لوکیشن فیلم: ملفیسنت

«ملفیسنت» که در ترجمه فارسی «شیطان صفت» یا «شریر» هم معنا شده، یکی از شخصیت‌های منفی معروف کمپانی دیزنی است که احتمالاً تمام افرادی که آثار کلاسیک دیزنی را دنبال می‌کردند به‌خوبی با آن آشنا هستند. این شخصیت بدذات، در انیمیشن محبوب «زیبای خفته» حضور پر رنگی داشت و اتفاقاً یکی از معدود شخصیت‌های منفی بود که نزد تماشاگر به محبوبیت رسید و بسیاری از افرادی که «زیبای خفته» را به یاد دارند‌ و امکان ندارد که شخصیت بدذات این داستان را از خاطر برده باشند. اما پس از سال‌ها بازنشستگی، ناگهان اعلام شد که تیم برتون قرار هست بر اساس این شخصیت فیلمی مستقل بسازد و از آنجلینا جولی در نقش اصلی استفاده کند. اتفاقی که رضایت خودِ جولی را هم به‌همراه داشت اما بعدها به‌دلایل مختلف، تیم برتون از پروژه انصراف داد و رابرت استرومبرگ جانشین او شد که سال‌ها است در عرصه جلوه‌های ویژه در هالیوود فعالیت می‌کرده و می‌توان گفت یکی از بزرگان این عرصه محسوب می‌شود.

فیلم‌نامه‌ی «لیندا وولورتون» با نگاهی به نمایش «Wicked» (نمایشی که داستان «جادوگر شهر آز» را از نقطه نظر جادوگران تصویر می‌کند) نسخه‌ای معکوس شده از داستان را به نمایش می‌گذارد که در آن شخصیت بد به‌عنوان شخصیت اصلی در نظر گرفته شده است. تغییرات اعمال شده بر «زیبای خفته» در این زمینه‌ی جدید به‌خوبی جواب می‌دهند و بیشتر به‌دلیل نقش آفرینی پرقدرت و با ظرافت «آنجلینا جولی» است که شخصیت اصلی دچار آن تک بعدی بودن نمی‌شود که در انیمیشن دیزنی محصول سال ۱۹۵۹، او را گرفتار خود کرده بود. در این فیلم او شخصیتی به‌شدت اندوه بار و دچار مشکلات روحی است که به‌دنبال تسلی خاطر می‌گردد و رستگاری و آرامش خود را در غیرمعمول‌ترین روش‌ها پیدا می‌کند.

«شیطان صفت» نشان می‌دهد که چطور اتفاقات گوناگون باعث شدند شخصیت اصلی از یک پری خوشحال و مثبت اندیش به یکی از مشهورترین شخصیت‌های منفی والت دیزنی تبدیل شود. شیطان صفت وقتی دختربچه است (ایزابل مولوی) با جوانی به اسم استفان (مایکل هیگینز) ملاقات می‌کند و با او دوست می‌شود. آن دو تا سال‌ها رابطه نزدیکی با هم دارند و با گذر زمان این ارتباط به یک رابطه عاشقانه تبدیل می‌شود؛ اما استفان به واسطه جاه‌طلبی اغوا و فاسد می‌شود. او مدت زیادی در قلمرو جنگلی شیطان صفت حاضر نمی‌شود که جنگل مورز نام دارد. زمانی که برمی‌گردد (نقش او را «شارلتو کاپلی» بازیگر فیلم «ناحیه ۹» بازی می‌کند) وانمود می‌کند که می‌خواهد مجدداً با عشق گمشده‌اش رابطه برقرار کند؛ اما واقعیت این است که او می‌خواهد شیطان‌صفت را به‌وسیله‌ی دارو خواب کند و بال‌هایش را ببرد و از آن‌ها استفاده کند تا بتواند ثابت کند که جرأت لازم را دارد تا پادشاه بعدی انسان‌ها شود. وقتی این اقدام به انجام می‌رسد او به شهر برمی‌گردد و منتظر مراسم تاج‌گذاری‌اش می‌ماند.

شیطان صفت (که حالا «آنجلینا جولی» نقش او را بازی می‌کند) نقشه‌ی انتقام خود را می‌کشد، نقشه‌ای که زمانی اجرایی می‌شود که شاه استفان دختردار می‌شود. ساحران اعلام می‌کنند که نفرینی دامن آئورورای کوچک را گرفته است.

او در روز تولد ۱۶ سالگی‌اش به خوابی به عمیقی مرگ فرو می‌رود. تنها چیزی که می‌تواند شاهزاده را از این خواب بیدار کند بوسه‌ی عاشق حقیقی است.

نکته جالب درباره «ملفیسنت» این است که سازندگان با هوشمندی از منفور کردن شخصیت ملفیسنت در نظر مخاطبان پرهیز کرده‌اند به طوریکه این شخصیت در فیلم به‌شدت دوست داشتنی از آب درآمده و کمتر تماشاگری وجود خواهد داشت که بتواند همانند نسخه دهه‌ی ۵۰ میلادی از وی متنفر باشد. فیلم همچنین در مقدمه اشاراتی به قلب پاک ملفیسنت و دلایلی که منجر به تیره شدن روزگارش شده و همچنین چند توضیح ریز و درشت درباره گذشته و رخدادهای آن، ارائه می‌دهد که روی هم رفته برای طرفداران «زیبای خفته» تکرار مکررات بوده اما با این حال ارائه این حجم از اطلاعات باعث شده تا مخاطبان جدید سینما که شاید اصلا تابه‌حال اسم «زیبای خفته» را هم نشنیده باشند، بتوانند به‌راحتی با داستان فیلم ارتباط برقرار کنند.

در واقع بار بصری فیلم روی بخش کامپیوتری است. جلوه‌های ویژه فیلم بیشتر از آنکه بخواهد جزئی‌نگر باشد، به‌سمت فضاسازی پیش رفته که تصمیم معقولانه‌ای به نظر می‌رسد. اکشن فیلم قابل‌قبول و عاری از خشونت هستند چراکه فیلم با درجه سنی PG به اکران درآمده اما در حدی هم نیست که تماشاگر بالغ سینما را از خود دور کند.

برای تکمیل معادله‌ی سینمایی، تصویری که «آنجلینا جولی» از شخصیت اصلی ارائه می‌دهد (تصویری که شخصیت نسخه‌ی انیمیشینی را به زنی کاملا قابل درک تبدیل می‌کند) عمق و وسعت عاطفی مناسب را ایجاد می‌کند. پیوند میان توانایی‌های بازیگر زن فیلم و تجربیات کارگردان آن باعث شده‌اند فیلمی رضایت‌بخش و موفقیت‌آمیز خلق شود.

ساخت فیلم در ۱۳ ژوئن ۲۰۱۲ در دو بخش استدیویی و فضای باز انجام شد. بخش استدیو در کمپانی والت دیزنی و بخش فضای باز آن در حومه باکینگهامشر انجام شد. فیلمبرداری این فیلم حدود ۱۲۰ تا ۱۳۰ میلیون دلار هزینه در پی داشت.

شهرستان باکینگهامشر یک شهر نسبتا سلطنتی در جنوب شرقی انگلستان است و با شهرهای لندن، برکشایر، آکسفورد شایر، نورتهمپتونشر و هرتفوردشایر هم مرز است.تاریخچه این شهرستان بسیار قدیمی است و حتی به قبل از آنگلاساکسون‌ها می‌رسد. باکینگهامشر در قرن ۱۹ هجری دچار قحطی و وبای شدید شد و بیشتر مردم آن مجبور به مهاجرت به شهرهای اطراف شدند. یکی از ویژگی‌های این شهر عبور رودخانه تیمز از این شهر است که چشم‌انداز زیبایی به این منطقه بخشیده است.

نظر شما درباره این فیلم چیست؟ آیا شما از طرفداران آن بوده‌اید؟ لطفا نظرات خود را با ما و سایر خوانندگان محترم کجارو در میان بگذارید. همچنین شما می‌توانید تمام مقالات این بخش را در صفحه اختصاصی لوکیشن فیلم مشاهده کنید.