احمد شاه مسعود ، پاسدار زبان فارسی در آشفتگی های افغانستان

مینا رهبری
مینا رهبری پنجشنبه، ۱۱ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۰۰
احمد شاه مسعود ، پاسدار زبان فارسی در آشفتگی های افغانستان

نام احمد شاه مسعود با نام افغانستان عجین شده است. ۱۱ شهریور زادروز این بزرگ‌مرد اهل علم و ادب است. وی برای حفظ هویت ملی و فرهنگ فارسی یک‌ تنه در مقابل تمامی دشمنان خارجی و گروه‌ تروریستی طالبان ایستاد و در این راه نیز ترور شد. با کجارو همراه باشید تا در زادروز وی، نگاه مختصری به زندگی و تلاش‌های او در راه حفظ فرهنگ و ادب فارسی بیندازیم.

جغرافیای فرهنگی ایران عزیز بسیار گسترده است، زیرا در قرن‌های گذشته بسیاری از کشورهای فعلی جز جغرافیای ایران بودند و بعدها طی جنگ‌ها و توطئه‌های استعمارگران از ایران جدا شدند. با این حال هنوز هم برخی از فرهنگ‌های ایرانی و زبان فارسی جز اشتراکات ایران و این کشورها است. افغانستان که در مجاورت خراسان و مدفن فردوسی، نگهدارنده‌ی زبان فارسی، قرار دارد یکی از این کشورها است. این کشور در طول تاریخ فراز و نشیب‌های زیادی به خود دیده و همواره مورد حمله‌ی استعمارگران متجاوز بوده است. ابتدا در قرن نوزدهم، انگلیس این کشور را به استعمار خود درآورد و بعد از آن روس‌ها (شوروی سابق) به این کشور لشگرکشی کردند. در عصر حاضر نیز، بعد از حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر ، آمریکایی‌ها به بهانه‌ی مبارزه با طالبان به این کشور پا گذاشتند. 

در این آشفته بازار افغانستان بسیاری از مردم آن به خاک و خون کشیده شدند، برخی از کشور گریختند و برخی نیز با شجاعت تمام به پاسداری از کشور و ملت و فرهنگ خود پرداختند. یکی از این مبارزان، «احمد شاه مسعود» بود. وی که فردی بسیار فرهیخته، جهادی و اهل علم بود، در ۱۱ شهریور سال ۱۳۳۲ در پنجشیر افغانستان متولد شد و از همان دوران نوجوانی درگیر مبارزات و آزادی خواهی ملت خود بود. وی پس از اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ، دسته‌های منظم چریکی را در دره‌ی پنجشیر تشکیل داد. احمد شاه نقش بسیار کلیدی در بیرون راندن روس‌ها از افغانستان داشت، اما مدت کوتاهی بعد از جشن آزادی، اختلافات داخلی دامن گرفت. ظهور طالبان به خرمن این اختلافات آتش زد و جنگ داخلی در افغانستان شروع شد. در این بین احمد شاه مسعود تنها جریان مقاومت ضد طالبان بود. ایران، هند و روسیه از احمد شاه حمایت می‌کردند و آمریکا، امارات و عربستان حامیان طالبان بودند و از طریق پاکستان به آن‌ها سلاح می‌رساندند. او با تمام سختی‌ها راضی به آشتی و مصالحه با طالبان نشد و یک تنه مقابل توطئه‌های غرب و دخالت‌های پاکستان ایستاد تا استقلال، عزت و فرهنگ پارسی را با جان و دل حفظ کند.

احمد شاه مسعود رهبر افغانی

محمدحسین جعفریان، روزنامه‌نگار و مستندساز ایرانی، برای تهیه‌ی مستند از مبارزات احمد شاه با طالبان به افغانستان رفته بود. وی در مصاحبه با ماهنامه‌ی مهر نو می‌گوید:

زمانی که مستند مسعود را می‌ساختم، خیلی با احمد شاه مسعود مانوس شده بودم. چند جلسه‌ی طولانی در حوزه‌های مختلف با این آدم گپ زدم. یادم هست زمانی که در افغانستان درگیری بود، مثلث تهران، دهلی و مسکو از احمد شاه مسعود حمایت می‌کرد و امارات، عربستان و آمریکا از طالبان. مسعود می‌گفت بچه‌های ما دارند کلمه‌های فارسی را از یاد می‌برند.

یادم می‌آید نیروهای مسعود می‌خواستند فرودگاهی را بگیرند. مسعود روی تپه‌ای نیروها را فرماندهی می‌کرد و دستور آتش می‌داد. من هم از این صحنه‌ها فیلم می‌گرفتم. بعد رفتیم داخل چادر که صبحانه بخوریم. بحثی بین ما درگرفت درباره‌ی شعر. بحث بالا گرفت. کتاب شعری دست من بود. او خیلی از شعر نو خوشش نمی‌آمد. مسعود می‌گفت بچه‌های ما دارند کلمه‌های فارسی را از یاد می‌برند، چون این جنگ هم خیلی جدی بود فرمانده‌هانش آمدند که گزارش جنگ را بدهند، جرأت نمی‌کردند نزدیک شوند. منتظر بودند بحث تمام شود. دائم به من چشم غره می‌رفتند، اما مسعود همین طور ادامه می‌داد. مشاوری به نام «ملاقربان» داشت که پیش آمد و گفت بسیار ببخشید آمر صاحب حالا گپ عملیات است، نه ادبیات! مسعود گفت ملا صاحب آبروی ما را پیش این مرد جورنالیست ایرانی بردی، کل این عملیات از خاطر همین ادبیات است!

احمد شاه مسعود رهبر افغانی

احمد شاه مسعود در ۱۸ شهریور سال ۱۳۸۰، مصادف با ۹ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، بر اثر انفجار انتحاری دو تروریست که خود را خبرنگار معرفی کرده‌ بودند، در خواجه بهاالدین ولایت تخار افغانستان ترور شد. بسیاری از تحلیل‌گران سیاسی، ترور او را بی‌ربط با حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر نمی‌دانند.

خانواده‌ی وی پس از ترور او به تاجیکستان و سپس به ایران آمدند. احمد مسعود، فرزند احمد شاه مسعود، در مصاحبه با سایت «تریبون» از خاطرات خود با پدر و عشق و علاقه‌ی او به زبان فارسی و پاسداری از این زبان شیرین می‌گوید:

خوب به یاد دارم که در کودکی به‌شدت از ادبیات تنفر داشتم، کتاب داستان زیاد می‌خواندم، ولی شعر و کتب ادبی را اصلا دوست نداشتم. شعر برایم چیزی بی‌مفهوم و بیهوده می‌کرد تا اینکه روزی از روزهای زمستانی که مکتب ما در افغانستان تعطیل بود پدر، من را بیکار یافت. گفت چرا کتابی نمی‌خوانی؟ گفتم کل کتاب‌های قصه را خوانده‌ام، چیزی نیست. واقعا هم همین طور بود. کتاب‌های پدرم اکثرا برای بزرگسالان بود و برای کودکی چون من جذابیت نداشت و شعر هم که برایم بی‌مفهوم بود. پدرم گفت با من بیا. با هم به کتابخانه‌ی او رفتیم و کتابی نسبتا قطور (البته برای من در آن زمان) از قفسه‌ی کتاب‌های خود بیرون آورد. رو به من کرد و گفت سعدی را می‌شناسی؟ گفتم چیزهایی شنیده‌ام. گفت چه چیزی؟ گفتم معلم‌مان گفت که شاعر بوده. گفت شعری از او برایم بخوان. گفتم بلد نیستم. با اخم نگاهی به من کرد! گفت از این به بعد باید یاد بگیری، من به تو یاد می‌دهم.

قبلا پدرم هیچگاه فرصت نداشت که به من در درس‌هایم کمک کند یا به من ادبیات بیاموزاند. متاسفانه در زمان آرامش دولت مجاهدین در کابل، کودک خردسالی بودم، بعد هم که جنگ‌های داخلی و شروع جنگ طالبان با پدرم امان نداد که به تعلیم و تربیت من چندان توجه کند. اگرچه همیشه از ایران برای من کتاب‌های قصه برای کودکان سفارش می‌داد که بزرگ‌ترین کمک به زبان پارسی من بود. وقتی بسته‌ی کتاب‌ها می‌رسید، آن روز بهترین روز زندگی من بود. نشستیم و پدر کتاب گلستان را باز کرد. از دیباچه گذشت و باب اول، باب پادشاهان را شروع به کار کردن با من کرد. اول گفت بخوان. بسیار به‌سختی و با مشکلات خواندم. بعد خود ایشان با آن صدای زیبایشان حکایت اول از باب اول را برایم خواند. هنوز هروقت حافظ یا سعدی می‌خوانم صدای ایشان در گوشم هست و با صدای ایشان می‌خوانم. حکایت اول را با ایشان کار کردم. گفت فردا شب از تو خواهم پرسید. تمام روز کوشش کردم که خوب بخوانم. وقتی فردا شب حکایت اول را برایشان خواندم تبسمی کردند. تبسمی که بهترین هدیه‌ی زندگی من بوده و هست و خواهد بود. بعد دیوان حافظ نیز به کارهای ما اضافه شد. تبسم توام با تشویق پدر دریچه‌های قلب من به روی ادبیات پارسی را باز کرد و ادبیات پارسی با طنین صدای پدر برای همیشه در قلب من نشست. متاسفانه از حکایت دهم و شعر ترک شیرازی پیش‌تر نرفته بودیم که آن دو تروریست عرب صدای ادبیات پارسی مرا برای همیشه از من گرفتند. حال روزی نیست که با غزلی از حافظ سپری نکنم و شبی نیست شعری روح مرا نوازش نکند.

احمد شاه مسعود با دلی سرشار از عشق به وطن، فرهنگ و ادبیات فارسی برای استقلال و حفظ هویت پارسی خود جنگید و به نماد استقلال افغانستان تبدیل شد. ریسمان فرهنگ، هنر و زبان فارسی میان ملت‌های فارس زبان ناگسستنی است و افرادی مانند احمد شاه همواره پاسدار این میراث گران‌قدر هستند.

مطالب مرتبط:

دیدگاه