یادگیری یک زبان جدید را از کجا شروع کنیم؟
بسیاری از ما در طول زندگی خود تصمیم میگیریم که زبان جدیدی یاد بگیریم. اما فقط تعداد محدودی موفق میشوند که به این هدف دست پیدا کنند. سوالی که شاید برای همهی زبانآموزان پیش بیاید این است: چطور باید شروع کنم؟ برای یافتن پاسخ این پرسش با کجارو همراه باشید.
بهتر است که با یک سوال شروع کنیم:
اگر شما واقعا تصمیم دارید که یک زبان جدید یاد بگیرید، اولین قدمی که برای تحقق خواستهی خود بر میدارید چیست؟
بیشتر ما هنگامی که تصمیم به یادگیری یک زبان جدید میگیریم، مثل هر هدف و آرزوی دیگر، بیشتر وقت خود را صرف فکر کردن دربارهی خواستهی خود و مشورت با دیگران میکنیم، اما برای انجام کاری که ما را به هدف برساند، کمتر وقت میگذاریم.
انسانها معمولا اهداف و آرزوهای زیادی دارند، اما برای رسیدن به آنها کاری نمیکنند. همهی ما دوست داریم اندام مناسبی داشته باشیم. دوست داریم غذاهای سالمتری بخوریم. دوست داریم زبان جدیدی یاد بگیریم.برای همه اینها شروع به برنامهریزی میکنیم، اما همیشه اجرای آن را به زمان دیگری موکول میکنیم: به زودی، از فردا، سال بعد، از شنبه انشاءالله ...
اما در نهایت چیزی عایدمان نمیشود. این مرحلهی "برنامهریزی ذهنی" باعث میشود که فکر کنیم در جهت اهدافمان حرکت میکنیم اما در واقع هیچ قدمی در این مسیر برنداشتهایم.
به نظر ما بهترین زمان برای شروع یک پروژه، "زمان حاضر" نیست. شاید شنبه بهتر باشد!
ما معمولا حل کردن اکثر مشکلاتمان را به آینده موکول میکنیم. شاید به این دلیل است که فکر میکنیم در آینده با انگیزهتر و پرانرژیتر هستیم؛ زمانی که وقت بیشتری داشته باشیم، پول بیشتری داشته باشیم، خوشتیپتر باشیم، بتوانیم صبحها زودتر از خواب بیدار شویم، زمانی که بهتر بتوانیم زندگیمان را مدیریت کنیم؛ یک روز در آیندهای نزدیک!
در بیشتر این مواقع، دلیل کمکاری ما این نیست که نمیدانیم چقدر به شروع این کار نیاز داریم. بلکه بر عکس! کاملا میدانیم که چقدر کمتر غذا خوردن، بیشتر ورزش کردن و یادگیری زبان از همین امروز، برایمان ضروری است.
اگر شما میدانید که چه هدفی در سر دارید، قدم بعدی انجام دادن آن است. پس، سوال اصلی اینجاست. اگر واقعا میخواهیم یک زبان جدید یاد بگیریم، در این لحظه باید چه کار کنیم؟
۱. دست روی دست گذاشتن، جواب این سوال نیست
فکر کردن دربارهی زبانی که میخواهید یاد بگیرید، دقیقا مساوی است با دست روی دست گذاشتن و هیچ کاری انجام ندادن. فکر کردن دربارهی اهدافتان شما را به آنها نزدیکتر نمیکند. بلکه با تلاش کردن به آنها خواهید رسید.
شاید این مطلب خیلی بدیهی به نظر برسد، اما این همان چالهای است که ما در شروع انجام کاری در آن گرفتار میشویم. چرا که فکر کردن دربارهی اهداف و روشهای رسیدن به آنها، احساس خوشایندی در ما ایجاد میکند. این تفکرات، ما را دربارهی فردی که در آینده به آن تبدیل خواهیم شد، هیجانزده میکند.
در این مرحله ممکن است شروع کنید به فکر کردن دربارهی آینده و شرایطی که خواهید داشت. خودتان را در چند سال آینده تصور میکنید که زبان اسپانیایی را یاد گرفتهاید و به اسپانیا سفر کردهاید. دوستان اسپانیایی پیدا کردهاید و می توانید به یک رستوران بروید و یک غذای اصیل اسپانیایی را با لهجهای باورنکردنی سفارش دهید. این داستان ذهنی، یعنی تصور خودتان در این مراحل، در شما این احساس را ایجاد میکند که به هدف خود رسیدهاید. در حالی که هنوز برای رسیدن به آن هیچ قدمی بر نداشتهاید.
برنامهریزی برای یادگیری یک زبان جدید نیز به منزلهی دست روی دست گذاشتن است. حتی اگر برنامهای دقیق و بینقص طراحی شده باشد، باز هم به انجام کار منجر نمیشود. این برنامهریزیهای دقیق، تنها افکار سازماندهیشدهی ما هستند. برنامهریزی یعنی فکر کردن دربارهی انجام کار، تصمیمگیری دربارهی نحوه و زمان اجرای برنامه، اما همهی این مراحل فقط در ذهن ما اتفاق میافتند و عملکردی را در پی ندارند. در نتیجه اگر بدین منوال ادامه دهیم، یادگیری زبان جدیدی هم در کار نخواهد بود.
۲. تحقیق دربارهی بهترین روش یادگیری زبان، پاسخ این سوال نیست
درست مثل مورد قبل، وقتگذرانی در گوگل برای پیدا کردن بهترین روش یادگیری زبان، به یادگیری منجر نمیشود. پیدا کردن وبسایتهای مختلف و اضافه کردن آنها به بوکمارک یا انتخاب کتاب و قرار دادن آنها در سبد خرید فروشگاههای آنلاین، باعث میشود که شما فکر کنید که برای رسیدن به هدفتان، کاری انجام دادهاید. به این احساس کاذب، اطمینان نکنید. این کار، نه تنها به شما کمک نمیکند بلکه ممکن است شما را از اهدافتان دورتر کند. چرا که هنوز وبلاگهای زیادی وجود دارند که به آنها سر نزدهاید، کلمات کلیدی زیادی در اینباره هستند که هنوز آنها را گوگل نکردهاید و محصولات بیشماری برای یادگیری زبان وجود دارند که آنها را بررسی نکردهاید. اطلاعات زیادی وجود دارند که می توانید ساعتهای زیادی از وقتتان را صرف جستوجوی آنها کنید& بدون اینکه کمکی به شما بکنند.
و هیچ چیزی بدتر از این نیست که ساعتها، توصیههای دیگران دربارهی یادگیری زبان را بخوانید، دربارهی دورههای آموزشی مختلف تحقیق کنید و تکنیکهای مختلف یادگیری را بررسی کنید و در نهایت دچار سردرگمی و ناامیدی شوید. پس از این مرحله، اکثر افراد به این نتیجه میرسند که سختترین کار، پیدا کردن روش مناسب برای شروع یادگیری است.
درست است. شروع کردن، سختترین مرحلهی کار است.
۳. "فقط انجامش بده"، این جواب سوال نیست
شاید عدهی زیادی در پاسخ به این سوال که حالا باید برای یادگیری زبان چه کار کنم به شما بگویند، فقط انجامش بده! سوالی که مجددا مطرح میشود این است که از کجا شروع کنم؟ این سوال، پاسخهای بیشماری دارد. یا شاید بتوان گفت که هیچ پاسخ روشنی ندارد. در یادگیری زبان، هیچ قانونی برای آغاز کار وجود ندارد. هیچ کس نمیتواند به شما بگوید که از اینجا، به عنوان مثال از تمرین مکالمه، شروع کن. هیچ کس جای ما نیست و از تواناییهای ما برای یادگیری یک زبان جدید اطلاع ندارد. این خود ما هستیم که نقاط قوت و ضعف خود را بهتر از هر کسی میشناسیم.
پاسخ این سوال، این است: با جدیت و از همین الان شروع کنید.
فرقی نمیکند از کجا. دربارهی کتابهای آموزشی که استفاده میکنید نگران نباشید. فرقی نمیکند که از میان ۴ دورهی آموزشی آنلاینی که در اینترنت پیدا کردهاید، کدام را انتخاب کنید. فقط شروع کنید. یاد بگیرید، صحبت کنید، بخوانید. با فکر کردن دربارهی اهداف، برنامهریزی و تحقیق دربارهی روشهای یادگیری، کاری از پیش نخواهید برد. فقط روی یادگیریتان تمرکز کنید.
سوالی که در ابتدای این مقاله مطرح شد این است: اگر واقعا میخواهیم یک زبان جدید یاد بگیریم، در این لحظه باید چه کار کنیم؟
نکتهی کلیدی در این سوال " در این لحظه " و پاسخ سوال این است: هر کاری که میتوانید.
فرقی نمیکند از کجا شروع کنید. چیزی که مهم است آغاز یادگیری "از همین حالا" است.
اگر نمیخواهید از همین الان شروع کنید باید این سوال اساسی را از خود بپرسید: آیا من واقعا چنین هدفی در زندگی دارم؟
به عنوان مثال، بسیاری از افراد هستند که واقعا نمیخواهند صحبت کردن به زبان ژاپنی را یاد بگیرند، فقط به این فکر میکنند که چقدر خوب میشد اگر می توانستم ژاپنی یاد بگیرم.
پس اگر شما جزء آن دسته از افرادی هستید که تصمیم جدی برای یادگیری یک زبان جدید دارند، از همین حالا و از هر جایی که راحت هستید، شروع کنید.
هیچ فوتوفن و رمزوراز خاصی برای شروع یادگیری زبان وجود ندارد. میتوانید از یک احوالپرسی و معرفی ساده شروع کنید.
البته در مسیر پرپیچوخم یادگیری زبان، نکات و روشهایی وجود دارد که شانس موفقیت شما را افزایش میدهد و شما را باانگیزه نگه میدارد. تنها نکتهی مهم این است که بدون معطلی، قدم در این مسیر بردارید.
میتوانید با این نکتهها کارتان را شروع کنید:
۱. با یک دوست یا یک گروه از زبانآموزان، یادگیری را شروع کنید.
۲. اهداف خود را برای دیگران مطرح کنید.
۳. روشهای مختلف را امتحان کنید و اگر از یکی از آنها خسته شدید، روش دیگر را انتخاب کنید.
در راه یادگیری زبان از روشهای متعددی بهره بگیرید. این کار بسیار حائز اهمیت است. به همین دلیل است که انتخاب بهترین روش چندان اهمیتی ندارد. چون شما در مسیر یادگیری باید چندین روش و منابع مختلف را امتحان کنید. برای شروع یک روش جدید، مردد نباشید. فقط آن را شروع کنید و اگر شما را خسته کرد روش دیگر را انتخاب کنید.
به علاوه اگر اهدافتان را در فیسبوک، در وبلاگتان یا با استفاده از سایر روشها با دیگران در میان بگذارید، این کار شما را وادار میکند که مصممتر به مسیر خود ادامه دهید. زمانی که به دیگران اعلام میکنید که یادگیری یک زبان جدید را شروع کردهاید، این کار شما را ملزم به شروع یادگیری میکند. از این به بعد میتوانید با سایر زبانآموزان ارتباط برقرار کنید تا باانگیزه بمانید و از ایدههای آنها استفاده کنید.
شما در مسیر یادگیری زبان چه اهدافی را در سر دارید؟ برای رسیدن به آنها چه میکنید؟
جدی و باانگیزه و از همین حالا شروع کنید و به همه اعلام کنید که میخواهید زبان جدیدی یاد بگیرید.
منبع: fluentin3months
دیدگاه