حسین بن منصور حلاج؛ شهید راه حقیقت و عشق

زهرا  آذرنیوش
زهرا آذرنیوش سه شنبه، ۲۰ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۰۲
حسین بن منصور حلاج؛ شهید راه حقیقت و عشق

حسین بن منصور حلاج، عارف، شاعر و صوفی ایرانی-عراقی سده سوم هجری قمری که با شطحیات خود شهرت یافت، به اتهام کفر در بغداد اعدام شد.

حسین بن منصور حلاج، عارف، شاعر و صوفی بزرگ قرن سوم هجری قمری است که درباره عقاید و آرای او اختلاف نظر بسیار وجود دارد. برخی عرفا حلاج را عارفی بزرگ و والامقام توصیف کرده‌اند و بعضی دیگر او را عارفی مرتد و زندیق می‌دانند. او آثار بسیاری داشت که آن‌ها را به دستور خلیفه عباسی از بین بردند و اکنون تعداد کمی از مکتوبات او به‌جای مانده که مهم‌ترین آن‌ها کتاب الطواسین است. تعداد کم این آثار، شناخت جامع شخصیت و عقاید حلاج توسط محققان را با دشواری روبه‌رو می‌کند.

حسین بن منصور حلاج به‌علت تفسیر ناصحیح از گفتارش مورد تکفیر قضات و فقهای بغداد قرار گرفت و در عهد خلافت مقتدر عباسی، به دار آویخته و مثله شد.

آنچه باید درباره حسین بن منصور حلاج بدانید:

حسین بن منصور حلاج که بود؟

حسین بن منصور حلاج که بود؟

منبع عکس: digikala.com

حسین بن منصور حلاج، شاعر و عارف قرن سوم هجری قمری، پرآوازه‌ترین عارف و صوفی جهان اسلام است که شرح احوال او از سده‌های نخستین مورد توجه بسیاری از تذکره‌نویسان و مورخان قرار گرفت. شخصیت پیچیده حلاج، غلبه شور عرفانی بر احوالاتش، به‌علاوه گزارش‌های آشفته و متناقض درباره او و اوضاع نابسامان اجتماعی-سیاسی دوره حیات وی، داوری درباره شخصیت حلاج را دشوار و حتی غیرممکن می‌کند.

منابعی که به شرح احوال حسین بن منصور حلاج پرداخته‌اند، به دو دسته منابع صوفیانه و منابع تاریخی تقسیم می‌شوند. منابع صوفیانه جایگاه عرفانی او را مورد توجه قرار داده‌اند و با ستایش مقام و شان بلندمرتبه حلاج، از سخنانش تفسیرهای عرفانی ارائه می‌کنند و گفته‌هایش را برخاسته از غلبه حال عرفانی بر وی می‌دانند. منابع تاریخی که حاصل تحقیقات مورخان و سیره‌نگاران هستند، حلاج را عارفی حیله‌گر، اهل سحر، زندیق و مخالف قرآن کریم معرفی کرده‌اند.

 شخصیت پیچیده و چندبعدی حلاج سبب برداشت‌های ناصحیح از گفتار او می‌شد 

مطالعه شرح حال و آثار حسین بن منصور حلاج نشان می‌دهد که او به‌علت مطالعات گوناگون و غور در گفتار و احوال متنوع، شخصیتی چندبعدی داشت و از علم خود استفاده‌های گوناگون می‌کرد. برخی اوقات پیچیدگی رفتار او به حدی بود که نه‌تنها غیرصوفیان، بلکه حتی عرفای بزرگ نیز درباره او دچار تردید می‌شدند و قدرت شناخت وی را نداشتند. این پیچیدگی‌های حالات حلاج، عدم درک گفتار و رفتار او، همچنین برداشت‌های ناصحیح از نظریات وی به‌ویژه در بیان «انا‌الحق»، سبب شد وی را به ارتداد متهم کنند و به چوبه دار بسپارند.

عطار نیشابوری به‌علت جد و جهد بسیار، کرامات و ریاضت‌های عجیب و همت والای حلاج، او را ستایش می‌کرد و هجویری با تبرئه شخصیت او، به‌علت عدم غلبه بر حال عرفانی خود، گفتار او را شایسته اقتدا نمی‌دانست.

حلاج از اولین صوفیانی بود که توجه پژوهشگران غربی را به خود جلب کرد. انگیزه تحقیق در آثار کم‌نظیر او، راهگشای آن‌ها شد و لوئی ماسینیون (Louis Massignon) کتاب «مصائب حسین بن منصور حلاج» را به‌عنوان مهم‌ترین اثر خود به نگارش درآورد. وی همچنین کتاب «طواسین» و «دیوان حلاج» را نیز تصحیح و منتشر کرد. هانری کربن (Henry Corbin) و روژه آرنالدز (Roger Arnaldez) نیز در کتاب‌های «تاریخ فلسفه اسلامی» و «مذهب حلاج» به شخصیت او پرداخته‌اند.

زندگی‌نامه حسین بن منصور حلاج

حسین منصور حلاج در زندگی

منبع عکس: andishkaran.com

حسین بن منصور حلاج در سال ۲۴۴ هجری قمری در شهر «بیضا» در استان فارس به دنیا آمد؛ اما از کودکی به‌همراه خانواده به «واسط» در عراق رفت و در آنجا بزرگ شد. نام پدر او منصور بود و به شغل پنبه‌زنی اشتغال داشت. حسین شغل حلاجی را از پدر آموخت و در سفر به نقاط مختلف برای تبلیغ عقاید خود، از این راه روزگار می‌گذراند.

با گذشت زمان، نام حقیقی حسین تحت‌الشعاع لقب او قرار گرفت و مجازا به نام پدرش به «منصور حلاج» شهرت یافت. درباره شهرت حسین به حلاج سه قول مشهور وجود دارد. برخی عقیده دارند حلاجی شغل خانوادگی وی بود و از این جهت به این لقب شهرت یافت. عده‌ای دیگر معتقدند لقب «حلاج‌الاسرار» را اولین بار مردم خوزستان به‌علت اطلاع او از افکار مخاطبان، به او دادند و با گذر زمان به حلاج تبدیل شد. بعضی دیگر نیز این لقب را به‌علت کرامتی می‌دانند که در دکان یکی از دوستانش از وی دیدند.

لقب حلاج‌الاسرار را مردم خوزستان به سبب علم حلاج بر افکار مخاطب به او دادند

داستان این است که حلاج در شهر واسط، یکی از دوستانش را که شغل پنبه‌زنی داشت پی کاری فرستاد و برای اینکه وقت او گرفته نشود و کارش انجام شود، در دکان او با انگشت به پنبه‌ها اشاره کرد و پنبه‌ها حلاجی شدند. به این مناسبت او را حلاج نامیدند. 

حسین بن منصور حلاج اهل بیضا فارس بود؛ اما چون از کودکی به واسط رفت و در آنجا بزرگ شد، زبان فارسی را نمی‌دانست و به عربی صحبت می‌کرد. نوجوانی حسین در بین مردم واسط سپری شد که اکثر آن‌ها مذهب سنی حنبلی داشتند. او در سن ۱۲ سالگی حافظ قرآن شد و در ۱۶ سالگی تحصیلات مقدماتی خود را به سنت حنبلی‌ها به پایان رساند؛ سپس به اهواز رفت و به حلقه درس سهل بن عبدلله تستری در تستر (شوشتر) درآمد.

حسین حلاج دو سال در حلقه مریدان سهل بود؛ بعد از آن سهل به‌علت پافشاری بر برخی نظریات خود، به بصره تبعید شد و حلاج نیز همراه او رفت. شیوه سهل در عرفان و زهد همراه با ریاضت بود که حلاج بعدها آن را رها کرد؛ اما عبادات و مجاهدات او در بصره و مکه به تاثیر از آموخته‌های سهل بود. اقامت حلاج در بصره افکار او را تحت‌تاثیر قرار داد. افکار عرفانی، ادبیات تعلیمی و تغزلی رایج در بصره، بر شعر او اثر گذاشت و شرایط سیاسی حکومت خلافت عباسی، وجدان او را در برابر ظلم‌های اجتماعی بیدار کرد.

حلاج اهل بیضا در فارس بود؛ اما چون از کودکی به واسط رفت، زبان فارسی نمی‌دانست

حلاج دو سال بعد در سن ۱۸ سالگی حلقه درس تستری را رها کرد، به بغداد رفت و مدت یک سال و نیم در محضر عمرو بن عثمان مکی، عالم حدیث و از بزرگان صوفیه، آموزش دید. او در این دوره به حلقه تصوف پیوست و از عمرو بن عثمان مکی خرقه تصوف دریافت کرد. سپس در سال ۲۶۴ هجری قمری در ۲۰ سالگی با ام‌الحسین، دختر ابویعقوب اقطع صوفی، منشی جنید بغدادی ازدواج کرد و صاحب سه پسر و یک دختر شد.

عمرو مکی، استاد حلاج به ازدواج او اعتراض کرد. مخالفت عمرو سبب دشمنی بین او و ابویعقوب اقطع شد. علت ناراحتی عمرو از ازدواج حلاج به‌درستی مشخص نیست؛ برخی تذکره نویسان گفته‌اند شیخ برای همسری مرید خود فرد دیگری را در نظر داشت و بعضی دیگر اختلاف مشرب استاد و شاگرد را موجب این کدورت دانسته‌اند.

حلاج بعد از قطع ارتباط با عمرو به حلقه درس جنید بغدادی، بزرگ‌ترین شیخ عهد خود پیوست که شهرت بسیاری در جهان داشت تا شاید برای پرسش‌های ذهنی خود پاسخی روشن و درخور بیابد. او دومین خرقه تصوف را در حلقه درس جنید بغدادی از دست او گرفت.

حلاج بعد از تحصیل در محضر جنید بغدادی به مقام استادی دست یافت و با تشکیل حلقه عرفان، در راه تربیت مریدان خود تلاش بسیار کرد. در متون عرفانی از چند عارف به نام‌های عیسی بغدادی، عبدالملک اسکاف، ابوبکر فوطی و ابراهیم فاتک به‌عنوان شاگردان معروف حسین بن منصور حلاج نام برده‌اند.

سهل بن عبدلله تستری، عمرو مکی و جنید بغدادی از معروف‌ترین اساتید حلاج بودند

حلاج در طول زندگی خود به خراسان، سیستان، کرمان، ماوراءالنهر و فارس سفر کرد. او در خلال سفر‌های خود عقاید و افکارش را نشر می‌داد و مردم را به حق دعوت می‌کرد؛ اما چون از احیای هویت خود می‌ترسید، نام مستعار «ابوعبدالله زاهد» را برای خود برگزید تا ذهن مردم فارس را از حرفه پدر و مذهب زرتشتی نیاکان خود برای مقاومت در برابر افکارش پاک کند.

حسین بن منصور حلاج بعد از سفر به فارس، بار دیگر به اهواز رفت. در این دوره خرق عادات از او ظاهر شد؛ نوع خرق عادات او بیشتر اطلاع از ضمیر و اسرار مردم بود و به همین علت او را «حلاج‌الاسرار» خواندند. بعد از مدتی پسرش که حمد نام داشت را جانشین خود در حلقه مریدان کرد و برای دومین بار به سفر حج رفت. در این سفر بود که از جانب ابویعقوب نهرجوری، عارف معاصر خود، به‌علاوه بعضی دیگر از صوفیه به ساحری متهم شد.

نقاشی منصور حلاج؛ منبع: بنیاد توس

منبع عکس: toosfoundation.com

حلاج بعد از آن برای دعوت مردم به اندیشه‌های خود به شهرهای بسیار سفر کرد؛ اما مهم‌ترین سفرهایش، سفر به هند و سفر سوم به مکه بود. او پیش از سفر حج، به هند رفت؛ در آنجا در اثر ارتباط با فرقه‌های گوناگون و آشنایی با عرفان هندی، در عقاید خود تغییراتی داد؛ سپس در سال ۲۹۰ هجری قمری برای بار سوم به سفر حج رفت و این بار حدود دو سال را به اعتکاف در مکه گذراند. بعد از این سفر او احساس کرد خداوند را در درون خود یافته است و دچار تحولات روحی و فکری عمیق‌تری شد. حلاج بعد از بازگشت از مکه به بغداد، به میان مردم آمد و با شور و عشق، آن‌ها را به طریق خود هدایت کرد؛ او برای جذب مردم، از کرامات خود که برخی به آن‌ها سحر و شعبده می‌گفتند نیز بهره برد.

حلاج در این دوره علاوه بر تغییر در عقاید مذهبی و عرفانی، در زمینه سیاسی- اجتماعی نیز فعال‌تر شد. او احساس می‌کرد برای راهنمایی مردم به راهی که بر او نمایان شده است، رسالت دارد و تنها مانع بر سر راه خود را خلافت عباسی می‌دانست. هر روز که می‌گذشت بر تعداد مجذوبان او اضافه می‌شد و مردم او را در هيئت یک ناجی می‌دیدند که آن‌ها را از ظلم خلافت عباسی نجات می‌دهد. علاوه بر خلافت عباسی، فقیهان نیز از تباه شدن احکام شرع توسط او واهمه داشتند. 

در سال ۲۹۶ علیه خلافت عباسی و شخص مقتدر که بسیار ضعیف عمل می‌کرد، شورش شد. شورشیان قصد داشتند مقتدر را برکنار کنند و معتز را به‌جای او بنشانند؛ اما موفق نشدند. بانی این شورش ابن حمدان حنبلی و رهبر روحانی آن منصور حلاج بود. بعد از این اتفاق، ماموران خلافت عباسی حسین حلاج را زیر نظر گرفتند.

ابن داود اصفهانی، فقیه بزرگ آن دوره که مخالف حلاج بود، بسیار تلاش کرد تا فقها و قضات را به تکفیر و صدور فتوای قتل بر علیه او وادارد. او سرانجام حلاج را با اتهام عقیده به حلول و اتحاد تکفیر کرد و فتوای قتل او را داد؛ اما ابوالعباس سریج که فقیه سرشناس شافعی در بغداد بود، مسلمانی و اطاعت از قرآن حلاج را تایید و فتوای انکار کفر او را صادر کرد. ابوالعباس عقیده داشت که آنچه در وجد و سکر بر ذهن و زبان فرد عارف غالب می‌شود، قابل استناد نیست و در شریعت حکمی ندارد. حلاج با این استناد از اتهام کفر رها شد؛ اما عاملان خلیفه همچنان او را زیر نظر داشتند. 

حسین حلاج بعد از رهایی از اتهام کفر، به تستر فرار کرد و در بین طرفدارانش پنهان شد. او سه سال در تستر متواری بود؛ عاملان خلیفه در این مدت بسیاری از مریدان او را دستگیر کردند؛ سپس از آن‌ها برای عقاید کفرآمیزشان و اعتقاد به ربوبیت حلاج اعتراف گرفتند تا دوباره اسنادی برای تعقیب او پیدا کنند. سرانجام مخفیگاه او توسط عاملان خلیفه کشف شد، او را دستگیر کردند و به زندان انداختند.

حلاج در زندان علاوه بر دعوت زندانیان به طریق خود، کتاب‌هایی نیز درباره عقاید و طریقه خود نوشت. او سرانجام بعد از تحمل ۹ سال زندان در سال ۳۰۹ هجری قمری در سن ۶۵ سالگی به اتهام زندیقی کشته شد. 

مذهب حلاج

درباه مذهب حلاج اختلاف نظر وجود دارد و سندی برای اظهار نظر قطعی درباره مذهب او موجود نیست. برخی نیای او را فردی زرتشتی و فارسی‌زبان به نام «حما» در بیضا می‌دانند و با این سند به او نسبت زرتشتی داده‌اند؛ در حالی که بعضی دیگر با ارائه یک نسب‌نامه‌، نسب او را به ابوایوب انصاری می‌رسانند. مذهب او را برخی تذکره‌نویسان، شیعه زیدی، بعضی دیگر اسماعیلی و حتی شیعه اثنی‌عشری ذکر کرده‌اند؛ در حالی که او در محکمه‌ها خود را اهل سنت معرفی کرده است. قضاوت درباره هریک از این نظریات با توجه به اغراضی که در اخبار و احوال حلاج در تذکره‌ها وجود دارد، کار آسانی نیست و جای تامل دارد. 

عقاید حلاج

عقاید حسین بن منصور حلاج

منبع عکس: isha.sadhguru.org

حلاج از بزرگان صوفیه به شمار می‌رفت و در محضر اساتید بزرگ عصر خود دانش آموخته بود. او به همه آنچه صوفیان آن عصر می‌دانستند، تسلط داشت و عقایدی را که آن‌ها به‌علت ترس از علما کتمان می‌کردند، با کنایه و اشارت می‌گفت. به گفته منابع، او در مرحله‌ای از تصوف، به‌علت جدایی طریقت از شریعت، خود را از عمل به شریعت معاف کرد و با ترک فرایض دینی، آن را خاص عوام‌الناس دانست.

تذکره‌نویسان داستانی از حلاج ذکر کرده‌اند که او بر سر سفره جذامیان نشست و با آن‌ها غذا خورد.

جذامیان به او گفتند: «کسی با ما غذا نمی‌خورد. حلاج گفت: «دیگران روزه‌اند و برخاست.» به هنگام افطار از خدا خواست روزه او را قبول کند. مریدانش روزه شکستن او نزد جزامیان را یادآوری کردند و حلاج گفت: «روزه شکستیم تا دل نشکنیم.»

حسین بن منصور حلاج عقیده داشت انسان می‌تواند به مرحله‌ای از خلوص دست یابد که با خداوند یکی باشد. او به جایی رسیده بود که خود را در چنین مرحله‌ای می‌دید و شعار «اناالحق» و «ما فی جبتی الا‌الحق» (کیست در لباسم به‌جز خداوند) را سر داده بود. مریدان مکتب حلاج براین عقیده‌اند که اعتقاد حسین حلاج از روی عشق به خداوند بود و او ادعایی مبنی بر خدایی نداشت. درک این عقاید و برداشت صحیح آن‌ها از عهده بسیاری از عرفای آن دوره خارج بود؛ به این علت حسین حلاج متهم به زندیقی شد.

اشعار و آثار حسین بن منصور حلاج

الطواسین کتاب منصور حلاج

منبع عکس: neelwafurat.com

حلاج آثار بسیاری نوشت؛ اما همه آن‌ها باقی نماندند. در منابع قدیمی ۱,۰۰۰ کتاب را به حلاج نسبت داده‌اند؛ اما در واقع تنها اثری که از او به‌جای مانده، کتاب طواسین است که آن را در زندان نوشت و در ملاقات با ابن‌عطا کتاب را به او داد تا از گزند مخالفان در امان بماند. برخی دیگر از منابع همچون «الفهرست» اثر «ابن ندیم»، بیشتر از ۴۰ کتاب و رساله را از حسین حلاج نام می‌برد که به‌جز دیوان شعری او، کتاب طواسین و چندین رساله درباره مسائل عرفانی، بقیه آن‌ها از بین رفته‌اند. بی‌شک اگر آثار بیشتری از حلاج در دست بود، قضاوت درباره عقاید او آسان‌تر می‌شد. آثار حلاج عبارت‌اند از:

  • الطواسین: این کتاب شطحیات حلاج را در برمی‌گیرد که آن‌ها را به وقت شور و وجد عرفانی می‌سرود. او تجربیات روحی و هیجانات عرفانی خود را در این کتاب به تصویر کشید. نثر کتاب آمیخته به شعر است؛ اما از نظر سبک، منثور به شمار می‌رود و حلاج آن را به سیاق قرآن نوشت. این کتاب ۱۰ بخش با عنوان «طس» دارد که طاسین‌السراج در وصف پیامبر، از مهم‌ترین بخش‌های آن است. بخش‌های طواسین عبارت‌اند از طاسین السراج، طاسین الفهم، طاسین الصفا، طاسین الدایره، طاسین النقطه، طاسین الازل و الالتباس، طاسین المشیئه، طاسین التوحید، طاسین الاسرار فی التوحید و طاسین التنزیه. 
  • تقسیر آیات قرآن: متن مستقل این کتاب از بین رفته و محتوای آن در کتاب حقایق‌التفسیر سلمی آورده شده است؛ تفسیری که ابوعبدالرحمن سلمی از قول حلاج در کتاب حقایق التفسیر خود آورده است. لویی ماسینیون این متن را استخراج و پس از مقابله با چند نسخه خطی آن را در سال ۱۹۲۲ در پاریس چاپ کرد. حلاج در این تفسیر از هر سوره یک یا چند آیه را انتخاب و به شرح و تفسیر آن پرداخته است.
  • الاحاطه و الفرقان: این اثر از کتاب‌های مفقود شده منصور حلاج است که نام ۱۲ امام شیعه را در آن آورده بود.
  • السیاسه و الخلفا: این کتاب که به نام مقتدر عباسی نوشته شده، جزو آثاری است که حلاج در زندان نوشت.
  • دیوان شعر حلاج: اشعار عربی حلاج را در برمی‌گیرد که جزو لطیف‌ترین ابیات صوفیانه هستند؛ در این کتاب به سنت صوفیان، از مدح و رثا پرهیز شده است.
  •  بستان المعرفة من کلام قدوه المحققین منصور حلاج: مجموعه‌ای برگرفته از سخنان حسین بن منصور حلاج است که با دیگر آثار او در ضمیمه کتاب «الحلاج الاعمال الکامله» به تصحیح قاسم محمد عباس در سال ۲۰۰۲ میلادی در بیروت چاپ شد. 
  •  رسالة فی‌الاکسیر: این رساله را ابوالعباس احمد بن حسن شطوی بغدادی، شاگرد حلاج روایت کرده است و نسخه‌ای از آن در کتابخانه دانشگاه استانبول نگهداری می‌شود.

نمونه‌ای از اشعار حسین بن منصور حلاج:

انا من اهوی و من اهوی انا / نحن روحان حللنا بدنا

فاذا ابصرته ابصرنی / واذا ابصرته ابصرتنا

لبیک لبیک یا سری و نجوایی / لبیک لبیک یا قصدی و معنایی

ادعوک بل انت تدعونی الیک فهل / نادیت ایاک او نادیت ایایی

نمونه‌ای از شطحیات حلاج: 

عجب دارم از تو و از من. فنا کردی مرا از خویشتن به تو. نزدیک کردی مرا به خود تا ظن بردم که من توام و تو من.

حسین بن منصور حلاج چگونه کشته شد؟

حسین بن منصور حلاج بر دار

منبع عکس: fa.wikipedia.org

حسین بن منصور حلاج به واسطه گفتار و رفتارهای پیچیده، همچنین به‌علت ادعاهای عرفانی که برای بسیاری قابل درک نبود، در میان بزرگان صوفیه و در بین مردم نسبت به خود شک و تردید ایجاد کرد. به این صورت بزرگان صوفیه در قبول و رد او دو دسته شدند؛ بخشی عقاید او را باطل اعلام کردند و او را سبب کراهت صوفیان دانستند؛ دسته‌ای دیگر که ابوالعباس بن عطا، ابراهیم بن محمد نصرآبادی و محمد خفیف نیز جزو آن‌ها بودند، ضمن تایید حلاج، او را به‌عنوان عالمی ربانی معرفی کردند؛ همچنین تهمت‌های مربوط به او را ناروا خواندند.

حسین منصور حلاج را به دار آویختند، دست و پایش را بریدند، پیکرش را آتش زدند و خاکسترش را به دجله ریختند

با اوج‌گیری شایعات درباره حسین بن منصور حلاج، مسلمانان حساسیتی ویژه نسبت به او پیدا کردند. حلاج حدود سه سال در اهواز پنهان شد و ماموران از پیدا کردن او عاجز شدند؛ اما سرانجام با خیانت یک مامور مالیات، او را دستگیر کردند و نزد حامد بن عباس، وزیر مقتدر عباسی بردند. حامد دستور داد حلاج را به زندان بغداد ببرند. حسین حلاج بارها بازجویی شد. او از سال ۳۰۱ هجری قمری تا سال ۳۰۹ برای صدور حکم نهایی در زندان بود و در این سال‌ها کتاب الطواسین را در زندان نوشت.

حسین منصور حلاج در محضر روحانیان و قضات بازجویی شد و قاضی ابوعمرو پس از پرسش و پاسخ، به حلیت خون او فتوا داد و او را مهدورالدم اعلام کرد؛ دوباره او را به زندان انداختند و منتظر فرمان مقتدر عباسی شدند. مقتدر گفت:

اگر علما فتوای ریختن خون او را دادند، او را به جلاد بسپارید تا هزار تازیانه بزند، اگر هلاک نشد، هزار ضربه دیگر بزند و بعد گردن او زده شود.

حلاج را به محمد بن عبدالصمد، رئیس شهربانی بغداد در خلافت عباسی سپردند. به گفته منابع، حلاج را در حالی که ۶۵ ساله بود، شبانه در کنار رود دجله و در داخل شهربانی، هزار تازیانه زدند و روز بعد او را به دار آویختند. سپس دست‌ها و پاهایش را از بدن جدا کردند، تن بی‌جانش را در آتش سوزاندند و خاکستر او را در دجله ریختند. سر حسین بن منصور حلاج تا مدت زیادی روی پل بغداد آویزان بود، سپس آن را به خراسان، مرکز پیروان او فرستادند.

دیوان حسین بن منصور حلاج

منبع عکس: djketab.com

قضاوت درباره شخصیت و عقاید حسین بن منصور حلاج که از عرفا و شعرای بزرگ عصر خود بود و در سال ۳۰۹ هجری قمری کشته شد، به‌علت کمبود آثار او و تفسیرهای گوناگون از سخنانش، دشوار است. مطالعه منابع نشان می‌دهد که تفاسیر بغض‌آلود از گفتار و رفتار او در طول زمان، سبب شد که حقیقت شخصیت و عقاید او به‌درستی مشخص نشود. اگر شما هم درباره حسین حلاج نظری دارید آن را با ما و کاربران کجارو به اشتراک بگذارید.

پرسش‌های متداول

حسین بن منصور حلاج که بود؟

عارف و شاعر بزرگ قرن سوم هجری قمری

چرا حسین بن منصور حلاج را کشتند؟

به اتهام کفر و سحر

حسین بن منصور حلاج چگونه کشته شد؟

او را تازیانه زدند، اعضای بدنش را بریدند، سر او را از بدنش جدا کردند، تنش را سوزاندند و خاکسترش را به دجله ریختند؛ همچنین سر او تا مدت‌ها روی پل بغداد آویزان بود.

مهم‌ترین اثر بازمانده از حسین بن منصور حلاج چه بود؟

الطواسین

منبع عکس کاور: fa.al-shia.org

مطالب مرتبط:

دیدگاه