گاهی وقتها تهران، با تمام عظمت و جنبوجوشش، آدم را در خود غرق میکند. در میان صدای بوقهای ممتد، ازدحام بیپایان خیابانها و شتابی که انگار هرگز تمام نمیشود، لحظهای میرسد که دلت فقط یک چیز میخواهد: فاصله. فاصلهای برای نفس کشیدن، برای دوباره پیدا کردن خودت و برای تماشای همین شهری که تو را خسته کرده، از زاویهای دیگر؛ زاویهای که در آن، هرجومرج به یک نقشهی نورانی و زیبا تبدیل میشود.
از بام توچال که با تلهکابینش تو را به آسمان نزدیکتر میکند، تا بام کوهسار و محوطهی دنج پارک جنگلیاش، یا حتی پلههای سنگی و شاعرانهی بام جمشیدیه؛ هرکدام روایتی متفاوت از شبهای پایتخت دارند. وقتی آن بالا میایستی، انگار تمام شهر برایت به یک صحنهی نمایش تبدیل شده است. میلیونها نقطه نورانی، مثل یک کهکشان زمینی، زیر پایت میدرخشند و صدای شهر، به همهمهای دور و آرام تبدیل میشود.
ویدیو اختصاصی کجارو را ببینید:
پخش از رسانه