حواشی یک مجسمه؛ مرد زانو زده نقشبرجسته شاپور، قطعا فیلیپ عرب است
مجسمه به اصطلاح «والرین» در میدان انقلاب نصب شد و توجهها را به خود جلب کرد. اثری که نه از نظر تاریخی روایت درستی دارد و نه از منظر زیباییشناسانه ویژگی خاصی دارد.
جانمایی این مجسمه از ابتدا حواشیای همراه داشت اما اصرار بر استفاده نام والرین بر مجسمه برگرفته از نقش برجسته شاپور ساسانی بر حواشی آن افزود. در حالی که مقامات رسمی اصرار دارند این مجسمه را والرین بخوانند که فرد زانو زده در مجسمه فلیپ عرب است.
علی هژبری باستانشناس، برای روشن شدن هویت هر کدام از افراد حاضر در نقش برجستههای شاپور ساسانی در نقش رستم و بیشاپور، به «کجارو» میگوید:
یکی از این نقش برجستهها در نقش رستم قرار دارد و دو تای دیگر در بیشاپور هستند؛ علاوه بر این، یکی دیگر نیز در سراب دارابگرد موجود است، بنابراین چهار نقش برجسته داریم که البته همه یکسان نیستند. این نقشها ترتیب زمانی مشخص و تقدم و تاخر دارند.
او با اشاره به اهمیت روایت منابع جهانی در مورد نقش برجسته، ادامه میدهد:
این اتفاقات در نقش برجستهها توسط خود شاپور روایت شده و بیشتر پژوهشگران جهان هم روایت شاپور را مستندتر از روایت رومیان میدانند. رومیان در برخی از منابع خودشان روایت میکنند که این پادشاه بر اثر بیماری درگذشته نه اینکه شاپور او را دستگیر و کشته باشد.
این باستان شناس با بیان اینکه از نقش برجسته والرین، فیلیپ و شاپور دو عدد در بیشاپور موجود است، عنوان میکند:
یکی از این مجسمهها بهشدت آسیب دیده و امیدی نیست که مرمت شود. یکی دیگر از مجسمهها در سمت چپ تنگه بیشاپور است.این نقش برجستهها، تفاوت سبکی دارند. احتمالا نقشی که مربوط به پیروزی است را ایرانیها در سمت راست درست کردند و آن یکی کار دست اسرای رومی است.
هژبری باتوجه به تخصص اسرای رومی، ادامه میدهد:
حالت نشستن این مجسمهها متفاوت است؛ یکی از این نقش برجستهها را اسرای رومی که در جنگ اسیر ایرانیان شدند درست کردند. از اسرا در ساخت «پل شادروان» دزفول یا ساخت شهر «جندیشاپور» هم استفاده کردند. این موارد در طرحهای عمرانی است که حاصل کار لجستیک سپاه روم است؛ حتی در میان اسرای رومی کفشگر و داروساز هم داشتند. به همین دلیل است که برخی از استادان معروف دانشگاه جندیشاپور رومیان هستند.
این باستانشناس در خصوص اهمیت نقش رستم در تاریخ ایران باستان، میگوید:
از این منطقه تنها پادشاهان هخامنشی یا ساسانیان استفاده نکردند بلکه پیش از آن، عیلامیها در آنجا حضور داشتهاند و در آن زمان هم این مکان اهمیت تاریخی داشته است. در نقش برجسته بهرام دوم که در آن درباریان و نقش رستم دیده میشوند، شاه کاملا ایستاده است و به نظر میرسد افراد دیگر پشت یک سکویی قرار دارند. همچنین اگر بیننده با دقت اثر را مشاهده کند، در قسمتی که افراد نیمتنه هستند، نقوش عیلامی را هم میتوان دید. در این نقشها، مردانی در سمت چپ و راست دیده میشوند که نشان میدهد در دوره عیلامیها نیز این مکان جایگاه مقدسی داشته است.
او درباره اهمیت تاریخی، مذهبی و فنی نقش رستم، میگوید:
در دوره هخامنشی، شاهان وقتی این مکان را برای ایجاد آرامگاه خود انتخاب میکنند، با توجه به اینکه پرتگاه صخرهای و صاف است و نیاز به طراحی فنی ویژه دارد، احتمالا از مقدس بودن این محل نیز آگاه بودند و ارزش آن را حفظ کردند. بنابراین انتخاب این مکان نه تنها از نظر فنی بلکه به دلیل اهمیت مذهبی و تاریخی صورت گرفته است.
این باستان با اشاره به جزییات نقشبرجستهها، درباره نقش برجسه شاپور اول میگوید:
در این نقش برجسته پادشاهی که بر اسب نشسته و شخصی که روبهروی او ایستاده و پادشاه دست او را گرفته «والرین» است که این صحنه، آخرین نبرد پادشاه را نشان میدهد. فرد دیگری نیز مقابل شاه ایستاده که هنوز زانویش کامل به زمین نرسیده و «ژولیوس فیلیپوس»، ملقب به «فیلیپ عرب»، است. او یکی از افراد سپاه «گردیانوس» بوده و جسد گردیانوس در نقشبرجسته بیشاپور زیر پای اسب پادشاه دیده میشود. اما در نقشبرجسته نقشرستم، جسدی وجود ندارد. من فکر میکنم چون آن مکان مقدس است، عمدا پیکر در این صحنه دیده نمیشود. حتی در این نقش برجسته زانو فیلیپ عرب نیز با زمین تماس ندارد که میتوان نشانهای از اهمیت محوطه نقش رستم برداشت کرد. فیلیپ بعد از گردیانوس آمده تا غرامت بدهد و جسد او را تحویل بگیرد.
او در پاسخ به این پرسش که چرا فیلیپ به والرین منسوب میشود، بیان میکند:
سال ۲۴۰ میلادی، سالی است که هنوز پدر شاپور زنده است؛ او از تخت کنارهگیری میکند و پسرش که فرد باکفایت و جنگاور خوبی است بر تخت مینشیند. از جمله این نبردها، جنگ با گردیانوس است که تا سال ۲۴۴ میلادی ادامه مییابد. پس از مرگ گردیانوس، فیلیپ که در سپاه گردیانوس سوم بوده، به عنوان فرمانده انتخاب میشود تا هم صلحنامه را تنظیم کند و هم با پرداخت غرامت، جسد امپراتور را بازگرداند. اما ماجرای والرین مربوط به سال ۲۶۰ میلادی است؛ چند سال بعد اتفاق میافتد. تمام این جنگها با هم ادغام شده تا در صحنه نقش برجسته رسم شوند.
هژبری در پایان با اشاره به مجسمهای که در میدان انقلاب به عنوان والرین نصب شده، توضیح میدهد:
تقریبا هیچگاه در این موضوع تردیدی وجود نداشته است که آن فرد زانو زننده، فیلیپ عرب است. مردی که در حال نیمه زانو است و شنل به تن دارد، قطعا فیلیپ عربی است که برای دریافت پیکر فرمانده که در نبرد با شاپور کشته شده بود به دیدن شاپور آمده است. اما در مجسمهای که در میدان انقلاب قرار دارد نیز دقیقا همین فیلیپ عرب، با همان حالت، حضور دارد.
گفتنی است با انتقادهایی که نسبت به روایت تاریخی و هنری این مجسمه وجود داشت، قرار شد مجسمه از میدان انقلاب به فرودگاه مهرآباد منتقل شود.