، از آن هم وحشتناکتر است. وحشتزده سعی کردم ذهنم را بر روی حرکتدادن بدنم متمرکز کنم. اما ذهنم همانند بدنم، واکنشی نداشت.
من آن روز مرگ را تجربه نکردم؛ بلکه چیزی عجیبتر بود: فلج خواب. فلج خواب شرایطی است که در آن کاهش شدید قدرت (شلی عضله) که در مرحلهی حرکت سریع چشم (REM) اتفاق میافتد، به محض بیدار شدن فرد از خواب متوقف نمیشود. این اتفاق معمولا خطری به دنبال ندارد، با این حال برخی از افرادی که فلج خواب را تجربه میکنند دچار توهمات هولناکی میشوند. من هرگز دچار این توهمات نشدم، اما مدتی که در پاریس بودم چند بار دیگر فلج خواب را تجربه کردم. زمانیکه به آمریکا برگشتم این اتفاق به طور کامل متوقف شد.
این فرضیه که مهاجرت باعث تاثیرات عجیب بر مغز میشود، جدید نیست. برای مثال نتایج مطالعهای که مارس ۲۰۱۶ در هفتهنامهی پزشکی بیامجی (BMJ) چاپ شد، نشان میدهد پناهندگان در کشور سوئد ۳٫۶ بار بیشتر از جمعیت بومی این کشور دچار علائم اسکیزوفرنی شدند. در این بررسیها مهاجران غیرپناهنده و همچنین فرزندان آنها افزایش خطر این اختلال را نشان دادند.
اما بسیاری از پناهندگان و مهاجران با انواعی از مشکلات - برای مثال از تبعیض در کشور جدیدشان گرفته تا خاطرات تلخ از کشور قبلیشان - در ارتباط هستند که متوسط مهاجران آمریکایی با آنها سر و کار ندارند. اما آیا ممکن است که اتفاق سادهای چون مهاجرت به کشور خارجی بدون این عوارض، باعث ایجاد مشکل برای مغز انسان شود؟
هنوز هیچ کس به طور قطعی علت فلج خواب را نمیداند، اما بعضی مطالعات علت آن را به مسائل پیش پا افتاده سلامت روان مانند افسردگی و اضطراب نسبت میدهند.
در زمستان سرد و طولانی پاریسی آن سال، زمانی که به جای دیدن مناظر و فعالیتهای گروهی، خودم را در اتاق حبس کرده بودم نشانههایی از افسردگی داشتم. شواهدی وجود دارد که زندگی در خارج از کشور باعث میشود افراد نسبت به افسردگی و اضطراب آسیبپذیرتر شوند. مطالعهای که سال ۲۰۱۱ در مجله بینالمللی بهداشت روان منتشر شد نشان میدهد که مهاجران در ماموریتهای شرکتیِ مهم، در معرض مسائلی چون افسردگی و اضطراب هستند که در مقایسه با همتایان خود که در آمریکا مستقر بودند ۲٫۵ برابر گزارش شده است.
شان ترومن (Truman Group) یکی از پژوهشگران این مطالعه و روانشناس و مدیر خدمات بالینی در گروه ترومن میگوید که انزوای اجتماعی ممکن است یکی از دلایل این مسئله باشد. این گروه تحقیقاتی مستقر در مینه سوتا از طریق ویدیو-چت خدمات مشاورهای ارائه میدهند. ترومن همچنین میگوید:
جوامع مهاجران میخواهند از طرف سایرین پذیرفته شوند؛ مردم نیز به سرعت با آنها ارتباط برقرار میکنند. اما زمانی که تنها ۸ یا ۱۰ ماه است که با فردی آشنا شدید و سپس دچار افسردگی میشوید به کسی نیاز دارید که بتوانید به او تکیه کنید؛ در این شرایط موضوع کاملا فرق میکند.
جستجو برای دریافت خدمات درمانی مناسب نیز برای مهاجران بسیار سخت است. ترومن میگوید:
تمامی این جوامع به شدت محروم هستند.
مشکل سارا، که حدود ۶ ماه است به خاطر کارش با پناهندگان در خارج از کشور زندگی میکند، عدم دسترسی به درمان بود. او در ایمیلی به من نوشته بود با اینکه دارو و درمان در کشور خودش اضطراب او را کنترل میکند اما سفر، کاملا او را کلافه کرده است.
گاباپنتین؛ داروی ضد اضطراب سارا، زمانی که در ترکیه بوده تمام شد. مشکل بزرگتر این بود که او دوز زیادی از دارو را برای به خواب رفتن استفاده میکرد. حتی با وجود یک مترجم خوب انگلیسی زبان، توضیح دوز دارو به پزشکان ترکیهای برای او سخت بود. سارا میگوید:
آنها در مورد «بسته» صحبت میکردند، بستههای فلزی که داروهای تجویز شده در اینجا به این شکل توزیع میشوند. من نمیدانستم منظورشان از این بستهها چیست.
او بعدا متوجه شد که دکتر چهار برابر مقداری که او درخواست کرده بود قرص تجویز کرده است.
در سفرهای خارج از کشور و زمانی که به بروکراسی کارهای پزشکی عادت دارید، کمک گرفتن ممکن است دشوار باشد. رابرت کوئیگلی (Robert L. Quigley)، معاون ارشد بخش کمکهای پزشکی اساواس بینالمللی (SOS - نهادی که خدمات فوریتی و پزشکی را در سطح جهانی ارائه میدهد) در مصاحبه با VICE گفت:
چند سال پیش متوجه شدم که در بین مراجعان مدرسهای ما تعداد بسیار زیادی بهبود سلامت روان بعد از بازگشت به وطن وجود دارد. این موضوع من را به عنوان یک پدر و از سوی دیگر به عنوان عضوی از این نهاد نگران کرد.
مطالعهای که در سال ۲۰۱۵ به نام گوئیگلی و برخی همکارانش در مجله پویایی جهانی منتشر شد نشان میدهد که دانشجویان خارج از کشور نسبت به مهاجران کسب و کار، ۲۳ بار بیشتر نیاز داشتند برای بهبود سلامت روان خود به وطنشان برگردند. گوئیگلی همچنین به آمار بالای شرایط سلامت روان موجود در نسل هزاره به عنوان عاملی پنهانی اشاره کرد و گفت:
بیش از یک سوم دانشجویانی که به آمریکا مهاجرت میکنند، میگویند در دوازده ماه گذشته به شدت احساس افسردگی کردند و کار کردن برایشان دشوار بوده است.
برای افرادی که در کشوری به غیر از وطن خود زندگی میکنند، عدم دسترسی به دارو و درمان به عنوان تنها محرک نیست. به بیان سادهتر میتوان گفت که حضور در یک مکان بیگانه میتواند در نوع خودش بر هم زنندهی حالت طبیعی بدن باشد؛ برای مثال جایی که مجبور هستید زبانی متفاوت از زبان مادری خود صحبت کنید، غذاهای غیرمعمول بخورید و شرایط غیرمنتظره را تجربه کنید. آنا* دانشجوی مستقر در پاریس، درست یک هفته پس از اینکه به خاطر اختلال وسواس فکریاش (OCD - Obsessive Compulsive Disorder) دچار عصبانیت ناگهانی شد، برنامه تحصیل در خارج از کشور را رها کرد. او در ایمیلی نوشته بود:
تغییر منظره و چشمانداز من، بیش از آن که فکرش را بکنم ثبات من را بر هم زده بود. فقط خیلی سریع متوجه شدم که نباید این روند را ادامه دهم.
متخصصان بر این باورند که در کشورهایی با تنوع فرهنگی بیشتر نسبت به آمریکا، این تاثیر میتواند چشمگیرتر باشد. کوئیگلی میگوید:
ممکن است افزایش همهی این گرایشها به این دلیل باشد که دانشجویان برای مطالعه خارج از کشور، دیگر به آلمان، فرانسه و آمریکا نمیروند؛ در عوض به فروشگاههای نوظهور در آفریقا و آسیا میروند. ممکن است سفر به خارج از کشور اولین باری باشد که این افراد کودکی متکدی را میبینند. برای فردی که در محیطی مصون زندگی کرده است، چنین رنجی به سادگی قابل درک نیست. لازم به ذکر است که با سه متخصص دربارهی این موضوع صحبت کردم و آنها به این نکته اشاره کردند که مهاجران نیز ممکن است دچار آسیبهایی مانند آدمربایی و تجاوز شوند.
با این فرضیات میتوان گفت که تجربهی مشکلات روحی و روانی در بین تاجران نیز درصدی مشابه با دانشجویان و دانشآموزان خارج از کشور دارد؛ اما تاجران این مشکلات را کمتر گزارش میدهند. وقتی کشور خود را ترک میکنید تا شرایط کاری بهتری را تجربه کنید، انگیزههای زیادی برای پیشرفت کارتان وجود دارد؛ حتی اگر همه چیز آن طور که باید به نظر نرسد. در این حالت انگیزه زیادی برای گزارش نکردن مشکلات روحی و روانی نیز خواهید داشت. دیو (Dave) که بهخاطر شغل نظامی خود در گوآم (Guam - جزیرهای در اقیانوس آرام غربی) زندگی میکرد، مشکلاتی را را تجربه کرد که خودش آن را «اضطراب اجتماعی پارانوید» مینامد. او در ایمیلی به من این طور نوشته بود:
اگر دوستم در کافه نوشیدنی متفاوت از نوشیدنی من سفارش میداد احساس میکردم بدترین اتفاق ممکن در کل هفته است. در این شرایط جرعهای از نوشیدنیام میخوردم و بعد همان چیزی که دوستم انتخاب کرده بود را سفارش میدادم. به این ترتیب از اینکه هماهنگ شده بودیم احساس رضایت آنی میکردم. این نوسانِ احساسات، هفتهها طول میکشید.
دیو جرات نمیکرد از کسی کمک بگیرد؛ چرا که مشکلات سلامت روان باعث میشد به سرعت صلاحیت او برای ادامه شغلش سلب شود. ضمن اینکه در آن برههی زمانی، شغل او تنها چیزی بود که در تمام دنیا برایش معقول بود. بعدها متخصصی به او گفت نشانههایی که او بیان میکند نوعی اختلال شخصیت مرزی (BPD -Borderline Personality Disorder) است. اختلال شخصیت مرزی شرایطی است که در آن بیمار مشکل تنظیم و برقراری تعادل در احساسات و نوسانات شدید خُلقی را تجربه میکند. این علائم و نشانهها، سه سال پیش یعنی زمانی که دیو گوآما را ترک کرد از بین رفتند و تاکنون نیز عود نکردهاند.
آیا خطراتی شبیه به این مشکلات روحی و روانی باید باعث شود افراد سبک زندگی مهاجران را تجربه نکنند؟ احتمالا نه؛ اما به کارگیری مواردی ساده میتواند در پیشگیری از این مشکلات موثر باشد.
برای مثال، مسافران و مهاجرانی که دارو مصرف میکنند باید با سفارت کشور خود در منطقه تماس بگیرند تا بدانند کدام یک از پزشکان منطقه میتوانند در صورت نیاز داروهای بیشتری برای آنها تجویز کنند. همچنین باید بدانند اگر احساس اضطراب، افسردگی یا ناراحتیهای دیگری به سراغشان آمد به چه کسی میتوانند مراجعه کنند.
به غیر از موارد گفته شده، مراقبتهای ابتدایی از خویش بسیار مهم است. کریستوفر ویلارد (Christopher Willard)، روانشناس و مولف کتاب رشد کردن با آگاهی (Growing Up Mindful)، به عنوان درمانگر در دانشگاه تافتس (Tufts University) با دانشجویانی که در خارج از کشور تحصیل میکردند کار میکرد. او در ایمیلی به من نوشته بود:
این ضربالمثل قدیمی بسیار کمککننده است: «بیش از حد گرسنه، عصبانی، تنها یا خسته نمان.» به هر شکلی که میتوانید استرس را از خودتان دور کنید، چرا که استرس خود مشکلات روحی دیگری ایجاد میکند.
ویلارد به مهاجران پیشنهاد میکند که برنامهی روزانهی منظمی برای خودشان تنظیم کنند که با محیط جدید سازگار شوند و حتما فضایی خصوصی و خلوت برای خودشان داشته باشند که از شلوغی و ازدحام خیابان فاصله بگیرند.
این کار بسیار ساده است. اما حقیقت این است که فراموش کردن چنین امور بدیهیای هنگام زندگی در کشور خارجی بسیار سادهتر است. برخی از این اتفاقات زمانی که من در فرانسه بودم برایم پیش میآمد: من معمولا وعدههای غذایی را حذف میکردم تا بتوانم پول بیشتری پسانداز کنم. در برنامهی تحصیلیام هیچ دوست و همراهی نداشتم اما ظاهرا سایر افراد با بهترین دوستان خود تصمیم به ادامه تحصیل گرفته بودند. اگر به جای سه وعده، روزانه ۶ وعده میخوردم و دوستانم را در پاریس با خودم همراه میکردم هرگز فلج خواب برایم اتفاق نمیافتاد.
راه حلی که این ضربالمثل قدیمی ارائه میدهد به تنهایی نمیتواند مشکلات پیچیدهای مانند مشکل OCD آنا یا BPD دیو را حل کند. به نظر میرسد بعضی مشکلات روانی، بخش اجتنابناپذیر زندگی مهاجران است؛ جنبه دیگری که در مقابل همهی آن چیزهای جذاب قرار میگیرد. مهاجران برای تحصیل و کار به کشورهای خارجی میروند، در عین حال باعث میشوند بتوانیم زمانی که از فضای عادی زندگیمان جدا میشویم خود را بهتر بشناسیم. اینکه آیا ارزشش را دارد خطر آسیبپذیری خود را افزایش دهیم، تصمیمی شخصی است که تنها به هر فرد بستگی دارد.
اسامی افراد در این مطلب عوض شدهاند.
اگر تجربهی تحصیل در کشوری خارجی را دارید، آیا با چنین مشکلاتی مواجه شدهاید؟ اگر تصمیم به تحصیل یا کار در کشور دیگری دارید، به این جنبه از موضوع اندیشیدهاید؟ نظر شما دربارهی مهاجرت چیست؟ تجربیات و نظرات خود را در بخش دیدگاهها با دیگر مخاطبان کجارو در میان بگذارید.
دیدگاه