زندگینامه استاد شهریار | بیوگرافی + اشعار و علت مرگ


شهریار شاعر بلند آوازه معاصر است که اکثر غرلهای او موضوعات عاشقانه، جدایی از یار و مذهبی را در بر میگیرند.
«شهریار» عموما با شعر مشهور «علی ای همای رحمت» شناخته میشود. شاعری اهل تبریز که اشعار او غم عجیبی را در خود جای دادهاند. او در دوران تحصیل خود در رشته پزشکی، عاشق دختری به نام ثریا شد؛ اما دست روزگار آنها را از هم جدا کرد و این اتفاق مسیر زندگی وی را تغییر داد.
همه چیز درباره استاد شهریار:
شهریار کیست؟
شهریار شاعر معاصر ایرانی اهل تبریز است که در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در تبریز به دنیا آمد و در شهریور ۱۳۶۷ در تهران، چشم از جهان فروبست. او در کارنامه هنری خود اشعاری در قالبهای مختلف قصیده، مثنوی و... دارد، اما شهرت او بهخاطر دیوان چهار جلدی غزلیات فارسی و منظومه حیدر بابا سلام به زبان ترکی آذری است.
به پاس بزرگداشت و زنده نگه داشتن یاد و خاطره این شاعر بلندآوازه، سالروز درگذشت او، روز ۲۷ شهریور را روز «شعر و ادب فارسی» نام نهادهاند.
زندگینامه شهریار
منبع: خبرگزاری تسنیم
محمد حسین بهجت تبریزی، متخلص به شهریار، در تاریخ ۱۱ دی ۱۲۸۵ در تبریز به دنیا آمد. «پدر او حاج میرآقا خشکنابی» وکالت میکرد و به ادبیات علاقهمند بود. مادر او، «خانم ننه» نیز زنی خانهدار بود. او در خانوادهای پرجمعیت با هفت خواهر و پنج برادر بزرگ شد.
تحصیلات شهریار
شهریار در مکتبخانه تبریز شروع به تحصیل کرد و با قرائت قرآن، گلستان سعدی و دیوان حافظ کمکم به دنیای ادبیات و شعر علاقهمند شد. او دوران دبستان را در مدرسه متحده سپری کرد و سیکل خود را از مدرسه فردوسی تبریز گرفت. در سال ۱۳۰۰ عازم تهران شد و پس از به پایان رساندن تحصیلات متوسطه در مدرسه دارالفنون، در سال ۱۳۰۳ به مدرسه طب راه پیدا کرد.
عاشقی شهریار
او در اوایل دوران تحصیل خود در مدرسه طب، دلباخته دختری به نام «ثریا» شد که فرزند عبدالله امیرطهماسبی، فرمانده گارد احمد شاه قاجار بود و رابطه عاشقانهای با وی آغاز کرد؛ اما در این راه از رقیب عشقی خود، «چراغعلی سالار حشمت» که پسر عموی رضا شاه بود، شکست خورد و چراغعلی، ثریا را به عقد خود درآورد.
شهریار با شنیدن این خبر از شدت ناراحتی قید تحصیل در مدرسه طب را زد و در سال ۱۳۱۰ بههمراه «کمال الملک»، نقاش مشهور ایرانی به نیشابور رفت و در این شهر کارمند سازمان اسناد شد.
در اواخر سال ۱۳۱۴ بهدلیل بیماری به تهران بازگشت و در این سفر دوباره ثریا را ملاقات کرد. ثریا برای عیادت از محمد حسین به بیمارستان رفت و در این ملاقات بود که شهریار این شعر مشهور را سرود:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا
شهریار پس از پایان دوران درمان در تهران ماند، اما دیگر هیچگونه ارتباطی با ثریا نداشت و به استخدام بانک کشاورزی درآمد. شهریار این ناکامی در رسیدن به محبوبش را موهبت و پلی برای رسیدن به عشق حقیقی و معنوی خداوند میدانست.
طبق اسناد موجود، در سال ۱۳۴۸ ثریا دو نامه برای شهریار ارسال کرد و او در جواب آن نامهها، غزلهای معروف خود را فرستاد. امروزه هیچ تصویری از معشوقه شهریار در دسترس نیست.
ازدواج و تشکیل خانواده شهریار
منبع: نمناک
شهریار در سال ۱۳۳۲، بعد از ۳۲ سال به زادگاهش تبریز بازگشت و مردم تبریز از این شاعر بلند آوازه استقبال پرشوری کردند. پس از یک سال اقامت در تبریز، در سن ۴۸ سالگی تصمیم به ازدواج گرفت. انتخاب او «عزیزه عبدالخلقی» نوه دختر عمهاش بود. عزیزه خانم که معلم بود، با به دنیا آمدن اولین فرزند، شغلش را ترک و به خانه داری پرداخت؛ حاصل این ازدواج دو دختر به نامهای شهرزاد و مریم و پسری به نام هادی بود.
خصوصیات برجسته اخلاقی شهریار
در خصوصیات اخلاقی شهریار جنبههای معنوی و مذهبی بهوضوح مشاهده میشد. او روحیه حساس و لطیفی داشت و به فروتنی و تواضع مشهور بود. روح شهریار با هنر عجین بود و علاوه بر شعر، در موسیقی و خطاطی نیز دستی داشت. او در جوانی یکی از نوازندههای بنام سه تار بود و در این زمینه چنان تبحری داشت که اشک استادش ابوالحسن صبا را جاری میکرد؛ اما پس از مدتی نوازندگی سه تار را هم رها کرد.
داستان تخلص شهریار
محمد حسین بهجت تبریزی پس از مهاجرت به تهران در سال ۱۳۰۰ تخلص شیوا را برای خود انتخاب کرده بود؛ اما تصمیم گرفت تخلص جدیدی برای خود برگزیند و بهدلیل ارادات خاصی که به حافظ داشت، دو بار از دیوان غزلیات حافظ تفال زد و هر دو بار کلمه شهریار آمد. ازاینرو این تخلص را برای خود برگزید.
غم غریبی و محنت چو بر نمیتابم
روم به شهر خود و شهریار خود باشم
دوا عمر او ز ملک او بخواه ز لطف حق حافظ
که چرخ این سکه دولت به نام شهریار زدند
آثار شهریار
منبع: خبرگزاری مهر
اولین کتاب شعر او در سال ۱۳۰۸ با مقدمه اساتیدی همچون بهار، سعید نفیسی، پژمان بختیاری و آخرین کتاب شعر او در سال ۱۳۶۹ منتشر شد. این کتاب سومین جلد دیوان اشعار منتشر نشده او در ۵۰۰ صفحه بود.
دیوان اشعار شهریار شامل ۱۲۰ هزار شعر سنتی و ۱۵ منظومه و شعر آزاد در قالب نو است. شهریار در سرودن انواع قالبهای شعری مانند قصیده، مثنوی و... تبحر داشت؛ اما بیشتر شهرت او به خاطر سرودههایی در قالب غزل است.
منظومه حیدر بابا
منبع: فیدیبو
وقتی که شهریار اشعار خود را برای مادرش به زبان فارسی خواند، مادرش از او خواست که اشعارش را به زبان ترکی هم بنویسید تا او نیز متوجه اشعار پسرش شود؛ بنابراین شهریار تصمیم میگیرد به زبان مادریش شعر بسراید و بهاین ترتیب یکی از منظومههای بینظیر زبان ترکی آذری به نام «حیدر بابا سلام» متولد میشود.
شهریار برای سرودن منظومه حیدربابا از ادبیات ملی آذربایجان بهره برده و شور، عشق و علاقه خود را به مردم آذربایجان در آن به تصویر کشیده است. «هاژاک» آهنگساز مشهور لهستانی نیز برای اشعار شهریار آهنگهای ماندگاری ساخته است.
آرامگاه شهریار کجاست؟
شهریار در سن ۸۱ سالگی بهخاطر بیماری ریوی به بستر بیماری افتاد. رئیسجمهوری وقت دستور داد که او را برای معالجه و درمان به تهران منتقل کنند و مدتی در بیمارستان مهر تهران بستری شد.
شهریار سر انجام در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ در سن ۸۳ سالگی درگذشت و در مقبره الشعرای تبریز در کنار سایر هنرمندان و شاعران تبریزی به خاک سپرده شد. مقبره الشعرا یکی از آرامگاههای تاریخی تبریز است که در محله سرخاب، پیرامون تکیه حیدر در تقاطع خیابانهای ثقه الاسلام و عارف شهر تبریزی و در ضلع شرقی بقعه سید حمزه، مقبره قائم مقام و ملا باشی قرار دارد.
اشعار شهریار
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحب نظرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم
دیدگاه