در قصر دارالامان کابل چه میگذرد؟
«جاش کاهیل» (Josh Cahil) یک وبلاگ نویس سفر و گردشگری است. او در رابطه با خطوط هوایی یا سفرهای پیادهاش به کشورهای شرقی مینویسد. او در پکنچین زندگی میکند و وبلاگش، یکی از پر خواننده ترینها است. آنچه در ادمه میخوانید، شرح بازدید قصر «دارالامان» و بخشی از سفرنامه او به کابل از زبان خودش است:
خرابه های قصر «دارالامان»، گواهی است بر ازهمپاشی کابل و افغانستان طی سی دهه جنگ. دارالامان در اصل در سال ۱۹۲۰ و به عنوان ساختمان مجلس «شاه امان الله خان» ساخته شد که مایل به انجام اصلاحات جدی در افغانستان بود. اما مانند بسیاری دیگر از اتفاقات خوب در تاریخ اخیر افغانستان، این اصلاحات هم با مخالفت اسلامگرایان افراطی مواجه شد.
به رغم اینکه معنای تحتاللفظی «دارالامان»، «محل صلح» است، به شکل خندهداری این ساختمان تبدیل به «وزارت دفاع» افغانستان شد. خرابیهایی که در این ساختمان بهوجود آمده است، نه توسط کمونیستهایی ایجاد شده که در حال جنگ داخلی بودند و نه توسط حملات روسها. بلکه این بنا توسط مجاهدینی تخریب شده است که در سال ۱۹۸۰ موفق به شکست قوای روس شده بودند.
این قصر که در اطراف شهر کابل قرار دارد به عنوان «زمین زخمی» معروف است. این بنا که در اثر جنگ ویران شده است، شاخصترین و در عین حال محزونترین بنای افغانستان است که تنها یک نگاه به آن، راوی صدها سال تاریخ این مملکت خواهد بود.
بازدید از قصر برای عموم آزاد نیست و با توجه به بافت فرسوده و تخریب شدهی آن، ممکن است جایی بسیار خطرناک باشد. اما به شدت علاقه داشتم داخل قصر را ببینم و حتی در طول مسیری که به سمت قصر میراندیم، با این امید که نگهبانان به من اجازهی ورود بدهند، دوربینم را آماده کرده بودم.
کمی بعد، درست روبهروی قصر ایستاده بودم و به این میاندیشیدم آنچه که باید یک اثر برجستهی معماری باشد، امروز یک مخروبهی باشکوه است. با اینوجود، هنوز سرشار از اعجاز بود و من از حیرت، یارای سخن گفتن نداشتم. خورشید رو به غروب بود و رنگ بنا از خاکستری، به زرد و نارنجی فوقالعادهای میگرایید.
به چند سرباز افغانی که کنار سیمهای خاردار ایستاده بودند نزدیک شدم. پیام سادهای بود؛ میخواستم وارد قصر شوم! و خوشحالم که در افغانستان میشد با کمی پول این مساله را حل کرد.
دارالامان توسط «والتر هارتن» (Walter Harten) و تیمی از ۲۲ معمار آلمانی ساخته شده است. قطعا آنچه که آنها هشتاد سال پیش ساخته بودند، آنچیزی نبود که من در سال ۲۰۱۵ میدیدم. تصور میکردم که این قصر در آن سالها چهقدر زیبا بوده است؛ زمانیکه وزرا به آن رفت و آمد داشتند و در سالن رقص آن، سیگارهای پیاپی روشن و خاموش میشد.
در ویرانههای قصر، لابهلای خاک و خرابه و گرافیتیهایی که روی دیوارهای نیمهخراب کشیده شده بودند، قدم میزدم و آنچه که میدیدم، جای گلوله، دیوارهای تخریب شده و هر از چند گاهی، سربازی بود که وظیفه پاسبانی از بنا را بر عهده داشت و از میان راهروهای قصر با خجالت و ادب تذکر میداد که مراقب پلهها یا طاقهای شکستهی بالای سرمان باشیم. غافلکیرکننده و کمی هم غیر واقعی بود، اما بود!
فکر کنم میتوانید جو شفاف و روشنی را تصور کنید که قصر در آن بنا شده بود. چه کسانی در این قصر جان خود را از دست داده بودند، حس میکردم روحشان در رفت و آمد است و خب طبیعی بود که جرات نکنم شب یا تنها وارد این مکان شوم. خیلی ترسناک بود!
در سال ۲۰۰۵، برنامههایی برای مرمت این بنا وجود داشت تا دوباره تبدیل به ساختمان پارلمان افغانستان شود. اما این امر مستلزم داشتن دستکم ۶۰ میلیون دلار بودجه بود. البته برنامههایی برای تامین مالی این کار ایجاد شده بود اما هیچیک از پروژهها درآمد چندانی نداشت و این بنا همچنان مخروبه مانده است. حالا به چه دردی میخورد؟ هیچکس نمیداند.
به رغم وجود سوراخهای ناشی از گلوله در دیوارها، بنای شاخص و فوقالعادهی دیگری هم در کابل قرار دارد که «قصر تاجبیگ» نام دارد. این ساختمان در اصل برای اقامت خاندان سلطنتی در دوران پادشاهی این کشور ساخته شده بود که در حال حاضر به ارتش تعلق دارد و دسترسی به آن برای عموم امکانپذیر نیست.
«قصر تاجبیگ» نیز در جنگهای داخلی به شدت تخریب شده است و شرایطی شبیه به شرایط «دارالامان» دارد. در ماه دسامبر سال ۱۹۷۹، قوای روس بهطور ویژه به قصر حمله کرده و «حفیظالله امین»، نخستوزیر افغانستان را به قتل رساندند.
۳۵ سال جنگ! کسانی در افغانستان زندگی میکنند که چیزی جز خشونت، گلوله و افراطیگری را تجربه نکردهاند. آیا این زندگی شایستهای است؟ آیا این کشور روی صلح را خواهد دید؟ آیا امیدی هست که افغانستان تبدیل به سرزمینی شود که کودکانش در صلح و ارامش پرورش یابند و همه به یکدیگر احترام بگذارند؟
«قصر دارالامان»، میراثی است مخروبه که جنگ، جنایت و رنج آن را از بین برده است؛ شاید سرنوشت ساختمان جدید پارلمان که در حال ساخت و رو به اتمام است هم روزی همین باشد.
شاید این یک نشانهی امید برای مردم افغان باشد که گذشتهاش را، با اینکه گذشته و قدیمی است، هرگز از یاد نمیبرد. هر روز که سیاستمداران در ساختمان پارلمان جدید شروع به کار میکنند، گذشتهی خود و کشورشان را میبینند و انگیرهای برای ادامه مییابند.
در زندگی آیندهی افغانستان، خون و ترس جایی ندارد، بلکه آینده این کشور، آیندهی اصلاح، تغییر، تحصیل و جامعهای آرام و در صلح خواهد بود.