وقتی سفر فقط رفتن نیست؛ چگونه معنا را در مسیر پیدا کنیم؟
امروزه میتوان تنها با چند کلیک به دورترین نقطه زمین رفت؛ اما پرسش مهم این است که «چرا باید به سفر برویم؟». در جهانی که غذاها، هتلها و تجربهها از لندن تا بالی شبیه هم شدهاند، سفر به جای ماجراجویی، به تکراری بیوقفه بدل شده است. دیگر خبری از گم شدن در کوچهای ناآشنا یا مواجهه تصادفی با فرهنگ بیگانه نیست؛ فناوری، نقشه و ترجمه خودکار هر مانعی را حذف و سفر را پیشبینیپذیر و بیخطر کرده است؛ اما هرچه سفر آسانتر میشود، معنا از آن دورتر میشود .(wallpaper)
«لورن هو» (Lauren Ho) نویسنده و روزنامهنگاری اهل سنگاپور است که برای بیش از یک دهه، در زمینهی سبک زندگی، سفر و طراحی مینویسد. او بخش زیادی از زندگی خود را در سفر گذرانده و در مکانهای گوناگونی از اروپا تا خاورمیانه زندگی کرده است. تجربههای شخصی وی از اقامت در شهرهای مختلف و گفتوگو با مردم بومی، نگاه او به سفر را از «دیدن» به «درککردن» تغییر داده است.
هو اغلب به مفهوم «سفر آگاهانه» میپردازد؛ سفری که هدفش ارتباط انسانی و فرهنگی است؛ نه صرفاً مصرف تجربهها. او باور دارد که سفر میتواند نوعی بازاندیشی در شیوه زیستن باشد؛ البته اگر یاد بگیریم با حضور، احترام و کنجکاوی سفر کنیم؛ نه با فهرستی از مکانهایی که باید دید.
هو معتقد است که جوهره واقعی سفر در «طنین» نهفته است؛ نه در دسترسی. طنین همان احساسی است که ما را متوقف میکند، میآموزد و در ذهن باقی میماند. این حس ممکن است از یک گفتوگوی کوتاه با غریبهای در ازبکستان آغاز شود؛ از لبخند صادقانه زنی برقعپوش در عربستان یا از رفتار منظم و محترمانه کارکنان قطارهای سریعالسیر ژاپن. معنا در تضادها و تفاوتها شکل میگیرد؛ در جزئیاتی که راهنماها نمیگویند و فقط با حضور، صبر و توجه میتوان دید.
لورن هو یادآور میشود که زمانی سفر نوعی تجربه انسانی و درونی بود؛ در مقابل، گردشگری امروز با ظاهری زیبا اما تهی، جهان را به نسخههای تکراری از یک الگو بدل کرده است. از مکزیکوسیتی تا لیسبون، کافهها و هتلها شبیه هماند و حس یگانگی مکان از میان رفته است. بدتر آنکه گردشگری انبوه، هویت شهرها را فرسوده کرده است؛ ونیز و بارسلون دیگر خانه مردم نیستند؛ بلکه صحنه نمایشاند.
هو میگوید سفر معنادار یعنی یاد بگیریم بهجای «مصرفکردن» مکان، آن را درک کنیم؛ یعنی بفهمیم شهرها صرفا مقصد نیستند؛ بلکه زیستگاه انسانهایی واقعیاند. وقتی بفهمیم مردمان منطقهای چگونه کار میکنند و چه چیزی برای آنها ارزش است، نگاه و رفتار ما نیز تغییر میکند.
در نهایت، سفر معنادار به معنای پذیرش ناآگاهی و لذتبردن از سردرگمی است. چنین سفری ذهن را تیزتر، قلب را گشودهتر و نگاه انسان را انسانیتر میکند؛ تجربهای که پس از بازگشت نیز درون ما ادامه دارد. شما نیز از دیدگاه خود با کجارو بگویید.