کجارو من
مجله گردشگری
اخبار
کجارو پلاس

جنگ‌های اسکندر در مشرق‌زمین؛ نبردی که باعث سقوط هخامنشیان شد

شنبه 21 تیر 1404 - 18:05
مطالعه 11 دقیقه
اسکندر سوار بر اسب در کاشی اسکندر
لشکرکشی اسکندر به شرق، مجموعه‌ای از نبردهای حماسی بود که امپراتوری هخامنشی را درهم شکست و فرهنگ یونانی را تا دورترین نقاط آسیا گسترش داد.

یورش اسکندر مقدونی به شرق در سال ۳۳۴ قبل از میلاد با لشکرکشی او برای حمله به امپراتوری وسیع هخامنشی آغاز شد و شروع یک دهه فتوح بود که جهان باستان را دگرگون کرد. پس از تثبیت قدرت در یونان و سرکوب شورش‌ها، اسکندر وارد آسیای صغیر شد و با شکست شهربان‌های ایرانی، شهرهای یونانی تحت سلطه هخامنشیان را تصاحب کرد.

پیروزی‌های اسکندر در نبرد با سپاهیان هخامنشی راه را برای پیشروی عمیق‌تر به قلمرو ایران هموار ساخت و در نهایت منجر به تصرف و نابودی تخت جمشید شد؛ اما اسکندر به فتح ایران اکتفا نکرد و به سمت شرق، آسیای مرکزی و در نهایت شبه‌قاره هند پیش رفت؛ جایی که با چالش‌های جدیدی در زمین‌های ناآشنا و در برابر پادشاهان قدرتمند روبه‌رو شد. یورش اسکندر به شرق نه تنها دستاوردی نظامی برای یونانیان و مقدونیان بود، بلکه پایه‌های جهان هلنیستی را بنا نهاد. در این مقاله، بیشتر با لشکرکشی اسکندر به شرق آشنا خواهید شد.

کپی لینک

پیش‌زمینه لشکرکشی اسکندر

یورش اسکندر به ایران در سال ۳۳۴ قبل از میلاد، نقطه عطفی در تاریخ باستان بود که تحت تاثیر جاه‌طلبی شخصی، افزایش نیروی انسانی و انگیزه‌های اقتصادی شکل گرفت. اسکندر، فرزند فیلیپ دوم مقدونی، سپاهی قدرتمند و یونان تحت سلطه مقدونی را به ارث برد. جاه‌طلبی او از تمایل به کسب افتخار، الهام گرفته از قهرمانان اسطوره‌ای مانند آشیل و عزم راسخ برای فراتر رفتن از دستاوردهای پدرش نشات می‌گرفت. (taylorfrancis)

از نظر اقتصادی، شاهنشاهی هخامنشی ثروت عظیم و قلمروهای وسیعی را در اختیار داشت که منابع غنی مانند معادن طلا، زمین‌های حاصلخیز و مسیرهای تجاری حیاتی بین اروپا و آسیا را شامل می‌شد. تصرف این سرزمین‌ها نه تنها ثروت فراوانی برای اسکندر به ارمغان می‌آورد، بلکه کنترل استراتژیکی بر شرق را نیز فراهم می‌کرد که برای تامین سپاه و حفظ تسلط مقدونی ضروری بود. (pro-papers)

از نظر استراتژیک، اسکندر ابتدا با سرکوب مخالفان سیاسی در یونان و بالکان، جایگاه خود را تثبیت کرد. او سپس با تصرف شهرهای مهم ساحلی، خطوط تامین ناوگان و تهدید نیروی دریایی هخامنشی را از بین برد. کارزار اسکندر با عبور نمادین از «هلسپونت» (Hellespont) یا تنگه «داردانل» (Dardanelles) آغاز شد؛ جایی که نیزه‌ای به خاک آسیا پرتاب کرد تا ادعای خود را نشان دهد. سپس در «تروا» (Troy) به قهرمانش ادای احترام کرد تا پیوندی میان فتحش و سنت‌های قهرمانی برقرار کند.

کپی لینک

پیشروی اسکندر در آناتولی

اسکندر با سپاهی متشکل از حدود ۴۰,۰۰۰ نفر از مقدونیان و نیروهای متحد یونانی وارد آناتولی شد. این آغاز لشکرکشی جسورانه برای سرنگونی شاهنشاهی هخامنشی به فرماندهی داریوش سوم بود.

اولین نبرد مهم اسکندر با هخامنشیان در رودخانه «گرانیکوس» (Granicus)، واقع در ۱۰۰کیلومتری شمال شرقی تروا، رخ داد. نیروهای هخامنشی، به فرماندهی شهربان‌های محلی، شامل حدود ۱۵,۰۰۰ سواره‌نظام و ۱۶,۰۰۰ پیاده‌نظام بودند که بخش قابل توجهی از آنان را مزدوران یونانی تشکیل می‌دادند و موقعیت دفاعی مناسبی داشتند. سپاه اسکندر با استفاده از تاکتیک‌های برتر و سواره‌نظام نخبه مقدونی، حمله‌ای قاطع و تهاجمی انجام داد. نیروهای او خطوط پیاده‌نظام هخامنشی را شکستند و مزدوران را محاصره کردند و پیروزی بزرگی به دست آوردند که دروازه‌های آسیای صغیر را به روی مقدونی‌ها گشود. (europe)

پس از پیروزی در گرانیکوس، اسکندر به سرعت برای تثبیت کنترل خود بر بخش‌های غربی آسیای صغیر اقدام کرد. «سارد» (Sardis)، پایتخت ایالت لیدی، تسلیم اسکند شد و او توانست خزانه آن را به دست آورد که منبع مهمی برای تامین منابع مالی لشکرکشی بود. سپس اسکندر در امتداد ساحل پیشروی کرد و شهرهای یونانی را از کنترل هخامنشیان خارج کرد.

اسکندر، در جنوب آناتولی، تمامی بنادر مهم را برای جلوگیری از عملیات دریایی هخامنشیان فتح کرد

یکی از عملیات‌های مهم نظامی در این مرحله، محاصره شهر «هالیکارناسوس» (Halicarnassus)، شهری مستحکم در ایالت «کاریا» (Caria) در جنوب غرب آناتولی، بود. این محاصره به دلیل حضور نیروی دریایی هخامنشی در نزدیکی شهر و دفاع جانانه به فرماندهی مزدوری یونانی به نام «ممنون رودسی» (Memnon of Rhodes)، و شهربان ایرانی «اورونتوباتس» (Orontobates)، چالش‌برانگیز بود. پس از تلاشی طولانی، نیروهای اسکندر موفق شدند مدافعان را به فرار دریایی وادار کنند و بدین ترتیب، شهر ساحلی استراتژیک دیگری را به تصرف خود درآوردند و پایگاه‌های ناوگان هخامنشی را از بین بردند. (alexander-the-great.org)

از «هالیکارناسوس» در جنوب غرب آناتولی، اسکندر به پیشروی در داخل سرزمین و در امتداد ساحل ادامه داد، کنترل ایالت‌های «لیکیه» (Lycia) و «پامفیلیا» (Pamphylia)، در جنوب آناتولی، را به دست گرفت و تمامی بنادر مهم را برای جلوگیری از عملیات دریایی هخامنشیان فتح کرد.

جنگ‌های ایران باستان؛ حمله پادشاهی لیدی به قلمروی کوروش هخامنشی
حمله پادشاه لیدی به قلمروی هخامنشیان یکی از رویدادهای مهم تاریخ ایران باستان است که منجر به قدرت‌نمایی امپراتوری پارس در عرصه جهان شد.
رضا اردو
مطالعه '4
جنگ‌های ایران باستان؛ حمله پادشاهی لیدی به قلمروی کوروش هخامنشی

در شهر «گردیوم» (Gordium) در غرب آناتولی، اسکندر «گره گوردی» (Gordian Knot) را با شمشیر برید؛ گره‌ای که به گفته پیشگویان هر کسی آن را باز می‌کرد، می‌توانست بر تمام آسیا حکومت کند.

در تمام این مراحل اولیه، اسکندر ترکیبی از مهارت نظامی، استراتژی سیاسی و اعمال نمادین را به کار گرفت تا کنترل آناتولی را به دست گیرد. پیروزی‌های او در گرانیکوس و محاصره‌های بعدی، پایه‌های نفوذ عمیق‌تر به قلمرو هخامنشی را فراهم آورد و نشان داد که چگونه با نیرویی نسبتا کوچک اما بسیار کارآمد می‌توان در برابر امپراتوری بزرگی ایستاد.

کپی لینک

نبردهای ایسوس و گوگمل

نبردهای «ایسوس» (Issus) و «گوگمل» (Gaugamela) دو رویارویی سرنوشت‌ساز بودند که فتح شاهنشاهی هخامنشی به دست اسکندر را تثبیت کردند.

نبرد ایسوس که در نوامبر سال ۳۳۳ قبل از میلاد رخ داد، نخستین برخورد مستقیم بین اسکندر و داریوش سوم بود. پس از پیروزی اسکندر در رودخانه گرانیکوس، داریوش شخصا فرماندهی نیروهای خود را بر عهده گرفت و تلاش کرد با پیشروی از رود فرات، خطوط تامین تدارکات اسکندر را قطع کند. این نبرد در دشت باریکی در نزدیکی رود «پیناروس» (Pinarus) در جنوب آناتولی اتفاق افتاد؛ جایی که زمین محدودیت‌هایی برای برتری عددی سپاه هخامنشی ایجاد می‌کرد. منابع باستانی شمار نیروهای ایرانی را تا ۶۰۰,۰۰۰ نفر ذکر کرده‌اند؛ اما برآوردهای مدرن عدد کمتری را نشان می‌دهد.

اسکندر حدود ۳۷,۰۰۰ تا ۷۵,۰۰۰ سرباز داشت. با وجود برتری عددی هخامنشیان، نبوغ تاکتیکی اسکندر پیروز میدان شد. او حمله‌ای شدید با سواره‌نظام رهبری کرد که جناح چپ سپاه هخامنشی را در هم شکست و به مرکز، جایی که داریوش مستقر بود، فشار آورد. جنگی شدید در اطراف ارابه داریوش رخ داد. گرچه خود اسکندر زخمی شد، فشار نیروهای او باعث شد داریوش فرار و سپاه و خانواده‌اش را رها کند. سپاه هخامنشی که بدون فرمانده و دچار یاس شده بود، فروپاشید و پراکنده شد. این پیروزی نقطه عطفی بود که تسلط اسکندر بر منطقه را تثبیت و قدرت هخامنشیان را تضعیف کرد. (ebsco)

جنگ گوگمل، در نزدیکی موصل امروزی، نقطه پایان امپراتوری هخامنشی و آغاز فرمانروایی اسکندر بر امپراتوری وسیعی از یونان تا هند بود

دو سال بعد، در سال ۳۳۱ قبل از میلاد، نبرد گوگمل (که به نام نبرد اربلا نیز شناخته می‌شود) در دشت وسیعی نزدیک موصل امروزی در عراق رخ داد. این نبرد، رویارویی نهایی میان اسکندر و داریوش سوم بود. برخلاف ایسوس، زمین باز به نفع برتری عددی ایرانیان بود و داریوش سوم سپاهی عظیم شامل فیل‌ها و ارابه‌های جنگی را به میان آورد. با این حال، صفوف منظم پیاده‌نظام مقدونی و سواره‌نظام چابک او طرح تاکتیکی درخشانی اجرا کردند.

خطوط هخامنشی زیر فشار حمله مقدونیان شکست و داریوش بار دیگر فرار و سپاه خود را رها کرد. این شکست عملا به مقاومت هخامنشیان پایان داد و راه را برای اسکندر جهت تصرف بابل، شوش و در نهایت، تخت جمشید، پایتخت تشریفاتی هخامنشیان، باز کرد. گوگمل نقطه پایان امپراتوری هخامنشی و آغاز فرمانروایی اسکندر بر امپراتوری وسیعی از یونان تا هند بود. (britannica)

کپی لینک

فتح تخت جمشید به دست اسکندر

پس از پیروزی قاطع اسکندر در نبرد گوگمل، او در قلب شاهنشاهی هخامنشی پیشروی کرد. هدف بزرگ بعدی او، تخت جمشید، پایتخت تشریفاتی و نماد قدرت و ثروت هخامنشیان بود. مسیر رسیدن به تخت جمشید در تنگه‌های پارس، به شدت به دست آریوبرزن، شهربان ایرانی، دفاع می‌شد. مدافعان نزدیک بود که پیشروی اسکندر را متوقف کنند؛ اما مقدونیان سرانجام با شکست دادن آن‌ها، راه را به سوی تخت جمشید گشودند.

اسکندر در اوایل سال ۳۳۰ قبل از میلاد وارد تخت جمشید شد و خزانه عظیم شهر را تصاحب کرد. این غنیمت عظیم استقلال مالی او را از یونان تضمین کرد و امکان تامین هزینه لشکرکشی‌های بعدی را فراهم آورد. با وجود تسلیم شهر، اسکندر به سربازانش اجازه داد تا تخت جمشید را غارت کنند. در اقدامی نمایشی و بحث‌برانگیز، او دستور داد کاخ شاهی و بخش زیادی از شهر را به آتش بکشند. منابع باستانی درباره انگیزه‌های او اختلاف دارند؛ برخی آن را انتقامی برای ویرانی آتن توسط ایرانیان می‌دانند، برخی دیگر آن را ناشی از جشن و مستی یا اقدامی سیاسی قلمداد می‌کنند. این ویرانی، پایان نمادین شکوه امپراتوری هخامنشی بود. (worldhistory)

کپی لینک

لشکرکشی‌های اسکندر در شرق ایران

با ویرانی تخت جمشید، اسکندر به تعقیب داریوش سوم پرداخت که به سوی شرق گریخته بود تا حمایت جدیدی کسب کند. لشکرکشی‌های اسکندر در شرق ایران دشوار و همراه با چالش‌های نظامی و سیاسی بود. او از ماد، پارت، غرب افغانستان کنونی، جنوب شرق ایران و بلخ عبور کرد و مناطق وسیع و صعب‌العبور را پیمود.

اسکندر بی‌وقفه داریوش را دنبال کرد. سرانجام، «بسوس» (Bessus)، شهربان هخامنشی، در بلخ به داریوش خیانت کرد و وی را کشت. اسکندر با برگزاری مراسم تدفین شاهانه برای داریوش، خود را جانشین قانونی تخت هخامنشی اعلام کرد.

بسوس خود را شاه هخامنشیان خواند و رهبری مقاومت در شرق را بر عهده گرفت. اسکندر، در تعقیب بسوس، از کوه‌های هندوکش گذشت و سپاه او با سختی‌های فراوان روبه‌رو شد. بسوس سرانجام دستگیر، مجازات و به عنوان غاصب اعدام شد.

جنگ‌های ایران باستان؛ وقتی اسکندر به قلب امپراتوری هخامنشی زد
حمله اسکندر مقدونی به شاهنشاهی هخامنشی یکی از چشمگیرترین و سرنوشت‌سازترین لشکرکشی‌های نظامی در تاریخ باستان است.
جنگ‌های ایران باستان؛ وقتی اسکندر به قلب امپراتوری هخامنشی زد

لشکرکشی‌های شرقی اسکندر به مجموعه‌ای از محاصره‌ها و نبردهای دشوار با ساتراپ‌ها و قبایل محلی تبدیل شد. او شهرهای متعددی را بنیان گذاشت تا کنترل خود را تثبیت و تجارت و اداره منطقه را تسهیل کند. اسکندر با رکسانا، دختر یکی از اشراف بلخی، ازدواج کرد تا اتحاد سیاسی برقرار کند؛ با این حال، تلاش‌های او برای تحمیل فرهنگ و حکومت مقدونی موجب شورش‌هایی شد که سرکوب آن‌ها نیازمند اقدامات نظامی و کشتارهای بسیار بود.

کپی لینک

لشکرکشی اسکندر به هند

لشکرکشی اسکندر به هند در سال ۳۲۷ قبل از میلاد، پس از فتح امپراتوری هخامنشی آغاز شد و نشان‌دهنده تلاش بلندپروازانه او برای گسترش قلمرو خود به شمال غربی شبه‌قاره هند، به‌ویژه مناطق دره سند و پنجاب (پاکستان و هند امروزی) بود. در مراحل ابتدایی، او مناطقی مانند گندهارا و تاکسیلا را تصرف کرد که قبلا تحت کنترل هخامنشیان بود. بسیاری از جوامع محلی به صورت مسالمت‌آمیز تسلیم شدند؛ اما برخی قبایل مقاومت شدیدی انجام دادند که منجر به چندین درگیری نظامی برای تثبیت کنترل مقدونی‌ها شد.

مهم‌ترین و چالش‌برانگیزترین نبرد این لشکرکشی، نبرد «هیداسپس» (Hydaspes) در سال ۳۲۶ قبل از میلاد بود که در آن اسکندر با «پوروس» یا «پور»‌ (Porus)، پادشاه قلمرو «پوراوا» (Paurava)، روبه‌رو شد. پوروس سپاه بزرگی شامل فیل‌های جنگی، پیاده‌نظام، سواره‌نظام و ارابه‌های جنگی داشت که تهدیدی جدی برای نیروهای اسکندر محسوب می‌شد.

نبرد هیداسپس در کنار رود هیداسپس (رود جهلم امروزی) رخ داد و اسکندر با استفاده از تاکتیک‌های هوشمندانه مانند عبور غافلگیرانه از رودخانه و حملات جناحی، توانست مقاومت پوروس را بشکند. گرچه اسکندر پیروز شد، این نبرد برای سپاه او هزینه‌بر بود. به دلیل شجاعت و رهبری پوروس، اسکندر او را دوباره به عنوان شهربان منصوب کرد و حتی قلمرو بیشتری به او بخشید که نشان‌دهنده سیاست ادغام حکام محلی در نظام حکومتی او بود. (scientiatutorials)

هنگامی که سپاه اسکندر به رود هیفاسیس در هند رسید، سربازان خسته وی شورش و از ادامه پیشروی خودداری کردند

پس از پیروزی در هیداسپس، اسکندر به تصرف قلعه «آرنوس» (Aornos) پرداخت که تقریبا غیرقابل فتح بود. او سپس به سمت جنوب پنجاب و سند پیشروی کرد و قبایل بیشتری را در امتداد رود سند تحت سلطه خود درآورد. (thecollector)

هنگامی که سپاه اسکندر به رود «هیفاسیس» (Hyphasis) (رود بیاس امروزی) رسید، سربازان خسته از سال‌ها جنگ، دلتنگ خانه و نگران مواجهه با سپاه‌ بزرگ «ناندا» (Nanda) در شرق هند، شورش و از ادامه پیشروی خودداری کردند. پس از مشورت با فرماندهان، اسکندر ناچار شد به عقب بازگردد و این نقطه، مرز شرقی فتوحات او را مشخص کرد.

در بازگشت، نیروهای اسکندر از مسیرهای دشوار، از جمله صحرای گدروزیا (در بلوچستان کنونی) گذشتند و متحمل سختی‌های فراوان شدند تا در نهایت به بابل رسیدند.

کپی لینک

مرگ اسکندر

اسکندر در سال ۳۲۳ قبل از میلاد در بابل و در سن ۳۲سالگی درگذشت. علت مرگ او مشخص نیست و احتمالا از تب، مسمومیت یا بیماری‌های دیگر بوده است. مرگ ناگهانی او امپراتوری وسیعش را بدون جانشین قوی رها کرد و منجر به تقسیم آن میان سردارانش شد.

تاکنون درباره لشکرکشی اسکندر به شرق مطالعه کرده بود؟ نظرتان راجع به شکست امپراتوری هخامنشی از اسکندر چیست؟ دیدگاه خود را با ما و دیگر همراهان کجارو در میان بگذارید.

منبع عکس کاور: Warfare History Network، عکاس: نامشخص

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات