یادمان هولوکاست در برلین فضایی رعب انگیز در قلب اروپا
یادمان هولوکاست در برلین را میتوان یکی از مهیبترین آثار معماری مدرنیسم در جهان دانست، که توسط معمار آمریکایی پیتر آیزنمن در سال ۲۰۰۵ میلادی طراحی شد. این شاهکار معماری بهصورت انتزاعی واقعه هولوکاست را یادآور میشود.
مقالههای مرتبط:
وقتی نام هولوکاست را میشنویم، خواهناخواه هر انسانی از فاجعهای که رخداده رنج میبرد و اظهار تاسف میکند، بیش از ۷۰ سال است که معماران, هنرمندان، فیلمسازان و غیره تلاش کردهاند هر یک از ابعاد مختلف هولوکاست را بهصورت انتزاعی یا آشکارا شرح دهند. آنچه واضح و مبرهن است جامعه انسانی عظیمی در این جریان از بین رفت و برای بشریت زخم و چنگ عمیقی بر بدنه روح آن باقی گذاشت. موسیقی، فیلم، فضا هر یک میتواند بهنوعی تعیین کننده ارتباط روح دردمند انسانی با واقعیتهای غیرقابل انکار تاریخی باشند. در سراسر دنیا یادمانهای بسیاری برای هولوکاست طراحی و اجرا شد، اما فضایی در قلب برلین وجود دارد که شاید سردترین و به یادماندترین یادمان دنیا، يادمان هولوكاست برلین (Memorial to the Murdered Jews of Europe) اثر معمار برجسته آمریکایی پيتر آيزنمن شما را منجمد میکند. مفاهیم بنیادی اندیشههای آیزنمن تحتتاثیر فیلسوفانی نظیر فردریش نیچه، مارتین هایدگر، ژاک دریدا، ژان بودریار و از طرفی تحت آموزههای روانکاوی زیگموند فروید و ژاک لاکان و همچنین متاثر از افرادی همچون نوام چامسکی بوده است.
۲۷۱۱ بلوک بتنی با الگوی منظم در سطح شیبداری با مساحت ۱۹ هزار مترمربع در جنوب برندنبرگ گیت (Brandenburg Gate) قرارگرفته است. تنها تفاوت این بلوکها به طول دو متر و سی سانتیمتر و عرض نود و پنج سانتیمتر ارتفاع آنها است.
ارتفاع این بلوکها که بیش از هر چیزی به سنگهای قبر شباهت دارند از ۲۰ سانتی متر تا ۷/۴ متر متغیر هستند. بنابراین این تغییر ارتفاع، باعث میشود که زمين شيبدار سايت، بهصورت سطحی مواج از سطوح بتونی به نظر برسد.
سادگی سیستم موجود و اغراق بصری میدان هر بینندهای را برای لحظاتی محصور نسق اتمسفر میکند. حجم انبوه از بلوکهایی سرد و بسامان که انسان را در خود فرو میبلعد. قبل از مقارن شدن با فضا، این بعد پنهان فضاست که بر محیط تاثیر میگذارد؛ سطحی ناهموار و مستور که شاهد را با زمینهای مواج مواجه میکند.
در این یادمان، چشمانداز دور و نزدیک، تفاوتی محسوس دارد. در چشماندازی اولیه نداشتن هیچ ورودی مشخص و دعوت پذیری برای عابر در هر وجه بههمراه فضای سرد بلوکهای بتنی در تقابل با پارک سبز سرتاسری خیابان روبهرو تضادی بهشدت غیرطبیعی، سنگین، سخت، تیره و عجیب ایجاد میکند. اما با نزدیک شدن به فضای میدان توهم نظم نیز به این ذهنیت اضافه میشود. نداشتن ورودی، خروجی و مرکزیت باعث ایجاد تجربهای متفاوت در ورود و خروج برای بازدیدکنندگان میشود. ارتفاع مبهم در بلوکهای بتنی باعث دعوت مردم به تعامل بیشتر با آنها میشود. بزرگسالان و کودکان آنها با صعود و پرش از یک بلوک بر دیگری نشان از تعامل جذاب انسان با فضا دارد. البته در باور بسیاری از مردم پرشها بیاحترامی به روح فضاست.
بخشی از ماهیت عمومی یادبود پذیرش مردم و واکنش آنها بههمراه تجربهای متفاوت است. نمادگرایی در این اثر به حد اعلا میرسد. میدان در جوار دیوار فروریخته برلین است و در ۲۰۰متری درختی بلند، نشانهی مخفیگاه آدلف هیتلر است که گفته میشود در آن خودکشی کرده است. هر بلوک با شکل و اندازهی خاص نشان از منحصربهفرد بودن هر قربانی دارد.
طرح پیتر آیزنمن که در ابتدا پروژهای مشترک با مجسمهساز شهیر ریچارد سرا بود در اول آوریل سال ۲۰۰۳ آغاز شد و در ۱۵ دسامبرسال ۲۰۰۴ به پایان رسید ولی در سال ۲۰۰۵ درست ۶۰ سال پس از جنگ جهانی دوم افتتاح شد. و به عقیده بسیاری یکی از سردترین سازههای موجود در جهان را رقم میزند.
به گفته آیزنمن این اثر عمدا اتمسفری گیج گننده و ناخوانا دارد، به تعبیر دیگری تفاوت ارتفاع در بلوکها چنان است که هر فردی در ابتدای مسیر متوجه آن میشود و آن را تحتتاثیر روانی قرار میدهد. با هر قدمی که برداشته میشود احساسات فرد عمیقتر و خالصانهتر با این فضای شهری گره میخورد.
چنانچه در تصاویر و ویدیوها مشخص است، این بلوکها در لبهی شهری و در برخورد با پیاده راهها ارتفاع کمتری دارد و به مثابه مبلمان شهری عمل میکنند. اما رفتهرفته فضای وهم آلود و ارتفاع بلوکها بیشتر میشود. گویی هرچه به عمق نزدیک میشویم راه فرار محوتر میشود و ناگریز چند دقیقهای از مخاطب خواسته میشود به صدای دیوارها گوش داده شود، به فریادهای بیپاسخ، به برخی از آنچه جامعه یهود سالها پیش با آن مواجه شد.
تمام سطح مجموعه برخلاف یادبودهایی چون دیوار یادبود کشتهشدگان جنگ ویتنام در واشنگتن و همچنین یادبود یازدهم سپتامبر در نیویورک نام و نشانی از قربانیان در ترکیب طراحی درج نشده است که نشان از گمنامی قربانیان دارد. سطح بلوک با موادی ضد رنگ پوشانده شده است تا از خرابکاری و شعارنویسی نئونازیها و ضد یهودیان جلوگیری شود، همین خود یکی از خبرسازترین موضوعات در مورد این یادمان بودهاست.
تعداد تابوتهای بتنی هیچ ربطی به تعداد کشته شدگان هولوکاست ندارد و نشان یا سمبل هیچ چیز نیستند. چراکه درمجموع یازده میلیون یهودی در اروپا جان خود را در واقعه مهیب و هولناک هولوکاست از دست دادند. به روایت مخاطبان این اثر
وقتی در میان این بلوکها راه می رویم، گویی در دنیای زیر مردگان هستیم و آنها را از رو برو نظاره میکنیم، آنقدر وهم آلود و هولناک است که بسیاری خیلی زود فضا را ترک میکنند و توان مقابله با آنجه دیروز در تاریخ رقم خورده را حتی برای ساعاتی، ندارند.
در عمق بنا آسمان تکه تکه درک میشود. آنچه باقی میماند تعدادی دیوار، سطحی غیر هموار، بلوکهای غولآسا و ارتباطاتی گنگ و فریبنده است.
ترس از مرگ اولین حسی است که مخاطب دریافت میکند. تنها راهی که میماند این است مسیرها یکییکی طی شوند تا آسمان گویاتر و شفافتر شود. تنها همان لحظه احساس رهایی به دست میآید. امکان دید و حرکت مورب وجود ندارد. همه چیز مستقیم است. محدودیت دید باعث میشود گاهی که یک نفر از روبهرو یا از سمت راست و چپ به شما نزدیک یا دور شود بدون آنکه او در محدودهی دید قرار گیرد. با نزدیک شدن به محوطه بیرونی، بلوکها همسطح زمین میشوند و فضا گویی از محدودیتها فارغ میشود. این نمادگرایی پایان واقعه هولوکاست را برای بیننده بههمراه دارد. برای رفع نیاز به اطلاعات تکمیلی، بازدیدکنندگان به زیرزمینی مملو از دستنوشتهها، کارت پستالها، آثار مکشوفی، تصاویر واطلاعات تاریخی هدایت میشوند. این زیرزمین به شکلی طراحی شده است که برای روشنایی آن بیشتر از نور طبيعی، بهرهگیری شده است.
دیدگاه