چرا در شب یلدا حافظ میخوانیم؟

حافظ در روزها و شبهایی که مراسمها ایرانی با شوق برگزار میشود،در کنار سفره هفتسین و سفره شب چله قرار دارد و بخش جدانشدنی از آن است. این علاقه مردم به حافظ شیرازی را به شخصیتی فراتر از تاریخ ادبیات فارسی تبدیل کرده؛ او شاعری است که نهتنها شعرهایش خوانده میشود، بلکه در زندگی روزمره و باورهای مردم ایران حضور دارد.
اسماعیل آذر، استاد ادبیات فارسی درباره اینکه چرا مردم در شب چله، حافظ میخوانند؛ به «کجارو» میگوید:
در تاریخ حافظ را لسانالغیب نامیدند؛ بسیاری از حافظهایی که از دیرین چاپ شده یا درباره حافظ نوشتن او را به لسان الغیب لقب دادند. چون معتقد بودند حافظ با دنیای غیب ارتباط دارد و از آنچه برای ما روشن نیست آگاه است. از سوی دیگر مردم هم فال و تفال را هم دوست دارند، فکر میکنند میتوانند از این طریق متوجه شوند که چه اتفاقی برایشان رخ میدهد.
این استاد زبان و ادبیات فارسی درباره عالم غیب، میافزاید:
موضوعی که مردم را به سوی شعر حافظ جلب میکند این است که شعر حافظ را پیام آور عالم غیب میدانند. همه چیز در عالم، نخست در غیب است و از غیب به عالم شهادت میآید. عالم شهادت هم یعنی چیزی که برای ما ملموس است، ما آن را میبینیم و شاهدش هستیم. بالاخره حافظ غزلسرا است و غزل از عشق و جوانی میگوید؛ بنابراین همه طالب این دوران یعنی جوانی، عاشقی و معشوقی هستند، این هم یک مسئله است که مردم را جذب میکند.
او با اشاره به تبحر حافظ در همنشینی کلمات، ادامه داد:
حافظ در همنشینی واژگان بسیار زبردست است او میداند چگونه واژگان را کنار هم بگذارد که با ضمیر زبانی ما موافق باشد؛ به همین دلیل است که شعر حافظ زود در خاطرهها رسوخ میکند، مردم شعرش را میخوانند و دوست دارند.
آذر در خصوص اینکه حافظخوانی در شب یلدا از کجا آمد؛ توضیح داد:
در گذشته اخترشناسان این شب را نحس میخواندند چون وقتی برج «قوس» تمام میشد و برج «جدی» در برج آفتاب تحویل میکرد ستاره شناسان آن را نحس میدانستند به همین دلیل شب را بیدار میماندند و به شادی میگذراند تا نحسی دامن آنها را نگیرد. فرصت و وقت طولانی را تا صبح داشتند از قدیم قصه میگفتند و بعد از اسلام حافظخوانی یا داستانهای شاهنامه و فردوسی جای قصههای گذشته را گرفت.
این بیت از غزل حافظ «معاشران گره از زلف یار باز کنید/شبی خوش است بدین قصهاش دراز کنید» نشانهای از علاقه مردم به حافظ است. در شبی که «معاشران» دور هم جمع میشوند، قصه و شعر میگویند، لحظاتی برای گذر «صحبت حکام ظلمت شب یلداست» و از تاریکی به روشنایی میشود.