دومین تخت خواب و صبحانه خوب دنیا، چطور جایی است؟
دومین بیاندبی ( تخت خواب و صبحانه) خوب دنیا از نظر مسافرانش، که به آن رتبه ۵ ستاره را دادهاند، یک خانه روستایی زیباست که تاریخ و جذابیتهای خانههای انگلیسی را همراه امکانات کامل زندگی امروزی و خوشبرخوردی و ظرافت صاحبانش دارد. برای دیدن گوشهای از زیبایی این خانه با کجارو همراه باشید.
مقاله مرتبط:
داخل این بیاندبی ( تخت و صبحانه ) انگلیسی که تریپ ادوایزر (یکی از معتبرترین سایتهای پیشنهادات سفر و رتبهبندی مکانها و امکانات مربوط به مسافرت در همه دنیا) آن را بهعنوان رتبه دوم بهترین در دنیا معرفی کردهاست:
میل آنلاین تراول در خانه مکسول در کاتسولدز اقامت کرده تا ببیند این همه سر و صدا به خاطر چیست.
۲۶۰ نفر در مورد این مهمانخانه نظر دادهاند و تکتک آنها به آن رتبه ۵ ستاره دادهاند.
خانه مکسول پر از امکانات امروزی زندگی است. مثل اینترنت بیسیم رایگان، یخچال دیجیتال و اتاقهایی با دکور تروتمیز و دستنخورده.
این ملک پر از جذابیتهای انگلیسی، به گفته مالک آن به خصوص مورد توجه توریستهای آمریکایی است.
خانه مکسول رتبه دوم بهترین بیاندبی جهان را در جایزه انتخاب مسافرین تریپ ادوایزر کسب کرده است.
اینجا زیباترین ملک کاتسولدز نیست، همانطور که مجللترین آنها هم نیست. اما خانه مکسول رتبه دوم بهترین بیاندبی جهان را در جایزه انتخاب مسافران تریپ ادوایزر کسب کرده است. این رقابتی سخت است، چرا که رتبهها بر اساس میلیونها نظر و عقیده که در طول یک سال در وبسایت جمع آوری شده اند، مشخص میشود.
در ۱۸ ماهی که از شروع به کار این میهمانخانهی سه اتاق خوابه میگذرد، ۲۶۰ نفر آن را در وبسایت بررسی کردهاند و تکتک مسافرها به آن رتبه ۵ ستاره دادهاند.
من و همسرم در اتاق «استو» اقامت کردیم که مشرف به راه ورودی جلوی ساختمان بود و حمام و دستشویی چنان بزرگی داشت که گمان میکنم بعضی از خانههایی را که قبلا در آن زندگی کرده بودم میشد در آن جا داد.
به جای سقفهای کوتاه و دیوارهای سنگی گرم و نرم که همه کاتسولدز را با اینها مرتبط میدانند، اتاقهای مکسول بزرگ با دکوری جدید و تروتمیز هستند.
اینجا تمامی امکانات زندگی راحت را دارد؛ همانطور که یکی از مالکان آن، دیو هالینگورت، میگوید: اینترنت بیسیم رایگان، یخچال دیجیتال و تلویزیون.
او و همسرش میگویند که ملک آنها به خصوص در بین آمریکاییها محبوب است. من فکر میکنم که یکی از علتها این است: مکسول به اندازه ارضا کرن میل و رغبت آمریکاییها برای جذابیتهای یک خانه انگلیسی تاریخی است، در حالی که امکانات مدرن زندگی را دارد و در آن خبری از خفگی و بسته بودن فضاهای معمول کاتسولدز هم به چشم نمیخورد.
خانم و آقای هالینگورت، مالکین این خانه، با پیامهای مخصوص هر کسی در اتاقها و کلکسیونی از شکلاتهای دستساز به میهمانان خوشآمد میگویند؛ هر چند من فکر نمیکنم این تنها دلیل برای مجاب کردن صدها نفر به نوشتن چنین نظرات درخشانی در مورد این میهمان خانه باشد. مسافران با آبوتاب بسیار در مورد بوی خوب ملحفه ها، ماست آنجا و اتاقهای مجهز به وسایل کاملش صحبت کرده بودند.
در واقع هر کسی ممکن است فکر کند همه مسحور توجه زیاد دیو و آنجلا به جزئیات میشوند. این زوج در روزی که قرار است مهمانی به آنجا برسد به او پیام میدهند و برایش مسافرت خوبی آرزو میکنند. سپس از هر کس با پیام خوشآمدگویی مخصوص به خودش در اتاقش و شکلاتهای خوشمزهی دستساز استقبال میکنند. همچنین آنها با رغبت تمام یک تاکسی سرویس مجانی در اختیار مسافران قرار میدهند؛ مزیتی برای همه شهریهایی که آخر هفته را به خارج از شهر فرار کردهاند.
ملک مکسول بالای یک راه روستایی کمی بیرون از خود شهر مورتون و مارش واقع شده، اما دیو مهمانان را از ایستگاه به مهمانخانه و بالعکس میبرد و تقریب به محض اینکه ما پایمان را درون خانه گذاشتیم پیشنهاد داد که همان روز عصر ما را با ماشینش برای شام به سالن محلی آنجا ببرد.
اول من در مقابل این برنامهی زورکی مقاومت کردم (من در تعطیلات نمیتوانم برنامههای بقیه را دنبال کنم)، اما بعدتر که دور یک میز با همه نشستم به فوایدش پی بردم.
من یک ریزوتوی کرمی پر و پیمان خوردم، در حالی که شوهرم یک همبرگر غولآسا سفارش داد. آشپز فرانسوی این مکان برای مشتریهای ظریف و کم خوراک غذا نمیپخت. بدون توجه به این جو فرانسوی، آنجا درست شبیه یک پاتوق محلی بود؛ همه جا پشت بار کوچکش روستاییها در مورد وضع سلامتیشان و برنامههایشان برای تعطیلات با هم گپ و گفت میکردند.
تازه فردای آن روز، دور میز صبحانه بود که فهمیدم چند تا از آدم هایی که عصر دیروز را صرف گوش دادن به حرفهایشان کرده بودم از مسافران مکسول بودند. شاید الآن باید از فضولی کردنم خجالت میکشیدم، ولی خوشبختانه صبحانه آنجلا به کلی حواسم را پرت کرد.
به نظر شخصی من برد یا باخت یک بیاندبی را سرخکردنیهای آنجا تعیین میکند و مال این یکی واقعا خوشمزه بود. تخممرغ نیمرو زرد و عالی بود و سوسیسهای محلی مزه به یادماندنی داشتند.
و برای مسافرانی که میخواستند غذای سالم بخورند (یا صبحانه را پر و پیمان بخورند) میوه تازه و غلات هم وجود داشت. اینجا همان جایی بود که خیلی از مسافرها شروع به صحبت در مورد ماستهای سرو شده در مکسول میکنند و همچنین جایی که دیو راز نظرات مثبت بیشمار مسافران قبلی را برایمان فاش کرد. همانطور که ما غذاها را بالا میانداختیم، به ما گفت که با کسی که مواد را برایش تأمین میکند شرط بسته است که میتواند مطمئن باشد که همه آنها را در نظراتشان خاطر نشان میکنند.
به جای اینکه از آنها مستقیما چنین درخواستی کند، به سادگی آنقدر آنها را گوشزد میکرد که مطمئن شود ملکه ذهن همه شده است، بدون اینکه حتی آنها متوجه چنین چیزی بشوند. از همین حالا بلافاصله شرط را برده بود.
یکشنبه صبح که آنجا را ترک میکردیم تا در راههای پر پیچ و خم به لندن برگردیم، من با خودم فکر میکردم که او تا به حال چند بار از این تکنیک برای بالا بردن تعداد نظرات مسافران در تریپ ادوایزر استفاده کرده است. اما در عین حال به این نتیجه رسیدم که این خود مکسول بود که چنین تأثیری داشت؛ خستگی هر دو ما کاملا در رفته بود. خیلی به سختی میشد گفت دقیقا چه چیز این مکان را چنین خاص میکرد.
دیدگاه