معنی ضرب المثل فارسی؛ نه شیر شتر، نه دیدار عرب
تاریخچه ضربالمثل نه شیر شتر، نه دیدار عرب
از زبان قدیمیها اینگونه نقل شده است که یک خانوادهی عرب زبان تعدادی گوسفند داشتند و روزی تصمیم میگیرند آنها را برای چرا، به صحرا ببرند. این خانواده هنگامی که به صحرا رسیدند، برای استراحت چادر میزنند و هنگام شب در کاسهای کمی شیر شتر میریزند و زیر حصین قرار می دهند.
در آن نزدیکی ماری زندگی میکرد و آن شب خیلی گرسنه بود. بوی شیر شتر به مشام مار رسید و او به سمت کاسه آمد و تمام شیر شتر را خورد و رفت. اما چند دقیقهی بعد با خود یک عدد دانهی اشرفی آورد و داخل کاسه قرار داد.
فردای آن روز یکی از اعضای خانوادهی عرب قصد خوردن شیر کرد و وقتی کاسه را از زیر حصین بیرون آورد چشمانش به آن دانه ی اشرفی افتاد و بسیار خوشحال شد و به پدر و مادرش هم نشان داد.
آنها خیلی خوشحال شدند و با خود گفتند که باز هم کاسهی شیر در زیر حصین قرار میدهیم و صاحب اشرفی میشویم.
مار گرسنه باز هم به سراغ شیر شتر آمد و هنگامی که آن را میل کرد، به جایش دانهی اشرفی گذاشت و رفت و هر بار خانوادهی عرب زبان بسیار شادمان میشدند.
پدر این خانواده فکری به ذهنش رسید و تصمیم گرفت خود را به خواب بزند و شخصی که اشرفی داخل کاسهی شیر قرار میدهد را دستگیر کند و تمام اشرفیهایش را تصاحب کند. سپس به کمین نشست.
بعد از چند ساعت آن مار آمد و مرد عرب متوجه او شد. تبر را برداشت و همین که خواست سر او را قطع کند دمش را را اشتباهی قطع کرد. مار از دست مرد عرب فرار کرد و رفت. اما بعد از چند دقیقه که همه ی خانواده عرب زبان به خواب رفته بودند، آمد و فرزند آنها را نیش زد.
فردای آن شب، خانوادهی عرب از خواب بلند شدند و متوجه شدند که فرندشان را مار نیش زده است. پس از گریه و زاری او را به خاک سپردند و از صحرا رفتند.
ماهها بعد خشک سالی بسیار بدی اکثر گاو و گوسفندان مرد عرب را نابود کرد و آنها مجبور شدند به صحرا بازگردند و به امید بدست آوردن اشرفی در آنجا بمانند.
سپس به صحرا بازگشتند و مانند قدیم شیر شتر را داخل ظرف ریخته و منتظر ماندند.
بعد از مدتی آن مار آمد اما لب به شیر نزد و گفت: من همان کسی هستم که برایت اشرفی میآوردم. تو را که میبینم یاد دمم میفتم که قطع کردی. بعد گفت: نه شیر شتر، نه دیدار عرب
از آن زمان به بعد این صخن رفتهرفته به صورت ضربالمثل در آمد.